سید صادق حسینی، روزنامه اعتماد، ۲۹ شهریور ۱۴۰۳ | اول: حکیم لقمان، تاجر ۴۵ ساله اهل دهوک کردستان عراق با پسرعموهایش سعید، محسن و شیخ بلال ۱۰ شهریور ۱۴۰۳ در کافهای در محله شلوغ و توریستی آکسارای استانبول شام میخوردند و با هم صحبت میکردند که مورد توهین و تحقیر چند نفر قرار میگیرند. آنها بعد از خروج از کافه با گروهی ۱۰-۱۲ نفره مواجه میشوند و مورد حمله قرار میگیرند، حکیم با ضربه چاقو در محل درگیری کشته میشود و پسرعموهایش هم زخمی میشوند و وقتی به پلیس ترکیه مراجعه و طرح شکایت میکنند، پلیس آنها را ساعتها بدون آب و غذا بازجویی میکند.
این حادثه تلخ که مردم اقلیم کردستان عراق را شوکه کرد واکنش برخی چهرههای سیاسی ترکیه را درپی داشت.
سوم: دیپلماسی عمومی هوشمندانه رییسجمهور در سفر به عراق و اقلیم، گرههای مهمی که در چند سال اخیر روی افکار عمومی عراق به ویژه بخش کردی ایجاد شده بود را باز کرد و محبوبیت ایران را به طرز قابل توجهی در همسایه بزرگ غربی افزایش داد. مردم اقلیم گشادهرویی و نگاه برادرانه رییسجمهور پزشکیان را با رفتار دیگر همسایهشان با کردها مقایسه کردند.
آنها که هنوز از قتل لقمان حکیم در استانبول که گفته شده به خاطر کردی صحبت کردن شوکه هستند…دیدند رییسجمهور ایران چگونه با رویی گشاده و به زبان کردی از دوستی و برادری و همکاری میگوید. دوستی و برادری که البته در زمان هجوم داعش به صورت عملی نشان داده شد.
نکتهای که بافل طالبانی پسر رهبر فقید اتحادیه میهنی و رییسجمهور پیشین عراق جلال طالبانی در دیدار با رییسجمهور تاکید کرد: باور ما این است که اگر هزار سال هم تلاش کنیم، نمیتوانیم پاسخگوی محبتها و حمایتهای جمهوری اسلامی ایران باشیم.
ابتکار کردی صحبت کردن رییسجمهور و پیام برادریاش نمونه موفقی از دیپلماسی عمومی بود و کاملکننده دیپلماسی سنتی که جایگاه ایران را در افکار عمومی عراق به خوبی ارتقا داد. رییسجمهور پزشکیان در بصره گفت: ما همیشه همسایه بودیم و خواهیم بود.
*بهم ریختگی متن بخاطر کمبود فضا در روزنامه اتفاق افتاده.
آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: | بازنشر: عصر ایران | حالا بیست سال از سرنگونی صدام و رژیم بعث گذشته است و ۲۹ مرداد امسال هم میشود سی و پنجمین سالگرد پایان جنگ ایران و عراق. حالا روابط ایران و عراق چگونه است؟ مردم عراق راجع به ایران چه تصوری دارند؟ در اقلیم کردستان شرایط به چه ترتیبی است؟ اعتراضات ضد ایرانی و شعار «ایران بره بره، بغداد حره حره» از کجا نشئت میگرفت؟ آیا از نتایج نظرسنجی گالوپ که به مناسبت بیستمین سالگرد نابودی رژیم بعث و صدام منتشر شد میتوان برداشتی ایرانی داشت؟ انصاف نیوز به دنبال پاسخ همین سوالات با سید صادق حسینی، خبرنگار باسابقه و آشنا با عراق و تحولات آن، مصاحبهای طولانی داشته است.
عراق یک کل سیاسی منسجم و یکپارچه نیست
انصاف نیوز: گروههای مختلف در عراق از جمله حامیان مقتدی صدر، افراد حاضر در دولت فعلی عراق، سنیهای عراق، کردهای عراق و سایر گروههای عراقی چه دیدی نسبت به ایران دارند؟
عراق یک کل سیاسی منسجم و یکپارچه نیست که همه در مورد موضوعات همنظر و متحد باشند. در عراق هم مثل ایران گروههای مختلف سیاسی تازه با آزادی بیشتری فعالیت دارند و این امر در عین وجود فضای قومی و مذهبی متنوع، باعث می شود هر کدام از آنها نگاه متفاوتی به ایران و همچنین رابطه با سایر کشورها داشته باشند.
مثلا بین احزاب کرد با وجود نگاههای متفاوت، در مجموع نگاه آنها به ویژه پارتی و یکتی بر مبنای همکاری اقتصادی و تقویت فعالیتهای اقتصادی و سیاسی با ایران است. هرچند متاسفانه به دلیل اتفاقات و بی ثباتی که در این سالها در فضای اقتصادی و صنعتی کشور جریان داشته، ترکیه به مقدار قابل توجهی مبادلات اقتصادیاش را با کردستان عراق افزایش داده است. این را براساس مشاهدات میدانی خود میگویم؛ اگر شما بازار سلیمانیهی ۱۰ سال قبل را با امروز مقایسه کنید بازار محصولات پرمصرف یا همان FMCG و لوازم خانگی و کالاهای صنعتی کردستان عراق را بیشتر محصولات ترکیهای پر کرده است.
در جریان سنی هم همینطور است ما گروههایی داریم که مایل به همکاری سیاسی و اقتصادی با ایران هستند و در مقابل گروههایی هم داریم که مخالف حضور ایران هستند.
در سایر جریان های شیعه هم هستند کسانی مثل آقای ایاد علاوی، نخست وزیر اسبق، که سیاست تقویت روابط با ایران را دنبال نمیکند و نگاههای عربی را تقویت و مدام در رسانه هایشان به ایران حمله میکنند.
اگر به مجموعهی احزاب شیعی، سنی و کرد نگاه کنید ایران یک موقعیت سیاسی قابل توجه و ممتاز در عراق دارد و گروههای سیاسی یا کُتلهها، حتی اشخاص و گروههای قومی و مذهبی از جمله ترکمانان و شبکها و مسیحیها هم روابط خود را با ایران تقویت کردهاند.
در بیت شیعی هم؛ گروههای شیعهی ریشهدارتر مثل مجلس اعلا و حزب الدعوه و گروههای جوانتر مانند جریان حکمت سیدعمار حکیم تقویت روابط با ما را دنبال میکنند.
در اینجا یک نکته ی مهم وجود دارد و در ایران بدفهمی نسبت به آن شکل گرفته است؛ برخی تصور میکنند برقراری روابط عراق با سعودی به معنای دور شدن از ایران است. این حرف خیلی درست و فنیای نیست.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار| عصرایران: بامداد جمعه بود که خبر حمله در فرودگاه بغداد را شنیدم، بعداز چند تماس، توانستم در عراق با دوستانم صحبت کنند و آنها خبر شهادت بزرگ را دادند؛ بامداد جمعه ۱۳ دی ۱۳۹۸ بود که ایران دیگر، سرباز قاسم سلیمانی را از دست داده بود. بامداد چهارشنبه ۱۸ دی، ایران عملیات موفقی را علیه پایگاه عین الاسد بزرگترین پایگاه هوایی آمریکا در عراق انجام داد و بامداد همان چهارشنبه، بوئینگ ۷۳۷ اکراین با ۱۷۶ سرنشین در نزدیکی تهران سقوط کرد.
تا عصر روز جمعه ۲۰ دی، یک ایران تمام قد شائبه ی سقوط هواپیمای اکراین توسط موشک را رد می کردند و آن را ساخته پرداخته ی آمریکای زخم خورده از عملیات در عین الاسد می دانستند. رییس جمهور عصر چهارشنبه به مردم پیام تسلیت داد و در گفت و گوی تلفنی با رییس جمهور اکراین گفت: «به وزارت راه و شهرسازی دستور می دهم که تیم مشترکی از کارشناسان دو کشور برای بررسی دقیق علت این حادثه تشکیل دهد.» ظریف نیز با وزیر خارجه کانادا بعد از سال ها گفت و گوی تلفنی کرد. محمد اسلامی وزیر راه و شهرسازی قاطعانه شایعات را رد کرد و گفت: «شایعاتی مبنی بر تروریستی بودن، انفجار یا تیراندازی به هواپیما به عنوان علت بروز سانحه و سقوط هواپیمای ۷۳۷ اوکراینی درست نیست و نقص فنی دلیل این حادثه بوده است.»
تا عصر جمعه ما رسانه ای ها همراه با کارشناسان پرواز و مدیران دولتی، این سقوط را ناشی از عوامل فنی دانستیم و شایعات را با هدف حذف ایران از کریدور پروازهای بین المللی ارزیابی کردیم و این سقوط را نیز به سلسله سقوط های بوئینگ ۷۳۷ نسبت دادیم.
از عصر جمعه ورق برگشت؛ به روزنامه ها گفته شد صفحات اول خود را برای پوشش خبر مهمی باز نگه دارند. این خبر اول در فضای رسانه ای و بعد در شبکه های اجتماعی بازتاب یافت و از جمعه شب مشخص شد که هواپیمای اکراینی با اشتباه پدافند سپاه مورد اصابت قرار گرفته و سقوط کرده است. آن شب بیانیه ای منتشر نشد، ظاهرا مسئولان گفتند بگذاریم مردم امشب را آرام بخوابند و صبح شنبه با این خبر مواجه شوند!
صبح شنبه رییس جمهور بیانیه داد و با اشاره به «فضای تهدید و ارعاب رژیم متجاوز آمریکا» نوشت: «متأسفانه خطای انسانی و شلیک اشتباه، به یک فاجعه بزرگ منجر شد و دهها انسان بیگناه قربانی شدند.» بلافاصله ستادکل نیروهای مسلح نیز با ادبیاتی مشابه، با تاکید بر «بروز خطای انسانی و بهصورت غیرعمد»، کشته شدگان پرواز اکراین را «شهید» نامید.
ظهر شنبه ۲۱ دی ماه، سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه با صورتی گرفته و غم زده، برای ارایه گزارش در تلویزیون ظاهر شد. او گفت در غرب کشور از فاجعه مطلع شده و با بیان جزییاتی که به شلیک موشک و سقوط هواپیما منجر شد، تاکید کرد:«همه مسئولیتهای این کار را می پذیریم.» ۲ روز قبل تر، عصر پنج شنبه ۱۹ دی سردار حاجی زاده با صورتی بشاش و روحیه ای سرشار از پیروزی جزییاتی از عملیات موفق سپاه علیه آمریکا را بیان کرده بود.
این روایت کوتاه به علاوه فاجعه تلخ کشته شدن ۵۶ نفر از تشییع کنندگان پیکر پاک حاج قاسم سلیمانی در کرمان، روایت یک هفته ی تلخ ایران است.
بررسی عملکرد پدافند، نقش جنگ الکترونیک، نفوذ و فعالیت های خرابکارانه در صلاحیت نگارنده نیست؛ اما به عنوان کسی که ۲۰ سال فعالیت رسانه ای کرده و در بحران ها مدیریت رسانه ای و روابط عمومی انجام داده ام، باید تاکید کنم، دیواری که صبح شنبه بر روی جامعه خراب شد و آب رویی که از دولت جمهوری اسلامی و نظام رفت، نتیجه ضعف سیاست رسانه ای نهادهای مسئول در مواجهه با بحران است.
سردار حاجی زاده در بیان جزییات این حادثه گفت: « بنده در اولین ساعتی که مطلع شدم آن را به مقامات اطلاع دادم و آنان به واسطه اینکه باید این مسئله را بررسی میکردند، از اینجا به بعد مربوط به ستاد کل است.» بر اساس روایت رسانه ها، رهبر انقلاب صبح جمعه از جزییات مطلع شدند و بنا بر توییت علیرضا معزی معاون ارتباطات رییس جمهور، آقای روحانی نیز عصر جمعه از جزییات آگاه شده؛ به عبارت ساده یعنی بعد از حدود ۴۸ ساعت از وقوع فاجعه فرایند اطلاع رسانی به مقامات و دولت آغاز شده است.
روشن است براساس گفته های فرمانده نیروی هوافضا سپاه، ستادکل نیروهای مسلح از نخستین دقایق و ساعات سقوط هواپیما، از مساله آگاه بوده و اقدام به «قرنطینه ی تمامی افراد دخیل» در موضوع کرده است.این که ستادکل نیروهای مسلح برای حدود ۴۸ ساعت، هیچ جلسه ای با مقامات دولتی نداشته که به آنان بگوید در اظهار نظرهای خود جانب احتیاط را رعایت کنند و با قطعیت شایعات را تکذیب نکنند، نشان از نشناختن نقش رسانه در فضای امروز و بروز نبودن ساختارهای اطلاع رسانی نظامی دارد. کافی بود ستادکل نیروهای مسلح همان ابتدا به دولت بگوید تا روشن شدن جزییات و نتایج بررسی ها، از گفتن دلیل سقوط خود داری شود. یک عبارت مانند «باتوجه به شرایط جنگی کشور، تیم های فنی، امنیتی و نظامی مشغول بررسی دلایل سقوط هستند و در زمان مقتضی جزییات به اطلاع خانواده های درگذشتگان و مردم می رسد» در همان ظهر چهارشنبه می توانست جلوی سیل بی اعتمادی را بگیرد.
این سکوت موجب شد علاوه بر غیرخودی جلوه دادن دولت در میان مردم و کشورهای دیگر، شکاف های اساسی در میان اعتماد مردم ایجاد شود، شکافی که زخم های کهنه ی قبل را باز کرد.
سیدصادق حسینی، روزنامهنگار، روزنامه خبرورزشی| نسخه PDF| بازنشر: تسنیم | عصرایران| با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سیاست حمایت از آزادی قدس و ملت مظلوم فلسطین به عنوان یکی از اصول انقلاب و یکی از راهبردهای جدید ژئوپلوتیک پیگیری و اجرا شد. بر اساس این سیاست، ایران در همه زمینههای فرهنگی، علمی، سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و نظامی از گروههای مقاومت در برابر رژیم اشغالگر قدس حمایت تام کرده و میکند.
در مقوله ورزش، ایران تاکنون رویکردش عدم مواجهه خانواده ورزش (ورزشکار، داور، کادر رسمی) با ورزشکاران رژیم اسرائیل بوده است. اتفاقی که هر از گاهی موجب واکنشهایی در سطح جامعه ورزش شده که استعفای رسول خادم از فدراسیون کشتی با این بهانه و تعلیق فدراسیون جودو از آخرین نمونههای آن است.
روشن است که ادامه این رویکرد هر از گاهی با موجی از محرومیت و تعلیق برای ورزشکاران و فدراسیونهای ایرانی همراه است، اما ورزش ایران چه کار اساسی در این خصوص باید انجام دهد؟
محکومیت مستمر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد
رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس (۱۹۴۸ میلادی/ ۱۳۲۷ شمسی) بارها قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد را نقص کرده که از میان آنها میتوان به قطعنامههای ۱۰۱ (۱۹۵۳)، ۲۴۲ (۱۹۶۷)، ۲۷۱ (۱۹۶۹)، ۴۶۸ (۱۹۸۰)، ۶۰۵ (۱۹۸۷)، ۶۷۲ (۱۹۹۰)، ۶۸۱ (۱۹۹۰)، ۶۹۴ (۱۹۹۱)، ۷۹۹ (۱۹۹۲)، ۱۳۹۷ (۲۰۰۲)، ۱۴۳۵ (۲۰۰۲) اشاره کرد.
در این قطعنامهها، سازمان ملل رژیم صهیونیستی را به دلیل عدم عقبنشینی نیروهای اشغالگر از اراضی اشغالی، حمله نظامی، نقض حقوق بشر، اقدامات غیرقانونی و کوچاندن و تبعید، اقدامات خشونتآمیز نظامیان، نقض پیمان صلح، محدویتهای تحمیلی علیه فعالیت سازمانهای بشردوستانه از جمله کمیته صلیب سرخ و نیز آژانس امداد و اشتغال آوارگان فلسطینی (آنروا) محکوم کرده است.
همچنین سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو) حداقل در سه قطعنامه اسرائیل را «قدرت اشغالگر» در بیتالمقدس اعلام کرده است، از جمله در جریان چهل و یکمین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو که تیر ۱۳۹۶ (می ۲۰۱۷) در لهستان برگزار شد.
منشور المپیک چه میگوید؟
منشور المپیک یا Olympic Charter مجموعهای از اساس و ارزشهای بنیادین حاکم بر جنبش المپیک و ساختار اجرایی و نحوه اداره کمیته بینالمللی المپیک به عنوان عالیترین نهاد ورزشی در جهان است. در ساختار جهانی ورزش، فدراسیونهای جهانی (IFs)، نهادهای قارهای و بینالمللی و کمیتههای ملی المپیک (NOCs) زیرمجموعه IOC تعریف میشوند هرچند مجامع آنها استقلال فنی و مدیریتیشان را تضمین میکند.
در مقدمه منشور المپیک، در بند اول بخش اصول پایهای المپیزم (Fundamental Principles of Olympism) آمده: «المپیک با آمیختن ورزش با فرهنگ و آموزش، به دنبال ایجاد شیوه زندگی براساس شادی و تلاش، ارزش آموزشی نمونه خوب، مسئولیت اجتماعی و احترام به اصول اخلاقی بنیادی جهانی است.»
در بند ۲ تأکید شده: «هدف از المپیک قرار دادن ورزش در خدمت توسعه انسانی بشر است، با هدف ارتقای جامعهای مسالمتآمیز با حفظ کرامت انسانی.»
در بند ۴ با تأکید بر «رفع تبعیض» نوشته شده است: «هر فردی باید امکان ورزش داشته باشد با درک متقابل روحیه دوستی، همبستگی و بازی منصفانه.»
در بند ۵ با تأکید بر «بیطرفی سیاسی جنبش المپیزم» به حق مدیریت استقلال در تأسیس و نظارت آزادانه قوانین ورزشی و تعیین ساختار و اداره سازمانهای (عضو)، بهرهمند شدن از حق انتخابات عاری از هرگونه نفوذ بیرونی و مسئولیت اطمینان از بهکارگیری اصول حکمرانی خوب اشاره شده است.
در بخش ۶ مقدمه منشور المپیک، در بند اول بخش اصول پایهای المپیزم نیز «برخورداری از حقوق و آزادیهای مندرج در این منشور المپیک بدون تبعیض از هر نوع، از قبیل نژاد، رنگ، جنس، گرایش جنسی، زبان، مذهب، سیاسی یا عقاید دیگر، منشأ ملی یا اجتماعی، دارایی، تولد تضمین میشود.»
رژیم صهیونیستی کدام یک از ارزشهای جنبش المپیزم را نقض کرده است؟
اگر سازمان ملل متحد را عالیترین مرجع سیاسی متشکل از ۱۹۳ کشور جهان بدانیم، لازم است به قطعنامههای آن توجه کنیم. براساس آنچه پیشتر به آن اشاره شد، سازمان ملل بارها و در طول سالهای مختلف رژیم صهیونیستی را به دلیل حمله نظامی، نقض حقوق بشر، اقدامات غیرقانونی و کوچاندن و تبعید، اقدامات خشونتآمیز نظامیان، نقض پیمان صلح، اعمال محدویتها و تبعیض علیه مردم سرزمینهای اشغالی فلسطین محکوم کرده است.
موارد محکومیت رژیم صهیونیستی توسط سازمان ملل متحد و سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، به روشنی نشان میدهد رفتار این رژیم، آشکارا اصول بنیادین المپیزم از جمله «مسئولیت اجتماعی و احترام به اصول اخلاقی بنیادی جهان»، «ارتقا جامعهای مسالمتآمیز با حفظ کرامت انسانی» و «رفع تبعیض» را نقض کرده و به «بیطرفی سیاسی جنبش المپیزم» آسیب رسانده است.
راهکار اساسی مبارزه با رژیم صهیونیستی در میادین ورزشی
تجربه تاریخی نشان داده رژیم صهیونیستی بزرگترین ناقض حقوق بشر و قدیمیترین عامل اقدامات خشونتآمیز علیه غیرنظامیان است و مسابقه ندادن با اتباع آن میتواند «احترام به حقوق بشر، حفظ کرامت انسانی و اجرای منشور المپیک» تلقی شود. با چنین نگاهی در گام نخست، موضوع مسابقه ندادن ورزشکاران ایرانی با اتباع رژیم اشغالگر قدس باید به عنوان مسئلهای مهم در ارکان سیاسی نظام پذیرفته شود و برای آن برنامه عملیاتی همهجانبه با استفاده از همه ظرفیتهای نظام تدوین کرد. طبیعتاً پیگیری این موضوع به تنهایی توسط کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش میسر نیست و باید از همه ظرفیت کشور از جمله دستگاه دیپلماسی و شخص ریاست جمهوری بهره گرفت. به عنوان نمونه جهانی کردن ورزش کوراش یکی از برنامههای جمهوری ازبکستان محسوب شد و در پی آن اسلام کریماف رئیسجمهور با تکتک رؤسای جمهور کشورهای هدف، تماس گرفت و با آنها درباره جهانی کردن این ورزش گفتگو کرد و هماینک رئیس افتخاری اتحادیه جهانی آن با ۱۱۷ فدراسیون ملی در ۵ قاره است. در نمونه داخلی نیز، درخواست دوستانه رئیسجمهور روحانی از رئیسجمهور ترکیه در مورد مشکل بدهی باشگاه پرسپولیس را همه به یاد دارند.
براساس گفته رضا صالحی امیری رئیس کمیته ملی المپیک «کل دنیای اسلام با رژیم صهیونیستی مشکل دارد و بیش از ۲۰ کشور با آنها بازی نمیکنند». به نظر میرسد با رایزنی و استفاده از ظرفیتهای سیاسی کشور از جمله محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه پرکار ایران که از چهرههای برتر دیپلماسی جهان است، میتوان بر تعداد حامیان مسابقه ندادن با ورزشکاران رژیم صهیونیستی افزود و آنها را جذب این پویش کرد.
به عبارت سادهتر باید به روشنی نشان داد، ایران در موضوع مسابقه ندادن با اتباع رژیم صهیونیستی در میادین ورزشی تنها نیست و بسیاری از کشورها و ورزشکاران همراهمان هستند. فدراسیونهای جهانی باید بدانند این موضوع محدود به کشورمان نیست و مطالبهای جهانی است که باید بر اساس رعایت حقوق بشر، اصول ورزش و المپیزم به آن احترام بگذارند.
در گام دوم، باید لایحهای حقوقی و فنی مبتنی بر قطعنامههای سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی از جمله یونسکو و هلال احمر و منشور المپیک، تنظیم و دلایل مسابقه ندادن ورزشکاران کشورهای مختلف با ورزشکاران رژیم صهیونیستی را بیان کرد و از آنها خواست این تصمیم و «حق» را محترم بشمارند.
همچنین لازم است یک کارزار رسانهای جهانی با همکاری کشورها و NGOهای بینالمللی در رسانههای عمومی (Mass Media) و رسانههای اجتماعی (Social Media) به راه انداخت که هدفش آگاهسازی مردم جهان از تصمیم کشورها و ورزشکاران حامی فلسطین باشد.
در این کارزار رسانهای باید تلاش کرد با افزایش فشار افکار عمومی بر فدراسیونهای جهانی و جلوگیری از دخالتهای سیاسی آنها به نفع رژیم اشغالگر و کودککش اسرائیل، مسابقه ندادن ورزشکاران با اتباع این رژیم به عنوان یک «حق» مورد تأیید قرار بگیرد.
ایران در تمام زمینهها از جنبشهای مقاومت علیه اشغالگری و تجاوز رژیم صهیونیستی حمایت و هزینه کرده، جامعه ورزش نیز با عدم رویارویی در میادین ورزشی نقش خود را ایفا کرده، اما اکنون لازم است گام محکم دیگری برداشته شود؛ گامی که حمایت همه ارکان نظام را طلب میکند.
سیدصادق حسینی، خبرآنلاین | بازنشر: خبرگزازی فارس، تابناک: ترامپ برجام را توافقی بد برای آمریکا می دانست؛ او بارها به دموکرات ها از جمله باراک اوباما حمله کرد که علاوه بر امتیاز فراوان، پول نقد هم به ایران بابت برجام پرداخته اند. با چنین رویکردی، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ ترامپ رسما فرمان خروج از برجام را امضا کرد و ایالات متحده از مهمترین توافق جهانی ۲۰ سال گذشته خارج شد. اقدامی که با وجود مخالفت های جهانی به ویژه اروپا، چین و روسیه، بلوک اسراییل،عربستان سعودی و امارات که کارشکنی های فراوانی برای امضای برجام داشتند، از آن استقبال کردند.
خروج آمریکا از برجام، دوره ی جدیدی از تنش ها میان ایالات متحده و ایران را آغاز کرد که تحریم پایه ی اصلی آن است، تحریمی که از فروش نفت آغاز شد و به وزیر خارجه و رهبر ایران رسید و کماکان ادامه دارد.
فضای برجام بدون آمریکا یا برجام اروپایی، البته محدود به تحریم و تنش سیاسی نشد؛ ترامپ از راه های مختلف به دنبال گفت و گو با ایران بود تا بتواند از آن به عنوان برگ برنده در فضای سیاسی داخلی و انتخابات پیشرو استفاده کند. آن ها واسطه های متعددی فرستادند تا گفت و گو با ایران آغاز شود و در نقطه اوجش نخست وزیر ژاپن را ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ پس ۴۱ سال به تهران فرستادند.
افزایش تنش در خلیج فارس
۲۲ اردیهشت ۹۸، پیش از رسیدن هواپیمای نخست وزیر ژاپن به تهران، به ۴ کشتی در بندر فجیره حمله شد که اماراتی ها آن را «عملیات خرابکارانه خطرناک» و «تحولی خطرناک» خواندند. درحالی که آبه شینزو با رهبر انقلاب دیدار می کرد، به دو کشتی ژاپنی در تنگه هرمز و دریای عمان حمله شد، ایران در اقدامی مقتدرانه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، پهپاد جاسوسی گلوبال هاوک آمریکا را که به آب های سرزمینی ش تجاوز کرده بود، با موشک سرنگون کرد؛ ترامپ نیز مدعی ساقط کردن پهپادهای ایرانی شد، ادعایی که از سوی ایران تکذیب شد و سندی از سوی آمریکا برای آن ارایه نشد. انگلیس در اقدامی عجیب ۱۴ تیر ۱۳۹۸ یک ابر نفتکش ایرانی را در جبل الطارق توقیف کرد و متعاقب آن، ۲۸ تیر ۱۳۹۸ ایران نیز ۲ کشتی انگلیسی را در تنگه هرمز به دلیل تخطی از رعایت قوانین کشتیرانی بین المللی متوقف کرد و آمریکا گفت یک ائتلاف نظامی برای امنیت کشتیرانی در خلیج فارس راه می اندازد!
جزییات از تهدید تا لغو دستور حمله ترامپ به ایران
دونالد ترامپ درحالی که توییت کرده بود «ایران اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد»، در عقب نشینی آشکاری گفت:« برای من سخت است که باور کنم این اتفاق عمدا رخ داده است». او بعدتر توییت کرد: «آنها یک هواپیمای بدون سرنشین را در حال پرواز بر فراز آبهای بینالمللی ساقط کردند. شب گذشته آماده شلیک به سه سایت مختلف برای تلافی بودیم که پرسیدم چند نفر کشته خواهند شد؟ پاسخ یک ژنرال این بود: ۱۵۰ نفر قربان. ۱۰ دقیقه قبل از حمله، آن را متوقف کردم، چون متناسب با ساقط کردن یک پهپاد بدون سرنشین نبود».
با وجود ادعای ترامپ، ۳۱ مرداد، ۶۰ روز بعد از سرنگونی پهپاد آمریکایی، المانیتور به نقل از منابع خود در واشنگتن فاش کرد:« رئیسجمهور آمریکا بعد از ارسال پیامهایی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، تصمیم خود برای حمله به سه نقطه در داخل ایران را لغو کرده است.»
سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه ۷ شهریور ۱۳۹۸ دراین اظهارات جالبی دارد:« اطمینان داشتیم اگر اولین موشک یا بمب آمریکاییها به سرزمین ما اصابت کند، پایگاههای آنها در قطر و امارات و ناو آنها در دریای عمان را که از قبل هدفگیری کرده بودیم را میزنیم.» اظهاراتی که تایید کننده خبر المانیتور و تکذیب ادعای ترامپ است.
موضع مشترک ایران و آمریکا: به دنبال جنگ نیستیم
آمریکایی ها از روز اول خروج از برجام همراه با کارشکنی ها و افزایش فشارها، تلاش های گسترده و ناهماهنگی را برای مذاکره مجدد با ایران آغاز کردند، روزی پمپئو وزیر خارجه برای مذاکره پیش شرط می گذاشت، روز دیگر ترامپ می گفت آماده مذاکره بدون پیش شرط و تماس تلفنی از تهران است. اما همه ی این حرف ها یک پاسخ روشن از سوی تهران داشت: مذاکره نمی کنیم؛ الان زمان مذاکره نیست و شرایط برای مذاکره وجود ندارد!
آیتالله خامنه ای رهبر انقلاب در سخنرانیهای خود در اردیبهشت ۱۳۹۸ تاکید کردند: «جنگ نخواهد شد، مذاکره نخواهیم کرد» و «نه ما دنبال جنگ هستیم، نه آنها{آمریکا}، که میدانند به صرفهشان نیست…تا وقتی آمریکا همینی است که الان هست مذاکرهی ما و آمریکا، سَم است». رییس جمهور حسن روحانی نیز همزمان با اجلاس گروه ۸ در فرانسه ۵ شهریور ۱۳۹۸، همین پیام را به زبان خود و البته با چاشنی طعنه بیان کرد: « این که کسی بخواد با حسن روحانی عکس بگیرد این کار امکان پذیر نیست، فتوشاپش البته امکان پذیر است، مگر از تحریمهای ظالمانه دست بردارند و به حقوق ملت ایران احترام بگذارند؛ در آن موقع یک شرایط جدیدی ایجاد میشود و بر روی آن میتوان فکر کرد».
دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا نیز در آخرین اظهاراتش در نشست خبری مشترک با امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه، در حاشیه اجلاس گروه ۷ گفت:«در صورتی که شرایط مناسب باشد با رئیس جمهور ایران دیدار میکنم. ایران میتواند کشور فوقالعادهای باشد اما این موضوع بدون سلاح هستهای ممکن خواهد بود.»
نکتهی مشترک پیام های ایران و آمریکا یک چیز است: به دلایل مختلف نه ایران و نه آمریکا به دنبال جنگ نیستند و این برای رژیم اسراییل یک پیام تلخ، نگران کننده و ترسناک است.
اسراییل به دنبال جنگ و تنش در خاورمیانه
با گذشت ۳۱ ماه از حکمرانی ترامپ بر کاخ سفید، پیام رویکرد جدید ایالات متحده در مواجهه با ایران برای جهان و به ویژه مثلث اسراییل- سعودی-امارات روشنتر از قبل شد: آمریکا نمی خواهد چالش سیاسی با ایران به یک تنش نظامی ولو کوتاه مدت بینجامد.
بر این اساس درحالی که سعودی درگیر جنگ یمن و موشک ها و پهپادهای یمنی است و امارات متحده عربی با دور شدن از سیاست های بن سلمان و از ترس هزینه های ناشی از واکنش ایران در جنگ احتمالی در تلاش برای برقراری ارتباط با تهران است، اسراییل تصمیم گرفته خود به تنهایی آتش جنگ در منطقه را روشن سازد.
از سوی دیگر تغییرات سیاسی و پیام های رد و بدل شده میان ایران و فرانسه و فرانسه آمریکا، بر شدت ترس و نگرانی اسراییل ناشی از کاهش تنش و احتمال آغاز گفت و گو میان ایران و آمریکا افزوده است. تیتر مطلب ۵ شهریور ۱۳۹۸ رادیو صدای اسراییل از مذاکره تلفنی نتانیاهو و مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا به خوبی نشان دهنده همین ترس و نگرانی است: «اسرائیل نگران است که مبادا سیاست پرزیدنت ترامپ در برابر ایران، به زیان اسرائل تغییر یابد».
در پرتو این نگرانی و ترس است که اسراییل حمله به پایگاه های منتسب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه، پایگاه های حشد الشعبی در عراق و ساختمان های حزب الله لبنان در بیروت انجام داد.
سردار حسین اعلایی فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه و کارشناس مسایل راهبری با تایید ترس و نگرانی اسراییل به شفقنا گفت:«اسرائیل به بهانه انجام عملیات پیش دستانه به دنبال شروع یک جنگ نیابتی به منظور وادار کردن آمریکا به افزایش فشار به ایران است. اسرائیل حس می کند که ایران در وضعیت فعلی تخاصم با آمریکا به دنبال افزایش تنش در منطقه نیست و از هر اقدامی که به جنگ منجر شود اجتناب می کند و بنابراین، بهترین زمان برای حمله به مواضع سازمان ها و جریانات طرفدار ایران در کشورهای منطقه است.»
دکتر اعلایی ترس و واهمه اسراییل از کاهش تنش در منطقه را چنین توصیف می کند:« هرگاه تلاش های دیپلماتیک برای کاهش تنش بین ایران و آمریکا افزایش می یابد، اسرائیل به شدت نگران می شود. فشارهای دیپلماتیک اخیر ایران برای وادار کردن آمریکا به عقب نشینی و سعی رئیس جمهور فرانسه برای گرفتن امتیازاتی از ترامپ جهت حفظ برجام، نتانیاهو را بیمناک کرده است». توییت بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود و نخست وزیر اسراییل همین نکته را نشان می دهد: «… اسرائیل به یک رهبر قوی مانند نتانیاهو نیاز دارد که در صورت لزوم، حتی در برابر رئیس جمهوری ایالات متحده نیز بایستد».
برخی توییت ترامپ که در آن عکس سکوی پرتاب موشک ماهواره بر سفیر را منتشر کرده در این گونه تحلیل می کنند که او به ایرانی می گوید: این خرابکاری، کار آمریکا نیست! حرفی که طبیعتا اذهان عمومی را به سمت اسراییل سوقی می دهد.
ترامپ توییت کرده بود:« ایالات متحده آمریکا در حادثه فاجعهباری که در آمادهسازیهای نهایی سکوی پرتاب موشک ماهوارهبر سفیر در سمنان رخ داد نقشی نداشته است. برای ایران بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم در مشخص کردن این که در جایگاه چه اتفاقی افتاده موفق باشند».
برای درک شدت نگرانی اسراییل از کاهش تنش میان ایران و آمریکا، کافی است بدانید آن ها بعد از ۱۳ سال، قطعنامه سازمان ملل دربارهی جنگ ۳۳ روزه زیر پا گذاشتند. در بند ب ماده ۸ قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل «اجرای تدابیر امنیتی برای جلوگیری از اعمال خصمانه» توسط اسراییل تاکید شده بود. اسراییل بامداد ۳ شهریور به دفاتر حزب الله در بیروت حمله ی پهپادی کرد که به تعبیر میشل عون رییس جمهور لبنان «نوعی اعلام جنگ بود».
پیام های صادر شده از مقام های آمریکایی که با مقامات اسراییلی گفت و گو می کنند نیز تایید کننده ترس روزافزون صهیونیست از کاهش تنش در رابطه تهران و واشنگتن است. به عنوان نمونه مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا بعد از گفت و گو با نتانیاهو توییت کرده:« در دورهٔ پرزیدنت ترامپ آمریکا همیشه در کنار اسرائیل خواهد ایستاد» یا جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در اکراین گفته «مذاکره با آنها[ایران]، از نظر پرزیدنت دونالد ترامپ به معنای تغییر موضع نیست».
با گذشت ۶۰ روز از سرنگونی پهپهاد آمریکایی توسط ایران، توقیف و آزادی نفتکش ایرانی توسط انگلیس و کاهش تنش نظامی میان تهران و واشنگتن، اما منطقهی خاورمیانه کماکان در تنش ناشی از جنگ به سر می برد، این بار اما نه از سوی آمریکا بلکه از سوی اسراییل!
نتانیاهو بعداز پنجمین حمله در ۴۰ روز اخیر به پایگاههای نیروهای حشد الشعبی در عراق گفت:« اسراییل نه تنها در عراق بلکه در همه منطقه علیه ایران اقدام میکند. اختیارات لازم به ارتش داده شده تا علیه هر جایی که نیروهای متحد ایران در آن حضور دارند، اقدام کنند» و این یعنی: اسراییل به دنبال جنگ است.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار | انتشار: عصرایران| «این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید» این توصیه محمود احمدی نژاد رییس جمهوری وقت به علی اکبر صالحی وزیر خارجه برای آغاز مذاکرات محرمانه سال ۱۳۹۰ با آمریکا در عمان است که در کتاب خاطرات صالحی با نام «گذری در تاریخ» فروردین ۹۷ منتشر شده؛ مذاکره ای که با سفر اسفند ۱۳۸۹ حسن قشقاوی معاون کنسولی وقت به عمان برای آزادی نصرت الله تاجیک دیپلمات ایران در لندن جرقه اش زده شد.
۳ سال قبل از انتشار کتاب، علی اکبر صالحی در گفت و گوی مفصلش با ماهنامه دیپلمات که آذر ۱۳۹۴ منتشر شد درباره مذاکره محرمانه با آمریکا گفت:« آقای دکتر احمدینژاد هم خیلی راغب به مذاکره نبود؛ ولی مانع هم نبود؛ اما اینکه بگوییم مشوّق باشند، نبودند. میگفتند: آقای صالحی! حواست را جمع کن. موضوع پیچیده است و ممکن است صدمه ببینی. برادرانه نصیحت میکرد که امری پیچیده است و حواست باشد که راه خطرناکی است. بههرحال مشوّق نبودند؛ اما مانع هم نبودند.»
توصیهی سلبی احمدینژاد به صالحی درحالی بود که او پیشتر و از کانال های مختلف از جمله نوشتن نامه ۱۸ صفحه ای به جورج بوش(۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵) به دنبال آغاز مذاکره مستقیم با آمریکا بود. آیتالله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ تهران با بیان این که «دولت مردان آمریکایی قادر به پاسخگویی به نامه فوقالعاده رئیس جمهور نیستند»، نامه را چنین توصیف کرد:« این گونه حرف زدن ، الهام خداوند است و خدا لطف دارد. خدا الهام می کند و آنها را غافلگیر می کند. از این مرد مبتکر و شجاع و متدین باید تقدیر شود.» در سوی دیگر، جورج بوش به نامه چنین واکنش نشان داد:«رییس جمهور ایران آدم خیلی عجیبی است.»
تلاش های ناکام احمدی نژاد برای ارتباط گیری با آمریکا
محمدالبرادعی در کتاب خاطراتش که به فارسی با عنوان «عصر فریب: دیپلماسی اتمی در دوران خیانت» منتشر شده می نویسد:«احمدی نژاد در نامه ای در سال ۱۳۸۸ و از طریق او به اوباما آمادگی ایران را برای مذاکره دوجانبه بدون پیش شرط و بر مبنای احترام متقابل اعلام کرد.» از طرف آمریکایی اما! اوباما با نادیده گرفتن احمدی نژاد به رهبر انقلاب نامه نوشت و تلویحا به احمدی نژاد پیام داد که ساختار حکومتی ایران را به خوبی می شناسد و می داند چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد. این نامه نوعی دهن کجی اوباما به احمدی نژاد تلقی می شد، دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت.
سیدحسین موسویان دیپلمات پیشین ایرانی که این روزها در دانشگاه پرینستون تدریس می کند در کتابش با عنوان «ایران – آمریکا: گذشته شکستخورده و مسیر صلح» که خرداد ۱۳۹۴ در آمریکا و ایران منتشر شد به بازخوانی گوشه ای تلاش های محرمانه و مخفیانه ی احمدینژاد رییس جمهور در سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ برای رابطه با آمریکا پرداخته و می نویسد: «در دی ۱۳۸۹ یک عضو گروه تماس سطح دو به من گفت:« ایران از طریق سفیر خود در سازمان ملل از وزارت امور خارجه آمریکا در خواست معرفی نماینده ای برای مذاکراتی جدید و جامع کرده است. گروهی از مقامات سابق آمریکا هستند که در تمامی سال های بعد از جنگ ایران و عراق در تماس با مقامات ایران بوده و برای بهبود روابط ایران و آمریکا تلاش کرده اند.»
در اسفند ۱۳۸۹ یک مقام آمریکایی به موسویان گفته بود:«ایالات متحده مکرراً پیام هایی از رحیم مشایی دریافت می کند که تهران برای مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا مشتاق است. او گفت که دولت احمدی نژاد پی در پی به ایالات متحده پیام می دهد و کانال هایی که این پیام ها را می فرستند آن چنان متعدد هستند که ما نمی دانیم کدام یک را انتخاب کنیم. ما واقعا گیج شده ایم و به دلیل این که نمی دانیم آیا این پیام ها حمایت و پشتیبانی آیت الله خامنه ای را با خود دارد یا خیر، نمی توانیم به آن ها پاسخ دهیم.»
یکی دیگر از اعضای گروه تماس سطح دو نیز به موسویان گفته بود:« من هشت بار با مشایی دیدار کردم و او در همه ملاقات ها به من گفت که ایران در جستجوی گشودن باب گفت و گو و برقراری رابطه با ایالات متحده است.»
بر اساس گزارش موسویان، پاییز ۱۳۹۰ یعنی زمانی که مسیر مذاکره ایران و آمریکا از طریق عمان و با مدیریت علی اکبر صالحی وزیر وقت امور خارجه در حال آماده شدن بود، یک مقام آلمانی به او گفته بود:« مشایی ملاقاتی مخفیانه با کریستوفر هویسگن مشاور ملی در سیاست امنیتی و خارجی خانم آنگلا مرکل داشته است. در این ملاقات که در اقامتگاه معاون سابق وزیر خارجه آلمان برگزار شده است، مشایی از آلمانی ها خواسته بود که به واشنگتن اطلاع دهند تهران برای تجدید رابطه با آمریکا آمادگی دارد. مشایی گفته بود که ایران حتی آمادگی دارد در انتخابات دور بعد به اوباما کمک کند. البته آمریکایی ها به آلمانی ها پاسخ داده بودند که در گیر این موضوع نشوند.»
شکل گیری مذاکرات محرمانه عمان میان ایران و آمریکا
تریتا پارسی در کتابش «از دست دادن یک دشمن: اوباما، ایران، و پیروزی دیپلماسی» که بخش هایی از آن در وب سایت مشرق منتشر شده جزییات مذاکرات محرمانه عمان را روایت کرده است:« … وزیر خارجه ایران درخواست دیگری هم داشت. برای اینکه تهران متقاعد شود آمریکا جدی است، واشینگتن باید رسماً آمادگی خود را اعلام میکرد. آمریکا نمیتوانست چنین کاری بکند، اما عمان میتوانست. بنابراین به جای دولت اوباما، سلطان قابوس نامهای به آیتالله خامنهای نوشت و به رهبر ایران اطمینان داد که آمریکاییها در مورد ورود به مذاکرات دوجانبه با ایران جدی هستند. این نامه به صالحی تحویل داده شد و سپس صالحی توسط «علیاکبر ولایتی» مشاور نزدیک آیتالله خامنهای، نامه را به دست رهبر ایران رساند، بدون آنکه به «محمود احمدینژاد» رئیسجمهور ایران اطلاعی بدهد… باوجود مقاومت شدید شورای عالی امنیت ملی ایران و سعید جلیلی دبیر وقت این شورا آیتالله خامنهای نهایتاً موافقت کرد. صالحی به من توضیح داد: «رهبر ایران گفت: باشد، اما باید خیلی مراقب باشید، چون ما به آمریکاییها اعتماد نداریم.»
نشست اول مذاکره محرمانه میان ایران و آمریکا، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد؛ از ایران علیاصغر خاجی معاون وزیر خارجه به همراه «رضا زبیب» رئیس دفتر آمریکای شمالی، «رضا نجفی» و «محسن بهاروند» مسئول آمریکای لاتین به عمان رفتند و از آمریکا «پونیت تالوار» کارشناس ارشد شورای امنیت ملی و «جک سالیوان» معاون ستاد کارکنان وزیرخارجه، به همراه «اِمِت بلیوو» و یک مترجم در مذاکرات شرکت کردند. مذاکراتی که به دلیل افرایش تنش ها در خلیج فارس، بعد از ماه ها آماده سازی به نتیجه ی مطلوب نرسید.
علی اصغر خاجی سفیر ایران در چین، ۲۸ مهر ۱۳۹۷ در معدود گفت و گوهایش با رسانه ها در روزنامه همشهری، مذاکرات محرمانه عمان را چنین توصیف می کند:«فضا خیلی شکننده بود، هیچ تضمینی به پیشرفت کار نبود… اولین چیزی که ما با هیأت آمریکایی مطرح کردیم این بود که دیوار بیاعتمادی بین ما و شما دیوار بسیار بلندی است.»
با وجود به شکست انجامیدن نشست اول، دور دوم مذاکرات با وقفه ای حدودا ۹ ماهه با تغییراتی در نحوه برگزاری، جسله دوم در ویلایی ساحلی، نیمه اسفند ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد.
علی اکبر صالحی نشست دوم را که با حضور خاجی معاون وزیر خارجه ایران و ویلیام بیل بِرنز دیپلمات کهنه کار و معاون وزیر خارجه آمریکا برگزار شد، چنین گزارش می کند:« آقای خاجی را برای برگزاری جلسه دوم (۱۴ اسفند ۱۳۹۱) به عمان فرستادیم که نشست خیلی خوبی شد. طرفین دو سه روز در عمان ماندند و نتیجه آن شد که پادشاه عمان نامهای برای آقای دکتر احمدینژاد نوشت مبنی بر این که نماینده آمریکا اعلام کرده حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند.»
آینهورن عضو هیات آمریکایی و دستیار وزیر خارجه وقت آمریکا نیز نشست دوم در مسقط را چنین ارزیابی کرد:«ایرانیها داشتند همان کاری را میکردند که دیپلماتهای حرفهای انجام میدهند. داشتند ما را وارسی میکردند، سؤالهای هوشمندانه میپرسیدند.»
نشست دوم محرمانه میان ایران و آمریکا با تدبیر سلطان قابوس پایان یافت و در حالی که صالحی برای برگزاری نشست سوم در اردیبهشت ۱۳۹۲ آماده می شد، با نظر رهبری مذاکرات متوقف شد. صالحی در این باره می گوید:« ما خود را آماده میکردیم تا برای اجرای نقشه راه و تعیین جزئیات تعهدات متقابل وارد جلسه سوم با امریکاییها شویم. این فعل و انفعالات، مربوط به زمانی بود که کشورمان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته بود. در همین هنگام، از دفتر رهبر معظم انقلاب به ما اطلاع دادند که حسب صلاحدید معظم له، دیگر مذاکره را متوقف کنید؛ بگذارید بعد از تعیین تکلیف انتخابات، دولت بعدی مذاکرات را پیگیری کند.»
دور زدن مذاکرات مسقط توسط احمدینژاد
سیدحسین موسویان دبیر کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت سید محمد خاتمی در کتابش می نویسد:« در سال ۱۳۹۱ یک آمریکایی عضو گروه تماس سطح دو درباره مذاکرات هسته ای به من گفت:« اسفندیار رحیم مشایی دستیار ارشد و دوست نزدیک احمدی نژاد با مقامات عالی رتبه سابق ایالات متحده درباره ی احتمال گشودن باب مذاکرات مستقیم صحبت کرده است.»
همچنین یکی از سفرای ایران در اروپا به یک عضو گروه تماس سطح دو که عضو دولت ایالات متحده بوده گفته است: «همه چیز از سوی ایران آماده است و مشایی و ثمره هاشمی برای شرکت در این ملاقات که در برلین برگزار خواهد شد، می آیند. این عضو سابق دولت آمریکا به سفیر ایران چنین پاسخ داده:«کاخ سفید گفت نه. آن ها گفته اند نمی خواهند در روابطی خارج از چهارچوب ۱+۵ با ایرانی ها وارد بحث شود.»
پیام آمریکایی ها به نمایندگان احمدی نژاد البته روشن بود؛ همان طور که اوباما برای آیت الله خامنه ای رهبر ایران نامه نوشت که دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت، کاخ سفید نمی خواست مذاکره اش با کانال مطمئن و معتمد رهبر ایران را از بین ببرد.
تداوم دولت احمدی نژاد در پی حل رابطه آمریکا
این روایت ها نشان می دهد، محمود احمدینژاد که روزی قبله ی آمال اصولگرایان بود، از روز نخست، در پس شعارها و تبلیغات ضد غربی و با وجودی که سیاست رهبری در این خصوص را می دانست به دنبال رابطه با آمریکا بود. او کلید تداوم دولت احمدینژاد-مشایی با مدل پوتین – مدودف را حل مشکل رابطه آمریکا می دانست، برای همین راضی نبود هیچ گروه دیگری در این زمینه موفق شود؛ حتی وزیرخارجه اش علی اکبر صالحی با تایید رهبر انقلاب.
برای محمود احمدی نژاد که نارضایتی اش از مذاکرات مسقط را با تعبیر «این کار خطرناک است» بیان کرده و تلاش تقریبا ۸ ساله آشکار و محرمانه اش برای ارتباط مستقیم با آمریکا ناکام مانده بود، در آخرین سفرش به نیویورک، حدود ۶۰ روز بعد از برگزاری دور اول مذاکرات در مسقط ، برخلاف سخنرانی هایی که در آن به ایالات متحده حمله می کرد، در موضعی عجیب آخرین تیرش را رها کرد:«ایران جایگاه ایالات متحده آمریکا را می داند و بر این باور است که ما می توانیم با همدیگر رابطه داشته باشیم.»
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار در روزنامه اعتماد[دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸ | بازنشر: خبرآنلاین ، خبرگزاری فارس] نوشت: همه چیز از «جنگ یوم کیپور»(مهر ۱۳۵۲/ اکتبر ۱۹۷۳) آغاز شد. جنگی که با هدف بازپس گیری بلندی های جولان و صحرای سینا که در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ اشغال شدند به صورت مشترک توسط سوریه و مصر علیه اسراییل طراحی و اجرا شد. در روزهای نخست جنگ، ایالات متحده که از طرح گلدمایر نخست وزیر اسراییل برای استفاده از تسلیحات اتمی در قالب کد «معبد سوم» آگاه شده بود، با اجرای «عملیات نیکل» با طراحی کسینجر وزیر خارجه وقت، تسلیحاتی به ارزش ۸۰۰ میلیون دلار شامل هواپیماهای جنگنده، بمب افکن و ترابری، توپ و سامانه های ضدهوایی، انواع تانک و نفربر و خودرو با ۵۸۸ سُرتی پرواز در اختیار اسراییل گذاشت. آمریکا همچنین ۹۰هزار تن سوخت ارتش اسراییل را تامین کرد؛ تا جلوی استفاده از بمب اتمی را بگیرد.
با اجرای عملیات نیکل، اعضای عرب اپک با همراهی سوریه و مصر، فروش نفت به کشورهای حامی اسراییل را متوقف کردند. ایالات متحده و هلند به سبب حمایتهای لجستیکیشان زیر فشار این تحریم می رفتند تا اسراییل را مجبور کنند اراضی اشغالی در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ در سوریه و مصر را آزاد کند. نتیجه این تحریم افزایش بی سابقه قیمت نفت از بشکه ای ۳ به ۱۲ دلار بود.
«جنگ یوم کیپور» اثرات شگرفی بر سیاست و اقتصاد جهان برجای گذاشت. تحریم آمریکا را مجبور به اتخاذ سیاست های صرفه جویانه در انرژی کرد. ساعت تابستانی اعمال شد، ساخت خودروهای بزرگ ممنوع، سهمیه بندی سوخت بر اساس پلاک زوج یا فرد اجرا و محدودیت سرعت ۸۸ کیلومتری در بزرگراه ها اعمال شد.
درعوض اما آمریکا به نقطه ضعفش پی برد، و تلاش کرد ابزار طرف مقابل را بگیرد. بر این اساس در روزهای پایانی حکومت نیکسون مذاکرات محرمانه ای میان بیل سایمون وزیر خزانه داری آمریکا با احمد زکی یمانی وزیر نفت سعودی شکل گرفت. پیشتر اما، کسینجر که برای رفع تحریم نفتی با ملک فیصل پادشاه عربستان مذاکره می کرد، طرح پیش دستانه «توقیف اموال و دارایی های سعودی ها» را در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات آماده کرده بود. مشهور است او ملک فیصل را تهدید کرده بود: «هرگونه تحریم نفتی آینده، اشغال آن کشور به دست آمریکا را درپی خواهد داشت»؛ طرحی که شلسینگر وزیر دفاع آن را دنبال می کرد. مذاکرات آمریکا و سعودی در حالی آغاز شد و ادامه یافت که ارزیابی آن روزهای کسینجر از عدم اطمینان آمریکا به حکام سعودی حکایت دارد؛ او در جلسه ای در کاخ سفید با حضور جرالد فورد رییس جمهور و سایمن وزیر خزانه داری، سعودی را چنین توصیف می کند:« سعودی ها! سستترین و ترسوترین طیف در میان اعراب اند.»
تصویری از جنگ یوم کیپور و اسرای اسرائیلی در اختیار سوریه
ماه عسل عربستان سعودی با ایالات متحده در افغانستان
آل سعود بعداز تحریم نفتی «جنگ یوم کیپور» و ترور ملک فصیل(۱۹۷۴) که حامی تحریم بود، سیاست دیگری را دنبال کردند. آن ها با دیدن چراغ سبز آمریکا و آغاز مذاکرات پنهانی، سیاست همگرایی با ایالات متحده را در پیش گرفتند و در مقابل سیاست افزایش بهای نفت ایران ایستادند. ماحصل همراهی آنها با رهبران جدید کاخ سفید تیترهای رسانه های آمریکایی است؛ لسآنجلس تایمز نوشت: «عربستان سعودی دیگر بالغ شده و هویت مستقل خود را بازیافته است!» و نیویورک تایمز تاکید کرد:«اکنون در خاورمیانه یک قدرت جدید ظهور کرده است!»
با پیروزی انقلاب اسلامی، چرخش سیاست خارجی ایالات متحده به سمت سعودی شتابی بیشتر از قبل گرفت. سعودی ها که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آشکارا به هراس افتاده بودند، سیاست تقویت افراطیون مذهبی را دنبال کردند. از سوی دیگر تجاوز شوروی به افغانستان در دی ماه ۱۳۵۸، نقطعه عطف بسیار مهمی در نزدیکی آمریکا و سعودی ایجاد کرد. سعودی ها با صرف میلیاردها دلار در طول دهه ۸۰، با ساخت و تجهیز مدارس و مساجد وهابی، شبکه ای از بنیادگرایان افراطی و جهادی را در سراسر جهان تاسیس کردند.
آل سعود با همکاری CIA و سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان ISI، با سازماندهی، تامین مالی و لجستیکی، «جهادی ها» را از طریق پاکستان به جنگ با کفار روس فرستادند. اسامه بن لادن و القاعده محصول و نماد همان سیاست تقویت افراطیون وهابی در سراسر جهان است. سیاستی که امروز در قالب داعش و دیگر گروه های تروریستی ادامه دارد.
تجاوز شوروی به افغانستان البته نفع قابل توجهی برای اسراییل داشت، جهان اسلام حالا دیگر یک هدف نداشت. اگر ارتش های عرب در برابر اسراییل چندبار شکست خورده بودند، ارتش شوروی حریف تازه نفسی بود که جهادی ها به جانش افتاده بودند. حالا جهان اسلام ۲ هدف داشت: فلسطین اشغالی و افغانستان اشغالی!
اشغال ۹ ساله افغانستان، به رژیم اسراییل فرصت بازسازی و تقویت قابل توجهی داد و از شدت و اهمیت موضوع فلسطین در سطح جهان و جهان اسلام کاست تا در نهایت بعد از چند دور مذاکره محرمانه میان اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) در اسلو پایتخت نروژ، سال ۱۹۹۳ پیمان اسلو در واشنگتن میان رهبر ساف یاسر عرفات با اسحاق رابین نخست وزیر اسراییل و بیل کلینتون رییس جمهور دموکرات آمریکا به امضا رسید.
سیاست عادی سازی رابطه آل سعود با اسراییل
حکام سعودی برای مدیریت و حفظ یکپارچگی مردم، همواره از مذهب استفاده می کنند که یکی از ارزش های اسلامی در آزادی قدس متبلور است و برای سالیان متمادی امامان مسجدالحرام و مسجدالنبی برای آزادی قدس و پیروزی مجاهدین دعا می کردند! اما آن ها بقای خود را به نزدیکی و همراهی با ایالات متحده می دانند.
کارن الیوت هاوس سردبیر WSJ و برنده جایزه پولیتزر در کتاب مهم «*On Saudi Arabia» که سال ۲۰۱۲ آن را منتشر کرده این دوگانگی را چنین توضیح می دهد: «بعداز حملات ۱۱سپتامبر، رژیم سعودی بر سریک دوراهی گیر کرده است. از یک سو برای حفظ اعتبار و حاکمیت خود در داخل باید از بنیادگرایان اسلامی حمایت کنند و از سوی دیگر می بینند چنین حمایتی ممکن است موجب رویگردانی مهمترین پشتیبان خود، ایالات متحده شود. این دوراهی عربستان در مواجه با مسئله فلسطین به خوبی هویدا است. در آنجا دیپلماسی هوشمند ایران در دهه اخیر، تهران و نه ریاض را به قهرمان بلامنازع آرمان های فلسطین تبدیل کرده است.»
از سوی دیگر رهبران سعودی به خوبی می دانند با انجام رفتارهای نمایشی و پرداخت پول نمی توانند خود را به عنوان رهبر جهان اسلام مطرح کنند. یکی از شاهزادگان سعودی موضوع را چنین توصیف می کند:«ایران دارد با کسری از بودجهای ما قبل از ممانعت آمریکا هزینه می کردیم، در سراسر خاورمیانه بیعت مسلمانان را بدست می آورد.»
ترس حکام آل سعود از ایران تاریخی است. آن ها تصور می کنند «ایران می خواهد مکه و مدینه را اشغال کند و یک دولت شیعه تشکیل دهد». مذاکرات هسته ای ایران با قدرت های غربی، به توهم آن ها شدت بخشید، به همین دلیل به اسراییل نزدیک شدند و با همراهی شان، کمپین هایی برای حمله به مذاکرات و دستاوردش، برجام، به راه انداختند.
برتخت نشستن سلمان بن عبدالعزیز و ولایتعهدی پسرش محمد، برخلاف سنت رایج آل سعود، از سویی و حضور دنالد ترامپ در کاخ سفید موجب شد، آل سعود سیاست فلسطین را مورد بازنگری قرار دهد تا هم موضوع حل شود، هم ایران نتواند در مساله اول جهان اسلام نقش آفرینی کند.
این تغییر سیاست در مصاحبهی بی سابقهی ولیعهد جوان سعودی با نشریه ی آتلانتیک در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷ اعلام شد:« اسرائیلیها حق دارند در سرزمین خود در صلح و آرامش زندگی کنند. فلسطینیان و اسرائیلیان حق داشتن کشورهای خود را دارند…اسرائیل نسبت به اندازه سرزمین خود اقتصادی بسیار بزرگ و رو به رشد دارد و البته اگر صلح برقرار شود، بین اسرائیل و شورای همکاری زمینههای متعددی برای همکاری مشترک وجود خواهد داشت.»
دیدار محرمانه محمد بن سلمان با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در قصر پادشان اردن در تیرماه ۱۳۹۷ گام اجرایی مهمی در راستای سیاست جدید سعودی ها در پرونده فلسطین بود. دیداری که با حضور جَرِد کوشنر داماد ترامپ و مسئول پرونده معامله قرن صورت گرفت.
نامعاملهی سوختهی قرن
عادی سازی رابطه با اسراییل چه از سوی حاکمان آل سعود خودخواسته باشد چه با فشار ایالات متحده، کارت آخر سعودیها در پرونده ی فلسطین است. عربستان که در پس ۴ دهه حمایت و پشتیبانی از بنیادگرایان مذهبی در سراسر جهان و قریب به یک دهه سیاست خارجی تهاجمی ناکام در جهان اسلام و به خاک و خون کشیدن مردم سوریه، یمن و حالا لیبی و سودان، داعیه رهبری جهان عربش نیزهم به چالش کشیده شده و مورد بی اعتنایی بسیاری از اعراب از جمله قطر قرار گرفته؛ حالا چشم به نتایج دلالی «صفقه القرن» دوخته است.
این بار نیز مشخص است سعودی ها، نمی خواهند اصل داستان را قبول کنند، چرا که «معاملهی قرن» به مطالبات فلسطینی ها پاسخ نمی دهد و منافع اسراییل را تامین می کند. «صفقه القرن» چه به سرانجام برسد و چه ناکام بماند، کارت سعودی بازی و اعتبارشان خرج شده و برچسب خیانت به هفتمین پادشاه سعودی ملک سلمان بن عبدالعزیز چسبیده است.
همه چیز از فردای جنگ یوم کیپور شروع شد؛ زمانی که تحریم نفتی حامیان اسراییل در جنگ پایان یافت، آمریکا به نقطه ضعفش پی برد و توانست درپس مذاکرات محرمانه، به یک معامله شیرین برسد: امنیت آمریکایی در برابر نفت سعودی!
*On Saudi Arabia: هزار توی سعودی: روایتی از جامعه و حکومت عربستان سعودی، نشر اسم
صادق حسینی/خبرآنلاین: کتاب «ایران – آمریکا: گذشته شکستخورده و مسیر صلح» نوشته سید حسین موسویان دیپلمات ارشد و رییس سابق کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی و مذاکره کننده هسته ای است که خرداد ماه امسال در آمریکا منتشر شد و با استقبال فراوان مجامع سیاسی و رسانه ای روبرو شد. بلا فاصله پس از آمریکا، این کتاب توسط انتشارات تیسا در ایران به فارسی ترجمه و منتشر شد.
موسویان در این کتاب روایتی دست اول و شنیدنی همراه با جزییات قابل توجه از برخوردها و اتفاق های صورت گرفته در مسیر رابطه ایران و ایالات متحده را به بیانی روان ارایه کرده است.
نخستین سفیر ایران در آلمان متحد در فصل چهارم که به بررسی «سیاست تنش زدایی ایران با غرب» در دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره دارد، بخشی را به روایت ماجرای میکونوس و سناریوی ساختگی اسراییل در ضبط کانتیرهای ایرانی پر سلاح در بندر آنتروپف بلژیک اختصاص داده است. این دو حادثه تاثیری مخربی بر سیاست تنش زدایی هاشمی و رابطه با آلمان به عنوان دروازه ارتباط ایران و اروپا برجای گذاشت و موجب فراخوانی سفرای کشورهای اروپایی از ایران در میانه دهه ۱۳۷۰ شد.
موسویان در این فصل از کتابش روایتی از همکاری اطلاعاتی سعید امامی معاون وزارت اطلاعات با سازمان اطلاعات آلمان نقل کرده که در پی می آید:
اندکی پس از حادثه، آلمان را به مقصد تهران ترک کردم تا با مقامات کشور از جمله رییس جمهور(هاشمی رفسنجانی)، وزیر خارجه(علی اکبر ولایتی)، دبیر شورای عالی امنیت ملی(حسن روحانی) و وزیر اطلاعات علی فلاحیان ملاقات کنم. در ملاقات با وزیر اطلاعات، آقای فلاحیان مرا از عدم مداخله ایران در این ترور مطمئن ساخت و گفت معاون خود «سعید امامی» را برای همکاری کامل با مسئولان آلمان به آلمان خواهد فرستاد. علاوه بر این، در صورتی که هرگونه شواهدی دال بر مداخله ی ایران وجود داشت، بررسی بی قید و شرط آن در همکاری کامل با آلمانی ها امکان پذیر خواهد بود.
چند روز بعد، امامی وارد بن شد و پشت درهای بسته با عالی ترین مقام امنیتی آلمان ملاقات هایی برگزار کرد. مقامات امنیتی از هر دو کشور درخواست کرده بودند من در این جلسات شرکت نکنم.
بعدها من از یک منبع آلمانی آگاه شدم که موضع امامی در آن جلسه این بود که ایران در این ترور دخالت نداشته است. منبع به من اطلاع داد که موضع تهران(سعید امامی) این است که طرف سومی در این ماجرا دخالت داشته است و آلمانی ها را مطمئن ساخت که در صورت وجود هرگونه شواهد عینی، ایران جهت یافتن مقصرآن حادثه همکاری لازم را خواهد کرد و اگر لازم باشد رسیدگی های خود را برای رفع هرگونه تردید از دخالت ایران به کار خواهد گرفت.
سیدصادق حسینی(خبرآنلاین): سعید جلیلی مسئول تیم سابق مذاکره کننده هسته ای کشورمان با تشکیل کمیسیون ویژه ۱۵ نفره بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی که نیم بیشتر آنها از منتقدان و مخالفان برجام هستند، بار دیگر خبر ساز شده است. [چرا جلیلی شانتاژ می کند؟طرف اروپایی نامه جلیلی را برگرداند!]
رئیس تیم سابق مذاکره کننده هسته ای با بیان این که «تحریم ها لغو نمی شود» مدعی شد در آلماتی «حق غنی سازی ایران» برسمیت شناخته شده بود.
طرح این موضوع سبب شد تا یکی از اعضای کمیسیون برجام صحت و سقم این ادعا را با محمدجواد ظریف در میان بگذارد که البته رئیس تیم مذاکره کننده کنونی کشورمان با بلند نظری پاسخی به این ادعا و نیز انتقادات پرشمار دیگر سعید جلیلی نداد.[کلیدیترین صحبتهای ظریف در کمیسیون برجام/ چرا پاسخ جلیلی داده نشد؟]
ظریف با گفتن این که «من قصد پاسخ به دکتر جلیلی را ندارم ادامه داد که من حتی زمانی که ایشان مسئولیت پرونده را داشتند هیچ حرفی نزدم در حالی که از منتقدین جدی بودم». او تنها بر این تاکید کرد که « پیشنهاد غرب در آلماآتی دست ماست. اگر جایی گفته بودند که لغو می کنیم حق با شماست»
علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان نیز با بیان این که «حق غنیسازی در هیچ یک از مذاکرات ۱+۵ از سوی آمریکاییها به رسمیت شناخته نشد» ادعاهای جلیلی را رد کرد.
از سوی دیگر علی اکبر ولایتی مشاور امور بین الملل رهبر معظم انقلاب نیز به حرف های جلیلی اینچنین واکنش نشان داد: «کاملا تکذیب می کنم این ادعا به هیچ وجه درست نیست. اگر مسایل حل شده بود نباید تا اینجا ادامه پیدا می کرد!» [واکنش ولایتی به اظهارات جلیلی]
سعید جلیلی همواره در نزد افکار عمومی چهره ای ارزشی بوده است که البته در خصوص مذاکره با پنج بعلاوه یک توفیقی نداشته اما حضور او در کمیسیون برجام و اظهاراتی اینچنین مبنی بر نادیده گرفتن هرگونه دستاوردی از سوی تیم مذاکره کننده کنونی و طرح ادعاهایی از این دست که هیچ پایه و اساسی ندارد می تواند مردم را وادار به قضاوت جدیدی نسبت به او کند. [جلیلی: غرب، لغو تحریم ها را در دوره مذاکرات ما پذیرفته بود که پرونده را به دولت یازدهم تحویل دادیم]
بدون تردید به وجود آمدن فضای باز گفت و گو و بررسی پیرامون عملکرد تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان غنیمت است و باید آن را به فال نیک گرفت، فرصتی که در سراسر دوران مذاکره تیم آقای جلیلی با پنج بعلاوه یک هرگز فراهم نشد و حتی کسی شاید جرئت طرح آن را نیز نداشت. [دلواپسان مذاکرات هسته ای سال های گذشته از جلیلی سوالی نداشتند؟] به نظر می رسد اکنون به واسطه پدید آمدن این فضای جدید که آن نیز از برکات دولت تدبیر و امید است و می توان دولت حاکم را اینگونه به نقد کشید، فرصت انتقاد از تیم مذاکره کننده سعید جلیلی نیز به وجود آمده باشد [زیباکلام: جلیلی وقتی رئیس تیم مذاکرهکننده بود، یکبار اجازه کوچکترین انتقاد به مذاکرات را نداد]، تیمی که دستاورد مذاکراتش برای کشور، تصویب ۴ قطعنامه شورای امنیت عله کشور و منافع ملی بود که تنها یکی از آنها یعنی قطعنامه ۱۹۲۹ است که از آن به عنوان بدترین، ظالمانه ترین و شدیدترین تحریم ها علیه یک کشور در طول تاریخ سازمان ملل یاد می شود و این در جای خود یک رکورد محسوب می شود. [جلیلی باید درباره علل صدور قطعنامهها علیه ایران در کمیسیون برجام توضیح دهد]
قطعنامه شماره ۱۸۰۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز ۳ مارس سال ۲۰۰۸ (دوشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۸۶) با ۱۴ رأی مثبت در برابر یک رأی ممتنع و بدون رأی مخالف به تصویب رسید. در این قطعنامه دو تحریم جدید به تحریمهای قبلی اضافه شد: بازرسی محموله های هوایی و دریایی ایران و دقت عمل در اعتبارات و تسهیلات مالی.
دکتر جلیلی ۴ روز پس از تصویب نخستین قطعنامه علیه ایران در دوره تصدی مسئولیت دبیری شورایعالی امنیت ملی و مسئول پرونده هسته ای، ۱۷ اسفند ماه ۱۳۸۷ در دیدار میگوئل دسکوتو، رییس مجمع عمومی سازمان ملل متحد نظام حاکم بر شورای امنیت را مبتنی بر قدرت خواند که در آن نه دموکراسی بلکه قدرت بیشتر موجب داشتن سهم بیشتری برای تصمیمگیری درباره سرنوشت سایر کشورها میشود. او خواستار «بازتعریف ساختارها در عرصه اقتصاد و روابط اقتصادی» شد تا این روابط به ابزار سیاسی تحمیل سیاستهای قدرتهای بزرگ تبدیل نشود. [اگر در زمان جلیلی درست مذاکره می شد تحریم نمی شدیم/ دولت احمدی نژاد باید پاسخگو باشد]
قطعنامه ۱۸۳۵
قطعنامه۱۸۳۵ در تاریخ ۲۷ سپتامبر سال ۲۰۰۸(شنبه، ۶ مهر ۱۳۸۷) به تصویب رسید و ایران را به عدم تعلیق فعالیتهای غنیسازی متهم کرده است.
علی لاریجانی فردای تصویب این قطعنامه در مجلس گفت «درباره ادامه تفنن سیاسی با ۱+۵ شاید تصمیم دیگری گرفته شود». سعید جلیلی دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۷ در واکنش به قطعنامه ۱۸۳۵ سازمان ملل در نامه ای ۲ صفحه ای به خاویر سولانا نوشت: «فقدان تمدن گفتگو، برخی قدرتها را به تکیه بر اهرمهای فشار به جای استدلال و منطق کشانده است . برای جامعه جهانی جالب است که در روند گفتگو آنگاه که سوالی منطقی طرح میشود، طرف گفتگو به جای ارائه پاسخ از ابزار فشار استفاده می کند.»
جلیلی روز قبلش (یک شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۷) نیز در دیدار نیکلاس مادورو” وزیر خارجه ونزوئلا از موضع گیری درباره این قطعنامه امتناع کرده .بود. قطعنامه ۱۹۲۹
[بدترین و ظالمانهترین قطعنامهای که علیه کشورمان تصویب شد، کدام بود؟] اواخر اردیبهشت ۱۳۸۹ ایران بعد از مدت ها مذاکره علنی و محرمانه توانست در حاشیه اجلاس گروه ۱۵ «توافق نامه مبادله سوخته هسته ای» را با ترکیه و برزیل در ۱۰ بند به امضا برساند که بر اساس آن تهران ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده خود را به دولت آنکارا می داد تا ترکیه و برزیل از تداوم گفت و گوهای ایران با ۱+۵ استقبال کنند بدون این که تعهد خاصی به ایران داشته باشند. تنها ترکیه بر اساس بند ۸ نیز قبول کرده بود در صورت عدم توافق ایران با غرب، مواد هسته ای مان را به خودمان باز گرداند. [ناصری: توافق با برزیل و ترکیه، تاریکترین مقطع مذاکرات بود]
بلافاصله و در فردای امضای «بیانیه تهران»۲۳۴ نماینده مجلس با صدور بیانیه از آن حمایت قاطعانه کردند و تاکید کردند: «دولت همواره در این زمینه محکم و منطقی رفتار کرده». روزنامه کیهان در فردای امضا بیانیه هسته ای زیر عکس بزرگی که احمدی نژاد را در حال بالاگرفتن دست سایرین نشان می دهد، تیتر زد:« گامی دیگر در دیپلماسی هسته ای کشور: اقتدار و هوشمندی ایران در بیانیه ۳ جانبه تهران ».
۱۹۲۹ بدترین قطعنامه علیه ایران
شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۹ ژوئن سال ۲۰۱۰ (چهارشنبه، ۱۹ خرداد ۱۳۸۹) کمتر از یک ماه از گذشت بیانیه تهران شدیدترین قطعنامه خود علیه ایران را تصویب کرد. قطعنامه ۱۹۲۹ که چهارمین دور تحریمها علیه ایران به شمار میرفت با ۱۲ رأی مثبت، دو رأی مخالف و یک رأی ممتنع به تصویب رسید. این قطعنامه ایران را به عدم پایبندی به مفاد قطعنامههای پیشین سازمان ملل متحد و تعهدات آژانس متهم کرد.
ساعت ۲۲ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ بیانیه ای از سوی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی منتشر شد. سعید جلیلی در این بیانیه گفته بود:«بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران که بیش از دو سال پیش ارائه شد، بسترهای مناسبی را برای تلاش و همکاری جامعه جهانی حول نگرانیهای مشترک ارائه کرد. این بسته فرصتی برای تعامل حول موضوعات اقتصادی، سیاسی و بینالمللی بود که اگر طرف مقابل رویکرد منطقی به آن نشان میداد، فرصتهای مناسبی برای همفکری و حل مشکلات جامعه جهانی فراهم میشد؛ چنانکه جمهوری اسلامی ایران سعی کرد با ابتکار و تلاش مستمر برخی از این موضوعات را در همکاری با جامعه بینالمللی دنبال کند.»
دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۹ کاترین اشتون به هنگام ورود به لوکزامبورگ جواب جلیلی را این گونه داد: «نامهای به جلیلی برای دیدار و گفتوگو دربارهی مسائل هستهیی نوشتهام که در واقع در این مساله رویکرد هویج و چماق مدنظر است که هویج منظور گفتوگو و چماق منظور اعمال تحریم است.» [هر تیم مذاکره کننده چه دستاوردی داشت؟]
صادق حسینی{منتشر شده در خبرآنلاین/ بازنشر در عصر ایران، انتخاب} مذاکرات هسته ای و امضا توافق نامه «برجام» فرصت رسانه ای لازم را برای نواختن دولت حسن روحانی فراهم کرده است. فواد ایزدی نیز از جمله کسانی است از این فرصت بهره منده شده است. او از جمله نخبگان جریان اصول گرایی است که به یک باره در سپهر رسانه ای آن ها طلوع کرده. ایزدی که در دوران نوجوانی به آمریکا مهاجرت کرده پایان نامه دکتری ارتباطات سیاسی خود را از یک دانشگاه آمریکایی با عنوان «دیپلماسی عمومی آمریکا در ایران» نوشته است.
ایزدی که به شدت مورد علاقه صدا و سیما و رسانه های خاص است با ظهور اعتراضات مردمی در آمریکا که صداوسیما آن را «جنبش وال استریت» می خواند، رونمایی شد و این روزها به عنوان استاد دانشگاه و کارشناس هسته ای در انتقاد از دستاوردهای هیات مذاکره کننده ایران، به یک چهره منتقد تبدیل شده است.
مترجم کتاب «امپریالیسم بشردوستانه» که توسط انتشارات خبرگزاری فارس منتشر شده به تازگی در گفت و گو با یکی از خبرگزاری ها تاکید کرده« متن پیشنویس چند بخش مضر برای استقلال کشور دارد».
او در تمام مصاحبه اش به مخاطب اش چنین القا می کند که تیم مذاکره کننده هسته ای، ناپخته، شتاب زده و نفهمیده توافقی با ۱+۵ انجام داده که موجب «خدشه وارد شدن به استقلال کشور» شده است: «این قطعنامه یک گرز یا شمشیر خیلی بلندی بر روی سر ایران خواهد بود.»*
مهدی محمدی از یاران سعید جلیلی در مذاکرات نیز از دیگر افرادی است که به شدت تیم هسته ای را مورد انتقاد و اتهام قرار می دهد. او که با کنار رفتن تیم جلیلی به یک باره کت شوار منتقدین را تن کرده این روزها در رسانه های اصوال گرا به شدت خود را «دلواپس» نشان می دهد و بدون اشاره به «مسئولیت های تیم قبلی مذاکره کننده در تحمیل قطعنامه های سازمان ملل» علیه ملت و «خواندن بیانه های تاریخی و فلسفی» پیش بینی کرده «برجام عاقبت به خیر نخواهد شد» او با اتهام زنی های معمول روزنامه کیهان و وطن امروز گفته «شرکای آمریکا در داخل ایران، خیلی زود باید خلسه ناشی از توافق را کنار بگذارند.»
البته پاسخ به ادعاهای منتقدین کار چندان سخنی نیست. نقد اساسی آن ها که بعضا با اتهامات ناجوانمردانه و ادبیات سخیف نیز همراه است این است که آمریکا «دبه» می کند و زیر میز مذاکرات می زند و خلاف تعهداتش عمل می کند حال آن که محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه و رییس هیات مذاکره بارها بر این نکته پافشاری کرده که تعهدات «متناظر» و اقدامات «برگشت پذیر» است و این یعنی این که ایران به دلیل بی اعتمادی که به غرب دارد در «برجام» مکانیزمی طراحی کرده که هر گاه طرف مقابل تعهداتش را نقض کند، ایران گام متناظر با آن را بر خواهد داشت.
ظریف ۲۳ تیرماه ۱۳۹۴ در جمع خبرنگاران حاضر در وین تاکید کرد:«براساس توافقی که صورت گرفته سازوکاری در نظر گرفته شده اگر این کشورها نقض عهد کنند ایران میتواند به سرعت به برنامه خود بازگردد. سرعت بازگشت ایران به برنامه های قبلی خود و کنار گذاشتن تعهدات به هیچ وجه کمتر از سرعتی که طرف مقابل می توانند بازگردند نخواهد بود.»
وزیر امور خارجه با تاکید مجدد گفت:«مشخص است هر کس در هر زمانی چه کاری انجام دهد و اقدامات متوازن و متناظر است و همین بهترین تضمین است که ما اطمینان حاصل کنیم همه طرفها به تعهداتشان پایبند هستند.»
حال که منتقدین مذاکرات نشان داده اند هیچ اعتمادی به تیم مذاکره کننده دولت حسن روحانی ندارند، حداقل ادعای ولایت مداری خود را ثابت کنند و به راهبری ها، نظارت ها و بیانات رهبر معظم انقلاب توجه کنند تا شاید با «بصیرت» شوند و حقایق را بهتر درک کرده و اندکی آرامش پیدا کنند.
همین شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۴ رهبر معظم انقلاب در خطبه های نماز عید فطر تاکید کردند:« نکتهی اوّل تشکّر از دستاندرکاران این مذاکرات طولانی و نفسگیر است، رئیس جمهور محترم و بالخصوص هیئت مذاکرهکننده که حقیقتاً زحمت کشیدند و تلاش کردند؛ چه این متنی که تهیّه شده است، در مجاری قانونی پیشبینیشدهی خود تصویب بشود و چه نشود، اجر آنها محفوظ است؛… چه این متن تصویب بشود و چه نشود، به حول و قوّهی الهی، اجازهی هیچگونه سوءاستفادهای از آن داده نخواهد شد؛ اجازهی خدشهی در اصول اساسی نظام اسلامی به کسی داده نخواهد شد؛ قابلیّتهای دفاعی و حریم امنیّت کشور، به فضل الهی حفظ خواهد شد، اگرچه میدانیم دشمنان بر روی این نقطهی بخصوص، تکیهی زیادی دارند. جمهوری اسلامی، در زمینهی حفظ قابلیّتهای دفاعی و امنیّتی خود -آنهم در این فضای تهدیدی که دشمنان برایش بهوجود میآورند- هرگز تسلیم زیادهخواهی دشمن نخواهد شد.»
پی نوشت:
به گواهی گوگل تا پیش از استقرار دولت حسن روحانی، هیچ انتقادی از فواد ایزدی درباره مذاکرات هسته ای با ۱+۵ یافت نشده است.