صادق حسینی {منتشر شده در خبرآنلاین، عصر خبر، الف، بررسی استراتژیک، انصاف} از چهارشنبه که فاجعه حمله شیمیایی در سوریه تیتر یک رسانه های جهانی شده است؛ موجی از پست های جنگی فضای مجازی را پر کرده است؛ کاربران ایرانی که با هنرمندی صداوسیمای ضرغامی گوش شان به رسانه های خارجی است بشار اسد و ارتش سوریه را مقصر می دانند و در فضای رسانه ای و مجازی این روزها خیلی ها به جنگ فکر می کنند.
اما به راستی ابر قدرت (امریکا) و اقمار قدرت(اروپا) و کارگران قدرت(اعراب و ترکیه) به سوی جنگ می روند؟
اما به راستی ابر قدرت (امریکا) و اقمار قدرت(اروپا) و کارگران قدرت(اعراب و ترکیه) به سوی جنگ می روند؟
برای پاسخ به این سئوال توجه به چند نکته ضروری است.
– شرایط آمریکای سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ با شرایط ده سال بعدش تغییرات فراوانی کرده است.
– در دهه گذشته، آمریکا در اوج سرخوشی ده ساله بعد از جنگ سرد و بعد از حادثه یازدهم سپتامبر مداخله نظامی در افغانستان و عراق را مد نظر قرار داد که نتایج سیاسی و امنیتی اش کاملا مشخص است.
– در آن سال ها روسیه به دلیل مشکلات اقتصادی بروزات قدرتش کمتر بود و امروز بیشتر است و مسکو می خواهد یک قدرت موثر و بازیگر اصلی باشد. وتوی چندباره قطع نامه های شورای امنیت درباره سوریه یکی از آخرین نشانه های آن است.
– تجربه در مجموع ناموفق آمریکا در عراق بود که او را از حضور در لیبی برحذر داشت؛ حال چه اتفاقی ویژه ای رخ داده است که آمریکایی که نخواست در لیبی حضور پیدا کند و هزینه های آن را به پردازد را مجبور کند وارد جنگی شود که منطقه حساس غرب آسیا را به یک جهنم واقعی تبدیل می کند.
– نگاهی به پرونده سوریه از سال ۱۳۸۹ نشان می دهد که جنگ داخلش اش از همان ابتدا مملو از جنایات جنگی است و بعد از هر جنایت حمله های سیاسی و تبلیغاتی فروانی به دولت سوریه می شود و بعدش که نتیجه ای حاصل نشد، برای مدتی سوریه فراموش می شود تا جنایت بعدی.
– چند سالی است چرخه بحران در غرب آسیا این گونه است: پرونده هسته ای ایران، پرونده امنیتی عراق، پرونده حزب الله لبنان(اسلحه و ترور رفیق حریری)، پرونده فلسطین و به تازگی پرونده سوریه. تقریبا ده سال است که این چرخه ادامه دارد. غرب مدتی روی ایران بعد عراق بعد لبنان و فلسطین وقت می گذارد حال در این چرخه دوباره نوبت پرونده سوریه شده است.
– توازن قدرت منطقه ای و حضور بازیگران خارجی قدرتمندی مانند روسیه اجازه نمی دهد این چرخه بحران از چارچوب های بازی خارج شود.
– در بیست سال گذشته، ایران تبدیل به یک بازیگر قدرتمند منطقه ای شده است که از افغانستان تا لبنان تاثیر گذار است حضور ایران از آغاز فعالیت های مسلحانه جنگجویان خارجی در سوریه نشان داده است، اگر روسیه در فضای سیاسی حامی سوریه است، ایران به صورت کاملا جدی حامی دولت دمشق است.
– شرایط آمریکای سال ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ با شرایط ده سال بعدش تغییرات فراوانی کرده است.
– در دهه گذشته، آمریکا در اوج سرخوشی ده ساله بعد از جنگ سرد و بعد از حادثه یازدهم سپتامبر مداخله نظامی در افغانستان و عراق را مد نظر قرار داد که نتایج سیاسی و امنیتی اش کاملا مشخص است.
– در آن سال ها روسیه به دلیل مشکلات اقتصادی بروزات قدرتش کمتر بود و امروز بیشتر است و مسکو می خواهد یک قدرت موثر و بازیگر اصلی باشد. وتوی چندباره قطع نامه های شورای امنیت درباره سوریه یکی از آخرین نشانه های آن است.
– تجربه در مجموع ناموفق آمریکا در عراق بود که او را از حضور در لیبی برحذر داشت؛ حال چه اتفاقی ویژه ای رخ داده است که آمریکایی که نخواست در لیبی حضور پیدا کند و هزینه های آن را به پردازد را مجبور کند وارد جنگی شود که منطقه حساس غرب آسیا را به یک جهنم واقعی تبدیل می کند.
– نگاهی به پرونده سوریه از سال ۱۳۸۹ نشان می دهد که جنگ داخلش اش از همان ابتدا مملو از جنایات جنگی است و بعد از هر جنایت حمله های سیاسی و تبلیغاتی فروانی به دولت سوریه می شود و بعدش که نتیجه ای حاصل نشد، برای مدتی سوریه فراموش می شود تا جنایت بعدی.
– چند سالی است چرخه بحران در غرب آسیا این گونه است: پرونده هسته ای ایران، پرونده امنیتی عراق، پرونده حزب الله لبنان(اسلحه و ترور رفیق حریری)، پرونده فلسطین و به تازگی پرونده سوریه. تقریبا ده سال است که این چرخه ادامه دارد. غرب مدتی روی ایران بعد عراق بعد لبنان و فلسطین وقت می گذارد حال در این چرخه دوباره نوبت پرونده سوریه شده است.
– توازن قدرت منطقه ای و حضور بازیگران خارجی قدرتمندی مانند روسیه اجازه نمی دهد این چرخه بحران از چارچوب های بازی خارج شود.
– در بیست سال گذشته، ایران تبدیل به یک بازیگر قدرتمند منطقه ای شده است که از افغانستان تا لبنان تاثیر گذار است حضور ایران از آغاز فعالیت های مسلحانه جنگجویان خارجی در سوریه نشان داده است، اگر روسیه در فضای سیاسی حامی سوریه است، ایران به صورت کاملا جدی حامی دولت دمشق است.
– کودتای نظامیان در مصر یک هدف اصلی داشت: قدرت نگرفتن اخوان المسلمین. حال به فرض سقوط دولت بشار اسد در اثر حمله خارجی ها روی کار آمدن یک جریان اخوانی محتمل است. آیا اقمار قدرت می پذیرند یک کشور سلفی در کنارشان شکل بگیرد؟ اگر چنین است چرا از کودتای نظامی در مصر حمایت کردند؟
– تاریخ نشان داده است که سوریه برای روس ها از دوره کمونیست ها مهم بوده است. در جریان حمله نظامی ترکیه به سوریه در میانه قرن گذشته، نیز خورشف با تهدید کندی به مقابله به مثل اتمی، نشان داد که سوریه ارزش راهبردی فراوانی برایش دارد.اما برای تصمیم گیری درباره ورود آمریکا به جنگ داخلی، اوباما باید پاسخ های محکمی داشته باشد:
– آیا با حمله آمریکا چه محدود و چه غیر محدود، دولت بشار اسد به طور حتم سقوط می کند؟
– واکنش مردم سوریه، به حمله آمریکا چه خواهد بود؟
– با حمله آمریکا، واکنش روسیه، ایران و حزب الله چه خواهد بود؟
– در صورت سقوط دولت اسد، تجربه عراق در سوریه تکرار می شود؟
– در صورت سقوط دولت اسد، در سوریه چه دولتی روی کار می آید: یک دولت سلفی-اخوانی، یک دولت سکولار، یک حکومت نظامی؟
– اگر مدت زمان حمله آمریکا بیش از پیش بینی آن ها شد، آمریکا جنگ را ادامه می دهد.
– آیا با حمله آمریکا چه محدود و چه غیر محدود، دولت بشار اسد به طور حتم سقوط می کند؟
– واکنش مردم سوریه، به حمله آمریکا چه خواهد بود؟
– با حمله آمریکا، واکنش روسیه، ایران و حزب الله چه خواهد بود؟
– در صورت سقوط دولت اسد، تجربه عراق در سوریه تکرار می شود؟
– در صورت سقوط دولت اسد، در سوریه چه دولتی روی کار می آید: یک دولت سلفی-اخوانی، یک دولت سکولار، یک حکومت نظامی؟
– اگر مدت زمان حمله آمریکا بیش از پیش بینی آن ها شد، آمریکا جنگ را ادامه می دهد.
– اگر دامنه جنگ به اسراییل کشیده شود، اسراییل توان تحمل آن را دارد؟
با توجه به این نکات و مسائل راهبردی دیگر بعید به نظر می رسد آمریکایی ها یک تهاجم پر ابهام را دوباره تجربه کنند.