«از مخالفت هم نباید بترسیم، تا مخالفت نباشد کار خوب ما معلوم نمی شود. مخالف که اشتباهات ما را گفت، ما را به کارمان بیشتر آشنا می کند. دهان مخالف را که ببندیم خودمان به بیراهه می رویم. خودمان به دیوار می خوریم چرا که کسی نیست که خطرهای بین راه به ما بگوید.»
«دیگر سن و سالی که از من گذشته اگر مسئولان این پیرمرد درد کشیده را قابل بدانند، این ریش سفید جبهه ها را قابل بدانند، می گویم که هوای این مردم را داشته باشند. به خدا قسم این مردم را باید روی سر بگیرند و خاک پای شان را سرمه چشم کنند. از پیغمبر و علی یاد بگیرند که با مردم چگونه بودند. غرور و تکبر آدم را بالا نمی برد، بلکه به زمین می زند. آدم را از مردم دور می کند. باید نسبت به خرج و دخل دولت، به مردم گزارش داد. باید برای خرج کردن پول نفت، به مردم گزارش داد. باید با برنامه پیش رفت… اگر ما مملکت را با برنامه پیش ببریم، همه چیز حساب شده باشد، آن وقت اگر خدا هم کمک کند دیگر نور علی نور است. اما بی برنامه، خدا هم به آدم کمک نمی کند.»
این ها آ خرین جملات کتاب خاطرات حاجی بخشی است: صفحات۱۸۶-۱۸۷.
حاجی ذبیح الله بخشی همان حاجی بخشی، از جمله نوستالژی های دوران ماست: با قامتی رشید، محاسنی سفید، قطار فشنگی بر تن و تفنگی حمایل شده. حاجی بخشی نماد انسان هایی است که با وجود اختلاف سلیقه با هم، در اعتقادشان مخلصانه عمل کردند و دغل کاری نکردند که سید الشهداء فرمود: إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ. به درستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.
در ایام نوروز که بهشت زهرای تهران میزبان خیلی ها است، قبور شهداء از جمله شلوغ ترین بخش ها بود و در این میان البته سهم مشهورین از فاتحه و صلوات بیشتر است.