احمدی‌نژاد و رابطه با آمریکا: از هشدار به صالحی تا حمایت از مشایی

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار | انتشار: عصرایران|  «این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید» این توصیه محمود احمدی نژاد رییس جمهوری وقت به علی اکبر صالحی وزیر خارجه برای آغاز مذاکرات محرمانه سال ۱۳۹۰ با آمریکا در عمان است که در کتاب خاطرات صالحی با نام «گذری در تاریخ» فروردین ۹۷ منتشر شده؛ مذاکره ای که با سفر اسفند ۱۳۸۹ حسن قشقاوی معاون کنسولی وقت به عمان برای آزادی نصرت الله تاجیک دیپلمات ایران در لندن جرقه اش زده شد.

۳ سال قبل از انتشار کتاب، علی اکبر صالحی در گفت و گوی مفصلش با ماهنامه دیپلمات که آذر ۱۳۹۴ منتشر شد درباره مذاکره محرمانه با آمریکا گفت:« آقای دکتر احمدی‌نژاد هم خیلی راغب به مذاکره نبود؛ ولی مانع هم نبود؛ اما این‌که بگوییم مشوّق باشند، نبودند. می‌گفتند: آقای صالحی! حواست را جمع کن. موضوع پیچیده است و ممکن است صدمه ببینی. برادرانه نصیحت می‌کرد که امری پیچیده است و حواست باشد که راه خطرناکی است. به‌هرحال مشوّق نبودند؛ اما مانع هم نبودند.»

توصیه‌ی سلبی احمدی‌نژاد به صالحی درحالی بود که او پیشتر و از کانال های مختلف از جمله نوشتن نامه ۱۸ صفحه ای به جورج بوش(۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵) به دنبال آغاز مذاکره مستقیم با آمریکا بود. آیت‌الله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ تهران با بیان این که «دولت مردان آمریکایی قادر به پاسخگویی به نامه فوق‌العاده‌ رئیس جمهور نیستند»، نامه را چنین توصیف کرد:« این گونه حرف زدن ، الهام خداوند است و خدا لطف دارد. خدا الهام می کند و آنها را غافلگیر می کند. از این مرد مبتکر و شجاع و متدین باید تقدیر شود.» در سوی دیگر، جورج بوش به نامه چنین واکنش نشان داد:«رییس جمهور ایران آدم خیلی عجیبی است.»

تلاش های ناکام احمدی نژاد برای ارتباط گیری با آمریکا

محمدالبرادعی در کتاب خاطراتش که به فارسی با عنوان «عصر فریب: دیپلماسی اتمی در دوران خیانت» منتشر شده می نویسد:«احمدی نژاد در نامه ای در سال ۱۳۸۸ و از طریق او به اوباما آمادگی ایران را برای مذاکره دوجانبه بدون پیش شرط و بر مبنای احترام متقابل اعلام کرد.» از طرف آمریکایی اما! اوباما با نادیده گرفتن احمدی نژاد به رهبر انقلاب نامه نوشت و تلویحا به احمدی نژاد پیام داد که ساختار حکومتی ایران را به خوبی می شناسد و می داند چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد. این نامه نوعی دهن کجی اوباما به احمدی نژاد تلقی می شد، دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت.

سیدحسین موسویان دیپلمات پیشین ایرانی که این روزها در دانشگاه پرینستون تدریس می کند در کتابش با عنوان «ایران – آمریکا: گذشته شکست‌خورده و مسیر صلح» که خرداد ۱۳۹۴ در آمریکا و ایران منتشر شد به بازخوانی گوشه ای تلاش های محرمانه و مخفیانه ی احمدی‌نژاد رییس جمهور در سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ برای رابطه با آمریکا پرداخته و می نویسد: «در دی ۱۳۸۹ یک عضو گروه تماس سطح دو به من گفت:« ایران از طریق سفیر خود در سازمان ملل از وزارت امور خارجه آمریکا در خواست معرفی نماینده ای برای مذاکراتی جدید و جامع کرده است. گروهی از مقامات سابق آمریکا هستند که در تمامی سال های بعد از جنگ ایران و عراق در تماس با مقامات ایران بوده و برای بهبود روابط ایران و آمریکا تلاش کرده اند.»

احمدی‌نژاد و رابطه با آمریکا: از هشدار به صالحی تا حمایت از مشایی
در اسفند ۱۳۸۹ یک مقام آمریکایی به موسویان گفته بود:«ایالات متحده مکرراً پیام هایی از رحیم مشایی دریافت می کند که تهران برای مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا مشتاق است. او گفت که دولت احمدی نژاد پی در پی به ایالات متحده پیام می دهد و کانال هایی که این پیام ها را می فرستند آن چنان متعدد هستند که ما نمی دانیم کدام یک را انتخاب کنیم. ما واقعا گیج شده ایم و به دلیل این که نمی دانیم آیا این پیام ها حمایت و پشتیبانی آیت الله خامنه ای را با خود دارد یا خیر، نمی توانیم به آن ها پاسخ دهیم.»

یکی دیگر از اعضای گروه تماس سطح دو نیز به موسویان گفته بود:« من هشت بار با مشایی دیدار کردم و او در همه ملاقات ها به من گفت که ایران در جستجوی گشودن باب گفت و گو و برقراری رابطه با ایالات متحده است.»

بر اساس گزارش موسویان، پاییز ۱۳۹۰ یعنی زمانی که مسیر مذاکره ایران و آمریکا از طریق عمان و با مدیریت علی اکبر صالحی وزیر وقت امور خارجه در حال آماده شدن بود، یک مقام آلمانی به او گفته بود:« مشایی ملاقاتی مخفیانه با کریستوفر هویسگن مشاور ملی در سیاست امنیتی و خارجی خانم آنگلا مرکل داشته است. در این ملاقات که در اقامتگاه معاون سابق وزیر خارجه آلمان برگزار شده است، مشایی از آلمانی ها خواسته بود که به واشنگتن اطلاع دهند تهران برای تجدید رابطه با آمریکا آمادگی دارد. مشایی گفته بود که ایران حتی آمادگی دارد در انتخابات دور بعد به اوباما کمک کند. البته آمریکایی ها به آلمانی ها پاسخ داده بودند که در گیر این موضوع نشوند.»

احمدی‌نژاد و رابطه با آمریکا: از هشدار به صالحی تا حمایت از مشایی

شکل گیری مذاکرات محرمانه عمان میان ایران و آمریکا

تریتا پارسی در کتابش «از دست دادن یک دشمن: اوباما، ایران، و پیروزی دیپلماسی» که بخش هایی از آن در وب سایت مشرق منتشر شده جزییات مذاکرات محرمانه عمان را روایت کرده است:« … وزیر خارجه ایران درخواست دیگری هم داشت. برای این‌که تهران متقاعد شود آمریکا جدی است، واشینگتن باید رسماً آمادگی خود را اعلام می‌کرد. آمریکا نمی‌توانست چنین کاری بکند، اما عمان می‌توانست. بنابراین به جای دولت اوباما، سلطان قابوس نامه‌ای به آیت‌الله خامنه‌ای نوشت و به رهبر ایران اطمینان داد که آمریکایی‌ها در مورد ورود به مذاکرات دوجانبه با ایران جدی هستند. این نامه به صالحی تحویل داده شد و سپس صالحی توسط «علی‌اکبر ولایتی» مشاور نزدیک آیت‌الله خامنه‌ای، نامه را به دست رهبر ایران رساند، بدون آن‌که به «محمود احمدی‌نژاد» رئیس‌جمهور ایران اطلاعی بدهد… باوجود مقاومت شدید شورای عالی امنیت ملی ایران و سعید جلیلی دبیر وقت این شورا آیت‌الله خامنه‌ای نهایتاً موافقت کرد. صالحی به من توضیح داد: «رهبر ایران گفت: باشد، اما باید خیلی مراقب باشید، چون ما به آمریکایی‌ها اعتماد نداریم.»

نشست اول مذاکره محرمانه میان ایران و آمریکا، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد؛ از ایران علی‌اصغر خاجی معاون وزیر خارجه به همراه «رضا زبیب» رئیس دفتر آمریکای شمالی، «رضا نجفی» و «محسن بهاروند» مسئول آمریکای لاتین به عمان رفتند و از آمریکا «پونیت تالوار» کارشناس ارشد شورای امنیت ملی و «جک سالیوان» معاون ستاد کارکنان وزیرخارجه، به همراه «اِمِت بلیوو» و یک مترجم در مذاکرات شرکت کردند. مذاکراتی که به دلیل افرایش تنش ها در خلیج فارس، بعد از ماه ها آماده سازی به نتیجه ی مطلوب نرسید.

علی اصغر خاجی سفیر ایران در چین، ۲۸ مهر ۱۳۹۷ در معدود گفت و گوهایش با رسانه ها در روزنامه همشهری، مذاکرات محرمانه عمان را چنین توصیف می کند:«فضا خیلی شکننده بود، هیچ تضمینی به پیشرفت کار نبود… اولین چیزی که ما با هیأت آمریکایی مطرح کردیم این بود که دیوار بی‌اعتمادی بین ما و شما دیوار بسیار بلندی است.»

با وجود به شکست انجامیدن نشست اول، دور دوم مذاکرات با وقفه ای حدودا ۹ ماهه با تغییراتی در نحوه برگزاری، جسله دوم در ویلایی ساحلی، نیمه اسفند ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد.

احمدی‌نژاد و رابطه با آمریکا: از هشدار به صالحی تا حمایت از مشایی

علی اکبر صالحی نشست دوم را که با حضور خاجی معاون وزیر خارجه ایران و ویلیام بیل بِرنز دیپلمات کهنه کار و معاون وزیر خارجه آمریکا برگزار شد، چنین گزارش می کند:« آقای خاجی را برای برگزاری جلسه دوم (۱۴ اسفند ۱۳۹۱) به عمان فرستادیم که نشست خیلی خوبی شد. طرفین دو سه روز در عمان ماندند و نتیجه آن شد که پادشاه عمان نامه‌ای برای آقای دکتر احمدی‌نژاد نوشت مبنی بر این که نماینده آمریکا اعلام کرده حق غنی‌سازی ایران را به رسمیت می‌شناسند.»

آینهورن عضو هیات آمریکایی و دستیار وزیر خارجه وقت آمریکا نیز نشست دوم در مسقط را چنین ارزیابی کرد:«ایرانی‌ها داشتند همان کاری را می‌کردند که دیپلمات‌های حرفه‌ای انجام می‌دهند. داشتند ما را وارسی می‌کردند، سؤال‌های هوشمندانه می‌پرسیدند.»

نشست دوم محرمانه میان ایران و آمریکا با تدبیر سلطان قابوس پایان یافت و در حالی که صالحی برای برگزاری نشست سوم در اردیبهشت ۱۳۹۲ آماده می شد، با نظر رهبری مذاکرات متوقف شد. صالحی در این باره می گوید:« ما خود را آماده می‌کردیم تا برای اجرای نقشه راه و تعیین جزئیات تعهدات متقابل وارد جلسه سوم با امریکایی‌ها شویم. این فعل و انفعالات، مربوط به زمانی بود که کشورمان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته بود. در همین هنگام، از دفتر رهبر معظم انقلاب به ما اطلاع دادند که حسب صلاحدید معظم له، دیگر مذاکره را متوقف کنید؛ بگذارید بعد از تعیین تکلیف انتخابات، دولت بعدی مذاکرات را پیگیری کند.»

 

 از ایران علی‌اصغر خاجی معاون وزیر خارجه به همراه «رضا زبیب» در مذاکرات مسقط حضور داشتند.
از ایران علی‌اصغر خاجی معاون وزیر خارجه به همراه «رضا زبیب» در مذاکرات مسقط حضور داشتند.

دور زدن مذاکرات مسقط توسط احمدی‌نژاد

سیدحسین موسویان دبیر کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت سید محمد خاتمی در کتابش می نویسد:« در سال ۱۳۹۱ یک آمریکایی عضو گروه تماس سطح دو درباره مذاکرات هسته ای به من گفت:« اسفندیار رحیم مشایی دستیار ارشد و دوست نزدیک احمدی نژاد با مقامات عالی رتبه سابق ایالات متحده درباره ی احتمال گشودن باب مذاکرات مستقیم صحبت کرده است.»

همچنین یکی از سفرای ایران در اروپا به یک عضو گروه تماس سطح دو که عضو دولت ایالات متحده بوده گفته است: «همه چیز از سوی ایران آماده است و مشایی و ثمره هاشمی برای شرکت در این ملاقات که در برلین برگزار خواهد شد، می آیند. این عضو سابق دولت آمریکا به سفیر ایران چنین پاسخ داده:«کاخ سفید گفت نه. آن ها گفته اند نمی خواهند در روابطی خارج از چهارچوب ۱+۵ با ایرانی ها وارد بحث شود.»

پیام آمریکایی ها به نمایندگان احمدی نژاد البته روشن بود؛ همان طور که اوباما برای آیت الله خامنه ای رهبر ایران نامه نوشت که دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت، کاخ سفید نمی خواست مذاکره اش با کانال مطمئن و معتمد رهبر ایران را از بین ببرد.

تداوم دولت احمدی نژاد در پی حل رابطه آمریکا

این روایت ها نشان می دهد، محمود احمدی‌نژاد که روزی قبله ی آمال اصولگرایان بود، از روز نخست، در پس شعارها و تبلیغات ضد غربی و با وجودی که سیاست رهبری در این خصوص را می دانست به دنبال رابطه با آمریکا بود. او کلید تداوم دولت احمدی‌نژاد-مشایی با مدل پوتین – مدودف را حل مشکل رابطه آمریکا می دانست، برای همین راضی نبود هیچ گروه دیگری در این زمینه موفق شود؛ حتی وزیرخارجه اش علی اکبر صالحی با تایید رهبر انقلاب.

برای محمود احمدی نژاد که نارضایتی اش از مذاکرات مسقط را با تعبیر «این کار خطرناک است» بیان کرده و تلاش تقریبا ۸ ساله آشکار و محرمانه اش برای ارتباط مستقیم با آمریکا ناکام مانده بود، در آخرین سفرش به نیویورک، حدود ۶۰ روز بعد از برگزاری دور اول مذاکرات در مسقط ، برخلاف سخنرانی هایی که در آن به ایالات متحده حمله می کرد، در موضعی عجیب آخرین تیرش را رها کرد:«ایران جایگاه ایالات متحده آمریکا را می داند و بر این باور است که ما می توانیم با همدیگر رابطه داشته باشیم.»

مبنای کشتن غیر نظامیان توسط داعش چیست؟

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار{انتشار در خبرآنلاین، بازنشر: عصرایران} سه سال قبل از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، در سال ۱۹۹۸، انفجارهایی در نزدیکی سفارت‌خانه های ایالات متحده در دو شهر نایروبی در کنیا و دارالسلام در تانزانیا به کشته شدن دست کم ۲۵۰ نفر و زحمی شدن بیش از ۴ هزار نفر انجامید. این انفجارها، نام القاعده را در سطح جهان مطرح کرد.

ایمن دین، جوان میانسال احتمالا کویتی که در آستانه جوانی به مجاهدین عرب-افغان پیوست و در افغانستان، بوسنی، چچن و فیلیپین، خدمت و سرانجام با بن لادن رهبر القاعده در افغانستان بیعت کرد، در گفت‌وگوی مفصلش با روزنامه الحیات چاپ لندن نکاتی در باره مبانی فکری کشتن غیرنظامیان در عملیات‌های القاعده بیان کرده است. *

ایمن دین که  یک سال و نیم در بیعت بن لادن و پیک او بود و ۹ سال علیه رهبر القاعده با سرویس اطلاعات خارجی انگلیس MI۶ فعالیت کرد، توجیه کشتن غیرنظامیان توسط مفتی القاعده را چنین روایت می کند:

بعد از این عملیات{کنیا و تانزانیا} از شیخ ابوعبدالله المهاجر پرسیدم: از باب «لیطمئن قلبی» سوالی دارم. آیا آنچه در نایروبی رخ داد از لحاظ شرعی جایز بود؟ آیا فتوایی هست که بگوید می توانیم در جنگ هایمان مسلمانان و آفریقایی‌هایی که هیچ گناهی ندارند را هم بکشیم؟

شیخ ابوعبدالله المهاجر پاسخ داد: بله! یک فتوای شرعی هست که از آن با اصطلاح «تترُّس» یاد می کنند. این فتوا پایه فقهی اصلی برای عملیات جهادی و تا الان هم مورد استناد است. مفهوم فقهی این فتوا آن است که کشته شدن غیر عمدی تعدادی مسلمان در عملیات های نظامی حرام نیست.

برخی نظرات فقهی قدیمی تر هم این را تایید می کند و می گوید: اگر دشمنان اسلام به اسرای مسلمان تترس کنند، طوری که نتوان به دشمنان دست یافت مگر از طریق کشتن اسرای مسلمان، در آن صورت کشتن اسرا جایز است! شیخ الاسلام ابن تیمیه و برخی علمای دیگر هم این فتوا را تایید کرده اند!

با مطالعه نوشته های ابن تیمیه و فتاوایش و کتاب تاریخ ابن اثیر متوجه شدم، کارهای القاعده ابدا با فتوای تترس منطبق نیست. واقعیت این است وقتی مغول ها هجوم به سرزمین های اسلامی را آغاز کردند، از مسلمانان اسیر می گرفتند و از اسرا به عنوان ابزاری برای فتح شهرهای جدید استفاده می کردند. مثلا وقتی بر بخارا مسلط شدند، اسرایی از بخارا گرفتند و با خود به سمرقند بردند و آن ها را سپر خود کردند تا به دیوارهای شهر نزدیک شوند. از علما نظرخواهی و طلب فتوا شد. علما هم فتوا دادند که می توان آن مسلمانان را کشت و آن ها نزد خدا شهید محسوب می شوند، چون آن ها در هر دو حالت کشته خواهند شد. این یک حالت نادر در تاریخ بوده است.

شیخ ابوعبدالله المهاجر یا ابوالافغان المصری کیست؟
«عبدالرحمن العلی» اصالتا مصری بود. او بعد از انفجار سفارت مصر در پاکستان با ۷۵۰ کیلوگرم مواد منجفره در ۲۸ آبان ۱۳۷۴ توسط دستگاه اطلاعاتی پاکستان متهم شد که تسهیلات لجستیکی و خودرو برای عملیات را فراهم کرده به همین دلیل به افغانستان گریخت و در پادگان ابو روضه السوری در جلال آباد ساکن شد و در پادگان های مختلف به تدریس مسایل شرعی پرداخت.
ایمن دین درباره او می گوید:«المهاجر دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه اسلام آباد و به عبارتی می توان گفت فتوا دهنده ی القاعده بود… وقتی نیروهای{عرب} پادگان ابومعاذ{الخوستی} می خواستند دروس شرعی یاد بگیرند به پادگان روضه می آمدند تا از مباحثات «ابوعبدالله المهاجر» که از شیوخ مهم مصری بود استفاده کنند.»

بر اساس گزارش ها  ابومصعب الزرقاوی نخستین رهبر القاعده در عراق که در طول سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۸ در افغانستان به سر می برد «۴ سال شاگرد المهاجر بوده و علاوه بر احکام عملیات انتحاری در تکفیر شیعه و همچنین تاکتیک های وحشیانه کشتار مانند سر بریدن و استفاده از سلاح شیمیایی بسیار از وی متاثر بوده است.»

شیخ محمد وائل حلوانی عضو کمیته شرعی القاعده عراق می گوید: « المهاجر بعد از فروپاشی دولت طالبان به مرزهای ایران می آید و تا انقلاب ۲۰۱۱ مصر در ایران بازداشت بوده و سپس آزاد می شود و به مصر بازمی گردد و با آغاز نا آرامی سوریه به این کشور می رود و به صفوف یاران ابومحمد الجولانی در جبهه النصره می پیوندند.»

کتاب فقه الدماء  مانیفست تروریسم تکفیری
معروف ترین اثر ابوعبدالله المهاجر یا ابوالافغان المصری کتاب «مسائل من فقه الجهاد: ۲۰ مساله مهم که یک مجاهد به آن نیاز دارد» است که مرداد سال ۱۳۹۳، ۲ ماه بعد از حمله داعش به موصل منتشر شد. این کتاب۵۷۹ صفحه ای که به «فقه الدماء» مشهور است، مانیفست توجیه خشونت داعش و گروه های تکفیری است.

محمدرضا عشوری‌، تحلیل‌گر مسائل منطقه‌ای درباره «فقه الدماء» نوشت: «بخش قابل توجه و متمایز کتاب این است که المهاجر ده‌ها صفحه از کتاب خود را به احکام جنگ با شیعیان به مثابه «کفار رافضی» اختصاص داده است.

وی در این باره بر قتل شیعیان تاکید دارد و می‌گوید: «شیعیان از تمامی دشمنان برای امت اسلام خطرناک‌تر هستند. عالمان به خوبی می‌دانند که رافضیان همواره به دشمنان دین گرایش داشته‌اند.

مهاجر در این باره به نقلی از ابن تیمیه استناد می‌کند که می‌گوید: «هیچ یهودی و نصرانی و مشرکی با مسلمانی نمی‌جنگد؛ مگر آنکه یک رافضی با آن‌ها همراه شده باشد.»

همچنین می‌گوید: «کشتن تمامی اقشار کفار حتی زنان و کودکان و سالخوردگان جایز است».

المهاجر به بحث «مثله کردن اجساد» نیز می‌پردازد و مدعی است که این کار نه تنها جایز، بلکه مستحب نیز هست. مسائل مختلف مربوط به «عملیات انتحاری»، «ربایش» و «ترور» و تاکتیک‌های مختلف ایجاد ترس و وحشت از دیگر سرفصل‌های کتاب ابوعبدالله المهاجر است. وی در بخشی از کتاب خود بر این اعتقاد است که کشتن دسته‌جمعی یک طائفه اسیر شده بلامانع است.»

روزنامه گاردین با بیان این که «فقه دما؛ انجیل داعش، القاعده و بوکو حرام است» درباره این کتاب نوشت:«استفاده از سلاح های کشتار جمعی، نسل کشی، کشتن غیرنظامیان، بردگی زنان برای رابطه جنسی و گروگان گیری را مشروعیت می بخشد.»

سرانجام مفتی توحش
در نهایت، پیتر کوک، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد: جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵(۱۸نوامبر۲۰۱۶)، در حمله ی یک پهپاد آمریکایی ابوالافغان المصری، سرکرده‌ی جبهه فتح الشام از شاخه های گروه تروریستی القاعده در سوریه کشته شده است. المصری با گروهای تروریستی در سراسر خاورمیانه در ارتباط بود و  از مدت‌ها قبل هدف ما بود. حمله هوایی آمریکا در نزدیکی شهر سرمده در استان ادلب در شمال غرب سوریه رخ داد.

جالب این که هیچ یک از رهبران گروه های تروریستی و تکفیری از جمله ایمن الظواهری رهبر القاعده و ابوبکر البغدادی رهبر داعش پیامی برای این عضو بلندپایه سابق القاعده منتشر نکردند.

عبدالرحمن العلی یا ابوعبدالله المهاجر یا ابو الافغان المصری، ۲ سال بعد از انتشار کتاب جنجالی اش در توجیه خشونت و کشتار، به قتل رسید اما دستاورد فکری او،  چنین خود را در بیانیه داعش نشان می دهد:«ما جهاد با مشرکین را به خاطر کشتن یک مسلمان مجاور تعطیل نمی کنیم.»

پاورقی:
* کتاب «روزی روزگاری القاعده»، ترجمه وحید خضاب، انتشارات نارگل