سیدصادق حسینی، روزنامهنگار، خبرآنلاین: از ۷ مهر ۱۴۰۰ که همزمان با روی کارآمدن دولت مرحوم سیدابراهیم رئیسی، پیمان جبلی به عنوان رئیس سازمان بسیار گسترده صدا و سیما منصوب شده ۳ سال می گذرد، سال هایی که پرچالش و پر انتقاد که نتیجه ی آن کنار گذاشته شدن و حذف چهره های هنری و برنامه سازی مثل مهران مدیری، سروش صحت، احسان علیخانی و عادل فردوسیپور(به ارث رسیده از دوره قبل) از تلویزیون به بهانه خالص سازی و تبدیل تمام شبکه های تلویزیون به انواعی از شبکه افق و البته افت شدید مخاطب.
پیمان جبلی و وحید جلیلی تیم مدیریت و رهبری جدید سازمان صدا و سیما با هدف کنترل فضای فرهنگی و انحصار در صوت و تصویر، به دنبال شبکه نمایش خانگی بودند. پیمان جبلی با هوشمندی، مجلس را از فرایند قانون گذاری حذف کرد و توانست با همکاری شورایعالی انقلاب فرهنگی در خرداد ۱۴۰۲ مدیریت و نظارت و به تعبیری رگولاتوری نمایش خانگی را از وزارت فرهنگ و ارشاد بگیرد و به صداوسیما منتقل کند. مصوبه ای که تقریبا تمامی فعالان فرهنگی و تهیه کنندگان سینما و نمایش خانگی از آن انتقاد کردند و معتقد بودند در تصویب آن نه تنها کار کارشناسی انجام نشده بلکه نظر فعالان این اکوسیستم هم گرفته نشده است.
این روزها بار دیگر صداوسیما با نامه توقیف برنامه اکنون سروش صحت و دستور توقف نیمه شب گزارش فوتبال توسط عادل فردوسی پور خبر ساز شده است. چهره های علمی، حقوقی و رسانه ای بسیاری به این دستورات عجیب واکنش نشان دادند و آن را غیرقابل قبول دانستند.
به این مقدمه خوب است نگاهی به ابعاد مختلف تنظیمگری، چالشهای موجود و مدل مؤثر داشته باشیم.
به نظرم نگاه «تنظم گری پیش از انتشار» روش ازبین رفته ای است. در جوامعی که ارتباطات و ساخت اجتماعی پیوسته ای با جهان داشته و دارند به ویژه بعد از تحولات عصر اینترنت و شبکه های اجتماعی، اساسا تنظیم گری پیش از انتشار بازنشست شده است. البته چین به دلیل ساختار حکمرانی اقتدارگرای کمونیستی و کره شمالی به دلیل ساخت اجتماعی حزبی و فضای رسانه ای و سمعی بصری بسته آن در این دایره تعریف نمی شوند. در کشور همسایه ترکیه تنظیمگری فیلم و سریال در شبکههای تلویزیونی و پلتفورمهای VOD توسط شورای عالی رادیو و تلویزیون ترکیه RTÜK انجام میشود و صد البته این شورا، یک نهاد نظارتی است و تولید برنامه ندارد. فرایند نظارتی RTÜK پسینی است. در مالزی، نظارت بر محتوای فیلم و سریال در اینترنت و VODها به عهده کمیسیون ارتباطات و مالزی MCMC و همچنین وزارت ارتباطات و چندرسانهای مالزی است. این نهادها با همکاری با سازمانهایی مانند هیئت ملی فیلم مالزی (FINAS) و دیگر نهادهای مربوطه، مسئولیت نظارت بر محتوای دیجیتال و اطمینان از رعایت قوانین و مقررات مربوط به محتوا را بر عهده دارند.
در مصر، مسئولیت تنظیمگری و نظارت بر فیلمها و سریالها بر عهده سازمان رسانهای مصر Supreme Council for Media Regulation است و البته خودش تولیدکننده محتوا نیست.
در بسیاری از کشورها مسئولیت تنظیم گری و نظارت بر عهدهٔ وزارت فرهنگشان است و رادیو تلویزیون در نقش یک سرویس اطلاع رسانی عمومی فعالیت میکنند.
بازخوانی تحولات رسانه ای به ویژه در عصر اینترنت نشان داده روش تنظیم گیری پیش از انتشار یا همان نظام سانسور نه اثربخشی دارد و نه منافع ساختاری که آن را پایه نهاده تامین می کند. در ایران ما هم تجربه ی ممنوعیت ویدیو را دیده ایم، هم ممنوعیت ماهواره، هم ممنوعیت و سانسور اینترنت و حالا سانسور صوت و تصویر فراگیر! اما آیا ارزش های اجتماعی و فرهنگی جامعه مطابق ارزش ها و سلائق ساختار حکمرانی سیاسی است؟ آیا روش حکمرانی ۴۰ سال گذشته با تحولات اجتماعی و فناورانهٔ امروز همخوانی دارد و کارآمد است؟
به نظر می رسد روشی است که در دنیای رسانه به روزنامه نگاری مسئولیت اجتماعی مشهور است مدل مناسبی برای تنظیم گری است. رسانه مسئولیت اجتماعی چند نکته دارد: اولا هنجارهای جامعه و ارزش های حرفه ای و صنفی را رعایت می کند و مسئولیتپذیر است؛ ثانیا نظارت پسا انتشار دارد و ثالثا نهادهای صنفی خودشان با کسانی که از چارچوب اخلاقی و حرفهای خارج شوند برخورد می کنند و خود تنظیم گر هستند.
در کشور مدل هیات نظارت بر مطبوعات که تشکلی فرا بخشی و صنفی است، مدل خوبی از تنظیم گری پس از انتشار است.
نکته ی مهم دیگر این که آیا در تنظیم گری باید به مقدورات و امکانات توجه کرد یا باید نگاه حداکثری داشت؟ تجربه حکمرانی چهل و چندساله ی پیش رو اثبات کرده نگاه های خیلی حداکثری در تعاریف و قانون ها و آیین نامه ها، عملا بی فایده و بی مصرف بوده اند و به پیچیدگی امور دامن زدهاند.
در سال های آغاز اصطلاح سازی «صوت و تصویر فراگیر» بحث از این بود که اگر کانال به چندصد عضو برسد مصداق صوت و تصویر فراگیر است و باید مورد نظارت قرارگیرد. امروز در تلگرام فارسی بیش از ۲۰۰هزار کانال داریم، آیا نظارت بر تمام این ۲۰۰هزار کانال عملا شدنی است؟ یا گفتند در اینستاگرام فلان قدر فالور؛ در آپارات چنین و چنان! اساسا این نگاه حداکثری آیا قابل اجرا است؟ اصلا منطقی است؟
به نظرم اگر در تنظیم گری نگاه به رسانه های فراگیر در حوزه سرگرمی یعنی صداوسیما و پلتفورم های نمایش خانگی معطوف شود؛ عملی تر واقعی تر است.
و در پایان به نظرم مهمترین اصل تنظیمگر، بی طرفی و ذی نفع نبودن است. مجموعه ای که امر تنظیم گری را برعهده دارد نمی تواند خودش در آن موضوع تولید کننده، تامین کننده و فروشنده باشد. اگر تنظم گر فروشنده شد، طبیعتا محصول خودش همیشه ارجح است و تلاش می کند، محصولات دیگران را از بازار حذف کند. به عبارت ساده تر هیچ تنظیم گری نمی تواند بازیگر هم باشد و رقیب نمی تواند داور هم باشد.
با چنین مبنایی سازمان صدا و سیما مادامی که تولید و پخش کننده محتوا است، تا زمانی که علاوه بر بودجه بی حساب دولتی، از درآمد تبلیغاتی هنگفت ناشی از تولید و پخش برنامه بهره می برد و پاسخگویی به ساختارهای سیاسی کشور ندارد، نمی تواند تنظیم گر و داور باشد.
به نظرم تجربه ی تنظیم گری شبکه نمایش خانگی توسط صداوسیما همان طور که بیان شد به دلیل ماهیت رقابت صداوسیما با پلتفورم ها، رویکرد تنظیم گری پیش از انتشار و نگاه حداکثری در اعمال نظارت و اجرای سلیقهای، اساسا تجربه ای شکست خورده است. خوب است از این تجربه درس گرفته شود و وزارت ارشاد دولت آقای پزشکیان با کمک فعالان اکوسیستم فرهنگی، یک نهاد حرفه ای و صنفی بی طرف و فرابخشی برای تنظیم گری منصفانه و غیر سلیقه ای تاسیس کنند.
سیدصادق حسینی، عصرایران: برق از جمله زیرساخت های اصلی تولید در کشور است. درحالی که می شد دولت با برنامه ریزی و اعلام قبلی برق خانگی را برای جبران ورشکستی برقی، قطع کند اما دولت مرحوم رئیسی تصمیم گرفت با قطع برق صنعت ناترازی مصرف با پر کند که نتیجه اش کاهش تولید در کشور بود. کاهش بارش و تولید برق آبی، عدم سرمایه گذاری در تولید برق، بهره وری پایین نیروگاهها به دلیل عدم امکان استفاده از فناوری روز جهان به دلیل تحریم ها، بالابودن شاخص هدر رفت برق در شبکه توزیع و انتقال از جمله دلایل ناترازی برق هستند. درباره اثرات کاهش برق بر تولید و زندگی صنعتی با مهدی بستانچی، رئیس انجمن تولیدکنندگان سیستم های تهویه مطبوع ایران گفتگو کردم. بستانچی با بیان جزییاتی از فشارهای صنایع برای روشن نگه داشتن چراغ تولید در تابستان معتقد است:
تولیدکننده گازوئیل قاچاق را لیتری ۱۴هزار تومان برای تامین برق خرید
+آقای بستانچی قطعی برق چه تاثیر بر صنعت گذاشته است؟ تولید و صنعت ۳ سال سخت را پشت سر گذاشت. بعد از شوک بهت آور کرونا که تعطیلی و اجرای پرتکل فاصله اجتماعی را در پی داشت و تولید را کاهش داد، در ۳ سال اخیر و با روی کار آمدن دولت مرحوم رئیسی تولید با چالش شدیدتر ناترازی انرژی روبرو شد. صنعتگر و کارآفرین ایرانی در تابستان با مشکل قطعی گسترده برق روبرو بود و در زمستان با قطعی گاز ! سیاست خاموشی صنایع دولت هم صنعت را زیر ضربه برد و هم اقتصاد را. اوج این فشار در تابستان ۱۴۰۳ رخ داد که دولت برق شهرک های صنعتی را به صورت گسترده ۲تا ۳ روز در هفته قطع کرد. به عنوان رئیس شورای هماهنگی شهرک های صنعتی سراسر کشور گزارش های متعددی شنیدم که تولیدکنندگان مجبور به خرید گازوئیل قاچاق به قیمت لیتری ۱۴هزار تومان شده اند و در برخی از شهرک ها تجمعاتی اعتراض آمیز شکل گرفته. گزارش هایی داشتیم که توانیر حتی به تعهد پیش خرید برق سبز در بورس انرژی هم نتوانست عمل کند. در خوزستان برق نیروگاه هایی که صنایع برای تداوم تولید خودشان ساخته بودند نیز به شبکه تحویل داده شد.
قطع برق صنایع حدود ۳۰ درصد کاهش تولید را ایجاد کرد
+اعداد و ارقام درباره این بی برقی چه می گوید؟ نتیجه سیاست قطعی برق شهرک های صنعتی را می توان در آمارهای متعدد اقتصادی دید، برخی از صنعتگران معتقدند فشار بی برق صنایع در تابستان ۱۴۰۳ موجب کاهش ۳۰ درصدی تولید شده است. بر اساس گزارش سازمان بورس حاشیه سود خالص صنایع منتخب بازار سرمایه در تابستان ۱۴۰۱ معادل ۱۹.۲ درصد و در تابستان ۱۴۰۲ معادل ۱۶.۷ درصد بوده در حالی که در تابستان امسال به ۱۳.۶ درصد رسیده است. اگر به این شاخص، شاخص قطعی برق صنایع را اضافه کنیم به روشنی مشخص است هرچه قطعی برق بیشتر شده سود صنعت نیز کاهش یافته است و به رقم بزرگ کاهش ۳۰ درصدی سود خالص می رسیم. از سوی دیگر شاخص کل فضای کسب و کار در تابستان امسال به ۶.۰۲ رسید در حالی که شاخص در تابستان سال قبل ۶.۱۱ بود. گزارش شامخ بخشی صنعت کاهش حداقل ۳ واحدی نسبت به مدت مشابه سال گذشته نشان می دهد و در شهریور ماه به ۴۷.۸ رسید. مرکز پژوهش های اتاق ایران در این باره نوشت: روند شامخ کل اقتصاد در شهریور ماه، برای پنجمین ماه متوالی همچنان کاهشی و با رکود همراه است. شاخص به خصوص در بخش صنعت و با توجه به تداوم قطعی برق در کارخانه ها برای سومین ماه متوالی، با شدت کاهش بیشتری همراه بوده است که منجر به تولید در ظرفیت های پایین تر از توان تولیدی کارخانه ها شده است.
۱۰ میلیون کولر گازی ۲۰ هزار مگاوات مصرف دارند
+گزارش های مختلف میزان ناترازی برق را ۲۰ هزار مگاوات می دانند از سوی دیگر کولرگازی را بیشترین مصرف کننده می دانند، برای کاهش این حجم بزرگ مصرف چه کار می شود کرد؟ بر اساس گزارش های منابع دولتی میزان مصرف برق در ساعات اوج بار شبکه در تابستان ۱۴۰۳ به ۷۹ هزار و ۸۷۲ مگاوات رسید. مدیریت علمی می گوید باید ابعاد یک مساله و محدودیت ها را شناخت تا بتوان برای آن راه حل درست پیشنهاد کرد. بر اساس آنچه کارشناسان صنعت برق می گویند حدود ۱۰ میلیون کولر گازی تقریباً ۲۰ هزار مگاوات مصرف برق دارند که در ساعت اوج سهمی معادل ۲۵ درصد کل را به خود اختصاص می دهند. به نظر می رسد از این ۱۰ میلیون کولر گازی حدود ۷.۵ میلیون دستگاه از انواع قدیمی و پر مصرف و ۲.۵ میلیون دستگاه از سری Inverter هستند. کولرهای گازی اینورتر حدود ۳۳ درصد مصرف برق کمتری از کولرهای گازی معمولی دارند اما هزینه خریدشان به نسبت کولرهای معمولی بالاتر است. هرچند که با قیمت فروش برق فعلی در مدت زمان کوتاهی این هزینه به خریدار بازگردانده می شود. در ایران صنعت تهویه مطبوع از جمله صنایع پیشرو در دوران مدرن است و انواع سیستم های خنک کننده چیلر و کولر آبی و پنکه از دههها پیش در ایران تولید می شوند. در چند سال اخیر کارخانجات بزرگی مانند دمنده، ایران رادیاتور، امرسان، انرژی، اسنوا، تهویه و جی پلاس نیز به تولید انواع کولرهای گازی پرداخته اند.
+همه می دانیم که شرایط اقتصادی مردم در وضعیت بسیار بدی است و قدرت خریدشان تخریب شده و امکان خرید کولرهای گازی اینورتر را ندارند، پیشنهاد مشخص شما چیست که دولت بتواند مردم را در خرید این کولرهای جدید یاری کند؟ اگر دولت بتواند چرخه ای با حضور تولیدکنندگان سیستم های تهویه مطبوع ایران به عنوان تولیدکننده، بانک به عنوان تامین کننده سرمایه در گردش تولیدکننده، لندتک ها( پلتفورم های وام) به عنوان تامین کننده مالی خریدار و مردم به عنوان مصرف کننده شکل دهد، مردم تشویق می شوند کولرهای گازی اینورتر را بی واسطه از تولیدکنندگان خریداری کنند. در این چرخه از سویی هم تولیدکننده، خریدار و نظام پولی و بانکی منتفع می شوند و هم دولت می تواند یک بخش زیادی از مصرف برق را کاهش دهد. همچنین این تولید می تواند جلوی قاچاق محصولات بی کیفیت را بگیرد. در انجمن ارزیابی و گزارش های فراوانی داریم که نشان می دهد محصولات تهویه مطبوع را با اسم برندهای جهانی و تجهیزات کم مصرف به مردم فروخته اند اما در واقع کالای تقلبی بوده. هم مصرفش بیشتر بوده هم کیفیت لازم را نداشته در مدت زمان کوتاهی از کار افتاده اند.
صنعت تهویه مطبوع ایران ظرفیت تولید ۱ میلیون کولر گازی اینورتر دارد
+ظرفیت تولید کولر گازی اینورتر در کشور چقدر است؟ ارزیابی من به عنوان رئیس انجمن تولیدکنندگان سیستم های تهویه مطبوع ایران این است که در کشور ظرفیت تولید ۱ میلیون کولر گازی اینورتر وجود دارد. اگر ما بتوانیم با کمک دولت و نظام بانکی ۱ میلیون کولر گازی در سال به مردم تحویل دهیم، توانسته ایم ۶۰۰ مگاوات صرفه جویی ایجاد کنیم. بر اساس نرخ های امروز ساخت نیروگاه ۶۰۰ مگاواتی حرارتی ۳ میلیارد دلار و نیروگاه بادی ۱.۵ میلیارد دلار و نیروگاه خورشیدی ۱.۸ میلیارد دلار سرمایه نیاز دارد. امروز کولر گازی ۱۸هزار BTU اینورتر تولید ایران حدود ۳۰ میلیون تومان فروخته می شود که با دلار ۶۹هزار تومان ۴ آذر ۱۴۰۳ ارزش آن ۴۳۴ دلار است، پس برای تولید ۱ میلیون دستگاه کولرگازی اینورتر نیاز به سرمایه ۴۳۴ میلیون دلاری است. نکته با اهمیت اینجاست: تولید ۱ میلیون کولر گازی می تواند به سرعت انجام شود که به بازار اردیبهشت و خرداد سال آینده برسد اما تولید نیروگاه ۶۰۰ مگاوات به ۲ تا ۴ سال زمان نیاز دارد تازه اگر بودجه و تجهیزات به راحتی تامین شود. در حالی که کل ۴۰۰ میلیون دلار سرمایه گذاری تولید کولر گازی در پایان فروش بازگشته است و می توان دوباره این چرخه را تکرار کرد. به عنوان کارشناس و فعال صنعتی به آقای علی آبادی وزیر نیرو و آقای اتابک وزیر صمت پیشنهاد می کنم، تامین مالی چرخه تولید کولر گازی اینورتر را به عنوان یکی از راه حل های سریع و فوری برای ناترازی برق مورد توجه قرار دهند. در این چرخه هم تولید و اشتغال شکل می گیرد هم منافع مردم به دلیل خرید مستقیم از تولیدکننده تامین می شود.
سید صادق حسینی، اطلاعات آنلاین: رئیسجمهور در جلسه شورایعالی فضای مجازی گفت: فیلترینگ باتوجهبه ایجاد نارضایتیهای عدیده برای مردم قابلقبول نیست. رئیسجمهور به آقامیری دبیر شورایعالی فضای مجازی دستور داد با تشکیل کارگروهی، بهفوریت ابعاد مختلف این موضوع را بررسی و نتیجه نهایی را برای تصمیمگیری در جلسه آتی شورا ارائه کند.
سیاستی که امروز باید انتخاب شود، اگر به فردا و فرداها موکول شود، نه اثربخشی امروز را دارد، نه رضایت عمومی را به همراه، میشود همان «نارضایتی اجتماعی» که گزارشش را آقای پزشکیان در جلسه شورایعالی فضای مجازی مطالعه کرد.
مرحوم سید ابراهیم رئیسی رئیسجمهور پیشین نیز ۵ ماه بعد از اعتراضات در پی درگذشت تلخ مهسا امینی که فضای جامعه عادی شده بود، در جلسه ۱۹ بهمن ۱۴۰۱ گفته بود: دسترسی آسان مردم به اینترنت با هدف تسهیل در امور، گشایش کسبوکارها و ارائه سریعتر خدمات امری ضروری است که تحقق آن تلاش بیشتر دستاندرکاران این بخش را میطلبد.
پزشکیان ۱۰ شهریور ۱۴۰۳ در نخستین گفتگوی تلویزیونیاش درباره حواشی و اعتراضات کنکور دانشگاهها گفت: برای کنکور باید معیارهای جدیدی وضع شود تا رقابت عادلانه و برابر باشد و بازنگری در کنکور ضروری است.
در ساختاری سیاسی و اجرایی کشور علاوه بر دولت، مجلس و مجمع تشخیص مصلحت نظام، ۲۷ شورا به ریاست رئیسجمهور و یا معاون اول و ۱۳ شورا به ریاست یکی از اعضای هیئت دولت تشکیل میشود. ۳۲ شورا بر اساس قانون اساسی، قوانین مجلس یا فرامین رهبری و بقیه بر اساس مصوبات هیئت دولت، قوه قضائیه تشکیل شدهاند.
عبدالحسین خسروپناه دبیر شورایعالی انقلابفرهنگی که هنوز تغییر نکرده و در اظهارهایش نظری خلاف نظر رئیسجمهور داشت و میگفت: خانوادهها توجه داشته باشند، مصوبه کنکور سراسری تقویت خواهد شد، تأثیرگذاری معدل موضوع مهمی است و به کنکور قبل برنمیگردیم! ۲۰ آبان گفت: سهمیه پذیرش دانشجویان در دانشگاهها باید مورد بازنگری دقیق قرار بگیرند که خوشبختانه رئیسجمهور دستوری در این زمینه به شورایعالی انقلابفرهنگی داده است.
پرونده رفع فیلترینگ و کنکور و مثالهای فراوانی که در جامعه وجود دارد، از نمونههای پایینبودن کارآمدی ساختار حکمرانی است. اگر مهمترین وظیفه دولت مدرن، تأمین منافع و حقوق شهروندان است، این فرایندهای تصمیمگیری نشان میدهد ساختار و سازمان حکمرانی ما بهجای تسهیل دسترسی مردم به حقوق و منافعشان در نقش سرعتگیر ظاهر شدهاند.
البته این ساختار حکمرانی نشان داده تصمیمهایش اگر منفعت گروهی و جناحی سیاسی خاصی پشت آن باشد، اگر منافع ساختار سیاسی پشت آن باشد، به سرعت سیاستی که میخواهد را به تصویب میرساند. نمونه قانونگذاری عجیب شورایعالی انقلابفرهنگی برای شبکه نمایش خانگی از این نمونههاست. شورایعالی انقلابفرهنگی با دورزدن مجلس و بهجای سیاستگذاری که همواره شعارش را میداده، مسئولیتی که طبق قانون بر عهده وزارت فرهنگ بوده را از دولت گرفت و به صداوسیما سپرد! آن هم در مدت زمان بسیار کوتاهی! در حالی که بسیاری از مسائل اساسی مثل همین FATF چند سال است در شوراها و مجامع و کمیتهها در حال بررسی کارشناسی است!
به نظر میرسد با آسیب شناسی تاثیر و نفوذ ذینفعان، گسترده شدن بیاندازه و کندی فرایند کارشناسی و تصمیم گیری، شورای هماهنگی اقتصادی قوا شکل گرفت که فرایند تصمیم گیری و حکمرانی تسهیل شود اما تجربه نشان داد در این ساختار هم با مشکل ناهماهنگی و عدمپذیرش مسئولیت روبرو شدهایم. تصمیم بنزینی آبان تلخ ۹۸ و موضع گیری مرحوم سیدابراهیم رئیسی در قامت رئیس قوه قضاییه نمونهای این آسیب است.
رئیسجمهور عالیترین مقام حکمرانی برای اجرای قانون اساسی و حقوق مردم است، درگیرشدنش در این فرایندهای تصمیمگیری و شوراهای تودرتو، باعث شده عمل با قانون و تامین حقوق مردم با تاخیر همراه شود و به منافع مردم آسیب وارد شود. سیاستی که امروز باید انتخاب شود، اگر به فردا و فرداها موکول شود، نه اثربخشی امروز را دارد، نه رضایت عمومی را به همراه، میشود همان «نارضایتی اجتماعی» که گزارشش را آقای پزشکیان در جلسه شورایعالی فضای مجازی مطالعه کرد.
سیدصادق حسینی روزنامهنگار| عصرایران: سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ دولت وفاق ملی مسعود پزشکیان آرام آرام و شاید به کندی تیم فکری و اجرایی خود را روی کار آورده است. مهدی محمدی را به عنوان معاون پارلمانی، حسین انتظامی معاون توسعه مدیریت و منابع، حسین جابری انصاری مدیرعامل خبرگزاری جمهوری اسلامی، محمدرضا نوروزپور معاون مطبوعاتی، رائد فریدزاده، رئیس سازمان سینمایی و محسن جوادی رییس پژوهشگاه فرهنگ از جمله چهره های فرهنگی بودند که با حکم وزیر کار خود را آغاز کردند. مهدی احمدی که بازنشسته است و نیکنام حسین پور هم که نزدیک به بازنشستگی است به ترتیب مدیر کل حوزه وزارتی و مدیر روابط عمومی وزارتخانه شدند.
در میان انتصابات البته عبدالحسین کلانتری نیز به عنوان معاون فرهنگی منصوب شد که انتقاد فعالان اکوسیستم فرهنگ و هنر را در پی داشت. کلانتری در دولت قبل معاون فرهنگی وزارت علوم بود و در برابر موج گسترده اخراج و بازنشستگی اجباری اساتید و محرومیت های دانشجویان، سکوت و همراهی کرده بود. اتفاقات و حوادث تلخ دانشگاه در دوران دولت قبل از جمله انتقادات رئیس جمهور پزشکیان در کمپین انتخاباتی و پس از تحویل گرفتن مسئولیت ریاست جمهوری بود و بلافاصله آن احکام ظالمانه لغو و زمینه بازگشت اساتید و دانشجویان فراهم شد. با این حال صالحی ترجیح داد مسئولیت این حوزه گسترده و مهم که پیشانی دولت در تعامل و گفتگو با اهالی فرهنگ است را به کلانتری که گفته میشود رابطه نزدیکی نیز با جریان پایداری و میثم نیلی چهره جنجالی دولت قبل و جریان تندرو حامیان آنها دارد، بسپارد.
از روند احکام آقای صالحی این طور می فهمم که او از انتصاب مدیران در همان پست قبل شان، دوری جسته است و ترجیح داده چهره های تازه نفس مسئولیت را برعهده بگیرند. این طور می فهمم که در ایرنا به چهره ای فراجناحی و تعاملی مسئولیت داده است تا حاشیه های انتصابش به حداقل برسد و اگر همان طور که در فضای رسانه ای مطرح است نادره رضایی به عنوان معاون هنری منصوب شود نشان داده به گفتمان رئیس جمهور در ارتقا جایگاه مدیریتی زنان هم پایبند است.
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ در سخنرانی رای اعتمادش با اشاره به نظریه وفاق ملی رئیس جمهور پزشکیان، «کاهش فزاینده و مخاطرهآمیز سرمایه اجتماعی اعتماد به نظام حکمرانی و دولت»، «گُسستهای نسلی و جنسیتی و… در کشور» و «فاصلهیابی گروههای مرجع و تأثیرگذار اجتماعی با دولت و ارکان حکمرانی» را از چالش های پیش روی نظام حکمرانی دانست و بر نقش پیشران وزارت ارشاد تاکید کرده بود.
آقای وزیر در آن نطق مهم، با بیان این که «تجدید و تحکیم و تکمیل مناسبات دولت ـ ملت فرع بر شناخت تغییرات اجتماعی» است به دادههای پژوهشهای اجتماعی «عناصر ثابت هویت اجتماعی: دین و دینداری زبان و ادبیات فارسی تنوع جغرافیایی، قومی، زبانی همزیستی ادیان و مذاهب» و «تغییرات اجتماعی معاصر» در ایران اشاره کرده و جملهای طلاییاش را اینچنین گفته بود: «به واسطه تغییرات یاد شده و موارد مشابه مناسبات دولت ـ ملت چونان آغاز انقلاب و یا حتی یک دهه پیش نمی توان باشد. در این تغییر مناسبات، نقش” فرهنگ و هنر و رسانه” به عنوان یک مَفصَل اجتماعی اهمیت پیدا میکند و طبعاً نقش اصحاب فرهنگ و هنر به عنوان سکانداران این عرصه اهمیت مضاعف دارد.»
صالحی با چنین چارچوب و مسیر فکری و رویکردی و با رای بالای نمایندگان مجلس وزارتش را آغاز کرد و در این مدت ثابت کرده: آقای وزیر فرهنگ، با گروه های مختلف مشورت می کند اما در نهایت خودش تصمیم می گیرد و فرمان فرهنگ در دولت وفاق ملی را خودش در دست دارد. یعنی خوب و بد انتصابات و کیفیت مدیریت جریان فرهنگی دولت با خود اوست: دکتر سیدعباس صالحی.
دهها روزنامهنگار و چهره رسانهای درباره جزایر سهگانه همیشه ایرانی در بیانیهای تاکید کردند که سه جزیره «تنب کوچک»، «تنب بزرگ» و «ابوموسی»، بخشهای جداناپذیری از آب و خاک ایران بوده و خواهد بود. متن این بیانیه به شرح زیر است:
به نام گشایندهی کارها
ایران سرزمین یکپارچه و تاریخی همه ایرانیان در میانه انبوهی از دشواریها و مخاطرهها در معرض نگرانی جدیدی قرار گرفته است. اتحادیه اروپا با حمایت از ادعاهای بی پایه و بی نتیجه دولت امارات، حاکمیت تاریخی و حقوقیمان بر جزایر همیشه ایرانی خلیج فارس را «اشغالگری» خوانده است.
این اقدام تهدیدی است علیه تمامیت ارضی و حاکمیت ملی ایران و مغایر با قواعد بنیادین حقوق و روابط بین الملل. دلالتهای اسناد حقوقی، سوابق متقن تاریخی، مختصات روشن جغرافیایی و فرهنگی و سیاسی بسیار محکمتر از آن است که تردیدی در حق حاکمیت ایران بر سه جزیره تنب بزرگ، تنب کوچک و ابوموسی به وجود آید.
با وابستگی ماینوکسیدیل چیکار میکنی؟ اختراع پزشک یزدی مشکل رو برطرف کرد
دولتهای ایرانی نه تنها طی بیش از نیم قرن اخیر و پس از آخرین توافقهای بینالمللی و منطقهای عملا حق بلامنازع حاکمیت ملی را بر این جزایر به کار بستهاند، بلکه از دوران باستان این سه جزیره بخشهایی جدایی ناپذیر از آب و خاک ایران بوده و خواهد بود.
اکنون و آینده ما نیز در حفظ این آب و خاک جدا از دیروز و گذشته ما نیست. به گفته فردوسی بزرگ همان است ایران که بود از نخست.
پس به عنوان فرزندان ایران از همه ایرانیان عزیز میخواهیم در وطن و دور از وطن به نام ایران صدای بلند و رسای دفاع از یکپارچگی و تمامیت ارضی ایران در همه ساختهای اندیشهای، فرهنگی، تاریخی، هنری، اجتماعی، سیاسی، مدنی، حقوقی و ارتباطی آن باشند. ایران سرزمین تفاوتها، تکثرها و چندگانگی هاست.
اما بیش از هر زمان دیگر نگهبان ایران و بیدار باشیم.
محمد خدادی مدیرمسئول پیشین خبرگزاری ایرنا غلامحسین کرباسچی مدیرمسئول روزنامه هممیهن مسیح مهاجری مدیرمسئول روزنامه جمهوری اسلامی الیاس حضرتی صاحب امتیاز روزنامه اعتماد علیرضا بختیاری مدیر مسئول روزنامه دنیای اقتصاد فریدون صدیقی روزنامه نگار پیشکسوت علیرضا معزی صاحب امتیاز خبرگزاری خبرآنلاین عباس عبدی روزنامهنگار و مشاور روزنامه هممیهن مهدی رحمانیان مدیرمسئول روزنامه شرق محمد مهاجری روزنامه نگار وفعال رسانهای محمد قوچانی مدیرمسئول نشریه آگاهینو عبدالله گنجی مدیرمسئول پیشین روزنامه جوان بیژن مقدم مدیرمسئول پایگاه خبری الف بهروز بهزادی مدیرمسئول روزنامه اعتماد اکبر منتجبی سردبیر روزنامه سازندگی محمدجواد اخوان مدیر مسئول روزنامه جوان محمدمهدی رحمتی مدیر مسئول خبرگزاری مهر مهرداد خدیر مدیر مسؤول و سردبیر هفتهنامۀ امید جوان مهدی کشتدار مدیرمسئول خبرگزاری میزان افشین امیرشاهی سردبیر پیشین هممیهن آنلاین ابوالفضل فاتح مدیرمسئول پیشین خبرگزاری ایسنا روزبه علمداری سردبیر پایگاه خبری جماران احسان صالحی مدیر مسئول روزنامه ایران علی متقیان مدیر مسئول پیشین خبرگزاری ایسنا محمدمهدی طباطبایی مدیر مسئول نشریه نسیم بیداری شهریار شمس مستوفی سردبیر پیشین روزنامه همشهری حبیب عباسی مدیر مسئول پایگاه خبری شفقنا مسعود حیدری مدیر مسئول خبرگزاری ایلنا محمدعلی نادعلیزاده مدیر مسئول پایگاه خبری جماران کیان عبداللهی سردبیر خبرگزاری تسنیم علی راعی مدیر مسئول نشریه صدا محمدامین ایمانجانی مدیر مسئول روزنامه فرهیختگان ولی الله شجاع پوریان مدیرمسئول روزنامه همدلی محمدحسین خوشوقت مدیرمسئول پایگاه خبری فرارو مسعود ابراهیمی مدیرمسئول پایگاه خبری رکنا و اقتصاد ۱۰۰ حسین جعفری مدیرمسئول پایگاه خبری عصر ایران و ورزش سه هوشمند سفیدی مدیرمسئول روزنامه آرمان امروز علی اصغر شفیعیان سردبیر پایگاه خبری انصاف نیوز محمدرضا سعدی مدیرمسئول روزنامه جهان صنعت علی اصغر محکی مدیرمسئول پیشین روزنامه همشهری ناصر بزرگمهر مدیرمسئول روزنامه صمت جلال خوشچهره روزنامهنگار علیرضا کریمی سردبیر سابق روزنامه آفتاب یزد و مدیرمسئول پایگاه خبری پیام اقتصاد حسن لاسجردی مدیرمسئول خبرگزاری خبرآنلاین هوشنگ اعلم روزنامه نگار پیشکسوت علیاکبر بهبهانی مدیرعامل تعاونی مطبوعات ندا عابد مدیرمسئول نشریه آزما پونه ندایی مدیرمسئول نشریه شوکران جواد دلیری مدیرمسئول پیشین روزنامه همشهری و سردبیر پیشین روزنامههای ایران و اعتماد منصور مظفری مدیرمسئول روزنامه آفتاب یزد مجید رفیعی سردبیر پایگاه خبری تابناک امروز محمدهادی محمدی روزنامه نگار روزنامه خراسان سید محمدحسن بلاغی مبین مدیرمسئول پایگاه منیبان سیدصادق حسینی فعال رسانهای محمدمهدی خیرجو مدیرمسئول خبرگزاری ایسنا جعفر محمدی سردبیر پایگاه خبری عصر ایران علیرضا خانی سردبیر روزنامه اطلاعات علی صالح آبادی مدیرمسئول روزنامه ستاره صبح امیر محبیان مدیرمسئول خبرگزاری آریا پوریا سوری مدیرمسئول نشریه وزن دنیا نعمت الله شهبازی مدیرمسئول روزنامه گل محمدصادق عرب مدیرمسئول پایگاه خبری نبض بورس
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار: اظهارات ناامید کننده ی سید ستار هاشمی وزیر ارتباطات دولت آقای پزشکیان با کلید واژهی «مدیریت هوشمند» واکنش های منفی بسیاری در پی داشت و بسیاری او را جانشین سلف زارعپور دانستند و رویکرد محمدجواد آذری جهرمی را یادآوری کردند.
در مورد رفع فیلترینگ دو نکته وجود دارد؛ اول: فیلترینگ اینستاگرام، واتساپ و گوگل پلی و اختلال گسترده در دسترسی به اینترنت که بعد از اعتراضات تلخ درپی مرگ ناگوار خانم مهسا امینی در گشت ارشاد در پاییز ۱۴۰۱ صورت گرفت و دوم: فیلترینگ بی اثر.
در نکته اول مرحوم رئیسی و ارکان دولتش برای توجیه دستور فیلترینگ بر «شرایط ویژه» تاکید می کردند، حال آن که تداوم فیلترینگ و تداوم اختلال دسترسی به اینترنت در روزهایی که جامعه در شرایط بحرانی قرار ندارد، آشکارا خلاف اصل ۷۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی است. اصل ۷۹ قانون اساسی می گوید: «برقراری حکومت نظامی ممنوع است. در حالت جنگ و شرایط اضطراری نظیر آن، دولت حق دارد با تصویب مجلس شورای اسلامی موقتاً محدودیتهای ضروری را برقرار نماید، ولی مدت آن به هر حال نمیتواند بیش از سی روز باشد و در صورتی که ضرورت همچنان باقی باشد دولت موظف است مجدداً از مجلس کسب مجوز کند.»
بنابراین گام نخستین مسعود پزشکیان رئیس جمهور و ستار هاشمی وزیر ارتباطات، بازگشت به شرایط قبل از اعتراضات سال ۱۴۰۱ است که نیاز به هیچ شورا و کار ویژه ندارد و وظیفه ی قانونی رئیس جمهور است، همان طور که سوگند خورده. آقای رئیس جمهور! مسیر عمل به قانون اساسی که متضمن حقوق و منافع مردم است را نباید گم کرد، به وزیر ارتباطات دستور دهید وضعیت دسترسی به اینترنت به قبل از پاییز ۱۴۰۱ برگردد.
سید صادق حسینی، روزنامه اعتماد، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳ | اول: حکیم لقمان، تاجر ۴۵ ساله اهل دهوک کردستان عراق با پسرعموهایش سعید، محسن و شیخ بلال ۱۰ شهریور ۱۴۰۳ در کافهای در محله شلوغ و توریستی آکسارای استانبول شام میخوردند و با هم صحبت میکردند که مورد توهین و تحقیر چند نفر قرار میگیرند. آنها بعد از خروج از کافه با گروهی ۱۰-۱۲ نفره مواجه میشوند و مورد حمله قرار میگیرند، حکیم با ضربه چاقو در محل درگیری کشته میشود و پسرعموهایش هم زخمی میشوند و وقتی به پلیس ترکیه مراجعه و طرح شکایت میکنند، پلیس آنها را ساعتها بدون آب و غذا بازجویی میکند.
این حادثه تلخ که مردم اقلیم کردستان عراق را شوکه کرد واکنش برخی چهرههای سیاسی ترکیه را درپی داشت.
سوم: دیپلماسی عمومی هوشمندانه رییسجمهور در سفر به عراق و اقلیم، گرههای مهمی که در چند سال اخیر روی افکار عمومی عراق به ویژه بخش کردی ایجاد شده بود را باز کرد و محبوبیت ایران را به طرز قابل توجهی در همسایه بزرگ غربی افزایش داد. مردم اقلیم گشادهرویی و نگاه برادرانه رییسجمهور پزشکیان را با رفتار دیگر همسایهشان با کردها مقایسه کردند.
آنها که هنوز از قتل لقمان حکیم در استانبول که گفته شده به خاطر کردی صحبت کردن شوکه هستند…دیدند رییسجمهور ایران چگونه با رویی گشاده و به زبان کردی از دوستی و برادری و همکاری میگوید. دوستی و برادری که البته در زمان هجوم داعش به صورت عملی نشان داده شد.
نکتهای که بافل طالبانی پسر رهبر فقید اتحادیه میهنی و رییسجمهور پیشین عراق جلال طالبانی در دیدار با رییسجمهور تاکید کرد: باور ما این است که اگر هزار سال هم تلاش کنیم، نمیتوانیم پاسخگوی محبتها و حمایتهای جمهوری اسلامی ایران باشیم.
ابتکار کردی صحبت کردن رییسجمهور و پیام برادریاش نمونه موفقی از دیپلماسی عمومی بود و کاملکننده دیپلماسی سنتی که جایگاه ایران را در افکار عمومی عراق به خوبی ارتقا داد. رییسجمهور پزشکیان در بصره گفت: ما همیشه همسایه بودیم و خواهیم بود.
*بهم ریختگی متن بخاطر کمبود فضا در روزنامه اتفاق افتاده.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار| عصرایران: سیدعباس صالحی وزیر ارشاد که در دوران انتخاب وزرا با انتشار یادداشتی خطاب به کمیته فرهنگ شورای راهبری از حضور در دولت عذرخواهی کرده و ترجیح داده بود در موسسه اطلاعات بماند، در نهایت با اصرار رئیس جمهور و توصیه رهبر انقلاب مسئولیت را پذیرفت و با رای اعتماد بالا به وزارت ارشاد بازگشت.
سیدعباس صالحی وزیر فرهنگ در سخنرانی رای اعتمادش با اشاره به نظریه وفاق ملی، «کاهش فزاینده و مخاطرهآمیز سرمایه اجتماعی اعتماد به نظام حکمرانی و دولت»، «گُسستهای نسلی و جنسیتی و… در کشور» و «فاصلهیابی گروههای مرجع و تأثیرگذار اجتماعی با دولت و ارکان حکمرانی» را از چالش های پیش روی نظام حکمرانی دانست و بر نقش پیشران وزارت ارشاد تاکید کرد.
صالحی با بیان این که «تجدید و تحکیم و تکمیل مناسبات دولت ـ ملت فرع بر شناخت تغییرات اجتماعی» است به دادههای پژوهشهای اجتماعی «عناصر ثابت هویت اجتماعی: دین و دینداری زبان و ادبیات فارسی تنوع جغرافیایی، قومی، زبانی همزیستی ادیان و مذاهب» و «تغییرات اجتماعی معاصر» در ایران اشاره کرد و جملهای طلایی گفت: «بواسطه تغییرات یاد شده و موارد مشابه مناسبات دولت ـ ملت چونان آغاز انقلاب و یا حتی یک دهه پیش نمی توان باشد. در این تغییر مناسبات، نقش” فرهنگ و هنر و رسانه” به عنوان یک مفصل اجتماعی اهمیت پیدا می کند و طبعاً نقش اصحاب فرهنگ و هنر به عنوان سکانداران این عرصه اهمیت مضاعف دارد.»
او با بیان این مقدمه رویکردهای وزارت ارشاد دولت پزشکیان برای تحقق «وفاق ملی» را چنین گفت:
برنامهریزی و اقدامات فرهنگی، مشارکت محور باشد و نه دستوری
حرمت و تکریم منزلتی ذینفعان بهویژه نخبگان و ناموران مورد اهتمام قرار گیرد
بازتعریف و رعایت حقوق فرهنگی ایشان در دستور کار جدی باشد.
نهادهای صنفی و مدنی اصحاب فرهنگی و هنری نقش مهّمی در میانجیگری این وفاق ملّی دولت ـ ملت دارند و بایستی در توسعه و تقویت آن کوشید. صالحی البته علاوه بر چالش های عمومی بودجهای و ساختاری نگاهی به چالش های اداری و اجرایی هم داشت و «نگرش تصدیگرایانه حداکثری دولتی و هم نهادهای موازی فرهنگی در تصمیمگیری و اجرا» را مانع جدی فعالیت وزارت فرهنگ دانست و به چالش های فرهنگ و اقتصاد و مناسباتات حوزه فرهنگ و فناوری و فضای مجازی هم اشاره کرد.
در فراز پایانی هم سیدعباس صالحی به رویکردهایش در وزارت فرهنگ پرداخت: برنامه مردمی سازی و عدالت فرهنگی نوآوری فناورانه و تسهیلگری اقتصادی(با دو برنامه کاربست فناوریهای نوین و رونق اقتصاد فرهنگ) برنامه پاسداشت و تقویت اصالت وهویت ایرانی ـ اسلامی نقشهای فرابخشی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
اما محمد مهدی اسماعیلی ۳ سال پیش ۲ شهریور ۱۴۰۰ با بیان مقدمه ای شعاری و کلیشه ای گفت: « امروز منبعث از تقابل فرهنگها همچون تقابل فرهنگ جهاد مقابل خدمت و خودخواهی، فرهنگ امید و نشاط در برابر الحاد و پوچگرایی نمونه آن است. تمام مستضعفان عالم و شهیدان و خانوادههای آنها در صف مقابل این تقابل فرهنگی و تاریخساز قرار دارند، البته که پیروزی از آن مریدان و مستضعفان است.»
وزیر ارشاد مرحوم رئیسی عرصه فرهنگ را عرصه تقابل و جنگ دانست و تاکید کرد: «در اثر تقابل فرهنگ و تمدن در عرصه مدیریت فرهنگ، هنر، سینما، ادبیات، تئاتر، موسیقی، هنرهای تجسمی سنگرهای مهم راهبردی و مقدسی برای ما شکل گرفته است. امروز جنگ اصلی در دنیا جنگ شناختها، تبلیغاتی و رسانهای است.» اسماعیلی تاکید داشت: «بعضی ها دوست دارند دولت در عرصه فرهنگ یک موجود ناتوان، بی اراده و صرفا ناظر بی طرف و منفعل باشد. این رویکرد را قبول نداریم.» نکته ی تاسف برانگیز این که اسماعیلی در سخنرانی رای اعتمادش گفته بود «وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی یک وزارتخانه منفعل و کم اثر شده است. از طرفی هم این وزارتخانه به کارهای حداقلی تقلیل پیدا کرده و از حوزه سیاست گذاری خارج شده است» وزارت ارشاد را از فرایند تولید و نظارت بر شبکه ی نمایش خانگی حذف کرد آن هم با مصوبه ی شورای عالی انقلاب فرهنگی و خارج از چارچوب قانون گذاری مجلس.
در سخنرانی اسماعیلی در مجلس که چارچوب نگاهش به حوزه ی فرهنگ را روشن می کرد، رویکردهای نظارتی و سلبی قابل توجه بود: «عرصه فرهنگ در نظام اسلامی عرصه ولنگاری و سهل اندیشی نیست» و «ما در حوزه محتوایی و نظارت نیازمند قدرت بیشتری هستیم. همین امروز با حضور در کمیسیونهای مختلف مجلس نمایندگان عزیز ما به این دو موضوع نقدها و گلههای بسیاری داشتند و ما حتما به این موضوعات توجه جدی خواهیم داشت.»
اسماعیلی در فرازهای پایانی سخنرانی اش به شورای فرهنگ عمومی، آرایش رسانه ای کشور، هدفمندسازی یارانهها در حوزه فرهنگ، بیانیه گام دوم انقلاب اشاره کرده بود. وزیر ارشاد دولت رئیسی که گفته بود: «تلاش خواهم کرد تا بیانیه گام دوم انقلاب را به عنوان منشوری برای آگاهی ملت ایران و راهبردی برای نهادینه سازی انقلاب و نقشه راه فرهنگی کشور برای تحقق آرمان های اسلامی، تکمیل پروژه نظام سازی، جامع پردازی و تمدن نوین اسلامی در صدر برنامه ریزی ها قرار دهم» باعث شد فاصله و شکاف جدی و عمیقی میان هنرمندان و چهره های فرهنگی با دولت آن مرحوم ایجاد شود که نمونه ی آن حضور اندک هنرمندان در مراسم های رسمی رئیس جمهور وقت بود.
ماحصل سخنرانی رای اعتماد سید عباس صالحی و سیدمحمدمهدی اسماعیلی این شد که صالحی رکورد رای اعتماد وزای ارشاد ۳۰ سال اخیر را با ۲۸۲ رای از آن خود کرد در حالی اسماعیلی در سال ۱۴۰۰ با ۷۷ مخالف تنها ۱۸۱ رای موافق از مجلس گرفته بود. البته ۳ سال شنیدم رهبری با حضور اسماعیلی در وزارت ارشاد مخالفت کرده بودند و به واسطه توصیه و تایید و حمایت برخی چهره ها در نهایت با حضورش در وزارت ارشاد موافقت کردند.
سیدصادق حسینی، عصرایران، خبرآنلاین: مسعود پزشکیان همین ۳ ماه پیش در مارپیچی سخت درحالی که برای مجلس رد صلاحیت شده بود، با تشر رهبری به مسئولین صلاحیتش تایید شد و توانست به مجلس راه یابد و حالا با تغییر فضای کشور به نامزد اصلی بخش زیادی از جامعه در انتخابات ناخواستهی ۱۴۰۳ تبدیل شده است.
مهمترین چالش پزشکیان رقابت با سعید جلیلی و محمدباقر قالیباف به عنوان نامزدهای جریان سوپراصولگرای انقلابی نیست؛ رقابت با ۲ رویکرد شعارگرایی و عملگرایی هم نیست که بالاخره قالیباف هم وجه عملگرایی دارد. رقیب اصلی مسعود پزشکیان، مشارکت مردم در انتخابات است. او باید مردمی را که در ۳ انتخابات قبل با عدم مشارکت شان پایین ترین نصاب ها را رقم زدند، دعوت به مشارکت در انتخابات کند.
همان مردمی که در انتخابات مجلس ۹۸ بیش از ۵۷درصد، در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰ بیش از ۵۱ درصد و در انتخابات ۱۴۰۲، بیش از ۵۹ درصدشان با صندوق رای قهر کردند و با حضور نیافتن در پای صندوق نظر خود را اعلام کردند.
مسعود پزشکیان در انتخابات ناخواسته ی ۱۴۰۳ باید هم با بانیان وضع موجود رقابت کند و هم با عدم مشارکت مردم و این کار سختی است.
او باید هم با نقد «بانیان وضع موجود» بگوید تداوم مدیریت شعاری و دستاوردهای نمایشی چه بر سر کشور آورده و هم بگوید نیامدن ۵۹درصد مردم به پای صندوق خواست سوپرانقلابی هایی است که حقوق مردم را به راحتی نادیده می گیرند و نتیجه مدیریتشان کوچک شدن سفره و توهین و تحقیر در خیابان است. همان ها که با چند ده هزار رای در مجلس، دنبال جریمه میلیونی حجاب هستند. همان ها که طرح هایشان حقوق و منافع مردم را نادیده می گیرد و از تورم هم مالیات می گیرند. همان ها که نمی گذارند کرامت و منزلت و آزادی مردم تامین شود. همان هایی که نگذاشتند برجام احیا شود: همان هایی که بانیان وضع موجود هستند.
پزشکیان باید با رقیب اصلی که مشارکت است مقابله کند و جلیلی و قالیباف و تانک و آن دکتر درمانگر ۳ روزه را به خودشان واگذارد.
آقای بستانچی در صنعت تهویه مطبوع که شما به تازگی دوباره در انتخابات رئیس انجمن تولیدکنندگان آن شدید طیف متفاوتی از فعالان صنعتی کار میکنند از کارخانجات و بنگاه های بزرگ تا بنگاههای کوچک، اوضاع تولید به ویژه در بخش بنگاههای کوچک و متوسط چگونه است؟
والا نفس تولید به شماره افتاده، نفس ندارد. این شامل همهی فعالان صنعتی با همه ی مقیاسها می شود. نفس همه کسب و کارها به شماره افتاده در SME ها بدتر است. چون بالاخره در بنگاههای بزرگ Cash Flow وجود دارد اما در کسب و کارهای کوچک وضعیت خوب نیست و ما شاهد تورم فزاینده در کنار رکود شدید و نبود نقدینگی هستیم.
از سوی دیگر منابع بانکی و تسهیلات تولید از سوی بانکها قفل شده که این هم شرایط را برای بنگاهها سختتر کرده. اگر نگاهی به گزارش شامخ بهمن ۱۴۰۲ که اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی ایران منتشر کرده بیندازیم می بینیم که شاخصی که اردیبهشت ۶۶.۹۶ بوده در بهمن به ۵۶.۹۵ رسیده که در ۶ سال گذشته با ۱۰ درصد اختلاف بیشتر فاصله را داشته.
بی ثباتی و نوسان شدید قیمت ارز که از اواخر پاییز آغاز شد و در اسفند به اوج رسید برای دولت که بزرگترین نوسان گیر اقتصاد است درآمد قابل توجهی ایجاد کرد اما برای صنایع با ترس و نگرانی همراه است. به دلیل افزایش قیمت و بیثباتی نرخ ارز، تأمین مواد اولیه برای تولیدکنندگان بسیار دشوار شده و از سمت خریدار نیز شاهد افت شدید قدرت خرید هستیم.
از سوی دیگر با آغاز سال جدید، صنایع با چالش تعیین حقوق منصفانه نیروی کار نیز روبرو هستند و تداوم این شرایط و تحمیل هزینههای مالیاتی بیشتر ، موجب کاهش تولید و تعدیل نیروی انسانی خواهد شد.
چه اتفاقی در حال وقوع است؟
افزایش بیکاری و از بین رفتن بخشی از کسب و کارهای مولد پیامد افزایش مدوام قیمت نهاده های تولید در کنار رکود شدید است که ضربات سنگینی به جامعه و تولیدکنندگان وارد کرده است. تقریبا همه نهادهای صنفی و فعالان صنعتی هشدار دادهاند تداوم این وضع حتما به از دست رفتن تعداد زیادی از شرکتهای تولیدی و بنگاههای کوچک متوسط میانجامد که اتفاقا کالاها و خدمات با کیفیتی ارایه میکنند. با کسری بودجه شدیدی هم که دولت دارد، به نظر شاهد تورم بالاتر و تعدیل گسترده نیروی کار هم خواهیم بود که بحرانهای اجتماعی نیز در پی دارد.
شما نگاه کنید در یک صنعت پیشرانی مانند صنعت ساختمان، سال ۱۴۰۲ حدود ۱۲ هزار پروانه ساختمانی در شهرداری تهران صادر شده در حالی که ۱۰ سال قبل در سال ۱۳۹۲ این رقم حدود ۲۱هزار پروانه بوده. این هم نشان دیگری بر کوچک شدن و رکود شدید اقتصادی است.
به نظرم به خاطر همین مسایل است که رهبری، بر جهش تولید تاکید دارند و از سال ۱۳۹۵ رهبری در نام گذاری سالها همواره مساله تولید و اشتغال را عنوان کرده اند.
مخاطب اصلی این نام گذاریهای سالانه مخصوصا امسال که جهش تولید و با مشارکت مردم نام گذاری شده، چه کسانی هستند؟
روشن است که مخاطب اصلی دولت است. دولت علاوه بر این که بزرگترین کارفرما و خریدار است، نقشآفرین اصلی در اقتصاد است. اگر دولت ارزیابی درستی از مسائل و چالشهای تولید و صنعت داشته باشد، به سمت حل گام بر میدارد و کارهای اصلی را انجام میدهد. اگر فعال اقتصادی و صنعتی مشکل تامین مالی و سرمایه در گردش دارد و دولت گرفتن مجوز فعالیت را تسهیل کند، یعنی درکی از چالش های تولید و صنعت ندارد.
شناخت چالشهای تولید نیز کار عجیب و قریبی نیست با اندک هوش و فهم مدیریتی می توان فهرستی از چالش ها را مرتب کرد. منتها موضوع راه حل هاست. تجربه نشان داده نهاد دولت برای راه حل ها اول به منافع خودش توجه می کند.
اگر دولت به دنبال جهش تولید است، باید با بخش خصوصی مشورت کند. باید مدیران و مسئولین وزارت صمت با فعالان صنعتی گفتگوی مستقیم داشته باشد. راه حل های جهش تولید را باید از تولیدکننده پرسید نه از مدیر دولتی.
مشکل اصلی عدم جهش تولید چیست؟
روند صنعتی شدن تولید در کشور بعد از جنگ، از میانهی دهه ۷۰ شروع شد و تا اواخر دهه ۸۰ با رشد مناسبی همراه بود. بسیاری از صنایع در دولت آقای خاتمی وارد نوسازی شدند و در دورهی نخست آقای احمدی نژاد تا سال ۱۳۸۸ به دلیل درآمد سرشار نفتی کشور، فرایند تامین مالی و واردات مواد اولیه و ماشین آلات صنایع به راحتی انجام می شد و بازارهای صادراتی نیز برای محصولات ایرانی باز بودند.
اما با صدور قطعنامه ۱۹۲۹ شورای امنیت در خرداد ۱۳۸۹ و مذاکرات بیحاصل بعدی، شرایط بدتر شد و کشور برای بیش از یک دهه وارد شرایط تحریم شد و غیر از ۲ سال اجرای برجام، اقتصاد و صنعت با سایه شوم تحریم هر روز کوچکتر شد.
بنابر این مساله اصلی پیش روی اقتصاد و صنعت و به طبع آن جهش تولید، تحریم است. تحریم علاوه بر آثار اجتماعی که همه میدانیم، هم جلوی سرمایه گذاری خارجی را گرفته، هم ایجاد رانت کرده، هم مبادلات مالی را غیر شفاف کرده و به فساد دامن زده، هم موجب گران شدن محصولات شده، هم جلوی ورود فناوری و ماشین آلات صنعتی روز را گرفته و هم باعث از بین رفتن بازارهای صادراتی شده که نتیجه ی همه ی آن ها وضعیت ناگوار فعلی است.
براساس برآورد آقای سلاح ورزی رئیس پیشین اتاق ایران هزینه مستقیم تحمیل شده ناشی از تحریمها از سال ۱۳۹۰ تا ۱۴۰۲ برای ۱۲ سال ۱۲۱۰ میلیارد دلار بوده، یعنی حدود ۱۰۱ میلیارد دلار سالانه هزینه تحریم به مردم مظلوم ایران تحمیل شده است.
خلاصه آسیبها و اثرات تحریم را همه هم می دانند ولی این که چرا به قول آقای اژهای ترک فعل می کنند را باید از مسئولین دولت پرسید!
علاوه بر چالش تامین مالی، کسب و کارهای کوچک و متوسط مشکل تامین مواد و قطعات اولیه محصولات خود را هم دارند؟
مشکل تامین مواد اولیه و ماشین آلات و فناوری البته مشکل تمام بنگاه ها است و به چند دسته تقسیم می شود. بخش مهمی از سختی به تحریم ها بر می گردد که هزینه تمام شده مواد اولیه و ماشین آلات را بین ۲۰تا۳۰ درصد بالا می برد. یعنی هم در پرداخت پول به دلیل حذف شدن کامل شبکه بانکی از مبادلات و هم به دلیل ارسال از طریق کشورهای واسط، هزینه اضافه سربار تولیدکننده می شود که محصول نهایی را گران می کند و طبیعتا به دلیل افت شدید قدرت خرید که در تمام شاخص ها خود را نشان می هد، باعث می شود فروش محصول هم با مشکل روبرو شود.
بخش دیگر مسایل مربوط به تخصیص و دریافت ارز برای خرید مواد اولیه و ماشین آلات صنعتی و فناوری است. تازه این در حالی است که نرخ ارز با ثبات باشد و الا خود تغییرات مداوم نرخ ارز هم یک مشکل جدی برای محاسبه قیمت تمام شده کالای تولیدی است.
بخش دیگری از مشکلات هم به چالش های واردات و ترخیص ماشین آلات تولیدی بر می گردد. حالا همه ی این چالش ها و بحران ها را که پشت سر بگذارید تازه وارد فرایند تولید و فروش میشوید که با رکود شدید روبرو می شوید! حالا ببینید تولیدکننده و کارآفرین چه هوش سرشاری دارد که با این شرایط بنگاه را اداره می کند.
دیگر چه؟
ما در بنگاههای اقتصادی تولیدی و خدماتی از تابستان سال ۱۴۰۱ با یک چالش قابل توجه درگیر هستیم و آن تامین نیروی انسانی متخصص و ماهر است. علاوه بر مسایل مالی، با روی کار آمدن دولت آقای رئیسی فشار اجتماعی بیامانی با موضوعاتی مثل حجاب و اینترنت شکل گرفته که نیروی انسانی متخصص را ناامید و سرخورده کرده و چشم انداز امیدبخشی برای آنها باقی نگذاشته.
اگر سرمایهی انسانی مان پیشتر فقط با پیشنهادهای مالی خوب ایران را ترک میکرد، امروز حاضر است با پیشنهادهای متوسط هم ایران را ترک کند. اگر قبلا فقط آمریکا و کانادا و اروپا مقصد مهاجرت نیروی انسانی متخصص و ماهر بود امروز ترکیه و امارات و قطر و عمان نیز به مقاصد مهاجرتی تبدیل شدهاند. انگار مسئولین دولت برای کسب و کارهای خارجی آن ها بازاریابی میکنند!
از سمت نیروی کار ماهر هم بنگاهها دچار مشکل هستند، از یک طرف محدودیتهای پرداخت دارند از طرف دیگر حقوق تکافوی زندگی نیروی ماهر را نمیدهد و جذب تاکسی های اینترنتی میشوند که درآمد بیشتری برایشان دارد.
دولت آقای رئیسی سیاست حمایت از تولید را تبلیغ میکند اگر منصفانه بخواهیم نگاه کنید، شما سیاست های تولیدی دولت را چگونه ارزیابی می کنید؟
در تبلیغات که همه عاشق تولید هستند و به دنبال رفع موانع آن ولی در واقعیت و میدان عمل، اتفاقی نمی افتد و هر روز شرایط سخت تر می شود. شما با هر تولیدکننده ای که صحبت کنید حتما مشکل منابع مالی و سرمایه در گردش و واردات مواد اولیه و بیمه و مالیات دارد و در تابستان بحران قطعی برق دارد و در زمستان بحران قطعی گاز!
به شعارهای انتخاباتی آقای رئیسی نگاه کنید؟ تصورشان این بود که دولت روحانی نمیخواهد کار کند! الان در دولت آقای رئیسی که میگویند کار می کنند قیمت دلار ۳ برابر شده! قیمت گوشت از ۱۲۰ هزار تومان در آغاز دولت به حدود ۷۰۰ هزار تومان رسیده! قیمت خدمات عمومی مانند بهداشت و دارو هم همین طور چندین برابر شده! قیمت سکه هم رکورد ۴۰ میلیون تومان را رد کرده! مردم می گویند صد رحمت به آن کار نکنها!
ادعای آقای رئیسی این است که معیشت کشور را به مذاکره گره نزده؛ این چه گره نزدنی است که هر روز شاهد گرانتر شدن معیشت مردم هستیم. آقای رئیسی نمیگوید بهای این تصمیم را مردم چگونه دارند می پردازند. نمی گوید در سایه این سیاست چگونه فسادهای بزرگی مثل چای دبش شکل گرفته.
تازه این دولتی است که دنبال رفع تحریم هم نیست و کارگزانش معتقد بودند تحریم نعمت است!
امروز حال و روز دولت آقای رئیسی را ببینید؛ هر روز در یک موضوعی از وعدهها عقب نشینی می کنند. از ۴ میلیون مسکن تا چیزهای دیگر. دولتی که مجبور است در تحریم با تخفیفهای نجومی نفت بفروشد و تازه برای نقد کردن پولش هم هزار مساله دارد، اولویتش تامین غذای مردم است و دادن حقوق کارمندانش.
این فشار مضاعف و ناتوانی مسئولین و کادرهای تازه نفس دولت و مجلس که به قول خودشان انقلابی هستند، موجب بیثباتی در تصمیمات و اتخاد سیاست های غیر کارشناسی و اشتباه می شود که هزینه اش را مردم می پردازند.
یک نمونه از ظلمی که به صنعت میشود بحث مالیات ارزش افزوده است که از امسال به ۱۰ درصد رسیده، طبق قانون باید از مصرف کننده نهایی ارزش افزوده گرفته شود ولی از صنعتگر گرفته می شود. بارها هم این موضوع مطرح و پیگیری شده و راه به جایی نرسیده. قرار بود با ارزش افزوده زیرساخت های تولیدی و صنعتی بروز رسانی و از صنعت حمایت شود که نشد!
شما به عنوان یک فعال صنعتی و اقتصادی با حدود ۳۱ سامانه ی دولتی درگیر هستید از سامانه جامع تجارت، مالیات و اظهارنامه عملکرد و ارزش افزوده تا ایران کد و استاندارد و سماصط و سامانه ستکا! تازه علاوه بر ثبت درخواست در این سامانههای متعدد باید نسخه کاغذی و مستندات را هم ارایه کنید. خوب این ها به تسهیل فضای کسب و کار کمک کرده یا پیچیده تر شدن آن؟ الان در بسیاری از شهرک های صنعتی، تولیدکنندهها به ویژه SMEها با فشار مضاعف جریمههای بیمه و مالیات روبرو هستند در حالی که همه در شرایط رکود تورمی هستیم و فروش کالا و خدمات با مشکل روبروست.
اگر وضعیت تولید در مسیر خوبی بود رهبری هر سال تولید را مد نظر قرار میدادند و بر آن تاکید میکردند؟ اگر جهت گیری کشور اقتصادی و تولیدی بود هر سال رهبری تذکر میدادند؟
اوضاع صادرات چگونه است؟
اعداد به خوبی واقعیت ها را نشان میدهد، بر اساس آمارهای رسمی غیر از فروردین در ۱۰ ماه بعدی تراز تجاری کشور منفی بوده. طبق آمار گمرگ میزان صادرات غیرنفتی در سال ۱۴۰۲ (بدون احتساب نفت، برق و خدمات فنی مهندسی) ۱۳۶ میلیون و ۴۰۹ هزار تن کالا به ارزش ۴۹ میلیارد و ۳۳۰ میلیون دلار بوده که به لحاظ ارزش ۸.۸۷ درصد کاهش داشته است. جالب این که سال ۱۳۹۶ مجموع صادرات غیرنفتی ایران به ۴۶ میلیارد و ۹۳۱ میلیون دلار رسید که این یعنی بعد از ۷ سال، صادرات غیرنفتی ما رشد ناچیزی داشته است در حالی که همسایگان رکوردهای حیرت آوری را تجربه کردند. مثلا ترکیه ۲ سال قبل در سال گذشته (۲۰۲۲)میلادی ۳۴۳ میلیارد دلار صادرات داشته و سال ۲۰۱۶ میلادی ۲۰۰ میلیارد دلار صادرات داشته.
اتاق ایران دلیل کاهش صادرات ایران در سال ۱۴۰۲ را ناشی از قیمت تمامشده بالای محصولات و قوانین مربوط به تعهد ارزی می داند که باعث شده توان رقابتی برای صادرات کالا کاهش یابد و در نهایت صادرات به صرفه نباشد، یعنی سیاست های ارزی دولت به جای کمک به افزایش صادرات غیرنفتی منجبر به کاهش صادرات شده است. تمام فعالان صادراتی و اقتصادی هم به این سیاست اعتراض کردند اما دولت هیچ توجهی نکرد.
چقدر از این افت به تحریم برمی گردد؟
بگذارید با عدد و رقم توضیح دهم پایداری تحریم و سیاستگذاریهای اشتباه و مسئولین ناکارآمد چه بلایی سر تولید و صادرات ایران آورندهاند: صادرات امارات در سال ۲۰۲۰ با رشد ۱۷ درصدی نسبت به سال ۲۰۱۹ به ۳۳۵.۲۴ میلیارد دلار رسید و در سال ۲۰۲۲ یعنی ۲ سال بعدش به ۵۹۸.۵ میلیارد دلار صادرات رسید! برای درک بزرگی این رقم باید بگویم کل صادرات ایران در سال ۲۰۲۲ در حدود ۷۶.۹ میلیارد دلار بوده است. بله صادرات امارات بیش از ۷ برابر ایران بوده است.
بر اساس آمار رسمی وزارت اقتصاد امارات، حجم مبادلات میان ایران و امارات در سال ۲۰۲۲ به ۷میلیارد و ۱۹۲ میلیون دلار رسیده که ۵۵۳ میلیون دلار صادرات غیر نفتی و ۶ میلیارد و ۲۰۴ میلیون دلار صادرات مجدد به ایران داشته اند که ۵ میلیارد دلار آن توسط مناطق آزادشان بوده است و در مقابل ۴۳۳ میلیون دلار از ایران واردات داشته اند. در سال ۲۰۲۲ امارات بیش از ۱۷۵ میلیارد دلار صادرات مجدد re-export داشته، ۱۰۰ میلیارد دلار بیشتر از صادرات نفتی و غیرنفتی ایران.
این عددها واقعاً تاسفآور است، چرا با این سرعت درحال عقبگرد هستیم؟
مقایسه تطبیقی آمارها به خوبی نشان می دهد امارات متحده عربی، سیاستگذاری و هدفگذاری درستی داشته و توانسته نقش قابل توجهی برای خود در کیک جهانی اقتصاد ایجاد کند و کشور پهناور و بزرگ و غنی و صنعتی ما، نه تنها در جا زده بلکه عقب رفت فاحشی داشته است؛ به قول دکتر عبده تبریزی: ما در حال از دست دادن مزیت های رقابتی ژئوپلتیک سرزمین مان هستیم.
یک نکته ی قابل توجه دیگر این است که در سایه تداوم تحریمها، عمق صادراتی ما محدودتر شده. بر اساس آمار گمرک سال ۱۳۸۵ بیشترین صادرات ایران به امارات متحده عربی، چین، عراق، ژاپن، هند، سنگاپور، ایتالیا، افغانستان، آلمان و هلند بود در سال ۱۴۰۱، چین، عراق، ترکیه، امارات متحده عربی، هند، افغانستان، پاکستان، عمان، اندونزی و روسیه. به غیر از عراق و افغانستان، به سایر بازارهای صادراتی، غالبا میعانات گازی، محصولات پتروشیمی و مواد معدنی صادر شده است.
بررسی آمارهای اقتصادی ایران به ویژه در دهه ۱۳۹۰ آشکارا نشان میدهد سیاست گذاریها اشتباه بوده اما به جای اصلاح اشتباه و استراتژی و تعیین هدفهای جدید در میدان عمل چه اتفاقی افتاده؟ برخی که اتفاقا بسیار متنفذ در ساختار تصمیم گیریاند این انگاره را ساختند که تحریم کم اثر و نعمت است؛ استراتژی ما درست بوده، مدیران توانمند نیستند!
حمایت های صادراتی که دولتی ها قولش را دادند چه؟
دولتهای پیشرو اقتصادی همواره حامی صنعت و شرکت های صادراتی شان هستند. حمایت هم لزوما، حمایت مالی نیست، حمایت قانونی و تسهیل گری هم هست، پایین آوردن ریسک تجاری هم هست؛ انجام توافق برای امور گمرکی دو یا چندجانبه هم هست، توافقات استاندارد کالا هم هست. همین چندی پیش رئیس اتاق ایران گفته بود کالای ایرانی به دلیل عوارض گمرکی بالا، به کشورهای ثالث صادر می شود و از آنجا با برند آن کشور به هند صادر میشود که عوارض گمرکی نپردازد. خوب این یعنی حمایت صادراتی که وظیفه دولت است.
شما برای برنامه ریزی صادراتی نیاز به ثبات در سیاستها و قوانین دارید، چیزی که مسئولین ما درکی از آن ندارند. از یک صادرکننده کوچک محصولات کشاورزی تا صادرکنندگان بزرگ نمی دانند فردا که صبح بشود، دولت چه محدودیتی بر صادرات وضع خواهد کرد. از سیبزمینی و پیاز تا محصولات صنعتی همه مشکل برنامهریزی دارند و نمیتوانند به خریداران تعهد تامین کالا بدهند چرا که فردا یک مسئولی در قرارگاه فلان اقتصادی تصمیم میگیرد ممنوعیت صادراتی اعمال کند!
متاسفانه دولت نه تنها از صادر کننده حمایت نمیکند بلکه ایجاد مشکل هم میکند. همین سیاست تعهد ارزی و وضع عوارض صادراتی را ببینید، چه تاثیری بر کاهش صادرات محصولات غیر نفتی داشته!
چه کسی مسئول این وضع است؟
اتفاقا نکته همین است که کسی مسئولیت پذیر نیست. من تولیدکننده و صنعتگر که کشور را در چاه تحریم نینداختم! من که نقشی در تدوین سیاست ها و برنامه های کشور ندارم. اصلا دولتها گوشی برای شنیدن صحبت های فعالان صنفی ندارند. ببینید چه ماجرایی برای انتخابات هیات رئیسه اتاق ایران راه انداخته اند! سیاسیون کشور را زیر تحریمهای ظالمانه بردند و فعال اقتصادی را رها کردهاند به امان خدا و انتظارشان از ما این است مانند شرایط قبل تحریم بتوانیم کار کنیم و مالیات و عوارض بدهیم!
دولت انتظار دارد بار مشکلات ناشی از تحریم و هزینه های خودش را تولیدکننده و صادرکنندگان پرداخت کنند. در صورتی که هرکسی مشکل ایجاد می کند خودش باید مشکل را حل کند و هزینهاش را بدهد، مردم چرا باید هزینه سیاستهای اشتباه مسئولین را بدهند؟ دولتیها یاد گرفته اند هزینه اشتباهاتشان را از جیب مردم ور دارند، راهش را هم یاد گرفتهاند تورم ایجاد می کنند و از همان تورم مالیات می گیرند.
یکی از ریشه های اصلی تورم چیست؟ همه می دانند کسری بودجه شدید دولت! آقای رئیسی هنگام ارایه بودجه ۱۴۰۳ در مجلس چه گفت؟ گفت: بودجه تراز است و کسری ندارد و شاهکار کردیم! مرکز پژوهش های مجلس چه گفت؟ گفته: خیر! بودجه ۱۱۳۴ هزار میلیارد تومان کسری دارد! و مجلس کلیات بودجه را رد می کند! با وجود این در عمل چه اتفاقی می افتد؟ همان بازی تورم و افزایش مالیات ستانی!
در پایان نکته ای به ذهن تان میرسد؟
به نظرم نکته ای که باید به آن اشاره جدی کنم این است که هم نسلان دهه شصتی من که وارد ایام الله چهل سالگی شدهایم، موقع شکوفا شدن توانمندی ها و استعدادهایمان است. نظام باید این را درک کند که که فعال اقتصادی وقتی میبینید برای بیش از ۱۵ سال شرایط و فضا برای تولید و صادرات و بازرگانی غیر رانتی و احترام اجتماعی و زندگی مناسب فراهم نیست، تجربه و توان انسانی و مالی خود را بر میدارد و می رود به کشورهایی که بتواند آن را شکوفا کند و فشار بی دلیل را تحمل نکند.
این شرایطی که کشورهای جنوبی خلیج فارس برای تمام رشته ها و اروپایی ها برای حوزه IT فراهم می کنند ناشی از همین است که آن ها می بینند کارآفرینان و متخصصان از وضعیت ناراضی هستند و با پیشنهادهای خوب سرمایه انسانی و مالی کشور را جذب می کنند تا از آن بهره مند شوند.
به نظرم نظام اگر می خواهد در کشور به صورت واقعی جهش تولید و اقتصاد شکل بگیرد باید امید را به جامعه بر گرداند و دستاوردهای واقعی اقتصادی ایجاد کند. اگر دستاوردها و شاخص ها، رشد واقعی داشته باشند، فعالان اقتصادی و صنعتی حتما می توانند رکوردهای قابل توجهی را ثبت کنند.
نکته ی دیگر این که همان طور که همه می دانند فهم مساله نیمی از مسیر راه حل است. مسایل اساسی کشور هم که روشن است اما به نظرتان دولت آقای رئیسی آن مسایل را می فهمد و می شناسد؟ و اگر می شناسد راه حلی کارشناسی و منطقی برای آن دارد؟ برآیندها و تصمیمات نشان می دهد که وقتی شناختی از مسایل وجود ندارد راه حل ها هم به طنز شباهت دارد و این برای کشور عظیم ایران خیلی بد و تلخ است.
شما به همین مساله تثبیت ساعت توجه کنید. همه میدانند کشور با مشکل شدید ناترازی شدید برق روبروست اما تصمیم شان چیست؟ تثبیت ساعت! راه حل شان چیست؟ دادن جدول قطعی برق به صنایع در تابستان!