{گزارش تصویری بی نظیری از درگیری های سوریه} با آغاز بحران سوریه، بسیاری از ایرانیان با خوش بینی آن را در راستای بهار عربی و جنبش های دموکراسی خواهانه ی عربی ارزیابی می کردند، بودند و هستند کسانی که نه تنها به مشی مسلحانه اعتراضی نمی کردند بلکه معتقد بودند می شود از دل چنین خشونت هایی مردم سالاری متولد شود.
با گذشت بیش از ۲۰ ماه از این بحران روشن شده است که آن چه که امروز در سوریه می گذرد کمترین نسبت را با دموکراسی دارد و در واقع دعوایی است با هدف تضعیف قدرت سیاسی بلوکی از قدرت (ایران و روسیه) و تقویت بلوک دیگری(آمریکا و عربستان و قطر).
توجه به موضع گیری های روسیه و چین از سویی و آمریکا و انگلیس از سوی دیگر در شورای امنیت کاملا موید این است که آنچه در سوریه می گذرد رقابت قدرتی است که هزینه ی آن را مردم سوریه می دهند.
حال با گذشت ۲۰ ماه ابعاد بحران سوریه بیشتر آشکار شده است که حتی فوکویاما هم چنین می گوید: در سوریه بیش از ۱۸ ماه است که جنگی خونین در گرفته که به روشنی میبینیم با همه نظریههایی که برای انقلابهای بهار عربی زده میشود، متفاوت است. ما نمیتوانیم بگوییم کشوری وارد جنگ داخلی شود به صرف این که به دموکراسی برسد. نه تنها سوریه بلکه هیچ کدام از کشورهای عربی را نمیتوان با دموکراسیهای اروپا مقایسه کرد.
اندیشمند آمریکایی تاکید می کند: در سوریه اگر حکومت اسد سقوط کند مشکلاتی بسیار بزرگ روی خواهد داد که کاملا از مباحث دموکراسی خواهی و آزادی طلبی جدا خواهد بود. در سوریه بحث قومیتها مطرح است. این بحث باعث میشود تا نگاه به دموکراسی کاملا تغییر کند. به عبارت دیگر هنگامی که بحث برتری قومیتها مطرح میشود موضوع دموکراسی خواهی کنار گذاشته میشود. این دقیقا چیزی است که ما در سوریه شاهدیم.
فوکویاما معقد است: در نبود اسد ما خواهیم دید که کشور از هم پاشیده خواهد شد و مرکزیتی که هر کشوری نیاز دارد تا بتواند براساس آن به دموکراسی برسد از بین خواهد رفت. از این رو به اعتقاد من در سوریه با این وضعیت هیچ کس به اهدافش نمیرسد، نه دموکراسی خواهان به دموکراسی خواهند رسید و نه هیئت حاکمه که بشار اسد رئیسجمهور آن است میتوانند قدرت سابق خود را حفظ کرده و در وضعیت سابق خود باقی بمانند.
یک سال و نیم پیش از یک روزنامه نگار برجسته جهان عرب درباره حوادث سوریه سئوال کردم گفت: بس حرب الطائفیه. فقط جنگ قومی.