با فروپاشی نظام های خودکامه ی تونس و مصر و آغاز خیزش مردمی در لیبی، یمن، بحرین و عربستان، خاورمیانه حوادثی را تجربه می کند که در دوران معاصر کمتر آن را تجربه کرده بود. در این میان اما داستان لیبی؛ جذابیت اش چندبرابر است. چه آن که رهبر انقلابش، جنرال دیوانه ای است که برای مطرح کردن بیشتر خود در جهان از خیمه زدن در نیوریک و پاره کردن کتاب در مجمع عمومی سازمان ملل تا هدیه دادن قرآن به دلبرکان زیبا روی و خوش تراش ایتالیایی هیچ مضایقه نکرده است.
قذافی، همان جنرال دیوانه ای که بیست و چندسالگی درپی یک کودتای آمریکایی خود را رهبر انقلاب لیبی خواند در سال های اول، برای حذف تمام چهره هایی که گمان می برد می توانند نیات شوم او را برملا سازند تلاش های فروانی کرد و اوج آن ربایش امام موسی صدر در ۹ شهریور ۱۳۵۷ است. حال که بعد از چندین دهه (۴۲سال) استبداد داخلی، مردم لیبی برآن شدند تا تومار این دیوانه ی مجرم را بپیچند، خبرهای متفاوتی از سرنوشت امام موسی صدر هر روز منتشر می شود. از انتقالش به زندانی دیگر تا ترورش توسط عمال ژنرال.
ما هم مانند میلیون ها دوست دار امام موسی صدر در جهان و به ویژه خاورمیانه، منتظر روشن شدن سرنوشت ایران و بازگشتش به میهن هستیم و برای محاکمه ی معمر قذافی به دلیل جنایتش علیه بشریت و محروم کردن انسان ها از وجود با برکت امام موسی صدر لحظه شماری می کنیم.
کتاب الکترونیک «پیشوایی فرا تر از زمان: نظام فکری و سیره عملی امام موسی صدر، نوشته ی محمود سریع القلم» را یکی از دوستان برایم ارسال کرده است. این کتاب در ۱۷۷ صفحه و در دو فصل نظام فکری سید موسی صدر و از سید موسی صدر به امام موسی صدر و بخش اختتام توسط این استاد برجسته دانشگاه شهید بهشتی نوشته شده است.
در بخشی از این کتاب یکی از هم مباحثه ای های امام صدر درباره ی ایشان می گوید: آقا موسی هم جزء افرادی بود که افکارشان جلوتر از زمان هستند. یه چیزهایی هست که صد سال بعد عادی م یشوند اما حالا معمول نیستند …. آقا موسی صدر یک مقداری آزاد بود. بیش ازحد معمول …. ما یه مقدار افکار را رعایت میکنیم ایشان کمتر رعایت می کرد …. آن زمان بسیاری از روحانیون اصلا غیر روحانی را قبول نداشتند. تنها معممین را جز علما میدانستند استاد دانشگاه راتحویل نمی گرفتند و می گفتند رفته است یک چیزی را حفظ کرده است اصلا اورا عالم نمیدانستند در همان زمان رفقای غیر طلبه آقا موسی بیش از رفقای طلبه اش بودند. با همشهری ها با اساتید و دانشجویان بسیار رفیق بود …. اگر کسی این کارها را میکرد به تجددطلبی، روشنفکری و خلاصه مخالفت بازی روحانیت متهم می شد …. حرف نو زیاد داشت وآنها را مطرح میکرد. خوب، هر حرف نویی هم بدنبال خود یک بحرانی دارد. بالاخره معنی حرف نو آن است که دیگران قبلا آن را نمی گفتند. یعنی افکار عمومی آماده درک مطلب نیست. بنابراین کسی که حرف نویی میزند مورد مخالفت قرار می گیرد.
یکی از نزدیکان امام موسی صدر می گوید: مثلاً یک مورد مسأله طهارت اهل کتاب بود آنهم زمانی که هنوز کسی جرأت ابراز آن را نداشت. یا مورد دیگری که من هنوز جایی ندیدم مطرح شده باشد پاکبودن ذبیحه ی اهل کتاب بود …. نمونه دیگر، آراء ایشان در مورد موسیقی میباشد …. این تعبیر را داشتند که ما در برخورد
با مسائل نو آن قدر صبر میکنیم و صبر میکنیم که آن چیز نو خودش را با همه خصوصیات شبرما تحمیل میکند و بعد عکس العمل نشان میدهیم. مثلاً تعریف میکردند که وقتی تازه پنکه آمده بود یکی از بزرگان قم تعریف کرده بود که امروز برای من چیزی آورده بودند که فوت تعبیه میکرد و این چون از غرب آمده که چه بسا یکگرفتاری برای جامعه اسلامی ایجاد کند. به همین جهت گفته بود که آن را بیرون ببرند. ایشان میگفتند که چون حوزههای ما از جریانات روز به دور هستند و در مسیر نوآوری ها قرار ندارند نه تنها از آن ها بهرهای نمیبرند بلکه اول آن را تحریم میکنند و بعد که آن امور خود را بر آن ها تحمیل کردند جبراً میپذیرند …. [بعضی ها] تعجب میکنند که[بشنوند] در فرانکفورت قدم میزدیم به من گفتند که حالا تو مجال داری در اروپا، جوان هم هستی، اهل ذوق هم هستی بیا ببین این کنه و مایه موسیقی کلاسیک اروپایی چی هست. در شرق اون چیزی که موسیقی رو تحرکبهش داده حرمان هست، محرومیت عمده موسیقی شرق و به خصوص موسیقی ایران که ادبیاتمون هم پر ازاین مسائل هست ببین آثار کلاسیک بتهوون، باخ و موتزارت و غیره چی هستکه من دنبال این کار رفتم .