علی اصغر شفیعیان در وبلاگ، گذر، مطلبی با عنوان «ظرفیت خاتمی در میدان سوریه» نوشت . تعلیقه زیر را در پاسخ به آن مطلب نوشتم.
برای بررسی نقش آفرینی جناب آقای خاتمی در بحران سوریه پیش تر باید به وضعیت معترضین در سوریه نگاه کرد. آنچه مسلم است در بحران اخیر گروه های خشونت طلب مسلح که ملغمه ای از القاعده، اخوانی ها، سلفی ها، وهابی و جنگجویان مزدور هستند دست بالا را گرفته اند و با دامن زدن به خشونت ها و ترورها، و هل من مبارز طلبیدن، ارتش سوریه را مجبور به واکنش می کنند که نتیجه اش افزایش خشونت هاست. این صحنه گردانان مسلح و ملیشاهای متنوع، سر در گرو منفعت ملت و کشور سوریه ندارند و خط خود را از دوحه و ریاض و آنکارا می گیرند.
از دیگر سو، معترضین واقعی وضعیت سوریه که در داخل کشور هستند در این موج خشونت ها صدایشان به جایی نمی رسد و دولت بشار اسد هم وقتی درگیر جنگ مسلحانه با میلیشاهای غالباً اجیر شده است فرصت مذاکره و اصلاح امور را ندارد. هرچند که برگزاری چند دور نشست گفتگوی ملی با پیشنهاد و پیگیری ایران و اصلاح قانون اساسی و برگزاری انتخابات نشان داد که بالاخره بشار اسد خود را ملزم به انجام تغییر می داند اما کدام عقل سلیم می پذیرد وقتی درگیر جنگ تمام عیار در داخل هستی، دست به تغییرات بزنی که امنیت شرط هر تغییری ماندگاری است با این همه سکوت بخش اعظم جمعیت و قومیت های سوریه در وقایع اخیر نشان می دهد که هنوز دولت بشار اسد مردم را با خود همراه دارد و مردم با گروه های خشونت طلب مرز بندی جدی دارند.
در چنین وضعیتی به نظر نمی رسد آقای خاتمی بتواند ارتباط موثری با فعالان عرصه سوریه داشته باشد؛ چرا که آنان که معقول اند حاشیه نشینند و آنان که می جنگند و ترور می کنند اصولا راه گفتگو را بسته اند که اگر قرار به گفتگو بود با کوفی عنان که منسوب قدرت های غربی بود، وارد تعامل می شدند.
به نظر گره بحران سوریه در مذاکره و مفاهمه ایران و عربستان باز می شود و بر چنین مبنایی، شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی نقش آفرینی اش موثر تر است تا جناب آقای خاتمی.
درباره اصلاح طلبان ذکر این نکته ضروری است که به جهت هزینه های فعالیت سیاسی که اقتدارگرایان به آن ها تحمیل کرده اند، آن ها که نگاه داخلی دارند سقوط بشار اسد را انتقام خود از اقتدارگرایان می پندارند و توجهی به عواقب بعد از آن ندارند.