جمعه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۰ دو میلیارد نفر؛ نشستند و پیام کلیسای وست مینستر ابی را دیدند؛
به دو میلیارد نفر نشان داده شد که پیام مسیحیت و سنت کلیسا چیست؛
دومیلیارد نفر علمای لندنی را دیدند که هم می توان مومن بود و هم آراسته؛
دومیلیارد نفر دیدند که همجنسبازان هم به کلیسا راه داده می شوند؛
دومیلیارد نفر دیدند که عروس می تواند در اوج سادگی باشد؛
دومیلیارد نفر دیدند که در یک عروسی سلطنتی؛ زعمای سیاست جهان از اوبامای آمریکایی تا سارکوزی فرانسوی، جایی ندارند؛
از این دومیلیارد نفر؛ بودند کسانی که با دیدن کت قرمزها؛ رگ استعماری شان بیرون می زد و یاد می کردند از شلاق تبختر و غرور استعماری بر بدن رنجور ملت هایشان
این سلطنت بریتانیا است که نزدیک به ۶۰سال تلاش کرده؛ چهره ی خود را ملیح نشان دهد؛ تا نسل جدید نداند و فراموش کند نقش سلطنت بریتانیا را در سقوط دولت ملی مرحوم مصدق؛ سنگ اندازی استقلال هند؛ عراق و مسئله فلسطین و ….
آیا دولت به دنبال انتشار نامه ی رهبری به وزیر اطلاعات بود
بالاخره بعد از ۴ روز حمله و تهدیدهای رسانه ای طرفداران احمدی نژاد و منتقدانش، چهارشنبه ۳۱ فروردین ماه، پرونده ی عزل دومین وزیر اطلاعات در دو دولت اصولگرایان و جمهوری اسلامی با قرائت نامه ی تند ۲۱۶ نماینده مجلس و انتشار نامه ی بدون سلام رهبری در خصوص حمایت از وزیر معزول حیدر مصلحی وارد مرحله ی جدی تر شد. یک شنبه ۲۸ فروردین ماه وزیر اطلاعات مستعفی خوانده شد و همان شب اخباری مبنی بر مخالف رهبری با این تغییر منتشر شد و پس از آن موجب حملات رسانه ای دو طرف آغاز شد و به تهدید «باز شدن مهر دهان» احمدی نژاد هم کشید.
اما انتشار نامه ی ۳۰ فروردین رهبری در چهارشنبه ۳۱ ام،هم زمان با قرائت نامه ی مجلس نشان داد که تا امروز احمدی نژاد بر نظر قبلی خود بود و به دنبال عزل وزیر اطلاعات. شاهدش می تواند خبری باشد که در سایت دولت یار منتشر و بعد از مدتی حذف شد: احمدی نژاد با اشاره به جلسه بسیار خوبی که در محضر رهبر معظم انقلاب اسلامی داشته اند و دلایل خود را در خصوص پذیرش استعفای جناب آقای مصلحی ، وزیر محترم اطلاعات بیان کرده اند اعلام داشت ایشان دیگر وزیر اطلاعات نیست و در جلسه چهارشنبه هیئت دولت نیز حضور نخواهد داشت.
به نظرم تیم دولت به دنبال این بود که مانند جریان معاون اولی اسفندیار رحیم مشایی، رهبری حضوری تمام قامت داشته باشند. همچنین شاید نامه ی دیگری هم در این خصوص توسط رهبری خطاب به احمدی نژاد نوشته شده باشد که هنوز منتشر نشده است.
محمدابراهیم در همّت
آقا مرتضی؛ سید مرتضی؛
درگیری های جدید ارتش عراق با منافقین؛ پیش بینی قدیمی سفیر ایران در بغداد: کمتر از یکسال دیگر بساط منافقین از عراق جمع می شود
درگیری روز جمعه ۱۹ فروردین ۱۳۹۰ در کمپ/بازداشتگاه اشرف، و ادعای کشف یک مرکز هسته ای در اطراف تهران بار دیگر توجهات را به سازمان تروریستی منافقین (مجاهدین خلق یا منظمه مجاهدی خلق الایرانیه) جلب کرد. سابقه درگیری های ارتش عراق و منافقین به تیر ۱۳۸۸، ژوییه ۲۰۰۹ می رسد؛ ارتش عراق ۷ تیر ۸۸ با جمع آوری باقی مانده ی سلاح های بجا مانده از حمله ی آمریکایی ها به اشرف، آن ها را خلع سلاح کرده بود و ورود و خروج اعضایش را به سخت کنترل می کرد، هر چند که کامیون های مواد غذایی و مایحتاج آنها از طریق راه های منتهی به عربستان و کویت تامین می شد.
- ورود به بازداشتگاه هم خوش آمد دارد؟
بنابر اعلام یک منبع خبری به اصوات العراق درگیری ها جدید (۱۹فرودین ماه ۹۰) زمانی آغاز شد که ارتش عراق به دنبال راه اندازی ایستگاه امنیتی در گورستان کمپ اشرف بوده که با مقاومت اعضای عمدتاً سالخورده و کهنسال منافقین روبرو شده است و در این درگیری ها افرادی از هر دو طرف کشته و زخمی شده اند که بیشتر آنها از اعضای سازمان منافقین بوده اند.
بر اساس اطلاعات موجود کمپ اشرف در سال ۱۳۶۵ به سبب خوش خدمتی های منافقین به صدام، از سوی دیکتاتور سابق عراق در اختیار آن ها قرار گرفت. این کمپ در استان دیاله در فاصله ۱۰۰ کیلومتری بغداد و ۸۰ کیلومتری مرز ایران در شرق عراق قرار دارد.
به نظر می رسد ۳۴۰۰ عضو فرقه رجویه حاضر در عراق یا همان منافقین سخت ترین روزهای خود را سپری می کنند؛ چرا که از سویی با فشار افکار عمومی و سیاسی در عراق مجبور به ترک آنجا هستند و از سوی دیگر هیچ کشوری در جهان خواهان نگهداری آنها نیست. با این حال جمهوری اسلامی ایران بارها اعلام کرده است بیشتر اعضای این سازمان که نقشی در فعالیت های تروریستی نداشته اند می توانند به وطن بازگردند که تا کنون ۷۶۰ نفر نیز بازگشته اند؛ اما فرقه رجویه با ارعاب و تهدید اجازه خارج شدن اعضایش را از کمپ/بازداشتگاه اشرف نمی دهد.
شایان توجه است که چندی پیش سفیر ایران در بغداد در مصاحبه ای با روزنامه همشهری (۲۸ دی ماه ۱۳۸۹) پیش بینی کرده بود تا کمتر از یکسال دولت عراق، بساط منافقین را از آن کشور برچیند.
حسن دانایی فر به همشهری گفت: فشارهایی از بیرون بهخصوص از سوی آمریکاییها و اروپاییها وجود دارد که دولت عراق این ها را بیرون نکند اما بهنظر میرسد که دولت عراق مصمم است که بساط منافقین را بهزودی جمع کند.این «بهزودی» چه مدت است؟ فکر نمیکنم به یک سال برسد.
سفیر جمهوری اسلامی ایران در بغداد ادامه داد: اینها بچههای خودمان هستند. من به نماینده سازمان ملل و صلیب سرخ هم گفتهام که ما معتقدیم تعداد قابل توجهی از این افراد اسیر دست کمتر ۱۰۰ نفر از فرماندهان هستند. ما رسما اعلام کردهایم یک گروه ۳۸ نفره و یک گروه ۴۲ نفره از اینها هستند که مجرماند. خیلی از آنها مجرم نیستند؛ خیلی شان بازگشتهاند. در دو مرحله بیش از ۷۵۰ نفر از اعضای سابق اردوگاه اشرف بازگشتهاند و در حال زندگی در ایران هستند. اتفاقا در روزهای جاری تعدادی از آنهایی که به ایران آمدهاند میروند در کنار پادگان با افراد درون پادگان صحبت میکنند. همسازمانیهای سابق خودشان را با اسم واقعی و اسم مستعار صدا میزنند و میگویند که ما رفتیم و اعدام نشدیم و محاکمه نشدیم و مشغول زندگی هستم.این تعداد، علاوه بر خانوادههایی است که میروند کنار پادگان اشرف و فرزندانشان را مطالبه میکنند. الان هم شرایطی فراهم شده که از آنجا میتوانند با بلندگو صدا کنند. مسئله اصلا قدرت نظامی نیست.
دوستان بلندپایه
کتاب «دوستان بلندپایه» داستان-روایت مستندی است نوشته روزنامه نگار کهنه کار واشنگتن پست لیتون مک کارتنی درباره یکی از اولین و بزرگترین شرکت های پیمانکاری جهان: Bechtel بکتل. موسس شرکت در اوایل قرن ۲۰ با ورشکستی فعالیت های کشاورزی و دام داری اش، به سمت کارهای ساختمانی کشیده شد و توانست بعد از چند دهه تلاش پسرانش به عنوان یک کارآفرین موفق و رتبه ی اول شرکت های پیمانکاری آمریکا و جهان شرکت بکتل را در سود ۹ میلیارد دلاری غرق کند.
شرکت بکتل در اثنای جنگ جهانی دوم با ورود به صنایع جنگی در ساخت کشتی، هواپیما، خط لوله درآمد هنگفتی نصیب خود کرد و بعد از دوران جنگ فعالیت هایش را در ساخت نیروگاه های هسته ای، پالایشگاه ها، خطوط لوله وصنایع نفتی، کارخانجات صنعتی و راه سازی متمرکز کرد. این شرکت نقش اصلی را در تبدیل شدن عربستان به یک قدرت نفتی با حمایت از شرکت آرامکو ایفاء کرد.
پالایشگاه هایی که بکتل ساخت و انتقال تکنولوژی مربوط به آن باعث شد هند با آزمایش کلاهک های هسته ای خود به عنوان یک قدرت هسته ای ظهور کند. کتاب نشان می دهد در حالی که عموم مردم جهان فعالیت شرکت های آمریکایی را بدون نقص می دانند، اما اشتباهات فاحش شرکت بکتل که رتبه اول لیست شرکت های فنی – عمرانی بوده است، در ساخت نیروگاه هسته ای هند، موجب فجایع انسانی و زیست محیطی شده است؛ این اشتباهات نه تنها کم نشد بلکه در خود آمریکا هم تکرار شد.
کتاب دوستان بلندپایه همچین به ظرافت نفوذ شرکت های آمریکایی در ساخت قدرت، امنیت و سیاست ایالات متحده را نشان می دهد. یکی از نکات جالب توجه این است که چگونه شرکت فنی بکتل پوشش مناسب را برای فعالیت های سیا در سراسر جهان از کره جنوبی تا ایران و عربستان فراهم می کرده است به عنوان مثال بکتل نقش انکار ناپذیری در کودتای ۲۸ مرداد داشته است. این شرکت همچنین منافع اش با کودتای قذافی در لیبی بیش از قبل تامین شد.
این کتاب پیشتر در روزنامه فخیمه ی اطلاعات به صورت پاورقی چاپ می شد. خواندن این داستان مستند، نکات جالبی از کارآفرینی، جدیت و تلاش و شکست و پیروزی را در ذهن متبادر می کند. ترجمه ی این کتاب توسط محسن اشرفی به روانی هرچه تمام تر انجام شده است و شما با خواندن صفحه ی اول آن، نمی توانید تا به راحتی مطالعه اش را کنار بگذارید.
دوستان بلندپایه / نوشته ی لیتون مک کارتنی / ترجمه ی محسن اشرفی / چاپ اول: ۱۳۶۸ چاپ دوم: ۱۳۸۷ / انتشارات: اطلاعات / شمارگان: ۲۱۰۰ نسخه
ّfriends in high places the bechtel story the most secret corporation / Laton McCartney
مهار قدرت ایران؛ موضوع اصلی تصمیمسازی اوباما در خاورمیانه است
نویسندۀ پرسابقۀ نیویورکتایمز در تحلیل مفصلی به رفتار آمریکا و ایران در خاورمیانه پرداخت.
به گزارش خبرآنلاین، دیوید سنگر ۲۶ سال است که در نیویورکتایمز در مورد سیاست خارجی، جهانی شدن و تکثیر هستهای مینویسد. او عضو «شورای روابط خارجی» آمریکا نیز هست.
آنچه درپی میآید متن کامل این گزارش است:
بعدازظهر روز سهشنبه در میانۀ ماه مارس [۲۴ اسفند ۱۳۸۹] در کاخ سفید، هنگامیکه رییسجمهور اوباما گفتوگوی مشاوران امنیتیاش را دربارۀ جنبههای مثبت و منفی بهکارگیری نیروی نظامی در لیبی میشنید، خیلی زود این مذاکرات به موضوع آثار چنین اقدامی بر ایران کشیده شد، کشوری که به لحاظ استراتژیک حیاتیتر است.
در این جلسه، «توماس ای. دونیلون» مشاور امنیت ملّی خاطر نشان کرد رهبران ایران هر حرکت اوباما را در جهان عرب زیر نظر دارند. او افزود ایرانیها قصور در حمایت از این گفتۀ اوباما را دربارۀ «فقدان مشروعیت رهبری» قذافی، نشانۀ ضعف تفسیر میکنند – و شاید به عنوان پیامی تعبیر کنند که اوباما در همۀ موارد و به صورت یکسان تمایلی برای حمایت از قولش ندارد؛ قول دربارۀ اینکه هرگز به ایران اجازه ندهد به توانایی تولید تسلیحات هستهای دستیابد.
هفتۀ گذشته، «بنیامین جِی. رودِس» دستیار ارشد اوباما در امور امنیت ملّی، که در این جلسه حضور داشته، مدعی شد: نباید مبالغه شود که این [ایران] یک عامل تعیینکننده بوده، یا حتی عاملی اصلی محسوب شده است». اما او افزود: تأثیر این اقدام [حمله به لیبی] بر ایران، همیشه در تصمیمها لحاظ شده است. در این مورد، او گفت: توانایی برای بهکارگیری این نوع نیروها در منطقه و با این سرعت – حتی درحالیکه در عراق و افغانستان مواجهۀ نظامی داریم – همراه با ماهیت این ائتلاف گسترده، پیام بسیار محکمی دربارۀ تواناییهایمان به ایران ارسال میکند؛ چه به لحاظ دیپلماتیک و چه از نظر نظامی.
جلسۀ آن بعدازظهر در کاخ سفید به وضوح واقعیتی را دربارۀ واکنشهای دولت اوباما به ناآرامیهای گسترده در منطقه نشان داد، که ندرتاً بیان شده: تیم اوباما هیچ تصوّر غلطی در مورد اهمیت سرهنگ قذافی ندارد. لیبی رویدادی کم اهمیت است. مهار قدرت ایران همچنان هدف اصلی آنها [تیم اوباما] در خاورمیانه است. هر تصمیمی – از لیبی گرفته تا یمن و بحرین و سوریه – تحت این منشور بررسی میشود که چگونه تصمیمات بر محاسبۀ استراتژی منطقهای اوباما تأثیر میگذارد: اینکه برنامۀ هستهای ایران چگونه کُند میشود و فرصت برای ظهور ناآرامی و شورشی موفق در ایران سرعت یابد.
در واقع، مسألۀ ایران هر حرکت شطرنج در این منطقه را پیچیدهتر میسازد. در پایان این دورۀ آشوب، کاخ سفید تغییراتی را بررسی میکند که به مثابۀ دگرگونی اروپا پس از فروپاشی دیوار برلین است، و پیروزی یا شکست احتمالاً با این پرسش مورد داوری قرار میگیرد که آیا ایران بلندپروازیهایش برای تبدیل شدن به قدرتمندترین نیروی منطقه را محقق خواهد ساخت.
هفتۀ گذشته، در کاخ سفید دراینبارۀ تصمیمگیری شد که به چه میزان از معترضانی که در خیابانهای سوریه و یمن هدف گلوله و یا در بحرین مورد ضربوشتم قرار میگیرند، حمایت شود. دستیاران کاخ سفید برای هر یک به جمعبندیهای نسبتاً پنهانی رسیدند؛ اینکه آیا ایرانیها سود خواهند برد، یا حداقل زمان استراحتی خواهند داشت.
تنها دو ماه و نیم قبل، مسائل متفاوت به نظر میرسید. در ژانویه، مقامات آمریکایی جداً اطمینان داشتند که ایران را به دام انداختهاند: تحریمهای جدید مؤثر واقع شده، روسها تسلیحات پیشرفتهای را که ایران برای دفع حملۀ اسراییل یا آمریکا میخواست، واگذار نکرده، و کرم رایانهای پیشرفته – موسوم به استاکسنت – به تلاشهای ایران برای غنیسازی اورانیوم آسیب رسانده است.
اما آن پیشرفتها با ظهور «بهار عربی» دگرگون شد. ناگهان مقامات عربی که طی دو سال گذشته برای اِعمال فشار به ایران با واشنگتن نقشه کشیده بودند – برای نمونه تکّه کلام افشا شدۀ شاه عربستان در اسناد ویکیلیکس مبنی بر «قطع سر مار» – بهجای نگرانی در مورد سانتریفیوژهای در حال گردش سوخت هستهای در نطنز، بیشتر نگران خیابانهای خودشان شدند. و حواس شهروندان اروپایی و آمریکایی پرت شد، همزمان نفتِ بشکهای ۱۰۸ دلار بسیاری از تحریمهایی را از بین برد، تحریمهایی که کاخ سفید امیدوار بود شهروندان ایرانی را متقاعد سازد برنامۀ هستهای نسبت به بهای فزایندهاش نمیارزد.
بنابراین هنگامیکه کاخ سفید از منظر ایران به منطقه نگریست، چه دید؟
درس و عبرت لیبی
اوباما در سخنرانی دوشنبه شب خود استدلال کرد که لیبی نمونۀ ویژهای است، یک مسؤولیت اخلاقی فوری برای محافظت از لیبیاییهایی که توسط نیروهای قذافی شکار میشدند و فرصتی بروز توانایی آمریکا که او آن را «بیمانند» (یعنی کثرت تکنولوژیها، مانند موشکهای تامهوک، پارازیت اندازی الکترونیک و شناسایی) توصیف کرد. اینها تواناییهای مشابهی هستند که در هر حملهای به پایگاههای ایران ضرورت دارند. مسؤولان ارشد دولت اوباما میدانند که این تواناییها در مورد ایران بهکار گرفته خواهد شد. اما مسأله این است که ایران چگونه واکنش نشان خواهد داد.
یکی از مسؤولانی که در گفتوگوهای پیرامون لیبی شرکت داشته و ضمناً مایل نیست نامش فاش شود، گفت: شما به دو شیوه میتوانید استدلال کنید؛ ممکن است حمله به لیبی، ایرانیها را ترغیب کند تا کاری را که سالها انجام ندادهاند انجام دهند، یعنی به میز مذاکره بازگردند. اما این احتمال نیز وجود دارد که استدلال کنید این اقدام تندروها را وارد بازی کند، یعنی افرادی که میگویند تنها راه محفوظ ماندن در برابر آمریکا و اسراییل دستیابی به بمب و تسریع در این زمینه است.
برگۀ همپیمانان عرب
هنگامیکه با متحدان عربی روبرو هستیم که شرمساری کمی از شلیک به معترضان در خیابان دارند و همزمان درصدد تضعیف ایران هستند، مسأله پیچیدهتر میشود. عربستان سعودی و بحرین نمونههای درجه یکی هستند. سعودیها به ایران به عنوان بزرگترین تهدید نسبت به جاهطلبیهای منطقهایشان مینگرند و در بسیاری از تلاشهای آمریکا برای محدود کردن تهران همکاری کردهاند. با این وجود، روابط میان ریاض و واشنگتن به ندرت تا این حد پرتنش بوده است: برای شاه عربستان، تصمیم اوباما برای رها کردن حسنی مبارک، نشانۀ ضعف بود و هشدار نسبت به این موضوع که در صورت بروز اعتراضات دموکراتیک در عربستان، ممکن است رییسجمهور آمریکا شاه سعودی را قربانی کند.
شاید این موضوع توضیح دهد که چرا هنگامیکه سعودیها سربازانشان برای کمک به سرکوب اعتراضات اکثریت شیعی در بحرین روانه کردند، کوچکترین صدایی از کاخ سفید درنیامد. همان قدر که اوباما میخواهد شاهد به ثمر رسیدن آرمانهای دموکراتیک معترضان باشد، و بر اصلاحات در بحرین تأکید میکند، تمایلی ندارد که واژگونی حکومتی را ببیند که میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی آمریکا است.
معمای سوریه
سالها ایالات متحده بیهوده تلاش کرده تا «بشار اسد» رییسجمهور سوریه را از ایران جدا کند و همراه اسراییل سازد. آمریکا میترسد که اگر حکومت اسد واژگون شود، فاجعهای رخ داده و سوریه را پیشبینیناپذیر و خطرناک سازد، که خوفی منطقی و عقلانی است. اما در هفتههای اخیر کاخ سفید به این جمعبندی رسید که در صورت سرنگونی اسد آمریکا چیز کمتری برای از دست دادن دارد تا ایران. و، چنانکه بعضی در شورای جنگ اوباما یادآوری کردهاند، اگر معترضان در سوریه موفق شوند، ایران بعدی خواهد بود.
ناآرامیهای عربی بسیاری از اسراییلیها را مطمئن ساخت که آمریکا و متحدان عربش پریشانتر از آن هستند که بهصورت موثقی تهدید کنند که با وجود تمام هزینههایش، بلندپروازی هستهای ایران را متوقف خواهند کرد، گرچه «دونیلون» قول داد که «چشم از توپ بر نمیداریم». درون [رژیم صهیونیستی] اسراییل، این بحث درگفته است که اسراییل تا چه مدتی میتواند از عهدۀ مواجهه با این مسأله برآید؛ چراکه این ترس وجود دارد که واکنش ایران نسبت به ناآرامیهای منطقه احتمالاً مسابقهای برای بمب باشد. این موضوع میتواند برای اوباما بدترین نتیجه را بوجود آورد – جنگ میان ایران و اسراییل – و همین ملاحظه به تنهایی جای خطای کمی برای دولت اوباما میگذارد.
ترجمه: رضا دانشمندی