نوروز امسال نیز دهنمکی با اکران سری جدید اخراجی ها بار دیگر خبرساز شد و اعتراضاتی را برانگیخت؛ معترضین سیاسی وضعیت حاکم بر کشور گمان می کنند اخراجی های دهنمکی توهینی است به رهبران سیاسی شان.
اخراجی های ۳، در این مدت اظهار نظرهای متفاوتی را برانگیخته است و عده ای تلاش دارند با تبلیغ تحریم فیلم، سینماروها را با تحکم به دیدن جدایی نادر از سیمین فیلم تحسین شده ی اصغر فرهادی رهنمون کنند. این نوع رفتار و ادبیات نرفتن/رفتن امتداد همان رفتار اجباری بردن مردم به بهشت است؛ یا همان دموکراسی ویلسونی.
همچنین رفتن یا نرفتن این عده تاثیری در فروش اخراجی های ۳ ندارد. دلیلش هم روشن است: دهنمکی مخاطب عام را هدف قرار داده، همان هایی که کمدی ها مستهجن و فیلم فارسی های دوران احمدی نژاد را می بینند. طبیعی است مردم حتی بخاطر دیدن آن دختران زیباروی هم که شده به سینما می روند حتی اگر معترض وضع موجود باشند. بهمین دلیل هم اخراجی ها باز پرفروش ترین فیلم سینمای معاصر می شود، هرچند که ممکن است پرمخاطب ترین نباشد.
به هرحال دیدن این فیلم نه ذره ای از طبقه اجتماعی و فرهنگی مخاطب کم می کند نه سطح فرهنگ آن ها را بالامی برد، اما دیدنش آستانه تحمل را افزایش می دهد. امیر قادری نویسنده سینمایی تعبیر جالبی درباره اخراجی های ۳ دارد: فیلمی تازه از سری اخراجیها؛ دیگر تنها یک فیلم سینمایی نیست. سازندگاناش هم بعید میدانم چنین ادعایی داشته باشند. اخراجیها۳ یک بسته ایدئولوژیک، سینمایی، سیاسی، تجاری است. کم و بیش همه این وجوه را در خود جای داده و رعایت میکند.
دوستانی که فیلم را دیده اند ۲ نکته می گویند: اول اینکه اخراجی ها به تمام گروه های سیاسی طعنه زده است؛ البته طعنه هایی با چاشنی اخلاقی و رفتاری دهنمکی. دوم: تمام دختران زیبا روی و متبرج سینمای ایران که باید مورد ارتقاء اجتماعی توسط سردار رادان قرار گیرند در این فیلم حضور دارند.
یادداشتی که در زیر بازنشر می شود را به بهانه ی اعتراض مسعود دهنمکی به جایزه نبردن فیلمش در جشنواره فیلم فجر، ۲۵ بهمن ۱۳۸۵ در دومین وبلاگ صادق مدیا نوشتم.
مسعود ده نمکی از آن دست نیروهایی است که دیر به بلوغ می رسند. از اواسط دهه هفتاد به بعد که موجی از رادیکالیزم فضای جامعه را دربرگرفت همیشه چندنام به گوش آشناتر می نمود: طبرزدی، انصار حزب الله، الله کرم، ده نمکی و پروازی. شنیدن چنین اسم هایی برای مردم یادآور خشونت و ناسزا پراکنی و فشار (از همه نوعش) بود. چه باک که امروز فضای جامعه رادیکالیزم افراطی پر کرده است.
در همان ایام که در مدارس امام صادق و معلم، خواستگاه اندیشه های راست درس می خواندم، با این که عمیقا به ارزش های انقلاب و دفاع مقدس معتقد بودم و به هرحال خود را از نظر فکری در جبهه چپ خط امامی تعریف می کردم، یکی از چالش های اصلی ام تراژدی حزب الله ایران بود. حزب اللهی که برخلاف مشی اصیل خود، یا ناسزا می گفت، یا فشار می داد، یا تجمعات را برهم می زد، یا باعث سقط جنین زنی باردار (چه ناخواسته) می شد.
چالش آن روز من این بود که ما هم خود را حزب اللهی می دانیم با بازتعریف خودمان، لکن نه تنها هیچ سنخیتی با این گونه برخوردها نداریم، بلکه اساسا معتقدیم این کارها جز مخدوش کردن چهره طیف مذهبی (چه راستی ها و چه چپ ها) و از بین بردن رابطه نسل جدید با نسل قبل (انقطاع نسلها) و خراب کردن ارزش ها، ثمر دیگری ندارد.
هرچند که این طرز فکر ما هزینه هایی هم برایمان داشت در آن سنین. جانوری دوپا به نام محمدگلزاری یک بار توسط این عده کتک مفصلی خورد، خود من هم نهایتا از این مدارس اخراج شدم. البته اوج تقابل آن دوران ما به انتخابات ۱۳۷۶ رسید.
بگذریم، اما چیزی که این خاطرات را در ذهنم عیان کرد، تغییرات یکی از آن چهره های ویژه دهه هفتاد بود. ده نمکی که از لثارات، انصارحزب الله، جبهه، شلمچه، فکه و …. نام خود را در میان نسلی که از جنگ بوی آن را شنیده بودند به عنوان یک رزمنده مجاهد و ارزشی و رادیکال جا انداخت. اما سیر تطور فکری و بلوغ اندیشه ای ده نمکی، نهایتا از او چهره ای معتدل و ارزشی ساخت. چهره ای که دیگر به جای فشار و ناسزا دادن سعی کرد با زبانی دیگر و با مخاطبی بیشتر، پیام خود را برساند و نهایتاً فیلم ساز شد، حتی اگر وی در اندیشه ها و منطق استنتاجیش تغییر نکرده باشد همین تغییر گفتمان نیز جالب است و جای تامل دارد.
ده نمکی بعد از ۲ فیلم مستند فقر و فحشا و کدام استقلال کدام پیروزی، اولین فیلم بلند سینمایی خود را با نام اخراجی ها ساخت. دوستانی که فیلم را دیدند فضای جالبی را از آن ترسیم می کردند. همان فضایی که خالی است از کلیشه های تکراری رزمندگانی که همیشه در حال عبادت و گریه زاری هستند یا رزمندگانی که در عشق زن و ایران زمین درگیرند.
اما شاید انتخاب عنوان اخراجی از سوی وی، نهیبی هم زند به خود او الان که از آن دوستان رادیکالش فاصله گرفته است. همانانی که در ۲۰ سال گذشته همواره داد و فغان کردند و ناسزا گفتند و به این و آن؛ و امروز که صاحب منصب شدند علاوه بر این که کماکان همان نسخه و رویه را دنبال می کنند در کار خود چنان پیشرفته اند که اوضاع اقتصادی ما چنین است و اوضاع سیاسی داخلی و خارجی چنان، تهدیدهای پیاپی این چنین و داد مردم آن چنان.
فحاشان دیروز و فشلان امروز نشان دادند که نه تنها هیچ در چنته ندارند بلکه فضایی هم برای شنیدن نقد و نظر دیگران متصور نیستند می خواهد مرحوم روزنامه شرق باشد که برچسب ها زدندش و یا بازتاب درون نظام اصولگرا!!
در چنین فضایی که با نام عدالت و مهرورزی، گردن عدالت و مهرورزی می زنند چه باک که فلان فیلم را نبینند و ارزشش ندهند؟ دهنمکی از چه رو آن چنان فغان و ناله سر می دهد: وا عدالتا! که روزی خود از آنان بوده و این قماش آدم ها را بیشتر از دیگران می شناسد!