شب ۲۲ خرداد ۸۸ چگونه گذشت؟

حوالی این ساعت ها بود که غائله‌ی ستاد قیطریه تمام شده بود. رفتیم ستاد میرهادی؛ آنجا هم فضا متشنج بود و بوی ته مانده ی گاز اشک آور به مشام می رسید.
درجه دار نیروی انتظامی با التماس از مردم می خواست: بروید و متفرق شوید. رفتیم به جلسه مطبوعاتی میرحسین موسوی در دفتر علیرضای بهشتی. از سر و کول هم بالا می رفتیم تا فضا و زاویه ای پیدا کنیم؛ جای سوزن انداختن و فرصت سلام علیک با همکاران نبود.
علی ربیعی که از اتاق پشتی وارد سالن شد، میرحسین موسوی گفت: تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نمی شوم.
بیرون ساختمان خیلی ها جمع شده بودند و با شعار از میرحسین موسوی حمایت می کردند.
ابولفضل فاتح مسئول رسانه ای ستاد او؛ پیک ویژه ی بیت را میزبانی کرد و نامه ی مهندی موسوی برای رهبری انقلاب را به پیک داد؛
رضای رشیدپور که دیر رسیده بود و به زور خود را وارد ساختمان کرد و نشسته روی پله می گفت: فارس خبر ۶۳درصد را رفته و ایرنا هم این جور؛ این ها یعنی چی؟
در دفتر یکی از دوستان جمع شدیم. اخبار و آمار را یادداشت می کردیم؛ حوالی ساعت ۳ با کمی کار آماری وزن هر صندوق و نسبتش با کل را درآوردیم و فهمیدیم انتخابات با چه نتیجه ای قرار است تمام شود.

حالا اما ۶ سال از آن انتخابات تاریخی گذشته و جریانی که از تمام امکانات برای حذف جریان دیگر بهره می برد؛ در یک انتخابات دیگر شکست تلخ و تحقیر آمیزی خورد؛ این مردم ایران بودند که نگذاشتند سلیقه و سبک سیاسی عده ی قلیلی بر جامعه حاکم شود.
میرحسین موسوی با همه نقاط قوت و ضعف اش؛ و با همه ی سلامت نفس و اشتباهاتش اما نزد افکار عمومی بخشی از جامعه همچنان الگوی پاک دستی و سلامت اخلاقی است؛
اما طرف مقابلش؛ نه تنها در افکار عمومی مردم بلکه در میان اسلاف اصولگرایش به عنوان تجسم عینی فساد و تباهی شناخته می شود؛ احمدی نژاد کاری کرده که نظام مجبور است برای اثبات سلامت و عدالت اش، فساد پنهان آن ها را افشا و محکوم کند و کارگزارانش را یکی یکی به دادگاه بکشاند.
«امید» درس انتخابات ۸۸ بود. «امیدی» که خیلی ها در انتخابات مجلس هفتم و شورای شهر سوم با «تحریم» آن را از دست داده بودند؛ بار دیگر در ۸۸ و در ۹۲ خود نمایی کرد. «امید»ی که بذر هویت مردم است.

یادگاری‌های فاجعه‌بار احمدی‌نژاد برای دولت‌ها و نسل‌های بعدی

آفتاب : صادق حسینی– «ناجا در زمان دولت قبل نفتی را بابت جبران کسری بودجه و حقوق گرفته بود اما متاسفانه در آن زمان مقررات قانونی و پروتکل‌ها به درستی طی نشده بود» این بخشی از صحبت‌های سردار منتظر المهدی سخنگوی پلیس در رابطه با فساد بزرگ در ناجا است که به گفته‌ی او «توسط فرمانده وقت» به قوه قضاییه ارجاع شده؛ آخرین فساد افشا‌شده که از دولت قبل به یادگار مانده. دولت مهرورزی که با شعار عدالت‌پیشگی آمد اما این روزها مقامات عالی‌رتبه‌اش یا در زندان و مرخصی زندان هستند و یا در بازجویی و  بازداشت قوه قضاییه.

محمود احمدی‌نژاد برای ایرانیان با چند نماد شناخته می‌شود: ادبیات خاص، توجه ویژه به قانون، پول یارانه، مسکن مهر، دیدار از کشورهای ناشناخته، خانه‌نشینی ۱۰ روزه، وضع تحریم‌ها و در راس آن‌ها فساد؛ فسادی که در دوره‌ی او در تمام ابعاد گسترش یافت. چه به لحاظ رقم(با رکورد ۳۰۰۰میلیارد) چه به لحاظ تنوع(بانک‌ها، بیمه‌ها، وزارت‌خانه‌ها و نهادها) و از همه مهمتر چه به لحاظ ساختاری!

شاید احمدی‌نژاد حسن نیت داشت اما او با سوء‌مدیریت خود و استفاده از نیروهای غیر‌متخصص و ناکارآمد و بعضا با بن‌بست کشاندن روال‌های قانونی به گسترش فساد و آلوده‌کردن بنیاد دیوانی(بروکراسی) کشور اقدام کرد و کار را به جایی رساند که وزارت‌خانه‌ها و سازمان ها و نهادها برای تامین نیازهای خود مجبور به انجام فعالیت‌هایی خارج از وظایف‌شان شدند.

سئوال بدیهی این است که اساسا چرا دولت اصولگرای محمود احمدی‌نژاد اجازه داد نهادها و سازمان برای تامین نیازهای خود دست به سوداگری بزنند؟ آیا حضور این نهادها که به دریای اطلاعات و مجوزها و امکانات متصل هستند و ورای هرگونه نظارتی می‌توانند فعالیت کنند گسترش فساد نیست؟ آیا این فعالیت‌ها  محدود‌کننده فعالیت‌های اقتصادی مردم و بخش خصوصی نیست و موجب فرار سرمایه‌ها و نیروی انسانی از کشور نمی‌شود؟ از سوی دیگر در حالی که روشن است انجام سوداگری توسط نهادها به اعتماد مردم به آن‌ها آسیب جدی وارد می‌کند و به گسترش فساد دامن می‌زند آیا هیچ راه دیگری برای تامین مخارج‌شان وجود نداشته است؟

تنها «یادگار» محمود احمدی‌نژاد برای مردم، دولت تدبیر و امید حسن روحانی و نظام، «اتلاف منابع»، «ناپیدا‌بودن محل هزینه کرد بیش از ۵۷۸ میلیارد دلار درآمد نفتی سال های ۸۴ تا ۹۱» و «بی‌تدبیری دربرابر تحریم‌ها» نیست؛ بلکه «گسترش ساختاری فساد» و «سوداگر‌کردن» نهادها است که برای «دولت‌های بعدی» به «یادگار» مانده است.