گروه سیاسی آوش- سیدصادق حسینی: ویدیو، متن: ۱۰ سال از آغاز برجام برگذشت و در این مدت چالشهایی را پشت سرگذاشتیم و گشایشهایی هم ایجاد شد. به همین منظور گفتوگویی با غلامحسین (داوود) محمدنیا، دیپلمات پیشین، داشتیم . او دوران ریاست جمهوری بوش، اوباما و ترامپ را تجربه کرده و همچنین عضو تیم مذاکره کننده در دولت حسن روحانی بوده است. محمدنیا دورهای سفیر ایران در آلبانی بود و با فشار ترامپ در دولت اولش از آلبانی اخراج شد.
متن مصاحبه تفصیلی آوش با داوود محمدنیا، دیپلمات پیشین و عضو تیم مذاکرهکننده برجام را در ادامه میخوانید.
نمایندگی ایران پس از ۱۱ سپتامبر و با حضور دکتر ظریف فضا را خوب مدیریت کرد
برای شروع، اجازه دهید به آغاز فعالیت شما در نیویورک به عنوان عضو هیات نمایندگی ایران در سازمان ملل بپردازیم؛ زمانی که وارد نیویورک شدید، آغاز یک دوره جدید در سیاست خارجی آمریکا بود. دوره ریاستجمهوری جورج بوش و اوجگیری جریان نئوکانها که با حمله به افغانستان و سپس عراق همراه بود. در آن دوران، فضای نمایندگی ما در سازمان ملل و نگاهش به موضوع عراق و جنگ آن چهگونه بود؟
من در تیرماه ۱۳۸۲ مأموریت خود را بهعنوان دبیر اول نمایندگی دائم جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل آغاز کردم. این دوران تقریباً همزمان با سالگرد یکساله حوادث ۱۱ سپتامبر بود؛ عملیاتی تروریستی که نقطه عطفی در تاریخ معاصر محسوب میشود و همچنان آثار آن باقی مانده است.
با انتخاب جورج بوش پسر به ریاستجمهوری آمریکا که شاید بهتنهایی عامل تعیینکننده نبود جریان نئوکانها (محافظهکاران نوین) قدرت و نفوذ بیسابقهای یافتند؛ جریانی که تحت تأثیر مستقیم حوادث ۱۱ سپتامبر و تغییر فضای سیاسی در آمریکا بهشدت تقویت شد. این دوران اوج یکجانبهگرایی آمریکا بود. سیاستهایی مانند پیشدستی و پیشگیری که سالها در حاشیه قرار داشتند، امکان بروز یافتند. آمریکا از لاک انزواگرایی سنتی خود حتی در میان جمهوریخواهان سنتی خارج شد و رویکردی مداخلهجویانه در پیش گرفت.
این رویکرد مداخلهجویانه، ابتدا با بهرهبرداری از فرصت استثنایی ۱۱ سپتامبر و تجاوز نظامی به افغانستان آغاز شد و سپس حدود یکسال و نیم بعد، به تجاوز به عراق منجر شد. اگر فرصت باشد، فضای شورای امنیت و حال و هوای آن دوران و فضای افکار عمومی آمریکا را به تفصیل خدمتتان شرح خواهم داد.
تهاجم به عراق نتیجه یک تصمیم دفعی نبود. آمریکا ۱۲ سال بر روی پرونده عراق کار کرده بود؛ از زمان جنگ اول خلیجفارس در اوایل دهه ۹۰ میلادی. در آن زمان سازمان ملل قطعنامههای متعددی علیه عراق صادر کرد. جالب است که حتی از نظر شمارگان، قطعنامههای شورای امنیت درباره عراق بهطور پیوسته و پشتسرهم صادر میشد: از ۶۶۰، ۶۶۱، ۶۶۲، تا ۶۶۳، ۶۶۴، ۶۶۷ و …
در مدت کوتاهی، عراق تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل قرار گرفت. اگر این اتفاق نمیافتاد تجاوز نظامی به آن کشور نیز ممکن نمیشد. همه آن قطعنامهها تحت فصل هفتم صادر شده بودند؛ فصلی که کشورهایی را که متهم به اخلال در نظم و ثبات بینالمللی هستند، در زیرمجموعه خود قرار میدهد. متأسفانه ما نیز بهطور ظالمانهای مشمول این فصل شدیم.
عراق ۱۳ قطعنامه مهم از شورای امنیت دریافت کرد. در آمریکا نیز قوانین یکجانبهای مانند «قانون آزادسازی عراق» تصویب شد. در فضای رسانهای و افکار عمومی آمریکا به مدت ۱۲ سال بر طبل جنگ کوبیده شد تا نهایتاً زمینه برای حمله فراهم شود. بهانههایی مانند ارتباط با القاعده و وجود سلاحهای کشتار جمعی از جمله سلاحهای شیمیایی، میکروبی و اتمی مطرح شد.
اگر به مصاحبههای آقای محمد البرادعی ــ که البته درباره ایران سخن میگفت ــ مراجعه کنیم، میبینیم که از سال ۲۰۰۵ آمریکا فشارهای زیادی را بر وی وارد کرده بود؛ همانطور که در مورد عراق نیز چنین کردند.
با فشار بر آژانس، بازرسیهای گسترده از عراق انجام شد. رژیم صدام نیز در مقاطعی همکاری و در مواقعی مقاومتهایی داشت که نهایتاً به حمله نظامی منجر شد.
من بهخوبی به یاد دارم که در سال ۱۳۸۲ در جلسه شورای امنیت سازمان ملل حضور داشتم. در طبقه بالا و در بالکن نشسته بودم، زمانیکه جورج تنت، رئیس وقت سازمان سیا، و کالین پاول، وزیر خارجه وقت آمریکا، وارد جلسه شدند فضای رسانهای بسیار سنگینی حاکم بود.
آقای پاول در نطق خود سعی کرد با ارائه مدارکی، فضای لازم برای حمله را ایجاد کند. مثلاً تنت شیشهای کوچک از جیب کت خود بیرون آورد و ادعا کرد که این نمونه آب سنگین عراق است که در بازرسیها کشف شده است. همچنین فایلهای صوتی از شنودهای مربوط به فرماندهان عراقی پخش کردند که ظاهراً درباره سایتهای سیار حاوی سلاحهای کشتار جمعی صحبت میکردند.
با این حال آمریکا نتوانست مجوز شورای امنیت را برای حمله به عراق کسب کند و نهایتاً بدون مجوز این اقدام را انجام داد.
تجاوز به عراق در ۲۰ مارس ۲۰۰۳ آغاز شد. جالب است که پس از مرگ کالین پاول بسیاری از او با عنوان کسی که یک دروغ تاریخی درباره سلاحهای کشتار جمعی در سازمان ملل گفته بود، یاد کردند. با اینکه این جنگ حدود ۲۲ روز تا سقوط صدام به طول انجامید، اما اشغالگری آمریکا در عراق حدود ۱۱ سال ادامه یافت و تا به امروز نیز مردم عراق از آثار آن جنگ رنج میبرند.
از دیگر نقاط عطف دوران مأموریت من افشای برنامه هستهای ایران توسط گروهک منافقین بود. این اقدام در مرداد ۱۳۸۱ صورت گرفت، زمانی که «علیرضا جعفرزاده» طی یک کنفرانس خبری، سایت نطنز را افشا کرد و مدعی شد که ایران برنامه غنیسازی پنهانی دارد. این ادعا بهشدت مورد استقبال رژیم صهیونیستی قرار گرفت. اطلاعات دقیقی ندارم اما بسیار محتمل است که اطلاعات اولیه توسط رژیم صهیونیستی در اختیار منافقین قرار گرفته باشد.
در فضای آمریکا نیز ما بهشدت مراقب بودیم، چرا که میدانستیم آمریکاییها به دنبال امنیتیکردن پرونده جمهوری اسلامی ایران هستند. پس از حوادث ۱۱ سپتامبر دو جنگ در کشورهای همسایه ما آغاز شد. سخنرانی مشهور “محور شرارت” از سوی بوش ایراد شد و پس از ۱۱ سپتامبر نام جمهوری اسلامی ایران بهصراحت مطرح شد. در آن مقطع نمایندگی ما بهخوبی این فضا را مدیریت کرد؛ بهویژه در دوران حضور آقای دکتر ظریف.
در آمریکا چهرههایی مانند جان بولتون، پل ولفوویتز و دونالد رامسفلد در رأس سیاستگذاریهای امنیتی و نظامی بودند. شعاری که آن زمان از زبان برخی مقامات صهیونیستی از جمله نتانیاهو نقل میشد، این بود: «پسران به عراق میروند، مردان به ایران».
ما این فضا را بهخوبی تحلیل و به کشور منتقل میکردیم. بدون آنکه تهدیدات را بیش از اندازه بزرگنمایی کنیم، یا از سوی دیگر اطمینان بیمبنایی ایجاد کنیم. در داخل کشور حتی در برخی جلسات خاص، این برآورد وجود داشت که ایران هدف حمله خواهد بود، نه عراق اما نمایندگی ما هرگز چنین برآوردی را ارائه نکرد.
در مواجهه با افشاگری منافقین نیز این تجربه و شناخت را داشتیم که بدانیم هدف امنیتی کردن فضای ایران در سطح بینالمللی است و بهدرستی واکنش نشان دادیم.
ادامه خواندن “ناشنیدههایی از برجام و پرونده گم شدن رابرت لوینسون آمریکایی در ایران: آقای ظریف، متن برجام را دیکته میکرد و مینوشت نه طرف آمریکایی”