از کندی اینترنت تا تعیین کیفیت فناوری عصر ظهور

عصر خبر{بازنشر: عصر ایران، تابناک، سراج، دی پرس}: تلخ است که مبدع «گوگل ارث اسلامی»! به خود اجازه می دهد در ساحتی سخن براند که اساساً هیچ مدخلیتی در آن ندارد؟ اصولاً وزیری که وظیفه وزارت خانه اش ارایه خدمات ارتباطاتی است و توانایی ارایه سرویس پایدار اینترنت و موبایل را هم ندارد چرا در حوزه مهدویت اظهار نظر می کند؟

روز گذشته محمدحسن نامی وزیر تازه کار مخابرات که چندماهی بیشتر نمی تواند در دولت حضور داشته باشد با تاکید بر اینکه هم اکنون با ارتقای فیبر نوری لایه های مختلف جو برای انتقال دیتای صوتی و تصویری به کار گرفته می شود، گفت: «صدا و تصویر آقا امام زمان از این لایه های جدید و بالاتر از فیبر نوری برای تمام جهانیان ارسال خواهد شد.» البته این اولین بار نیست که مسئولان دولتی از مفاهیم و ارزش های دینی با ادبیاتی تامل برانگیز استفاده می کنند و پیش تر نیز محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم در اظهاراتی گفته بود: مستکبران می خواهند امام زمان را ترور کنند!

البته همه شیعیان آرزومندند با ظهور حضرت حجت (عج) حکومت حق در جهان تاسیس شود اما از آن جایی که زمان حضور حضرتش مشخص نیست و همچنین به مصداق «کذب الوقاتون»، بیان کیفیت ارتباط آن حضرت با مردم و تعیین فناوری های آن زمان نشان دهنده نوعی انحراف است.

تلخ است که مبدع «گوگل ارث اسلامی»! به خود اجازه می دهد در ساحتی سخن براند که اساساً هیچ مدخلیتی در آن ندارد؟ اصولاً وزیری که وظیفه وزارت خانه اش ارایه خدمات ارتباطاتی است و توانایی ارایه سرویس پایدار اینترنت و موبایل را هم ندارد چرا در حوزه مهدویت اظهار نظر می کند؟ وزیری که وزارت خانه و شرکت های زیر مجموعه اش در برابر کندی و قطع سرویس اینترنت پاسخ گو نیستند و از بار مسئولیت گریزانند چرا در سخنرانی رسمی در سومین جشنواره ملی ارتباطات و فن آوری اطلاعات و پنجمین همایش ملی روابط عمومی دستگاه های اجرایی سخن از کیفیت ارتباط حضرت حجت با مردم می رانند؟

امید است در گیر و دار تب انتخابات ریاست جمهوری و رد و تایید صلاحیت ها، مراجع دینی و مردم  تذکر و امر به معروف و نهی از منکر فراموش نکنند و تذکرات لازم را به وزیر تازه کار بدهند که در حوزه ای اظهار نظر کند که صلاحیت اش را دارد.

دنیای بی سامان

«دنیای بی سامان» یکی از بهترین کتاب های «امین معلوف» نویسنده لبنانی ساکن فرانسه است که به روانی هرچه بهتر توسط عبدالحسین نیک گوهر از فرانسوی به فارسی ترجمه شده و توسط «نشر نی» در سال ۱۳۹۱ منتشر است. {کتاب های امین معلوف در آمازون}

معلوف که دوران کودکی و جوانی اش را در لبنان سپری کرده و عمیقا با سنت های خاورمیانه ای بزرگ شده با سفر به فرانسه با ارزش های اروپایی نیز آشنا شده است و برداشت ها و جهان بینی واقع گرایانه اش از دنیای امروز را در کتاب «دنیای بی سامان: زمانی که تمدن های مان فرسوده می شوند» بیان کرده است.
معلوف با بیان ویژگی هایی از جهان امروز معتقد است در نظام تک قطبی حاکم شده بعد از سقوط کمونسیم، غرب دیگر به ارزش هایی که در مقابل کمونیستم به آن پایبند بود، وفادار نیست و جهانی سازی فرصتی برای جهانی تقابل هویت های مذهبی و طایفه ای فراهم کرده است. او همچنین از آمریکا به دلیل زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاقی و سیاسی بعد از ۱۱ سپتامبر و جنگ های افغانستان و عراق به شدت انتقاد و پیش بینی می کند ماحصل این سیاست ها که با نام «خاورمیانه بزرگ» یا «خاورمیانه جدید» انجام شده است چیزی جز شکوفایی تروریسم و جنگ در منطقه نیست.
این نویسنده لبنانی در این کتاب همچنین به آسیب شناسی نگاه سیاسیون جهان عرب به غرب نیز پرداخته است.
امین معلوف درباره جهان پیش رو نگرانی های عمیقی دارد:  این نگرانی یک شاگرد مکتب روشنگری است که اکنون دستآوردهایش را در معرض تردید و در برخی از کشورها در معرض نابودی می بیند؛ این نگرانی یک شیفته ی آزادی است که به گسترش آن به سرتاسر کره ی زمین باور داشت و اکنون دنیایی برایش آشکار می شود که آزادی، در آن جایی نخواهد داشت؛ این نگرانی یک هوادار گوناگونی هماهنگ فرهنگ هاست که اکنون مجبور است ناظر اوج گیری بنیادگرایی، خشونت، طرد و ناامیدی باشد؛ و این نگرانی قبل از هر چیز به سادگی، نگرانی یک عاشق زندگی است که نمی خواهد به نابودی ای که در کمین اش است، تمکین کند.

کتاب که با سخن مترجم آغاز می شود ۳ بخش با عناوین «پیروزی های فریبنده،‌ مشروعیت های گمشده و یقین های تخیلی» و یک پی گفتار با عنوان «ماقبل تاریخ خیلی طولانی» و نمایه دارد و در ۲۷۰ صفحه منتشر شده است.

امین معلوف فرزند رشدی معلوف – سیاستمدار و شاعر برجسته دهه شصت – است. پدرش در مجلات الجزیره و صفا کار می‌کرد. امین در لبنان و در دانشگاه فرانسوی سن ژوزف (مدرسه الاباء الیسوعین) تحصیل کرد. کار مطبوعاتی را در ۱۹۷۱ با روزنامه النهار آغاز کرد و تا ۱۹۷۶ به همکاری با این روزنامه ادامه داد. سپس از ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ در مجله المستقبل قلم زد و در همین سال به پاریس مهاجرت کرد. معلوف پس مدتی کار در سمت سردبیری مجله ژون آفریک روزنامه‌نگاری را رها کرد و خود را وقف رمان‌نویسی نمود.

پیروزی های فریبنده

«امین معلوف» در «دنیای بی سامان» که در سال ۲۰۰۹ نوشته است، با شرح ویژگی های جهان پس از فرو ریختن دیوار برلین و حملات ۱۱ سپتامبر، درگیری و تروریسم طولانی هویتی و مذهبی را در خاورمیانه مانند وقایع دردناک سوریه پیش بینی کرده است.

  • با پایان برخورد میان دو بلوک (شرق و غرب)، از دنیایی که در آن تقسیم بندی اساساً ایدئولوژیک بود و گفت و گو تمامی نداشت، به دنیایی گذر کرده ایم که در آن تقسیم بندی اساساً «هویتی» است و جای کمی برای گفت و گو دارد. هر کس تعلق هایش را به رخ دیگری می کشد، دیگران را تکفیر می کند، خودی ها را بسیج می کند، دشمنانش را شیطانی می نامد، آیا چیز دیگری برای گفتن باقی مانده است؟ رقبای امروز فصل مشترک کمی دارند!
  • از زمان سقوط دیوار برلین، پیوسته در دنیایی زندگی می کنیم که در آن تعلق های هویتی، به ویژه مولفه های دینی اش، تشدید شده اند، دنیایی که هم زیستی میان اجتماعات متفاوت انسانی به سبب آن هر روز دشوارتر می شود؛ و دنیایی که در آن دموکراسی در بازار مزایده های هویتی به حراج گذاشته می شود.
  • نخبگان دنیای عرب –مسلمان نه توسعه اقتصادی کسب خواهند کرد، نه آزادی های مدنی، نه دموکراسی، نه مدرنیته ی اجتماعی، آن چه نصیب شان خواهد شد چیزی جز نوعی استالینیسم ملی گرا نخواهد بود که از همه ی آنچه مایه درخشش رژیم شوری شده بودند بهره ای نداشت؛ (گفتمان بین المللی، سهم بزرگ در شکست دادن نازیسم در جنگ جهانی دوم، و توانایی اش در ساختن ابر قدرتی نظامی)؛ اما در عوض بدترین عیب هایش را بی کم و کاست کپی کرده بود، از جمله انحرافات بیگانه ستیزی، خشونت های پلیسی و مدیریت ناکارامد اقتصادی اش، همچنین مصادره قدرت به نفع یک حزب، یک دار و دسته و یک رهبر. رژیم لائیک صدام حسین از این لحاظ مثال آموزنده ای است.
  • آشکارا در برابر دو تفسیر تاریخ قرار داریم که پیرامون دو ادراک از «دشمن» متبلور شده اند. از نظر بعضی، اسلام قابلیت پذیرفتن ارزش های جهانی تبلیغ شده غرب را دارد؛ از نظر بعضی دیگر، غرب دارای اراده ی استیلای جهانی است که مسلمانان با امکانات محدودی که برایشان مانده است، در برابرش مقاومت خواهند کرد. –عراق هم زمان برای توجیه هر کدام از این تفسیرها کافی است.

    le dérèglement du monde
  • ایراد امروز من به دنیای عرب «فقر اخلاقی» اش است. ایراد من به دنیای غرب «گرایش آن به تبدیل وجدان اخلاقی اش به ابزار سلطه» است…. نتیجه این که غرب بی وقفه اعتبار اخلاقی اش را از دست می دهد و مخالفانش کلاً از اعتبار اخلاقی بی بهره اند.
  • «بیداری اقتصادی» این ملت های بزرگ شرق بی تردید به مثابه نمایان ترین نتیجه ناکامی سوسیالیسم دیوان سالارانه است. اگر از دیدگاه ماجرای انسانی به موضوع نگاه کنیم جای بسی شادمانی است، اما اگر از دیدگاه غرب نگاه کنیم، شادی با نگرانی آمیخته می شود زیرا این ابرقدرت های جدید صنعتی نه تنها شریک های اقتصادی هستند بلکه همچنین رقبای خطرناک و دشمنان بالقوه اند.
  • غرب به ویژه آمریکا درصدد هستند آن چه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی حفظ کرد با برتری نظامی حفظ کنند.
  • دنیای غرب کور دلی های تاریخی و کمبودهای اخلاقی خاص خودش را دارد.
  • من بر سر این باور پابرجا مانده ام که تمدن غربی، بیش از هر تمدن دیگری، خلاق ارزش های عام بوده است اما در انتقال نامناسب آن ناتوان بوده است. قصوری که همه انسان ها از آن زیان دیده اند.
  • فرقه گرایی نفی ایده ی شهروندی است و نمی توان بر چنین پایه ای یک نظام سیاسی متمدن بنا کرد.
  • این شیفتگی (بعد از حملات ۱۱ سپتامبر) که با شعارهای پرطنین «خاورمیانه بزرگ»، سپس «خاورمیانه جدید» بازتاب یافته است، زمینه ساز جنگی طولانی خواهد بود.
  • خطای صدساله قدرت های غربی برخلاف تصور قالب این نیست که خواسته اند ارزش های شان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرت های غربی ارزش های شان را در ارتباط شان با ملت های زیر سلطه پیوسته زیر پا گذاشته اند تا وقتی که این معما حل نشود خطر تکرار همان خطاها وجود خواهد داشت.
  • نخستین ارزش «عام گرایی» است، یعنی این که انسان یکی است. گوناگون اما یکی.
  • مصیبت غرب، امروز چون دیروز و طی قرن ها، این است که همواره میان تمایلش به مدنی سازی دنیا و اراده اش برای تسلط بر آن تقسیم شده است.
  • در غرب، بربریت امروز از جنس ناشکیبایی یا جزم اندیشی نیست، بلکه از جنس تکبر و بی اعتنایی به دیگری است. ارتش آمریکا در بین النهرین باستانی همچون یک اسب آبی در مزرعه لاله فرو می غلتد و به نام آزادی، دموکراسی، دفاع مشروع از خود و به نام حقوق بشر خشونت می ورزد، تخریب می کند و آدم می کشد. پس از مدتی پا به جا گذاشتن هفتصد هزار کشته، با یک عذرخواهی توک زبانی به خانه باز می گردد. می خواسته اند با تروریسم مبارزه کنند اما بازار تروریسم هیچ وقت تا به این حد شکوفا نبوده است.

مشروعیت های گمشده

در فصل دوم کتاب، معلوف با تبیین مشروعیت و ذکر مثال هایی از آتاتورک، خاندان پهلوی، جمال عبدالناصر معتقد است قضاوت دولت آمریکا که روی همه دنیا اثر می گذارد به موجب وکالتی نیست که جامعه جهانی به وی واگذار کرده است و بنابراین مشروعیت اش قابل اعتراض است.

امین معلوف: ما بدون قطب نما وارد قرن جدید شده ایم. از همان ماه های نخستین، حوادث نگران کننده ای رخ می دهند که ما را به این فکر می اندازند که دنیا، یک باره، در چندین عرصه با بی سامانی بزرگ روبه رو شده است- بی سامانی فکری، بی سامانی مالی، بی سامانی اقلیمی، بی سامانی ژئوپولیتیک و بی سامانی اخلاقی
  • مشروعیت باعث می شود که ملت ها و افراد بدون فشار زیاد، اقتدار نهادی را که در هیئت انسان ها شخصیت یافته است به پذیرند و آن را حامل ارزش های مشترک بدانند.
  • مشروعیت خواه از آن یک شخص باشد خواه یک سلسله پادشاهی، یک انقلاب یا جنبشی اجتماعی، لحظه ای فرا می رسد که دیگر کارساز نیست. آن وقت است که قدرت جدید جانشین قدرت دیگر ومشروعیت جدید جانشین مشروعیتی می شود که از اعتبار افتاده است.
  • شجاعت ایستادگی در برابر دشمنانی که به شکست ناپذیری شهرت داشتند و همچنین قابلیت پیروز شدن شان در میدان نبرد برای کمال پاشا مشروعیتش را به ارمغان آورد. این افسر سابق که یک شبه پدر ملت (آتاتورک) شده بود از این پس وکالت بلند مدتی داشت تا به میل خود از تو ترکیه و ترک ها را شکل دهد.
  • خاندان پهلوی در ایران برای حفظ قدرت مجبور شد ابتدا با بریتانیایی ها سپس با آمریکا متحد شود یعنی با آن هایی که ملت ایران آنان را چونان دشمنان شکوفایی و کرامت انسانی اش احساس می کرد. در برابر سرمشق آتاتورک، این یک ضد سرمشق است. به کسی که مردم او راحمایت شده ی قدرت های دشمن می شناسند، مشروعیت تعلق نمی گیرد و به هر کاری دست می زنند از نظر مردم بی اعتبار می شود.
  • چه بسیار اصلاحات ناکام شده اند چون امضای یک قدرت مورد تنفر مردم پای آن گذاشته شده بود! برعکس چه بسیار اعمال احمقانه تحسین شده اند چون حامل مهر مشروعیت مبارز بودند. رای دهندگان کم تر به اعتبار محتوای پیشنهاد و بیش تر به اعتبار اعتباری که به شخص پیشنهاد دهند دارند یا ندارند، نظرشان را اعلام می کنند.
  • برای هر جامعه انسانی فقدان مشروعیت صورتی از بی وزنی است که همه رفتارها را از قاعده مندی خارج می کند. وقتی که هیچ اقتدار و شخصیتی نمی تواند از اعتبار اخلاقی واقعی برخوردار باشد، وقتی که انسان ها به این باور می رسند که دنیا جنگلی است که در آن قانون قوی تر حاکم است و هر ضربه ای مجاز است راهی جز انحراف به سوی خشونت مرگبار، استبداد و هرج و مرج باقی نمی ماند.

امین معلوف از آمریکا به دلیل زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاقی و سیاسی بعد از ۱۱ سپتامبر و جنگ های افغانستان و عراق به شدت انتقاد و پیش بینی می کند ماحصل این سیاست ها که با نام «خاورمیانه بزرگ» یا «خاورمیانه جدید» انجام شده است چیزی جز شکوفایی تروریسم و جنگ در منطقه نیست.

یقین های تخیلی

در فصل آخر کتاب، نویسنده بر نقش فرهنگ در ساختن جامعه تاکید می کند: قرن بیست و یکم یا با فرهنگ نجات می باید یا غرق خواهد شد.

امین معلوف دنیا را این گونه می بیند: دنیایی که واگرایی وخیم در روابط بین المللی از مشخصات آن است. دنیایی که طعمه ی قبیله گرایی هویتی خودخواهی لعنتی است و دنیایی که در آن مقبولیت اخلاقی کالایی نایاب است؛ دنیایی که در آن بحران های بزرگ عموماً ملت ها، گروه های اجتماعی، شرکت های بزرگ و افراد را به جای ابراز همبستگی یا سخاوتمندی به سوی حفظ منافع خصوصی شان ترغیب می کند.

  • اسلام گرایی سیاسی با برتری یافتن در بطن جامعه های مسلمان و عرب به هزینه ملی گرایی و نیز مارکسیسم، به مغلوب کردن این آموزه ها اکتفا نکرد بلکه سعی کرد آن را با خود همگون و منطبق کند. گویا ترین نمونه آن انقلاب ایران در ۱۹۷۹ است، انقلابی دینی البته اما در عین حال ملی گرا، ضد سلطنت، ضد غربی، ضد اسراییلی و هوادار توده ها مستضعف. سنتزی نیرومند که تاثیری تعیین کننده بر کل دنیای اسلام اعمال خواهد کرد.
  • یک درس بزرگ قرنی که به پایان رسید این است که ایدئولوژی ها می گذرند و ادیان باقی می مانند. وانگهی باورهای شان کم تر از تعلق هایشان اما بر پایه تعلق باورهای شان بازسازی می شوند.
  • آن چه ادیان را بالقوه تخریب ناپذیر می کند آن است که لنگرگاه هویتی پایداری به پیروان عرضه می کند. در مراحل مختلف تاریخ همبستگی های دیگری جدیدتر و متجددتر –طبقه،ملت- به نظر می رسید اعتبار مسلطی دارند. اما این دین است که تاکنون حرف آخر را زده است.
  • دین نشان داده است که به دشواری مستقر می شود، به دشواری مهار می شود و غیر ممکن است آن را ریشه کن کرد. آن هایی که می خواستند آن را به موزه تاریخ بفرستند خودشان خیلی زودتر از وقت به آن جا تبعید شده اند در حالی که دین خودش را شکوفا فاتح و اغلب حتی فراگیر نشان می دهد.
  • هر باور دینی مستعد بی نهایت تفسیر است و این تفسیرها بیش تر به مسیر تاریخی جامعه های انسانی بستگی دارند تا به متون مقدس.
  • یکی از تراژدی های دنیای اسلام تعدی دائمی سیاست به حوزه دین است.
  • از لحظه ای که ملتی تصویر یک برنده را کسب می کند همه آن جه تمدنش را می سازد با نگرشی احترام آمیز مورد توجه تمام دنیا قرار می گیرد.
  • پرسشی که برای جامعه های مسلمانان در این عصر عسرت مطرح است رابطه میان دولت و سیاست نیست بلکه رابطه میان دین و تاریخ، دین و هویت و میان دین و عزت است.
  • یکی از پیامدهای شوم جهانی سازی این است که فرقه گرایی را جهانی کرده است. سقوط ایدئولوژی ها باعث اوج گیری تظاهرات هویتی و هواداران آن شده است و انقلاب اطلاعاتی نیز شبکه روابط محکم و بی واسطه ای را ورای دریاها بیابان ها و ورای همه مرزها ایجاد کرده است.
  • از زمانی که هویت ها بر ایدئولوژی ها غالب آمده اند جامعه های انسانی در برابر حوادث سیاسی برحسب تعلق های دینی شان واکنش نشان می دهند.

پیش از «دنیای بی سامان» دو کتاب دیگر نیز از «امین معلوف» به نام های «هویت های مرگبار» در سال ۱۳۸۹ و «جنگ های صلیبی به روایت اعراب» در سال ۱۳۹۰ توسط استاد عبدالحسین نیک گوهر به فارسی ترجمه شده و نشر نی آن ها را منتشر کرده است.

ظرفیت اجتماعی ورزشی ها افزایش می یابد؟

سید صادق حسینیصادق حسینی، خبرآنلاین {بازنشر: عصر ایران، عصر خبر، مدال نیوز، راه دانشجو ، صراط، سر زندگی} ورزش به عنوان یکی از جذابترین مسایل مورد توجه مردم به ویژه نسل جوان که ۶۰درصد هرم جمعیتی کشور را تشکیل می دهند، همواره در انتخابات ها مورد توجه بوده است به همین دلیل سیاسیون تلاش می کنند تا از چهره های محبوب و مطرح ورزشی برای تبلیغ خود بهره گیرند. اما آیا سهم ورزش از عرصه سیاست، همان ژست ها و کمپین های تبلیغاتی است؟

همین نگاه های تبلیغاتی و ابزاری به چهره های ورزشی بود که نخبگان ورزشی جوان و تحصیل کرده را بر آن داشت تا با حضور در عرصه های اجتماعی و سیاسی، بخشی از مطالبات ورزش را پیگیری کنند. چنین بود که محمود خسروی وفا رییس موفق فدراسیون جانبازان و رسول خادم قهرمان کشتی المپیک با پرچم اصول گرایی وارد شورای شهر دوم (۱۳۸۱-۱۳۸۵) تهران) شدند و پس از آن ها امیررضا خادم در سال ۱۳۸۲ نامزد تهران فهرست اصولگرای آبادگران در انتخابات مجلس هفتم (۱۳۸۲-۱۳۸۶) به عنوان نفر سوم وارد مجلس شد، هر چند که در انتخابات مجلس هشتم شصتم شد. بعد از خادم ها، علیرضا دبیر قهرمان کشتی آزاد المپیک نیز وارد عرصه انتخابات شد و با شگفتی توانست به عنوان نامزد مستقل وارد انتخابات شورای سوم تهران شود. هادی ساعی قهرمان تکواندو المپیک نیز با حضور در میانه فهرست اصلاح طلبان به شورای شهر تهران راه یافت.
با چنین پیشینه ای سئوال جامعه ورزش از نمایندگان ورزشی این است که چقدر توانسته اند پاسخگوی «مطالبات ورزش» باشند؟ آیا ورزشی ها توانسته اند با بهره گیری از مشاورین خود در تصمیم های اساسی نقش آفرین باشند؟ آیا توانسته اند نگاه عمدتاً «حیات خلوتی» سیاسیون مدعی مدیریت و توانمندی را به ورزشی ها تغییر دهند و به عبارت ساده تر توانسته اند نقش «بازیگر» اصلی را در موضوعات بازی کنند یا در بازی سیاسیون حل شده و بی اثر و کم اثر شده اند؟
هم زمانی حضور امیر رضا خادم در مجلس هفتم با المپیک فاجعه بار پکن و تجربه حضور رسول خادم، علیرضا دبیر و هادی ساعی در طولانی ترین شورای شهر تهران( شورای سوم ۱۳۸۶-۱۳۹۲) نشان می دهد که برخی از آن ها توانسته اند با افزایش «ظرفیت اجتماعی» در معادلات و تصمیم گیری ها «نقش آفرین» باشند و برخی دیگر عملکردشان نشان داد «بود و نبودشان» در تصمیم گیری ها محلی از اعراب نداشت و علاوه بر نارضایتی مردم، موجب نارضایتی حامیان سیاسی شان نیز شده اند.
با آغاز مرحله اجرایی دوره چهارم انتخابات شوراهای اسلامی شهر، بسیاری از چهره های ورزشی در تهران و سایر شهرها ثبت نام کردند مدیرانی مانند احمد دنیامالی، سیدامیر حسینی، محمد علی آبادی، کریم صفایی، مجید شایسته و ورزشکارانی مانند آرش میراسماعیلی، حسین رضازاده، دکتر علیرضا دبیر، دکتر رسول خادم، حمید سوریان، هادی ساعی و عباس جدیدی و محمد فنایی (داور فوتبال) از جمله این چهره های ورزشی بودند. حضور ورزشی ها انتقادات فراوان سیاسیون را در پی داشت. سیاسیونی که سند شوراها و نمایندگی ها را در انحصار خود می دانند از حضور چهره های ورزشی و هنری ناخشنود هستند و با طرح ادعای عدم تخصص در حالی که خودِ آن ها نیز تخصص چندانی ندارند تمام تلاش شان را می کنند تا سایرین را کنار بزنند. به هر حال انتخابات شوراها محل رقابت چهره های سیاسی، اجرایی، ورزشی، فرهنگی و هنری است و طبیعی است که هر گروهی سعی در گرفتن رای و بیرون راندن رقبا دارد.
به نظر می رسد جامعه به طور عام و ورزشی ها به صورت خاص به نامزدهای ورزشی ای رای می دهند که نشان داده باشند می توانند با ارتقاء «ظرفیت اجتماعی» و «مشارکت فعال» در همه عرصه ها، حضوری موثر و کارآمد داشته و «مطالبات ورزش» را از مدیران شهری با جدیت بخواهند. نامزدها باید نشان دهند همان طور که در عرصه های ورزشی قهرمان شدند یا قهرمان سازی کردند در عرصه های عمومی نیز حضوری جدی دارند.

از «بگم بگم» سازمان بازرسی تا «جوابیه کنایه آمیز» دولت

صادق حسینی{عصر خبر}: اگر آغاز ثبت نام از کاندیداهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مهم ترین خبر هفته جاری است، انتشار «جزییات ماجرای ۴۵۰ میلیون یورویی احداث تالارهای کیش» از سوی سازمان بازرسی کل کشور که توسط مصطفی پورمحمدی کاندیدای اصولگرای انتخابات آتی اداره می شود و پاسخ معاونت اجرایی رییس جمهور به آن نیز از جمله اخبار مهم بود.
صرف از نظر پرداختن به جزییات گزارش سازمان بازرسی یا همان«بگم بگم»پورمحمدی و  «جوابیه کنایه آمیز بقایی» آن طور که ارگان دولت(شبکه ایران) نوشته است، به نظر می رسد سطح دو قوه قضاییه و اجراییه به شدت پایین آمده است و طرفین در حد مسئولین اداره ای در یک شهرستان ۵ هزار نفری از خجالت همدیگر در آمده و موجب توهین نظام شده اند.
به نظر می رسید تهیه و تنظیم کنندگان گزارش سازمان بازسی کل کشور که دولت را خلاف کار می دانند و جوابیه نویسان معاون دولت که رییس سازمان بازرسی را «دارای سوابق درخشان و تجربیات ارزشمند جنابعالی (به ویژه در وزارت اطلاعات)» می دانند هیچ کدام به برداشت مردم از خودشان در جزء و از نظام در کل توجهی ندارند.
بدیهی است روش انتخاباتی که محمود احمدی نژاد از سال ۱۳۸۴ آن را پایه گذاری کرد و در انتخابات ۱۳۸۸ آن را به اوج رساند، مقبول و پسندیده نیست. این روش های ناپسند که واکنش های چندباره و شدید رهبر انقلاب را در پی داشته است متاسفانه با نزدیک شدن به روز انتخابات در حال بروز است و جامعه شاهد آن است که کاندیداهای اصولگرا برای خارج کردن سایرین از میدان از چنین روش های غلطی استفاده می کنند که در شان نظام نیست.