ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست

حسین فردوست در لباس نظامی
حسین فردوست در لباس نظامی

حوادث بعد از انتخابات فرصتی پدید آورده است تا با نگاهی جذاب تر به تاریخ معاصر به ویژه دوران پهلوی ها و پیروزی انقلاب اسلامی، دقت کنیم. برای این کار مطالعه خاطرات رجال سیاسی آن زمان، می تواند بستر اطلاعاتی خوبی برای مخاطب ایجاد کند، هرچند برای راستایی آزمایی، باید آنها را با منابع دیگر نیز تطبیق داد تا تصویر واقع بینانه تری به دست آید. بدون شک کتاب خاطرات ارتشبد حسین فردوست و اسدالله علم جز منابع خوب است.
انتشار کتاب خاطرات حسین فردوست واکنش های فروانی به همراه داشت. برخی آن را تحریف واقعیات و برخی نیز آن را همراه با حب و بغض دانسته اند. احسان نراقی در کتاب «آن حکایت ها» می گوید: فردوست با بزرگنمایی فساد دربار عملا بازجوهای خود را فریب داده است تا اطلاعات اصلی و جدی را مخفی کند. نراقی معتقد است این کتاب حول محور، مسائل جنسی و خصوص افراد و به خاطر خوشامد مسئولین انقلاب به بدگویی افراطی از آمریکا پرداخته است.
از اشکالات دیگری که احسان نراقی به کتاب فردوست گرفته این است که فردوست معدنی از تجارت اطلاعاتی است در حالی که بازجوی وی نهایتا جوانی بیست و چندساله. بدیهی است که این جوان اشرافی به تمامی مسائل حکومت و نظان پهلوی نداشته است. پس فردوست هرطور که خواسته است اظهارات خود را بیان کرده است بدون این که نگرانی از بابت تصدیق آن داشته باشد.

به هر حال با نگاهی به تاریخ حکمرانی پهلوی و مقایسه ی آن با دوران حاضر، متاسفانه شباهت های ماهوی وجود دارد که برخی از آنها که به عقل بنده رسیده است در پی می آید.
–    یکی از طرح هایی که محمدرضا پهلوی در ابتدای حکومتش تا اواسط دهه ۳۰ انجام داد، تقویت نیروهای شبهه نظامی بود. حسین فردوست دراین باره می نویسد: حزب آریا یک شاخه نظامی داشت. ارفع در منزل شخصی خود تعداد قابل ملاحظه ای از افسران ارشد را گرد می آورد و آنها را هدایت می کرد. گرداننده ی اصلی شاخه نظامی سرتیپ دیهیمی و مغز متفکر آن سرلشگر حسن اخوی بود.این حزب بنا به تصویت محمدرضا ایجاد شده بود. هدف این حزب این نبود که مثلا یک تظاهرات صد هزار نفری راه بیاندازد که البته می توانست چنین جمعیتی را با وسایل مختلف جمع کند، بلکه هدف حزب در اختیار گرفتن مشاغل حساس نظامی و غیر نظامی بود.

جاده یک طرفه ی استبداد
جاده یک طرفه ی استبداد

–    تاسیس و حمایت از احزاب وابسته به دربار از سال های ۱۳۲۰ تا سال های پایانی حکومت منفور پهلوی. از حزب سومکا، آریا، مردم ایران، اراده ملت، رستاخیر! . فردوست در این باره می نویسد: یکی از این احزاب که محمدرضا هزینه ی آن را تامین می کرد، حزب سومکا، سوسیالیسم ملی کارگران ایران، بود که توسط داوود مشی زاده راه انداخته شده بود. اعضای این حزب با مخالفین محمدرضا مبارزه می کردند، حتی مبارزات خیابانی سخت، آنها برای حمله به مخالفین چماق های مخصوص دسته کوتاه داشتند. به هزینه محمدرضا، آنها خانه ای اجاره کرده بودند و وسایل خانه هم توسط دربار تامین می شد. در این خانه آنها جلسات سخنرانی منظم داشتند و حملات خیابانی را طراحی می کردند. آنها خود را به شدت «شاه پرست» می خواندند … اعضای حزب اکثراً جوان و زیر ۲۰ سال سن داشتند و با اونیفورم به شکل واحد نظامی در خیابان ها دیده می شدند. .. تقلید از هیتلر هم علاقه شخصی منشی زاده بود و هم برای رعب و وحشت.
–    برخوردهای سطحی با مسئله فساد اداری. در حالی که بر همگان واضح بود که فساد اداری در ایران ناشی از تاثیرات حکومت استبدادی و ایلگارشی (فامیل سالاری) و رابطه سالاری است، محمدرضا پهلوی برای آرام کردن مردم، هویدا را قربانی کرد. مردم یادشان نرفته است که محمود احمدی نژاد چه در دوره قبل و چه در این دوره چگونه به سایر جریانات که وابسته به حاکمیت نیستند به عنوان مبارزه با فساد حمله کرد و برخلاف اخلاق اسلامی اتهاماتی بی پایه و اساس را در سطح ملی مطرح کرد.  فردوست در این باره می نویسد: از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۷ تنها در قسمت تحقیق بازرسی شاهنشاهی ۳۷۵۰ پرونده سوء استفاده کلان تشکیل شد که عموما به دادگستری ارجاع گردید. من هر ۲ ماه یک بار از طریق افسر دفتر ویژه که مسئول پرونده ها بود، پیشرفت کار را سئوال می کردم. اصلاً پیشرفتی وجود نداشت و صفر بود. همه پرونده ها طبق دستور شفاهی نخست وزیر به وزیر دادگستری بایگانی می شد و محمدرضا نیز به این امر اهمیت نمی داد و از نظر او بی ایراد بود.
–    یکی دیگر از شباهت های تلخ و دردناک رژیم منفور پهلوی با دوران حاضر، دموکراسی است. که آن رژیم منفور وقاحت را به عالی ترین درجه رسانده بود و برای تمامی انتخابات ها کمیته ای از هویدا، علم، رییس ساواک و فردوست تشکیل می داد تا صلاحیت و وفاداری کامل و تام آنها به مقام عظمای همایونی تایید شود. بعد در لیستی اسامی افراد، میزان آرا و یا پستی که باید اختصاص می یافت نوشته می شد. سپس به تایید محمدرضا می رسید و این افراد نماینده، سناتور و وزیر می شدند.
–    مسئله دموکراسی نیز از دیگر مسائلی است که رویکردهای مشابهی در دوران پهلوی و جمهوری اسلامی به آن وجود داشته است. در آن دوران سرکوب و خشونت، محمدرضا پهلوی خطاب به خبرنگاران می گفت: مسئله ی حقوق بشر و دموکراسی در ایران متفاوت است و تعریف خود را داریم. ما در ایران نهایت دموکراسی را در عین رعایت حقوق بشر داریم!
متاسفانه به نظر می رسد به رغم تفاوت بنیادین فلسفه ی تشکیل جمهوری اسلامی  با سلطنت پهلوی در ظاهر هنوز رویکردهای مشابه با دوران ستم شاهی به شدت دنبال می شود.

وسیعلم الذین ظلموا أی منقلب ینقلبون… و کسانى که ستم کرده‏اند به زودى خواهند دانست به کدام بازگشتگاه برخواهند گشت

فرش قرمز استبداد، مانا نیستانی
فرش قرمز استبداد، مانا نیستانی
طراحی جلد فوق العاده ضعیف است
طراحی جلد فوق العاده ضعیف است

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی؛ خاطرات ارتشبد سابق حسین فردوست

جلد اول: خاطرات حسین فردوست
ویراسته ی: عبدالله شهبازی
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
چاپ اول: ۱۳۶۹ چاپ بیست و ششم: ۱۳۸۷ تیراژ: ۲۱۰۰ نسخه
انتشارات اطلاعات

ظهور و سقوط سلطنت پهلوی

جلد دوم: جستارهایی از تاریخ معاصر ایران
تالیف: عبدالله شهبازی
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی
چاپ اول: ۱۳۶۹ چاپ بیست و ششم: ۱۳۸۷ تیراژ: ۲۱۰۰ نسخه
انتشارات اطلاعات
جلد دوم کتاب بیشتر به بیانیه ای سیاسی درباره رجال دوره ی معاصر است همچنین با بزرگ نمایی نقش دولت های خارجی، نقش بی تدبیری این رجال کمرنگ شده است.

دسته‌هادسته‌بندی نشده