العبادی؛ قربانی تحریم‌های ایران

سیدصادق حسینی|روزنامه شرق|بازنشر: خبرآنلاین|عصر ایران|رویداد۲۴|  دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷| ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده بعد از مدت ها حمله مداوم به برجام، رسما از آن خارج شد و با استفاده از تجربه ی نظام سنگین تحریم های باراک اوباما، ستاد تحریم ایران را با محوریت وزارت خارجه دوباره فعال کرد. برایان هوک که از دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر به عنوان دستیار وزیر امور خارجه آمریکا شناخته می شود، نقش هماهنگی تحریم ها را میان وزارت خزانه داری، وزارت خارجه و کاخ سفید بر عهده گرفت.

کاخ سفید که می دانست برخلاف دوره قبلی تحریم ها، با وجود برجام که از حمایت روسیه و چین و اتحادیه اروپا برخوردار است نمی تواند علیه ایران اجماع ایجاد کند، نگاهی به همسایگان ایران داشت، تا با افزایش فشار بر آن ها، مانع همکاری شان با ایران شود. با چنین سیاستی، کارگزاران منطقه ای کاخ سفید تلاش کردند تا حیدرالعبادی نخست وزیر پیشین را که برای پیروزی فهرستش در انتخابات ۲۰۱۸ پارلمان عراق کار می‌کرد، در سمتش ابقا کنند. حیدرالعبادی نیز برای اعلام همراهی‌اش، ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ در جریان یک نشست خبری گفت: «عراق ناگزیر از رعایت و اعمال تصمیمات واشنگتن است و دولت عراق در حال حاضر تصمیم گرفته تا برای حفظ منافع خود از تحریم های آمریکا تبعیت کند.» این اظهارات البته با واکنش های زیادی در عراق و ایران روبه‌رو شد. اظهاراتی که عبادی هزینه اش را با از دست دادن کرسی نخست وزیری پرداخت کرد.

اهمیت عراق برای آمریکا در دوره تحریم

از میان همسایگان، به دلایل تاریخی و فرهنگی، ایران گسترده ترین رابطه را با عراق دارد و با سرنگونی رژیم صدام در سال ۱۳۸۲ دولت های عراق رابطه ی نزدیکی با ایران داشتند. ایران علاوه بر این که نخستین کشوری بود که خطر ظهور داعش در عراق را به مقامات بغداد هشدار داد، پیش از سایرین نیز در دفاع از عراقی‌ها (کرد و عرب) پیشگام بود. از سوی دیگر نیروهای مردمی عراق همراه با رزمندگان افغانستانی و پاکستانی در کنار نیروهای حزب الله و بسیج مردمی سوریه با هماهنگی فرماندهان ایرانی در سوریه علیه داعش و گروه های تکفیری مبارزه می کنند.

علاوه بر روابط سیاسی نزدیک ایران، عراق پس از چین دومین مقصد صادراتی ایران است. بر اساس آمار گمرک در نیمه نخست ۱۳۹۷، ایرانیان از لحاظ وزنی ۴۵.۳۲ درصد و از لحاظ ارزشی ۴۴.۵۸ درصد بیش از سال ۹۶ به عراق کالا صادر کردند که ارزش آن به ۴.۵ میلیارد دلار رسیده است. همچنین ایران برای عراقی‌ها، نخستین مقصد سفر است و در ۷ ماهه امسال حدود ۲میلیون عراقی برای زیارت، گردشگری و درمان به ایران آمده‌اند که از این جهت هم درآمد قابل توجهی نصیب ما می شود. این دلایل برای آمریکا کافی بود تا در آستانه دور جدید تحریم ها، تلاش کند دولتی را در عراق روی کار بیاورد که آشکارا از ایران دور باشد؛ هم در بعد سیاسی و امنیتی و هم در بعد اقتصادی.

ترامپ با گماردن مجدد رابرت مک گور به عنوان فرستاده ویژه از مدت ها پیش از انتخابات اردیبهشت ۱۳۹۷ پارلمان عراق و در فرایند دولت سازی، تلاش کرد سیاست «دولت دور از ایران» را اجرایی کند. مک گورک به همراه داگلاس آلن سیلمان سفیر آمریکا در بغداد در این مدت با تمامی گروه های عراقی اعم از سنی، شیعه و کرد ملاقات کرد و آن ها را به حمایت از نخست وزیری مجدد حیدر العبادی فراخواندند و هر جا لازم بود از تماس های تلفنی و حمایت های پمپئو وزیر خارجه آمریکا استفاده کردند. آن‌ها با دنبال کردن دوگانه سازی کاذب «آن هایی که نزدیک جمهوری اسلامی ایران هستند و مستقلین» عراقی ها را تهدید به افشای پرونده هایشان کردند و سپس، تهدید داعش را پیش کشیدند.

«غالب الشابندر» سیاستمدار و تحلیلگر مشهور عراقی در این باره در گفت و گو با شبکه سعودی الحدث تاکید کرد: «مک گورک از طریق پیام های شفاهی و مکتوب به بسیاری از سیاستمداران و نمایندگان منتخب در پارلمان جدید، به آنها وعده داده یا آنها را تهدید کرده است که اگر از نخست وزیری دوباره العبادی حمایت نکنند، واشنگتن با آنها از جمله از طریق بازگرداندن داعش به‌شدت برخورد خواهد کرد.»

حازم الباوی تحلیلگر عراقی نیز تحرکات فرستاده ترامپ در تعیین نخست وزیر را «بی سابقه» خواند و «شیخ قیس الخزعلی» دبیرکل «عصائب اهل الحق» نیز گفت: «آمریکا به شکل علنی در تشکیل دولت در عراق مداخله می‌کند تا در برخی موارد شخصیت‌های مدنظر خود را تحمیل کند.»

ناکامان عراق

با وجود رایزنی ها، وعده ها و تهدیدهای چند ماهه فرستاده ویژه و سفیر ایالات متحده در بغداد، در نهایت اما دولت جدید عراق با ریاست جمهوری برهم صالح سیاست مدار نوگرای کرد و نخست وزیری عادل عبدالمهدی کهنه کار، شکل گرفت. آن ها برای تشکیل دولتی هماهنگ با کاخ سفید در بغداد حساب ویژه ای باز کرده بودند تا در پرتوی آن، فشار تحریم را بر ایران بیشتر کنند و مانع نزدیکی بغداد با تهران شوند.

برهم صالح که با غلبه بر چنین فشارها و مخالفت هایی بر کرسی ریاست جمهوری نشست در نخستین سفر رسمی اش به عنوان رییس جمهور عراق در نشست خبری مشترک با حسن روحانی رییس جمهور پیامی را به واشنگتن ارسال کرد که معنی اش همراهی بیشتر با ایران بود. او با چهره ای خندان به حسن روحانی نگاه کرد و گفت: «امروز پیامی روشن از بغداد آورده‌ام: در عراق اهمیت روابط با جمهوری اسلامی ایران را درک می‌کنیم.» او در دیدار با رهبر انقلاب نیز مجددا تاکید کرد: « من با یک پیام صریح و آشکار به تهران آمده‌ام، عوامل و عناصر پیونددهنده‌ی دو ملت ایران و عراق، ریشه در تاریخ دارد و غیر قابل تغییر است.»

عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق نیز ۲ هفته بعد از آغاز تحریم های آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۹۷ با تاکید بر این که «به طرف آمریکایی گفتیم به ما دستور ندهید»، موضع دولت جدید عراق را چنین توصیف کرد: «در برنامه و شیوه وزارتی تاکید کردیم بخشی از نظام تحریم‌ها نیستیم. این که آمریکا تحریم‌هایی را علیه کشور و اشخاصی تحمیل کرده، به خودش مربوط است و سیاست خود آمریکاست این، تصمیم عراق نیست، حتی این تصمیم(آمریکا)، تصمیم بین‌المللی هم نیست. تحریم‌ها مبتنی بر منشور و قطعنامه‌های سازمان ملل نیست که عراق بخواهد به آن پایبند باشد، ما بخشی از نظام تحریم‌ها نیستیم، ما همچنین بخشی از هیچ تجاوزی علیه هیچ کشوری نیستیم. ما توانستیم این مسئله را به طرف آمریکایی و تمام طرف‌ها تفهیم کنیم.»

عملگرایی ایرانی

نگاهی به رویدادهای چندماه اخیر روشن می سازد آمریکا که به دنبال روی کار آوردن یک دولت هماهنگ با واشنگتن و همراه با نظام تحریم ها در بغداد بود، نتوانست به هدفش برسد. حیدر العبادی نخست وزیر پیشین عراق در گفت و گوی جدیدش با تلویزیون الشرقیه گفته که ایران در نخست‌وزیر نشدن من در دور دوم نقش داشت. او بر اهمیت «دولت همراه در بغداد» برای واشنگتن تایید کرده و دلیل دوباره نخست وزیر نشدنش را «پایبندی اش به تحریم های آمریکا علیه ایران» می‌داند.
از ۱۸ اردیبهشت که ترامپ از برجام خارج شد ۶ ماه و از آغاز تحریم ها در ۱۳ آبان بیش از ۱ ماه می گذرد، ایران تاکنون توانسته اجماعی بین المللی علیه خروج آمریکا از برجام شکل دهد، نوسان نرخ دلار را مهار کند و شیب نزولی به آن دهد، با فشارهای دیپلماتیک و رایزنی های گسترده فروش نفت اش را فعلا حفظ و خریداران عمده نفت را از تحریم آمریکا معاف کند و اروپا را مجبور به ارایه مکانیسم جدید اقتصادی (SPV) کند و از سوی دیگر با تقویت مناسبات اقتصادی با همسایگان صادراتش را افزایش دهد.

برجام با کدام نگاه

سیدصادق حسینی- روزنامه نگار؛ روزنامه اعتماد؛ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۷ | بازنشر: خبرآنلاین؛ عصرایران: محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی در دولت محمود احمدی نژاد و عضو فعلی کمیسیون اقتصادی مجلس در گفت و گو با خبرگزاری مهر گفت: «اروپایی‌ها وابستگی تجاری شدیدی به آمریکا دارند، به گونه‌ای که سال گذشته بیش از ۱۲۶۰ میلیارد دلار رابطه تجاری با آمریکا داشتند و دور از باور است که آن را رها کنند و ۲۰ میلیارد دلار رابطه اقتصادی با ما را در نظر گیرند!»
این نگاه، رویکرد بیشتر منتقدین و مخالفان برجام است؛ همان هایی که پیش از اجرای برجام نشست های «ما دلواپسیم» برگزار کردند و بعد از اجرای برجام هم برای شکستش روزشماری کردند و حالا با خروج آمریکا و اروپایی شدن برجام می گویند: اقتصاد آمریکا در برابر اقتصاد ایران!
مخالفین برجام معتقدند به دلیل حجم مبادلات اقتصادی اروپا با آمریکا در مقایسه با مبادلات اروپا با ایران، برجام شانسی برای بقا ندارد. جالب است که این نگاه و خط رسانه ای که ناامیدی و نگرانی جامعه را در پی دارد، در رسانه ها و برنامه های تلویزیونی یک جریان داخلی و رسانه های بیگانه مانند BBCفارسی و … به صورت هماهنگ دنبال می شود و خروجی هایشان، پر است از مصاحبه با تحلیلگرانی که این رویکرد را دنبال می کنند.

برجام سیاسی؛ برجام اقتصادی
واقعیت این است اروپا که روابط اقتصادی دیرینه ای با ایران دارد، از ظرفیت و توان اقتصادی کشورمان آگاه بود و رویکرد اقتصادی منطقا اولویت اول و اصلی آن ها برای مذاکره در پرونده هسته ای نبود. اروپا به دنبال سیاست چندجانبه گرایی و ایفای نقش در حل مسایل مهم جهانی بود و می توان گفت «برجام تنها دستاورد سیاسی مهم اتحادیه اروپا» در مدیریت پرونده های بین المللی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
سیدحسین موسویان تحلیلگر ارشد سیاست خارجی می گوید: «برجام مهم‌ترین دستاورد اتحادیه اروپا در حل یک بحران سیاسی-امنیتی بین‌المللی است. اروپا نگران باز شدن مجدد پرونده بحران هسته ایران و احتمال جنگی جدید در خاورمیانه است که آثار شوم آن گریبانگیر اروپا شود. برای اروپا اول ابعاد سیاسی-امنیتی برجام اولویت دارد، بعد مسایل اقتصادی.»
علیرضا اکبری تحلیلگر مسایل راهبردی و معاون پیشین وزارت دفاع در دوره اصلاحات نیز تاکید دارد: «اهمیت برجام برای اتحادیه اروپایی، اصولا امنیتی و استراتژیک است. عامل اقتصاد، می تواند حداکثر آخرین و در پایین‌ترین رده اهمیت برای اروپا محسوب شود، زیرا اروپا در حال عبور از یک وضعیت خطیر تاریخی است. مسائل اقتصادی، برای اتحادیه بسیار مهم است، اما، این تمام واقعیت نیست.»
اکبری معتقد است:« آمار مبادلات اروپا و آمریکا به هر ناظر آگاهی می گوید که مساله برجام و ایران، برای اروپا، حتما مساله اقتصادی نیست. آنچه برای اتحادیه اروپایی از اهمیت بیشتری برخوردار است، مساله «ثبات و پایداری» است. همچنین سه جریان پر شدت امنیتی نیز بر حساسیت شرایط استراتژیک اتحادیه افزوده است. یکی، شکاف بین آتلانتیکی ناشی از یک‌جانبه گرایی و سیاست خارجی تهاجمی آمریکا، دوم، تمایلات توسعه طلبانه تدریجی روسیه هم در حوزه اوراسیا و هم در خاورمیانه و سوم، مساله احتمال جنگ گسترده تر در خاورمیانه که این مساله، نقش ایران را برای اتحادیه در بستر امنیت بین المللی به شدت پر رنگ و پر اهمیت می کند.»

دستاورد فنی برجام
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پس از ۱۲ سال گفتگو با قدرت های جهانی درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران، ۲۹ تیرماه ۱۳۹۴ با ۱۵ رای موافق اعضای صادر شد و بر اساس آن هر ۶ قطع‌نامه تحریمی قبلی که در رابطه با موضوع هسته‌ای علیه کشورمان صادر شده بود، پایان یافت.
در گام بعدی در راستای اجرای برجام، سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، در جلسه ای فوق العاده به قطعنامه پیشنهادی گروه ۱+۵، درباره بسته شدن پرونده «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه هسته ای ایران (PMD) به اتفاق آرا رای داد و تمام دستورکارهای مربوط به مسایل گذشته پرونده هسته ای کشورمان که بر مبنای آن ادعاها، تحریم های شورای امنیت شکل گرفته بود، بسته شد. در این قطعنامه برای اولین بار با لحنی مثبت در مورد همکاری ایران به منظور حل و فصل موضوعات هسته‌ای صحبت شده است، و هیچ نکته یا عبارت‌ منفی در آن وجود ندارد.
بسته شدن PMD یکی از مهمترین دستاوردهای برجامی ایران است. ترامپ رییس جمهور آمریکا که پیش و پس از آغاز ریاست جمهوری اش همواره بر به ضرر ایالات متحده بودن برجام تاکید داشت و به دنبال خارج شدن از آن بود؛ به دلیل مختومه شدن PMD نتوانست پرونده ی هسته ای ایران را مجددا باز کند.
اما در روزهایی که فضای سیاسی کشور متاثر از آغاز تحریم های آمریکا، خروج یک جانبه کاخ سفید از برجام و نوسانات نرخ دلار است، گروه هایی نمی خواهند به این دستاورد مهم فنی برجام اشاره کنند.

تحلیل تک بعدی و انحراف افکار عمومی
تحلیل تک بعدی مسایل همواره یکی از چالش های اصلی در مواجهه با آن‌ها است و برجام نیز از آن بی گزند نمانده. همان طور که بارها توسط مقامات ایرانی و جهانی تاکید شده، برجام سندی است با رویکردهای فنی، سیاسی، راهبردی – امنیتی و اقتصادی و تقلیل آن به یک وجه از اساس اشتباه و مغرضانه است. بیان کاریکاتوریزه، برجام گمراهی و انحراف افکار عمومی را در پی دارد و روشن است به سود چه گروه هایی است.

زیارت اربعین، رستاخیر نشانه‌هاست

سیدصادق حسینی، خبرآنلاین: نخستین روز دی سال ۱۳۹۲ بود. با مجید رفیعی سردبیر همشهری جوان از فرودگاه اهواز تاکسی گرفتیم و خودمان را به چذابه رساندیم و بعد با مینی بوس یک ضرب رفتیم نجف. سلام که دادیم و نماز خواندیم از میان قبرهای وادی السلام گذر کردیم و با تاکسی راهی کربلا شدیم. دل در دلمان نبود، شوکه بودیم. بعد از این همه سال انتظار، فرصت فراهم شده بود و حالا به میانه الطریق الی کربلاء رسیده بودیم.

راه بسته بود و خودروها در هم پیچیده بودند. ساعت کمی از ۹ شب گذشته بود. به مجید گفتم بلند شو که از اینجا باید پیاده‌روی را شروع کنیم. سوز سرمای بیابان به زانوهایمان می‌زد و می‌لرزیدیم. اول پشت دسته‌ای از لبنانی‌ها راه رفتیم که نوحه وداع می‌خواندند. کمی جلوترش با جوانانی از بصره هم‌قدم شدیم و وقتی سردمان شد، کنار آتش موکب عشایر بنی‌تمیم نشستیم. چند ده ستونی را طی کرده بودیم که از دور مرتضی درخشان را دیدیم که از کوفه، ۲ روز پیش حرکت کرده بود.

صبح که پیاده‌روی را آغاز کردیم، در ایران اربعین بود، اما در عراق، سیل جمعیت به کربلا روان بود، همه می‌دویدند تا به فردا که اربعین بود برسند. راه کناره که هیچ، راه سواره رو هم پر از مردم بود و ماشین‌هایی که از نجف به کربلا می‌رفتند، در خط مقابل به کندی حرکت می‌کردند. با این حال در دشت آن سوی جاده نیز، مردم در راه بودند. میزبانان با صدای بلند می‌گفتند: هله بالزوار، هله بیکم، هله بالزوار ابوسجاد، هله یا ابطال، ماجورین…

صبح که پیاده‌روی مان را آغاز کردیم، غوغایی بود. رستاخیر مردان و زنان و کودکانی بود که بی‌توجه به اطراف، راه شان را می‌رفتند و ذکرشان را می‌گفتند. بسیاری با خود پرچم حمل می‌کردند. پرچم‌های سبز و قرمز و مشکی: صل الله علیک یا سیدالشهدا، لبیک یا حسین، السلام علیک یا اباعبدالله، یا زهرا، یا حیدر، یا رسول الله! یا لثارات الحسین! هر کس برای خود علامتی داشت، یا پرچم حمل می‌کرد یا سربند بسته بود و یا گِل به پیشانی و صورت مالیده بود. صبح که پیاده‌روی را شروع کردیم، غوغایی بود و رستاخیری.

پرچم علامت است و نشانه و شاخص. همان‌طور که عاشورا نشانه و شاخص است برای شناخت حق و باطل. اربعین نیز برای ما علامت و نشانه است. برای همین امام صادق علیه السلام، اربعین را نشانه قرارداد، برای این روزها، برای همیشه تاریخ. زیارت اربعین نشانه است تا نشان دهیم هویت ما چیست، علامت است که بگوییم ما حسینی هستیم و این زیارت، عهد و پیمان ابدی ماست.

در جهانی که نشانه‌ها ماندگار می‌شوند، زیارت اربعین حضرت سیدالشهداء، رستاخیز نشانه‌هاست که سراسر دنیا را پر می‌کند: لبیک یا حسین!

آموزش و پرورش در انتخابات مهم است!

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار، روزنامه سازندگی، شنبه ۱۰ شهریور ۱۳۹۷ | بازنشر: عصر ایران، خبرآنلاین، پانا:
شام عید غدیر برای عید دینی آقای سیدعلی اکبر محتشمی پور و آقای سیدهادی خامنه ای به دارالزهرا رفته بودم. بعد از دعای کمیل آقای مازنی نماینده تهران آمد و در کنار من و آقای رضوی یزدی و روبروی آقای راه چمنی نشست. هنگام شام از او پرسیدم: با توجه به شائبه سهم خواهی که توسط آقای ربیعی در ۲ استیضاح متوالی اش مطرح شد، فکر نمی کنید مردم و افکار عمومی می گویند وزارت کار و اقتصاد، وزارت خانه های پول داری هستند مجلس سهم اش را می خواست، از آموزش و پروش سهم خواهی روا نیست؟

آقای مازنی نماینده تهران و عضو فراکسیون امید در حالی که قاشق را در غذا فرو می برد، جواب دقیقی داد: «آموزش و پرورش در انتخابات مهم است!»

واقعیت هم همین است، در فاصله ی ۲۰ روز تا آغاز سال تحصیلی و حدود ۱ سال تا کمپین انتخابات مجلس، نمایندگان الویت حفظ کرسی نمایندگی برایشان اهمیت قابل توجهی دارد و مسایل کشور در الویت های بعدی است.

«آموزش و پرورش در انتخابات مهم است!» چرا که آموزش و پرورش به دلیل ساختار گسترده و امکانات، به ویژه در شهرهای کوچک، همواره مورد توجه نامزدهای انتخاباتی است و حالا در فاصله ۱ سال مانده به کمپین انتخابات، نماینده های فعلی تلاش می کنند با افزایش فشار بر سیدمحمد بطحایی بتوانند از این امکانات و ساختار بهره مند شوند، ولو به قیمت هماهنگی بیشتر رییس یک اداره برای در اختیار قرار دادن سالن اجتماعات! در نگاه حداقلی و فعالیت ستادی و جذب رای اولی ها توسط بدنه ی آموزش و پرورش به صورت حداکثری!

از سوی دیگر با فرض استراتژی افزایش فشار مجلس برای تغییر تیم اقتصادی کابینه در حالی که الیاس حضرتی در استیضاح وزیر اقتصاد به درستی گفت: «ما زورمان به آقای نوبخت و رییس بانک مرکزی نمی رسد»، استیضاح وزیر آموزش و پرورش توجیه منطقی و حتی سیاسی ندارد و آن قدر بی ربط هست که برایش جک و لطیفه بسازند.

بر سیاق لطیفه های کیهان؛ یاد این طنز افتادم: طرف رفت ساندویچی گفت: برایم گوجه نگذار! آشپز گفت: گوجه ندارم برات خیار شور نمی گذارم.

نیمه پر لیوان دولت روحانی

انتشار در عصر ایران | سیدصادق حسینی: این روزها همه از افت شدید قیمت برابری ریال در برابر دلار نگران و ناراحتند؛ به ویژه که این افت را برابر با کاهش شدید سرمایه، پس انداز، گرانی و قدرت خرید خود می دانند. در این میان البته آن چه بیش از افت برابری نرخ ریال نگران کننده است، از بین رفتن «امید و اعتماد مردم» است؛ اعتماد به این که دولت راه کاری برای بیرون رفت از این وضعیت ندارد.

نکته تلخ این است که انفعال و تداوم سکوت ناامید کننده مدیران دولتی و پایداری نابسامانی موجود، آرام آرام در مردم این سوال را ایجاد می کند: تفاوت دولت احمدی نژاد با دولت روحانی چیست؟

دولت چگونه تحویل روحانی شد؟

واقعیت این است که حسن روحانی، دولت را در بحران سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دوره احمدی نژاد، تحویل گرفت. در سیاست داخلی دولت احمدی نژاد با تمام نهادها درگیر بود، آمریکا توانسته بود با استفاده از اشتباهات دولت، با ایجاد اجماع جهانی، تحریم های هوشمند سنگینی را علیه مردم ایران اعمال کند، تورم و بیکاری به بالاترین حد خود رسیده و فراتر از همه این مسایل، امید و سرزندگی در جامعه رنگ باخته بود.
نیمه پر لیوان دولت روحانی

در مقابل اما، محمود احمدی نژاد، دولتش را در شرایط با ثبات و نشاط سیاسی و اقتصاد روبه رشد و اندوخته ۱۰ میلیارد دلاری در صندوق ذخیره ارزی از دولت اصلاحات تحویل گرفت. بر اساس آمارها، درآمد نفتی دولت اصلاحات در ۸ سال ۲۱۱.۳ میلیارد دلار بود که متوسط سالانه آن ۲۶.۴۱ میلیارد دلار است. همچنین رشد اقتصادی دولت اصلاحات از ۰.۸ درصد در سال ۱۳۷۶ به ۶.۳ درصد در سال ۱۳۸۴ رسیده بود.

محمود احمدی نژاد رییس جمهوری محبوب و نورچشمی جریانات اصولگرا، در دولت نهم و دهم در مجموع ۵۸۹ میلیارد دلار درآمد نفتی داشت که متوسط سالانه ۸۴.۲ میلیارد دلار است. احمدی نژاد که بیشترین درآمد نفتی تاریخ معاصر ایران را در دست داشت و دولتش ۲.۲ تا ۳.۳ برابر دولت های بعد از پیروزی انقلاب اسلامی دلار در اختیار داشت، این سوال مهم را در میان افکار عمومی و نخبگان ساخت که «پول نفت چه شد و کجا رفت؟» کار به آنجا رسید که احمد توکلی عضو اصولگرای مجلس وقت و از حامیان نخست ریاست جمهوری دور اول او، شهریور ۱۳۹۲ در برنامه تلویزیونی پایش، وضعیت حساب ذخیره ارزی را در یک جمله خلاصه کرد؛ « حساب ذخیره ارزی جارو شد».

*درآمد نفتی ۸ ساله دولت اصلاحات: ۲۱۱.۳ میلیارد دلار / تورم در سال پایانی‌(۱۳۸۴) ۱۰.۴ درصد

*درآمد نفتی ۸ ساله دولت محمود احمدی نژاد: ۵۸۹ میلیارد دلار / تورم در سال پایانی‌(۱۳۹۲): ۳۵.۹ درصد

محمود احمدی نژاد که دولت را با رشد ۶.۳ درصد، تورم ۱۰.۴ درصد و بیکاری ۱۱.۵ درصدی در سال ۱۳۸۴ از رئیس دولت اصلاحات تحویل گرفت، با رشد ۳.۹- درصد، تورم ۳۵.۹ درصد و بیکاری ۱۰.۶ درصدی در حالی که اجماع سنگینی علیه پرونده هسته ای ایران شکل گرفته بود و ایران زیر بار شدید ترین تحریم ها و در فصل ۷ منشور سازمان ملل متحد بود، تحویل حسن روحانی داد.

شرایط ایران بهتر از ۱۰ سال پیش است

در برخی ضعف های جدی دولت روحانی،همه مردم و مسؤولان متفق القول هستند اما با این حال نباید فراموش کرد دولت روحانی، وارث چه شرایط اسفناک و خطرناکی بود. یادمان نرود در دوره رییس جمهور محبوب اصولگرا، به رییس پلیس کشور برای پرداخت حقوق، مجوز فروش نفت داده شد! یادمان نرود که در پی سیاست های کسی که دولت ش را «پاک ترین دولت» تاریخ ایران می دانست چه فسادهایی کشف شد.

امروز ، ایران توانسته است از شرایط خطرناک سال های آغازین دهه ۹۰ به سلامت و با افتخار گذر کند: ناامیدی و عدم اعتماد به فرایندهای سیاسی با برگزاری ۲ انتخابات ریاست جمهوری کاهش قابل توجهی یافت؛ رشد فزاینده تورم متوقف شد و از ۳۵.۹ درصد به ۹.۶ درصد در سال ۱۳۹۶ رسید؛ در صندوق توسعه ملی ۴۴ میلیارد دلار پس انداز دارد(اردیبهشت۱۳۹۶)؛ مهمترین پرونده ی سیاسی ۳۰ سال اخیرش را با جهان حل شد؛ برجام و حسن عمل ایران نگذاشت اجماعی علیه کشور شکل بگیرد و تحریم کنندگان دیروز به جز آمریکا، به دنبال اجابت خواست های برجامی ما هستند و کار آمریکا را تقبیح می کنند و روابط سیاسی و اقتصادی ما با کشورهای جهان در حال عادی شدن است.

در سیاست منطقه ای نیز، ایران توانسته با سیاست های پیشرو و واقع‌گرایانه دست بالاتری نسبت به رقبای منطقه ای داشته باشد و کارت های بازی اش را افزایش دهد. در صنعت نفت، دولت توانسته با وجود همه سختی ها علاوه بر بالابردن تولید و صادرات، دیپلماسی انرژی را با قوت بیشتری دنبال کند که رشد قیمت نفت را در پی داشته است.

با وجود مشکلاتی که همه ی ما درگیر آن هستیم؛ اما همه این توفیقات در سایه هم‌دلی، امید و نشاط جامعه شکل گرفته است. انتظار این است دولت پیام مردم را به درستی درک کند، از شوک ناشی از حملات و لفاظی های ترامپ بیرون بیاید و فراتر از سخنرانی های بی حاصل، با انجام تغییرات، راه کارها را عملی کند و امید را به جامعه برگرداند که امید بذر هویت ماست.

صورت‌حساب ۱۳ هزار میلیاردی موسسات غیرمجاز مشهد

سیدصادق حسینی| خبرآنلاین | بازنشر: عصرایران؛ رویداد۲۴ | با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، دولت تدبیر و امید با میراثی از تحریم های هسته ای و چالش های اقتصادی کارش را آغاز کرد. علاوه بر تورم یکی از ابرچالش های پیش روی دولت نخست روحانی، موسسات مالی غیر مجازی بودند که در دوره ۸ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به صورت تصاعدی رشد کرده و با وعده سودهای نجومی، حجم قابل توجهی از نقدینگی کشور را در خود جمع کرده بودند. ۱۹ بهمن ۱۳۸۹ برای نخستین بار بانک مرکزی ۴۸ موسسه مالی و اعتباری را غیر مجاز اعلام کرد که خراسان با داشتن ۱۲ موسسه در صدر قرار داشت؛ اما دولت احمدی نژاد ترجیح داد به بحران موسسات ورود جدی نکند و این چالش را هم مانند چالش هسته ای به دولت بعدی بسپارد.

برای درک حجم پولی که در این موسسات در جریان بود کافی است بدانید در سال ۱۳۹۳ که کل بازار پولی ایران در حدود ۵۰۰هزار میلیارد تومان بود، این موسسات بیش از ۱۰۰هزار میلیارد تومان پول یعنی در حدود ۲۰ درصد بازار پول کشور را در اختیار داشتند.

با روی کار آمدن ولی‌الله سیف رییس کل بانک مرکزی در ۳ شهریور ۱۳۹۲، او ساماندهی موسسات مالی غیر مجاز را یکی از برنامه اصلی خود عنوان کرد و در یک فرایند پرمشقت، پرهزینه و طولانی آن ها را منحل، ادغام و ساماندهی کرد. با اقدامات بانک مرکزی موجی از اردوکشی های خیابانی و تجمع و تحصن مقابل بانک مرکزی، مجلس و خیابان ها به راه افتاد و سود باختگان که پول خود را در موسساتی گذاشته بودند که سرمایه ای برای بازپرداختش نداشتند، از بانک مرکزی طلبکار شدند که ضررشان را جبران کند. فعالیت هایی که در نهایت به اعتراضات دی ماه مرتبط شد که اتفاقا آن نیز از مشهد آغاز شده بود.

در نهایت با تصمیم کمیسیون ویژه قوا و نظر مقامات نظام رییس جمهور در گفت و گوی تلویزیونی ۲ بهمن ۱۳۹۶ اعلام کرد: ۱۱.۵ هزار میلیارد تومان به سپرده گذاران پرداخت شده است. هرچند بعدتر اعلام شد بانک مرکزی یک خط اعتباری ۱۴هزار میلیارد تومانی برای سپرده گذاران ناکام باز کرده است.

دردناک است بدانید در سال ۱۳۹۵ بانک مرکزی ۱۶هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان تسهیلات به ۲۴.۰۰۰ واحد تولیدی پرداخت کرده بود که به جای ۱۴هزار میلیارد تومانی که برای موسسات غیر مجاز هزینه کرد، می توانست در بحران رکود و بیکاری کشور ۲۰.۰۰۰ واحد تولیدی را حمایت کند و زنده نگاه دارد.

بر این اساس ضرر هر نفر از ۸۰ میلیون ایرانی در این پرداخت نجومی، ۱۴۳هزار و ۷۵۰ تومان و سهم ضرر هر خانواده ۴۷۸ هزار و ۶۸۷ تومان است. (با بعد خانوار ۳.۳۳درصد بانک مرکزی)

البته پشت پرده این موسسات مالی غیرمجاز تاکنون مشخص نشده و جز اندک اطلاعاتی چیزی در رسانه ها وجود ندارد. به عنوان نمونه ولی الله سیف رییس کل بانک مرکزی در توصیف نحوه کار مدیرعامل یکی از اَبَر موسسات غیر مجاز خراسانی در جلسه با یکی از فراکسیون های مجلس گفته است: «یکی از موسسات ۱۲ هزار میلیارد تومان پول مردم را درحالی جمع کرده بود که سرپرست آن دیپلم نداشت و مسلح وارد بانک مرکزی می‌شد و من را نیز تهدید می‌کرد.»

شفافیت، پول کثیف و لایحه سی‌اف‌تی
مردم ایران همواره از عدم شفافیت آسیب دیده اند. در زمان محمود احمدی نژاد، فساد ۳ هزار میلیاردی، فساد بیمه ایران و فساد بزرگ نفتی بابک زنجانی پیش آمد و در سال های اخیر هم، عدم شفافیت و نظارت بر موسسات مالی ۱۴هزار میلیارد تومان ضرر روی دست مردم گذاشت. همچنین نقدینگی قابل توجه حاصل از آن یکی از دلایل التهابات بازار ارز، سکه، خودرو و مسکن است که ضرر مالی و روانی آن به چشم همه ما رفته است.

برای تامین همین شفافیت بود که لایحه الحاق ایران به کنوانسیون بین‌المللی مقابله با تأمین مالی تروریسم مشهور به CFT، به مجلس ارجاع شد اما روز یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، بعد از چند روز فشار و تهدید پیامکی نمایندگان، سرانجام با نمایشی تعجب برانگیز در مجلس بررسی آن تا دو ماه به تعویق افتاد. مصوبه ای که به گفته محمد مهاجری روزنامه‎نگار اصولگرا برای نخستین بار «این سعید جلیلی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بود که در سال ۱۳۸۹ دستور اجرای با قوت CFT را داده بود.»

روشن است که شفافیت راهکار اساسی مبارزه با فساد در جامعه است و نمی توان با استانداردهای دوگانه، مانند همراهی با CFT در زمان محمود احمدی نژاد و مخالفت با همین طرح در زمان حسن روحانی مدعی مبارزه با فساد بود.

از سوی دیگر تعویق ۲ ماهه بررسی لایحه مبارزه با پول شویی سخنان چندی پیش وزیر کشور روحانی که به «پول کثیف» مشهور شد را یاد آوری می کند. او زیر فشارها مجبور شد صحبت هایش در مجلس را اینگونه توضیح دهد: «باید برای ایجاد اطمینان بیشتر به مردم از طریق لایحه یا طرح، قانونی بگذرانیم تا منشا کلیه هزینه‌های انتخاباتی مشخص و قابل نظارت باشد.»

علیرضا رحیمی نماینده تهران در مجلس در توییت اش نوشته بود: «مرکز طراحی و سازماندهی پیامک ها علیه نمایندگان و مجلس شهر مشهد بوده است» و علی مطهری نایب رییس مجلس نیز با انتقاد از سخنان امام جمعه مشهد گفت: «گفته آقای علم الهدی شاید بتواند به کشف منشأ پیامک های بعضا تهدیدآمیز ارسالی از مشهد برای نمایندگان در ایام طرح لایحه مرتبط با CFT کمک کند.» جالب است بدانید تنها در خراسان ۷ موسسه غیر مجاز وجود داشت که دولت حسن روحانی مجبور شد ۱۲.۹۵۰ میلیارد تومان از بیت المال به سودباختگان آنها بپردازد که از این قرارند:
۱. ثامن الحجج (۴۳۰۰میلیارد تومان)
۲. فرشتگان (۳۹۰۰میلیارد تومان)
۳. وحدت (۲۷۵۰ میلیارد تومان)
۴. افضل توس (۱۵۰۰ میلیارد تومان)
۵. میزان (۵۰۰میلیارد تومان)
۶. الزهرا
۷. بدرتوس

«امید و اعتماد»، سرمایه روحانی است

انتشار در خبرآنلاین/   سیدصادق حسینی: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، در کشاکش یک رقابت جدی و دو قطبی، حسن روحانی که ۴ سال قبل‎ترش با وعده حل پرونده هسته‌ای و گشایش سیاسی و اقتصادی از مردم رای گرفته بود، با درخواست رای بیش از قبل از مردم برای عملی کردن همان وعده ها توانست با ۵.۰۲۳.۳۲۳ رای بیشتر از انتخابات ۱۳۹۲ رقیب را شکست دهد.

حالا در آستانه یک سالگی همان انتخابات، تمام دستاورد ۵ ساله حسن روحانی به یک باره در برابرش فرو ریخته است و از برجام مهمترین معاهده جهانی ایران بعد از جنگ تحمیلی، تنها بسته شدن PMD که به جرات می توان گفت مهمترین دستاورد مذاکرات بسیار پیچیده و سخت ۲۰ ماهه ایران با ۵+۱ قدیم! بود، فعلا باقی مانده است. برجامی که به گفته رییس جمهور ایالات متحده و نخست وزیر رژیم اسراییل «بدترین معاهده تاریخ است که آمریکا امتیاز قابل توجهی نتوانسته از ایران بگیرد، و پول نقد هم به تهران پرداخت کرده»!

وعده های دیگر روحانی مبنی بر گشایش سیاسی و اقتصادی البته وضع بهتری نسبت به برجام ندارد. تلگرام مهمترین ابزار ارتباطی ایرانیان فیلتر شده است، موضوع حصر همچنان پابرجاست، به نظر می رسد اوضاع اقتصاد به سیاهی دوران دوم محموداحمدی نژاد(۱۳۸۹-۱۳۹۲) است و ارزش دلار در برابر ریال؛ بگذریم…

اما این ها همه، مشکل پیش روی رییس جمهور روحانی نیست، که ایران از فردای پیروزی انقلاب با جنگ و تحریم و فشار قدرت های جهانی روبرو بوده است و او با گوشت و پوستش تمامی این ها را حس کرده است.

مشکل پیش روی روحانی، فراتر از رقابت سایر نهادها و قوا با او و دولت اش است. مشکل پیش روی روحانی مشکل آتی نظام جمهوری اسلامی است؛ مشکل «امید و اعتماد» است.

روحانی در انتخابات ۹۲، توانست امید و اعتماد را در مردم زنده کند. در انتخابات ۹۶ هم مردم به واسطه همان امید و اعتماد و البته ترس از پیروزی رقیب پای صندوق آمدند و به او رای دادند. اما امروز در پس همه مشکلات روزمره تحریم، فشار و تخریب، «امید و اعتماد مردم» به چالش کشیده شده است. امید مردم به آینده بهتر و اعتماد مردم به مسئولان برای حل مشکلات و بحران ها و اداره کشور به چالش کشیده شده؛ مساله ای که دامن گیر دولت، نهادها، سایر قوا و در یک کلام کلیت حاکمیت شده است.

این که رییس جمهور روحانی و دولتش چقدر در تداوم رکود اقتصاد و مشکلات کارگران، بحران دلار، بحران آب اصفهان، تقسیم کازرون و یا فیلترینگ تلگرام نقش دارند، چندان با اهمیت نیست، مهم این است آقای رییس جمهور در کسوت پاسدار قانون اساسی کشور، «امید و اعتماد» مردم را جلب کرده است و بحران امروز نه دولت او که کل حاکمیت را به چالش کشیده است.

مردم همان گونه که نظاره‌گر توفیق ایران در سیاست خارجی هسته ای و منطقه ای هستند باید نتیجه و تاثیر «امید و اعتماد» را در سیاست داخلی نیز ببینند. دولت آقای روحانی در برهه انتخابات ثابت کرد که شایسته «امید و اعتماد مردم» است و امروز مکلف به تداوم آن است چرا که: امید بذر هویت ماست.

از فاحشه خانه پرویز ثابتی تا ترور شریف واقفی/ «رمان گود»؛ روایت یک داستان ۵۰ ساله ی ایرانی-تهرانی

صادق حسینی؛ خبرآنلاین: رمان «گود» که به‌تازگی از سوی نشر چشمه روانه بازار شده، در میان رمان‌های ایرانی که بیشتر درگیر روزمرگی‌های زندگی هستند یک اتفاق است. رمانی که از ۱۵ خرداد ۴۲ و حتی قبل از آن‌یک رشته حوادث را دنبال می‌کند تا به امروز.

بستر روایتی که «مهدی افشار نیک» که سابقه سال‌ها روزنامه‌نگاری دارد برای این رمان انتخاب کرده، توجه به محله‌های قدیمی و خاص تهران است که امروز به‌نوعی هم ازدست‌رفته هستند: بازارچه نایب‌السلطنه و محله‌های آب منگل و ادیب.

در بستر مکانی روایت، هم بازارچه مهم است که سقف قدیمی آن همیشه موردتوجه همگان و کاسبان آن بوده و هست و هم زورخانه‌ای که «گود» آن «بو» گرفته است. بوی بد به‌عمد چندین سال اصلاً موردتوجه قرار نمی‌گرد، حتی وقتی «ناظم پهلوون زورخونه» از  بوی گود شکایت می‌کند، متولیان زورخانه خیلی این شکوه را جدی کمی گیرند. در اصل نویسنده به ظرافت نقدی به پهلوانی و زورخانه وارد می‌کند که در جریان کودتای ۲۸ مرداد همراه با کودتاچیان شده و خانه مصدق را غارت کردند. پشیمانی «سید ناظم» از همراهی با «شعبون بی‌مخ»؛ شعبان جعفری؛ در آن روز و بوی بد گود زورخانه، مظهر و نماد این جریان است.

دومین عنصر ساختاری در رمان «گود» سقف بازارچه است که زیر آن کاسبان هم به کسب مشغول‌اند و هم به وقتش به عزاداری و مناسک آیینی. بر این بستر، روایت ۴ دختر چریک مجاهد شکل می‌گیرد که کشاکش اصلی داستان به ماجرای سال ۵۴ و تغییر ایدئولوژیک آن می‌پردازد.

رمان هم به اتفاق‌های واقعی مثل ربودن پسر اشرف و ترور مجید شریف واقفی و دستگیری وحید افراخته نظر دارد و آن‌ها را وارد متن داستان می‌کند؛ هم اینکه خود رمان، به خلق روایتی درون‌متنی از ماجراهای ترورهای درون‌سازمانی می‌پردازد که یکی از صحنه‌های درخشان  این رمان است.

اما ضعفی که شاید برای گود بتوان متصور شد ساختار زبانی و محاوره‌ای رمان است. نوع کلام در فصل‌های اول این تصویر را به خواننده می‌دهد که با یک رمان جنوب شهری و پهلوونی و تهران قدیمی روبه‌روست؛ اما وقتی روایت‌های سیاسی رمان شکل‌ می‌گیرد شکافی بین زبان و لحن داستان اتفاق می‌افتد. درواقع خواننده انتظار ندارد رمانی به‌شدت سیاسی را با زبانی جنوب شهری بخواند.

البته شاید نویسنده که خود متولد محله «دولاب» است، خواسته با این لحن، جلوه‌ای تازه به ادبیات جنوب شهری که صرفاً محدود به «مرام بازی و لوطی منشی» شده بود ببخشد؛ تلاشی که شاید برخی آن را نپسندند. به‌خصوص این‌که داستان پرش‌های زیادی از متن به زمان‌های مختلف در ۱۸ فصل کتاب دارد: چنانچه فصل اول در سال ۴۲ است، فصل دوم در سال ۸۴، فصل سوم در سال ۵۹، فصل چهارم در سال ۴۹!

از نکات قابل‌تأمل دیگری که بر این رمان می‌توان متصور شد تعدد شخصیت‌هاست. خواننده باید به صفحات قبل رجوع کند تا نخ شخصیت‌ها از دستش نرود. شاید رمانی که نزدیک به ۵۰۰ صفحه است باید شخصیت زیاد داشته باشد تا کشش داستان حفظ شود! به نظر گود شبیه همان بازارچه نایب‌السلطنه در اوج وقت کاری و کاسبی است.

رمان «گود» در خلق صحنه‌هایی از تاریخ سیاسی ایران به‌خوبی موفق شده است. صحنه ترور «مجید شریف واقفی» بااینکه عین روایت تاریخی است اما در دل داستان خودی و حک‌شده است و در متن روایت قرار دارد.

نویسنده در این‌که به ماجراهای واقعی و رخ‌داده، بار دراماتیک بخشیده موفق عمل کرده است. ازاین‌دست روایت‌ها در داستان زیاد است؛ به‌عنوان نمونه: صحنه آوردن کشته‌های جنگ ظفار به همراه  تلویزیون‌های قاچاق، صحنه دستگیری محمدرضا سعادتی، صحنه شروع جنگ و بمباران تهران، صحنه آزادسازی خرمشهر و درد و دل صائب با بیت‌الله، صحنه رویارویی مستانه و مریم در تنگه پاتاق و بعدازآن در پاریس؛ این‌ها همه از دل واقعیت‌ها برآمده است اما جنبه ادبی و هنری پیداکرده است و خواننده نه به‌عنوان گزارشی تاریخی که به‌عنوان یک اتفاق ادبی آن را دنبال می‌کند.

«گود» در سرک کشی به احوالات مجاهدین (منافقین) قبل از تغییر ایدئولوژی و پس‌ازآن و تحولات سال‌های اول انقلاب و این‌که چطور دوستی‌های نزدیک به دشمنی‌های عمیق بدل شد و نفرتی که از تغییر ایدئولوژی در بین مبارزان علیه شاه ایجاد شد و تأثیراتی که بعدها گذاشت، موفق عمل کرده است.

درواقع «مهدی افشار نیک» نه گزارشی تاریخی که برشی ادبی از تاریخ سیاسی زده است و آدم‌هایی از دل تاریخ برای خود برگزیده و ساخته است که به زبان و بیان او ماجراها را روایت می‌کنند. از طرفی هم باید به درونی کردن برخی شخصیت‌ها در این رمان توجه داشت که مهم‌ترین درونی سازی شخصیت‌های واقعی؛ روایت «پرویز ثابتی» معاون امنیت داخلی ساواک است. ثابتی در خاطرات و ادعاهایش را در قالب گفت‌وگو با عرفان قانعی فر چند سال پیش منتشر کرده که با واکنش‌های فراوانی روبرو شد.

نویسنده‌ی رمان «گود» با طنازی سعی کرده اضافه‌کاری برای ثابتی به تراشد و او را رئیس و گرداننده چندین فاحشه‌خانه در تهران کرده که زن‌های زیادی به‌فرمان او این‌سو و آن‌سو می‌روند. ثابتی در خاطراتش به استفاده از این زنان برای مهار برخی روحانیون اشاره‌کرده است.

داستان بعد از فرازوفرودهای بسیار درحالی‌که معمای «بوی بد» گود حل‌شده به سمت اتفاقی در سقف بازارچه پیش می‌رود؛ جایی داستان تمام می‌شود؛ که گویی تازه اول قصه است. گود روایت آغاز یک داستان ۵۰ ساله‌ی ایرانی-تهرانی است.

هلاکت «زهران علوش» نشانه ای «کوچک» از «کاهش» بحران سوریه

سیدصادق حسینی- خبرآنلاین: مهمترین خبر اولین جمعه زمستان ۹۴ خبر به هلاکت رسیدن «زهران بن عبدالله علوش» سرکرده گروه ستیزه جوی «جیش الاسلام» بود که می خواست سلطنت اموی را احیا کند. او که روابط بسیار نزدیکی با سازمان های امنیتی سعودی و ترکیه داشت، نیروهای تحت امرش با داعش و دیگر گروه های تروریستی بر سر قلمرو در سوریه می جنگیدند و جمعه ۴ دی ماه ۴ روز پیش از آن حملات روسیه به داعش ۳ ماهه شود، بعد از یک عملیات شناسایی چند روزه به هلاکت رسید.
کشته شدن علوش را می توان از «نشانه های کوچک» اما «قابل توجه» کاهش بحران و جنگ ۴ ساله در سوریه دانست؛ جنگی که از یک تظاهرات ساده یک بحران گسترده و تلخ انسانی ساخت.

شاید از جمله دلایلی که می توانست به زنده ماندن علوش تا به امروز بیانجامد، تمرکز ارتش سوریه بر مقابله با داعش و دیگر گروه های تروریستی قوی تر بود؛ داعش بخش قابل توجهی از سوریه را اشغال و نا امن کرده است و طبیعی است که الویت ارتش سوریه مقابله با داعش به عنوان بزرگترین و گسترده ترین گروه تروریستی در آن کشور است؛ حال با «تغییر موازنه قدرت» در سوریه و به قول برخی تحلیل گران ارشد آغاز «دوره پسا داعش» زمینه برای از بین رفتن سایر گروه های تروریستی از جمله جیش السلام، احرار الشام و … محیا شده است.

البته منظور از «دوره پسا داعش» این نیست که جنگ علیه «داعش نظامی» به زودی پایان می یابد، بلکه مراد این است که داعش از دوره «فراز» که در آن با جذب امکانات و حمایت های لجستیکی ائتلاف سعودی، قطر و ترکیه و با چشم پوشی غرب و ایالات متحده توانست سر زمین های قابل توجهی را ناامن کند و به زیر چتر خود ببرد، گذشته است و حال در دوره «فرود» و «کاهش» است.
از سوی دیگر با تشکیل چند دور گفت و گوی بین المللی درباره سوریه که در نهایت به مشخص شدن فهرستی از گروه های تروریستی در اجلاس نیویورک در روزهای گذشته انجامید، هر گونه مقابله و از بین بردن ظرفیت های این گروه ها زمینه را برای تشکیل گفت و گوی «سوری-سوری» محیا می کند.

همچنین با جدیدترین تغییر سیاست آمریکا از «سقوط بشار اسد و تغییر نظام سوریه» در ابتدای بحران (۲۰۱۱-۲۰۱۲) به «بی توجهی و لفاظی» در ۳ سال گذشته(۲۰۱۲-۲۰۱۵) و به «باقی ماندن بشار اسد» آنچنان که به تازگی جان کری وزیر خارجه اش در مسکو گفت: «ایالات متحده و شرکای ما به دنبال آنچه تغییر رژیم خوانده می‌شود نیستند و اسد فعلا می‌تواند در قدرت باقی بماند» زمان قربانی کردن پیاده نظام های ائتلاف سعودی-ترکیه ای فرا رسیده است و چه اشاره ای بهتر از زدن رهبر یکی مهمترین گروه های تروریستی سوریه که از حمایت کامل سعودی برخوردار بود برای سایر گروه ها.

به نظر می رسد در روزهای آینده با تکرار حملات هدفمند هوایی روسیه و ارتش سوریه در کنار پیشروی نیروهای زمینی و تنگ تر شدن عرصه داعش و دیگر گروه های تروریستی، باید شاهد به هلاکت رسیدن سایر فرماندهان میدانی این گروه های ستیزه جو باشیم.

جنگ در سوریه چه زمانی پایان می یابد؟

سیدصادق حسینی (منتشر شده در خبرآنلاین): از ۸ مهر ۹۴ که حملات هوایی روسیه به داعش در سوریه آغاز شد بیش از چهل روز می گذرد و حالا این سوال مطرح است که با حملات پردامنه هوایی روس ها و حملات متعدد و گسترده ارتش و نیروهای مردمی سوریه و حزب الله لبنان با حضور مستشاران ایرانی از یک سو و برگزاری یک دور نشست بین المللی درباره سوریه با حضور تمام اطراف، پرونده جنگ در سوریه چه زمانی بسته می شود.

آنچه مسلم است تداوم این حملات نظامی پر قدرت به تضعف لجستیکی و نظامی داعش در کوتاه مدت می انجامد اما این ضعف به معنای از بین رفتن «موجودیت داعش» نیست و آن ها بعد از مدتی دوباره خود را تقویت می کنند؛ همان طور که در طول ۴ سال چنین کرده اند. پس سئوال جدی تر این است که چه زمانی مقاومت جانانه ی مردم سوریه به سرانجام می رسد و پرونده تروریسم تکفیری در شامات خاتمه می یابد.

برای یافتن پاسخ این سوال که «جنگ در سوریه چه زمانی پایان می یابد» می بایست به ۲ نکته اساسی برای پایان جنگ و دوره «پسا داعش» در سوریه توجه کرد: سرانجام جنگجویان داعش و سرانجام حامیان سیاسی، امنیتی و لجستیکی داعش. ادامه خواندن “جنگ در سوریه چه زمانی پایان می یابد؟”