صادق حسینی؛ خبرآنلاین: رمان «گود» که بهتازگی از سوی نشر چشمه روانه بازار شده، در میان رمانهای ایرانی که بیشتر درگیر روزمرگیهای زندگی هستند یک اتفاق است. رمانی که از ۱۵ خرداد ۴۲ و حتی قبل از آنیک رشته حوادث را دنبال میکند تا به امروز.
بستر روایتی که «مهدی افشار نیک» که سابقه سالها روزنامهنگاری دارد برای این رمان انتخاب کرده، توجه به محلههای قدیمی و خاص تهران است که امروز بهنوعی هم ازدسترفته هستند: بازارچه نایبالسلطنه و محلههای آب منگل و ادیب.
در بستر مکانی روایت، هم بازارچه مهم است که سقف قدیمی آن همیشه موردتوجه همگان و کاسبان آن بوده و هست و هم زورخانهای که «گود» آن «بو» گرفته است. بوی بد بهعمد چندین سال اصلاً موردتوجه قرار نمیگرد، حتی وقتی «ناظم پهلوون زورخونه» از بوی گود شکایت میکند، متولیان زورخانه خیلی این شکوه را جدی کمی گیرند. در اصل نویسنده به ظرافت نقدی به پهلوانی و زورخانه وارد میکند که در جریان کودتای ۲۸ مرداد همراه با کودتاچیان شده و خانه مصدق را غارت کردند. پشیمانی «سید ناظم» از همراهی با «شعبون بیمخ»؛ شعبان جعفری؛ در آن روز و بوی بد گود زورخانه، مظهر و نماد این جریان است.
دومین عنصر ساختاری در رمان «گود» سقف بازارچه است که زیر آن کاسبان هم به کسب مشغولاند و هم به وقتش به عزاداری و مناسک آیینی. بر این بستر، روایت ۴ دختر چریک مجاهد شکل میگیرد که کشاکش اصلی داستان به ماجرای سال ۵۴ و تغییر ایدئولوژیک آن میپردازد.
رمان هم به اتفاقهای واقعی مثل ربودن پسر اشرف و ترور مجید شریف واقفی و دستگیری وحید افراخته نظر دارد و آنها را وارد متن داستان میکند؛ هم اینکه خود رمان، به خلق روایتی درونمتنی از ماجراهای ترورهای درونسازمانی میپردازد که یکی از صحنههای درخشان این رمان است.
اما ضعفی که شاید برای گود بتوان متصور شد ساختار زبانی و محاورهای رمان است. نوع کلام در فصلهای اول این تصویر را به خواننده میدهد که با یک رمان جنوب شهری و پهلوونی و تهران قدیمی روبهروست؛ اما وقتی روایتهای سیاسی رمان شکل میگیرد شکافی بین زبان و لحن داستان اتفاق میافتد. درواقع خواننده انتظار ندارد رمانی بهشدت سیاسی را با زبانی جنوب شهری بخواند.
البته شاید نویسنده که خود متولد محله «دولاب» است، خواسته با این لحن، جلوهای تازه به ادبیات جنوب شهری که صرفاً محدود به «مرام بازی و لوطی منشی» شده بود ببخشد؛ تلاشی که شاید برخی آن را نپسندند. بهخصوص اینکه داستان پرشهای زیادی از متن به زمانهای مختلف در ۱۸ فصل کتاب دارد: چنانچه فصل اول در سال ۴۲ است، فصل دوم در سال ۸۴، فصل سوم در سال ۵۹، فصل چهارم در سال ۴۹!
از نکات قابلتأمل دیگری که بر این رمان میتوان متصور شد تعدد شخصیتهاست. خواننده باید به صفحات قبل رجوع کند تا نخ شخصیتها از دستش نرود. شاید رمانی که نزدیک به ۵۰۰ صفحه است باید شخصیت زیاد داشته باشد تا کشش داستان حفظ شود! به نظر گود شبیه همان بازارچه نایبالسلطنه در اوج وقت کاری و کاسبی است.
رمان «گود» در خلق صحنههایی از تاریخ سیاسی ایران بهخوبی موفق شده است. صحنه ترور «مجید شریف واقفی» بااینکه عین روایت تاریخی است اما در دل داستان خودی و حکشده است و در متن روایت قرار دارد.
نویسنده در اینکه به ماجراهای واقعی و رخداده، بار دراماتیک بخشیده موفق عمل کرده است. ازایندست روایتها در داستان زیاد است؛ بهعنوان نمونه: صحنه آوردن کشتههای جنگ ظفار به همراه تلویزیونهای قاچاق، صحنه دستگیری محمدرضا سعادتی، صحنه شروع جنگ و بمباران تهران، صحنه آزادسازی خرمشهر و درد و دل صائب با بیتالله، صحنه رویارویی مستانه و مریم در تنگه پاتاق و بعدازآن در پاریس؛ اینها همه از دل واقعیتها برآمده است اما جنبه ادبی و هنری پیداکرده است و خواننده نه بهعنوان گزارشی تاریخی که بهعنوان یک اتفاق ادبی آن را دنبال میکند.
«گود» در سرک کشی به احوالات مجاهدین (منافقین) قبل از تغییر ایدئولوژی و پسازآن و تحولات سالهای اول انقلاب و اینکه چطور دوستیهای نزدیک به دشمنیهای عمیق بدل شد و نفرتی که از تغییر ایدئولوژی در بین مبارزان علیه شاه ایجاد شد و تأثیراتی که بعدها گذاشت، موفق عمل کرده است.
درواقع «مهدی افشار نیک» نه گزارشی تاریخی که برشی ادبی از تاریخ سیاسی زده است و آدمهایی از دل تاریخ برای خود برگزیده و ساخته است که به زبان و بیان او ماجراها را روایت میکنند. از طرفی هم باید به درونی کردن برخی شخصیتها در این رمان توجه داشت که مهمترین درونی سازی شخصیتهای واقعی؛ روایت «پرویز ثابتی» معاون امنیت داخلی ساواک است. ثابتی در خاطرات و ادعاهایش را در قالب گفتوگو با عرفان قانعی فر چند سال پیش منتشر کرده که با واکنشهای فراوانی روبرو شد.
نویسندهی رمان «گود» با طنازی سعی کرده اضافهکاری برای ثابتی به تراشد و او را رئیس و گرداننده چندین فاحشهخانه در تهران کرده که زنهای زیادی بهفرمان او اینسو و آنسو میروند. ثابتی در خاطراتش به استفاده از این زنان برای مهار برخی روحانیون اشارهکرده است.
داستان بعد از فرازوفرودهای بسیار درحالیکه معمای «بوی بد» گود حلشده به سمت اتفاقی در سقف بازارچه پیش میرود؛ جایی داستان تمام میشود؛ که گویی تازه اول قصه است. گود روایت آغاز یک داستان ۵۰ سالهی ایرانی-تهرانی است.