سناریوی نچسب ترور سفیر عربستان در آمریکا؛ وقتی مرغ پخته خنده اش می گیرد

منصور ارباب سیار توسط سازمان های امنیتی آمریکا از یک ماه پیش بازداشت شده است. Suspect Manssor Arbabsiar is a 56-year-old naturalized U.S. citizen.

وزیر دادگستری آمریکا دو ایرانی به نام های “غلام شکوری” و “منصور ارباب سیار” را به  تلاش برای ترور سفیر عربستان در  واشنگتن متهم کرد و از بازداشت یک ماه پیش منصور ارباب نصیر ایرانی – آمریکایی ۵۶ ساله  در فرودگاه جان اف کندی نیویورک خبر داد. مقامات آمریکایی نیروی قدس سپاه پاسداران را مسئول طراحی این عملیات معرفی کردند و گفتند باراک اوباما از پنج ماه پیش این عملیات امنیتی را زیرنظر داشت! آن ها کشف این عملیات را یک پیروزی بزرگ برای سیستم امنیتی ایالات متحده خواندند! چند نکته در این رابطه به نظرم می رسد.
بهار عربی و شکنندگی عربستان
شرایط سیاسی حاضر و بهار عربی که اوضاع منطقه و اعراب را دگرگون کرده، بیشترین نگرانی را در هیات حاکمه متحجر و اقتدارگرای عربستان سعودی ایجاد کرده است نه ایران. عربستان این منبع بنیادگرایی دینی و مصدر تروریسم دینی که اینک  اسلافش، تونس و مصر، دگرگون شده اند و  با چنگ و دندان از بحرین و یمن محافظت می کند تا حاکمیت های خودکامه اش باقی بمانند، بیشترین ترس و نگرانی را از بهار عربی دارد. از سوی دیگر بعید نیست عربستان که ایران را مسئول ناآرامی های سیاسی-اجتماعی روزهای اخیر خود می داند، آمریکا را مجبور به پذیرش چنین سناریویی برای به انفعال کشاندن ایران کرده باشند.
مرغ پخته هم خنده اش می گیرد!
ادعای این که عامل این سناریو که به ادعای آمریکایی ها ، عضو نیروی قدس است  برود به یک ناشناس دیگر که کارتل مواد مخدر در مکزیک است  سفارش کار دهد، مرغ پخته را هم به خنده می اندازد. این چه نیروی عملیاتی است که چنین طرحی را می رود در یک بزرگراه، جار می زند! این حرف شبیه ادعای دریافت یک میلیارد دلار توسط اصلاح طلبان  از عربستان سعودی است!
تحریم بیشتر؟!
در حالی که روابط خارجی ایران محدود شده است به کشورهای همجوار و پیکسل هایی در نقشه جغرافی، اگر با طرح این سناریو به دنبال افزایش فشار سیاسی بر روی مقامات تهران هستند که بعید است دستاوردی داشته باشد. با این همه تحریم نظامی، هوایی، اقتصادی و تکنولو‍ژیک، با یکی دو تحریم بیشتر، وضعیت ما خیلی تفاوتی نمی کند.
آگهی تبلیغاتی آمریکا برای نیروی قدس
پخش این سناریو نکته جالب دیگری هم دارد؛ نیروی قدس با هزینه آمریکاهایی بسیار توانمند نشان داده شد. آنگونه که آمریکایی کشف این سناریو خیالی! را دستاوردی بزرگ برای خود می پندارند، شهروند خاورمیانه ای که دل خوشی از سیاست های آمریکا ندارد و رفتار دوگانه آنها در حوزه حقوق بشر و دموکراسی و حمایت شان از حکام مرتجع را لمس می کند برداشت متفاوتی از این اتفاق می کند.

عادل الجبیر ۴۹ ساله از سال ۲۰۰۷ و دوره زمام داری جورج بوش سفیر عربستان در آمریکا است.

 

شب ۱۸ مهر ۱۳۹۰ از آن شب های ماندگار شد؛ ایران ۶ بر صفر بحرین را درهم شکست، رونمایی از سناریوی جدید آمریکا برای ایران و موافقت حماس با مبادله گلعاد شالیط خلبان اسراییلی با ۱۰۰۰ فلسطینی.

زنان به ورزشگاه آمدند و زلزله ای نیامد

تصورش ناممکن نیست؛ پیشترهم تجربه شده بود؛ نه در فوتبال که در والیبال و بسکتبال؛ حضور تماشاگران زن را می گویم. این بار اما؛ زنان حد نصاب ها را شکستند تا بزرگترین تجمع غیرسیاسی، مختلط طول جمهوری اسلامی شکل بگیرد. اگر نظرات مراجع دینی را در این خصوص کنار بگذاریم، در جمهوری اسلامی هم که غالب نگاه ها به مسایل امنیتی است، چرایی عدم حضور زنان نیز  پاسخ های امنیتی می گرفت، عده ای هم که نگاه عملگرایانه داشتند نبود امکانات و سرویس بهداشتی مجزا! را دلیل عدم حضور ذکر می کردند.  با این حال والیبال جام ملت های آسیا در تهران، فرصتی را فراهم کرد تا زنان از نزدیک یک رویداد ورزشی را ببینند و خود را بخشی از جامعه تماشاگران ورزش بدانند.

بیش از شش هزار زن که در میان آنها، فتنه گر، انحرافی، با بصیرت و بی بصیرت، با حجاب هایی متنوع از چادر ایرانی و عربی تا مقنه و روسری و شال در کنار ۹ هزار مرد نشستند و یک صدا جیغ و داد کردند: ایــــــــــــران!  این اتفاق جزء نادرترین نمادهای همبستگی ملی بعد از شاهکار انتخابات ۱۳۸۸ ریاست جمهوری و حوداث تلخ بعد از آن بود.  این بار هم ورزش است که خلاء همبستگی ملی را در جایی که سایر بخش ها ناتوان و ناکارآمد هستند، پر می کند.
مهم نیست که صداوسیمای جناب مجتهد رسانه، ضرغامی، مانند همیشه منفعلانه و متحجرانه حضور زنان در ورزشکاه را نشان ندهد و صدای آمبیانس را آنقدر پایین بیاورد که صدای واضحی شنیده نشود،  مهم این است که اتفاق آنقدر تاثیرگذار است که تمام رسانه های مستقل و رسانه های شهروندی و  بی بی سی فارسی و صدای منحوس آمریکا، این حضور را به بهترین صورت پوشش می دهند و کلی فیلم موبایلی و عکس مردمی نشان می دهند تا خیال مجتهد رسانه راحت شود.

خیلی ها منتظر دیدن عکس هایی از حضور زنان در ورزشگاه هستند درحالی که مردان پشت به زمین مسابقه و رو به زنان باشند

حاشیه ها

جوگیر شدن وزیر

۱. شاید اولین مواجهه وزیر ورزش و جوانان ایران با ۱۵ هزار تماشاگر بود، رفتارش نشان می داد که بار اولش است و تجربه اش را ندارد؛ وقتی حاضران به احترامش دست زدند، عباسی تاملی کرد و همان طور که در مبل لم داده بود، دستی تکان داد، بعد فهمید که اینگونه خارج از ادب است، ایستاد و دستی تکان داد و چنان انرژی ای از فضا گرفت که کوتاه نیامد و دقایقی برای مردم دست تکان می داد؛ ظریفی می گفت: جو است دیگر؛ وقتی بگیرد به این راحتی ها ول نمی کند. حتما همین جو، سودای ریاست جمهوری را در سر مهرعلیزاده انداخت.
یک، دو، سه چهار!
۲. نمی دانم چرا در تمام کشورهای جهان سوم، نظم حتما با وجود یگان ویژه باید برقرار شود. حالا می فرض می کنیم داستان فوتبال جداست؛ اما حضور این برادران عمدتا خوش هیکل! با لباس های لجنی! و باتوم، بیشتر تخریب کننده وجهه ایران و به قول اصولگرایان دیپلماسی عمومی است. این ۱۵ کشور خارجی با خود چه فکری می کنند؟ اشکال ندارد مسئوولین برگزاری کمی ذوق و سلیقه به خرج دهند و لباس غیر نظامی تن این سربازان بکنند. یکی از نمودهای این حضور نظامی، زمانی بود که نیروهای یگان ویژه ۵ امتیاز مانده به پایان مسابقه، در سالن آرایش گرفتند، وقتی به ستون یک حرکت می کردند، ۱۵ هزار تماشگر زن و مرد فریاد می کشیدند: یک، دو، سه چهار؛ یک، دو، سه، چهار! … و با قهقه تمامش کردند. در جای دیگری، هنگامی که نیروهای یگان ویژه می خواستند سقف اتاق اسکوربورد را از تماشاچیان پاکسازی کنند، برای دقایقی همه فریاد می کشیدند: ولش کن؛ ولش کن!
یک وزیر این همه محافظ
۳. به نظر شما یک وزیر که سابقه امنیتی نداشته، چهره سیاسی مطرحی نیست، از مدیریت فرهنگی، آموزشی و نمایندگی مجلس به وزارت رسیده است، چرا باید ۵-۶ محافظ مسلح با خود داشته باشد؟ یعنی این قدر در مملکت مشکل امنیتی حاد است؟ سید مصطفی هاشمی طبا با آن سابقه مبارزه پیش از انقلاب  و مسئولیت های کلان و وزارت و معاونت رییس جمهور در دوره  ترورها  و دولت های جنگ، سازندگی و اصلاحات تنها یک راننده – محافظ داشت و کمتر کسی به خاطر دارد که هاشمی طبا را با چند محافظ دیده باشد. این چه رسمی است که در یک وزارت خانه فرهنگی و اجتماعی برای یک وزیر این همه محافظ قرار می دهند؟

مهمان های فوتبالی
۴. ضیافت والیبال، مهمان فوتبالی هم داشت.  کارلوس کروش سرمربی تیم ملی و عزیز محمدی هم تماشاگر فینال مسابقات بودند.

کاش روزی برسد که درصدی از هزینه های سیاسی و امنیتی که به جامعه تحمیل می شود، در ورزش سرمایه گذاری شود.

بازخوردها
سایت عصر ایران: کامنت های مخاطبان را حتما بخوانید / سایت آینده