سه شنبه تاریخی هاشمی رفسنجانی؛ شادی زودگذر افراطیون

سه شنبه ها؛ روزهای جالبی از آب درآمده اند، به وی‍ژه این سه شنبه ۱۷ اسفند۱۳۸۹: روزجهانی زن،  سه شنبه اعتراض، روز حذف سیاسی از ریاست تنها منصب انتخابی اش.
بالاخره با روندی که از انتخابات ۱۳۸۴ با دور جدیدی از تخریب هاشمی رفسنجانی که این بار از سوی اصولگرایان و نه اصلاح طلبان آغاز شد و در انتخابات ۱۳۸۸ به اوج خود رسید، هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان خداحافظی کرد.
بعد از انتخابات سال گذشته و آغاز اعتراضات مردمی که اقتدارگرایان سناریو حذف هاشمی و تبدیلش به یک منتظری دیگر را دنبال کردند و با مقاومت سرسختانه حامیان متنفذ هاشمی در قم و جامعه سیاسی و مردم به نتیجه نرسیدند و  تخریب ها و فحاشی ها را شدت بخشیدند تا شاید این سیاست مداری کرمانی را عصبی کنند، امروز برایشان نقطه عطفی محسوب می شود.
به نظرم رییس بودن یا نبودن هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگانی  که به جهت مشکل ساختاری عملاً امکان انجام وظایف قانونی را ندارد، فضیلتی برایش نیست کما این که فرموده اند: المکان بالمکین.
هاشمی به دلیل سبقه سیاسی و مجاهدت هایش در طول دوران انقلاب اسلامی، تثبیت نظام و فرماندهی جنگ و ایام سازندگی از ساخت سیاسی ایران حذف شدنی نیست.
سابقه تخریب هاشمی از سوی افراطیون اصلاح طلب مانند اکبر و اصولگرایان افراطی نشان داد که هاشمی ریشه دار تر از این است که با این فشارها سیاست ایران را رها کند.
برغم همه ی این تخریب های ناجوانمردانه برای رفتن هاشمی از مجلس خبرگان و حتی مجمع تشخیص مصلحت، هاشمی همان هاشمی می ماند: سیاست مدار آرام و میانه رو.
به نظر می رسد حال که هاشمی ۷۶ ساله از پست های سیاسی فاصله گرفته است، فرصتی مهیا شده تا فعالیت سیاسی ای را دنبال کند که قبلا محذوراتی برای انجامش داشته است.
از سوی دیگر تجربه سیاست ایرانی نشان می دهد، خوشحالی اصولگرایان از رفتن هاشمی و آمدن مهدوی کنی خیلی دوام نمی یابد، چرا که مهدوی کنی هم سیاست مدار میانه رو و اهل منطق و تدبیر است و کمتر اسیر فشارهای سیاسی و احساسی می شود.
چه پیش بینی جالبی حضرت از رابطه هاشمی و انقلاب داشتند: تا هاشمی زنده هست انقلاب هم زنده هست.

متن آخرین نطق هاشمی رفسنجانی در منصب ریاست مجلس خبرگان:  اصلاح جامعه با زور و تهدید صرف امکان پذیر نیست …  برخی که تصور می‌کنند با القاب و الفاظ می‌توانند مشکلات را حل کنند تلاش دارند تا رهبری را در یک جریان محبوس ‌کنند و ممکن است در کوتاه مدت از این کار خود سود ببرند اما در درازمدت با این کار به کشور و نظام و حتی به خودشان نیز ضربه می‌زنند.

سعید تاجیک زمستان ۶۵: به زن و دختر صدام فحاشی نکن، تاثیر ندارد

انتشار فیلم فحاشی یا به عبارت بهتر هتاکی فردی ارزشی به فائزه هاشمی رفسنجانی با دستاویز قراردادن دفاع از نظام، مدتی فضای سیاسی ایران را درگیر خود کرد. بلافاصله بعد از انتشار وسیع فیلم، اسم مهاجم و اطلاعاتی درباره اش منتشر شد: سعید تاجیک، عضو و از فرماندهان بسیج جنوب تهران و نویسنده کتاب جنگ دوست داشتنی!
مانند هر رویداد دیگری، بلافاصله فضای رسانه ای و البته مجازی پر شد از اظهارنظرهای افراطی در موافقت و مخالفت از این عمل و سعید تاجیک. مشهورترین حامی مهاجم فائزه هاشمی، حسین قدیانی است که ضمن معرفی سعید تاجیک می نویسد: در مرام حزب الله، عالم بی عمل یعنی همان که قرآن گفت، “خر” و در مرام حزب الله، آنکه علی، “زنازاده” اش خواند، قطعا زنازاده است. در مرام حزب الله، “ف. ه” فاحشه ای سیاسی-اجتماعی است که سزایش همان ناسزاهایی بود که سعید تاجیک از زبان ما بارش کرد. کسی در فاحشه بودن “ف. ه” شک دارد؟!
در این میان اما یکی از دوستان سعید تاجیک در وبلاگش اس به نام «خاطرات یک بسیجی زمان جنگ» در خاطره ای از وی در مرحله دوم عملیات کربلای ۵ در بهمن ۱۳۶۵ نوشت: (جوجه سپاهی -پیک گردان- که خیلی پرمدعا بود) تقریباً قدرت تصمیم گیری و کنترل خود را از دست داده بود و زیر لب به عراقیها فحش می داد. فحش های خیلی رکیک به مادر و خواهر و زن و دختر صدام نثار می کرد.
گنگ خواب دیده نویسنده ی این وبلاگ واکنش سعید تاجیک به فحاشی آن پاسدار به خانواده صدام را چنین تشریح می کند: سعید می گفت فحش نده دلیلی ندارد زبانت را به هتاکی باز کنی و اثری هم ندارد.

در فاصله بیست و چهار سالی که از کربلای ۵ می گذرد، آیا منطق منع فحاشی برای سعید تاجیک ها تغییر کرده است؟ آن روز فحاشی ضد ارزش بود و امروز ارزش؟  آن روز فحاشی اثر نداشت و امروز تاثیر پیدا کرده؟
چه می شود که تاجیک ها برای دنیای عده ای حاضر به فروش آخرت خود می شوند؟ سئوال دردناک این است که چگونه یک فرمانده گردان دفاع مقدس با سابقه مجاهدت، روزی در مقابل فحاشی به خانواده ی دشمن درجه یک ایران صدام، آن چنان بُراق می شود و روز دیگر که اتفاقا بیش از هر زمان دیگری جامعه نیازمند اخلاق است، اینچنین بی اخلاقی می کند؟
برادران مهاجم لباس شخصی و گروه فشارِ نام آشنا تصور نمی کنند جامعه هزینه ی کارهایشان را متوجه چه کسی می داند؟

تاملی در اظهارات سیاسی فرمانده سپاه قزوین: رقابت درون اصولگرایی با نتیجه ای خونین؟!

سردار محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده سپاه قزوین هستند در اظهار نظری سیاسی فرمودند: اگر نتیجه انتخابات در راستای ارزش‌های ما نباشد، سال ۹۱ خونین خواهد بود.
حالیه که حاکمیت خود را در میدان  مواجهه و مقابله با معترضین (جنبش سبز) یا به زعم آنها فریب خوردگان فتنه، با برخوردهای قهری و درهم آمیختن باگناه و بی گناه و خشک و تر، پیروز می داند و زمینه حضور سایر گروه های سیاسی را عملاً از بین برده است، این اظهارات سردار سالار آبنوش، فرمانده سپاه صاحب‌الامر (عج) استان قزوین ناظر بر کدام گروه و جریان سیاسی است؟  با حذف گروه های اصلاح طلب و معتدل ها از گردونه سیاست و حضور تمام قامت گروه های مختلف اصولگرا، انتخابات خونین نتیجه حضور و فعالیت کدام گروه است؟ انتخابات خونین؛ آیا نتیجه ی همان انحراف و فتنه بزرگتر است که مدتی در دهان ها چرخید؟
معظم له، سردار آبنوش در تبیین این انحرافی که نتیجه اش را انتخابات خونین می داند می فرماید: ما گروهی داشتیم که با عناوین اصلاحات، دوم خرداد و فتنه که همه یکی بود طرف مقابل ما بودند و امروز چیزی وسط به نام انحراف درست شده که پیچیدگی آنقدر بالاست که تشخیص دادن بسیار سخت است.
فرمانده سپاه قزوین ریشه جریان انحراف و فتنه را یکی می داند و ادامه می دهد: امروز جریان انحراف دارد افراد کم‌ظرفیت و دارای دو چهره را جذب می‌کند، آنها که از پست و مقام تنزل یافتند و کم‌ظرفیت هستند، شناسایی می‌شوند و اینها اصحاب جریان انحراف هستند و بعضا نیز نشانه‌های جانبازی و سابقه جبهه دارند و یا از خانواده شهدا و ایثارگر هستند.
سردار معظم سپاه در اوج اظهاراتش بیان می دارد: اگر نتیجه انتخابات مجلس نتیجه‌ای نباشد که در راستای ارزش‌های ما باشد سال ۹۱ سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است به طوری که صاحب‌نظرانی که قدرت تحلیل دارند و تاکنون مسائل را به درستی پیش‌بینی کردند، بیان داشتند که اگر مجلس بعد مجلس سالمی نباشد سال ۹۱ فتنه، خونین است زیرا با هم می‌جنگیم و جریان انحراف سردرمی‌آورد.

این اظهارات،  شدیدترین حمله ی کلامی به  این گروهی اصولگراست و عملا تهدیدی است که نمی گذارند این گروه وارد مجلس شوند همچنین اشاره به سال ۹۱ از این جهت هم حائز اهمیت است که انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ برگزار می شود و بر این اساس در نیمه دوم سال ۹۱ جامعه شاهد فعالیت های انتخاباتی برای دوره ریاست جمهوری بعدی است. به نظر می رسد در مدت زمان حدود یک سال مانده به آغاز رقابت های مجلس و شوراهای اسلامی و یک سال و نیم به ریاست جمهوری ، حاکمیت نگران فعالیت های سیاسی گروهی اصولگرا است که آن گروه خود را وام دار هیچ کس نمی داند. گروهی که هم توان مالی قابل توجهی به دست آورده هم قدرت سیاسی و اجرایی بدون کنترلی دارد.
نقل شده است این گروه سیاسی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نتیجه ی فعالیت انتخاباتی اش برای مجلس و ریاست جمهوری آتی را خونین ارزیابی می کند به دنبال سه دوره ای کردن ریاست جمهوری است و جلسات فکری و عملی آن را به صورت متناوب برگزار می کند.
کاش دوستان و اعاظم سپاه یادشان بیاید حمایت های بی حد و حصری که از این گروه شده و یادشان نرود که برای این گروه نظام چه هزینه های سرسام آوری پرداخت کرده است.

آینده ی آزادی؛ الویت لیبرالیسم بر دموکراسی

فرید زکریا / ترجمه: امیرحسین نوروزی/ ویرایش: خشایار دیهیمی / چاپ اول: ۱۳۸۴؛ چاپ دوم: ۱۳۸۵ / انتشارات: طرح نو  با همکاری دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی وزارت کشور
The Future of Freedom: Illiberal Democracy at home and aboard / Fareed Zakaria, North Press 2003
پیشگفتار مترجم/ مقدمه: عصر دموکراتیک / فصل اول: تاریخچه ی آزادی انسان  / فصل دوم: راه پر پیچ و خم / فصل سوم: دموکراسی غیر لیبرالی / فصل چهارم:  استثنای اسلامی / فصل پنجم: زیاده ای از یک چیز خوب/ فصل ششم: مرگ اقتدار / نتیجه: راه برون رفت / یادداشت ها / نمایه

کتاب مستطاب «آینده ی آزادی: الویت لیبرالیسم بر دموکراسی» یکی از اولین کتاب های به فارسی ترجمه شده ی فرید زکریا در حوزه اخلاق، سیاست و اجتماع است. او در این کتاب کنکاشی می کند از سابقه حضور دموکراسی در غرب و روند قانون مند شدن مردم سالاری در تامین آزادی.
زکریا در این کتاب مخاطب را با  یک نگاه کلی با ساختار سیاسی غرب به وی‍‍ژه آمریکا و نگرانی های آنها درباره آینده سیاسی جهان و حاکم شدن دموکراسی قانون سالار که متضمن آزادی است بیان می کند.
در توضیح پشت جلد کتاب چنین آمده است: این کتاب دعوتی است به خویشتن داری و احیاء موازنه میان دموکراسی و آزادی.
این کتاب در ۳۳۶ صفحه توسط امیرحسین نوروزی ترجمه و به دست خشایار دیهیمی ویراسته شده است. خواندن این کتاب پیشنهاد مناسبی برای تعطیلات نوروزی است.

بخش هایی از کتاب
برای مردم غرب دموکراسی  به معنای «دموکراسی لیبرال» است، یک نظام سیاسی که مشخصه ی آن نه تنها انتخابات آزاد و عادلانه است بلکه همچنین حاکمیت قانون، جدایی قوای حکومتی، و صیانت از آزادی های اساسی بیان، اجتماعات، دین و مالکیت است. اما این دسته از آزادی ها که می توان آن را «لیبرالیسم قانون سالار» نامید ذاتاً ارتباطی با دموکراسی ندارد و این دو همواره همراه هم نبوده اند، حتی در غرب. هرچه باشد آدولف هیتلر از طریق انتخابات آزاد به صدر اعظمی آلمان رسید.
طی نیم قرن گذشته دموکراسی و آزادی در غرب ممزوج شده اند، اما امروز دو جزء تشکیل دهنده ی دموکراسی لیبرالی که در بافت سیاسی غرب در هم تنیده شده اند، در سرتا سر جهان در حال جدایی از یکدیگر هستند. دموکراسی در حال نشو و نمو است؛ آزادی چنین نیست.
اصلاحات اقتصادی یعنی شروعی برای حاکمیت واقعی قانون (سرمایه داری محتاج قرارداد است)، گشودگی به روی دنیا، دسترسی به اطلاعات و شاید مهمتر از همه گسترش یک طبقه صاحب کسب و کار.
یک طبقه سوداگر کارآفرینِ واقعی مهمترین نیروی واحد برای تحول در خاورمیانه خواهد بود. که همه نیروهای دیگر را به دنبال خود می کشد.
در دنیایی که روز به روز دموکراتیک تر می شود، نظام هایی که در برابر این روند مقاومت کنند موجد جوامعی ناکارآمد می شوند: مثل جهان عرب
کشورهایی که تازه دموکراتیک شده اند در بسیاری از موارد به دموکراسی هایی شرم آور تبدیل می شوند که موجب پسرفت، اغتشاش، خشونت و شکل هایی جدید از استبداد می شوند.
راه حل، اصلاحات دینی نیست، بلکه اصلاحات سیاسی و اقتصادی است. تمام تاکیدی که بر دگرگونی اسلام می شود، بی جاست. عامل اصلی که مسیحیت را با مدرنیته سازگار کرد این نبود که ناگهان کلیسا تفسیرهای لیبرالی از تئولوژی را پذیرفت. عامل اصلی، مدرنیزاسیون جامعه بود تا جایی که (نهاد) کلیسا مجبور شد (برای بقا) خود را با دنیای اطرافش وفق دهد. هرچه باشد بسیاری از تعصبات ضد مدرن اسلامی در مسیحیت هم وجود دارد. … امروزه دین در غرب منبعی است برای انگیزش روحی و نه الگویی برای زندگی روزمره. … ایالات متحده، کانادا و اروپا جوامع بزرگ مسلمان دارند، در تمام این نقاط اسلام با زندگی مدرن، بدون یک «اصلاح دینی» بزرگ، سازگار می شود. در تمام این کشورها اکثر مومنان راه هایی را یافته اند تا متدین باشند، بدون تاریک اندیشی و پرهیزگار باشند بدون خشم و غضب.
اسراییل برای بیشتر جهان عرب بهانه ای بزرگ شده است، راهی برای این که حکومت ها توجه عمومی را از ناتوانی خود منحرف کنند.

سپاه کوفه درجماران!

دور جدید فحاشی ها به علی اکبر هاشمی رفسنجانی و خانواده اش از لباس شخصی ها به جماران و فحاشی ها رکیک آغاز شد و با  فحاشی  به فایزه هاشمی هنگام پخش اذان ظهر در شهر ری، وارد مرحله جدیدی شد که تا کنون هیچ واکنش جدی ای در پی نداشته است. تنها؛ قاضی القضات جناب شیخ صادق لاریجانی در اظهاراتی گفته است:  متاسفانه عده بسیار محدودی (!) به خود اجازه می‌دهد که در کوچه و خیابان راه افتاده و علیه هر کسی که می‌خواهد یا به آن فرد میلی ندارند شعار سر داده و خود آن را محاکمه کنند. ما نمی‌توانیم این وضعیت را تحمل کنیم.  اخیرا نسبت به برخی از مسوولان و خانواده‌های آنها هتاکی‌هایی صورت گرفته که این امر ظلم است. ظلم که شاخ و دم ندارد ما اگر به مسوول یا خانواده او انتقادی داریم راه و روشی دارد. شاید بنده هم به آن فرد انتقاداتی داشته باشم اما آیا راه آن این است به خیابان آمده شعار دهم و یا ناسزا سر دهم که بعضا حد شرعی هم دارد.
یادداشت جدید غلامعلی رجایی با عنوان سپاه کوفه در جماران زوایایی از دور جدید فحاشی ها را آشکار تر می کند  از مدعیان اسلام و اصول می پرسد:  سپاه کوفه در جماران چه می کند؟!  متن یادداشت در  زیر آمده است.
روز دفن داماد امام –یک شنبه – به دلیل حرفهایی که از جناب سیدحسن خمینی درباره اهانتهای رکیک عده ای  اوباش  که خود راتا درب منزل هاشمی در جماران رسانده بودند وازآقامجیدانصاری در همین مورد ودرموردبیانات منتشرنشده آیت الله هاشمی درصحن مجمع خبرگان شنیدم  که نمی توانم نقل کنم برای من روز تکاندهنده ای بود .

جناب سیدحسن می گفت وقتی عده ای از-  مثلا – لباس شخصیها به جماران آمدند من درمنزل ایستاده بودم و.فحشهای بسیار رکیکشان رابه آقای هاشمی می شنیدم. به گوش خود شنیدم آنها درکمال..به آقای هاشمی خطاب می کردند که میدانی همسرت…است.

آقای مجیدانصاری هم می گفت پس ازختم جلسه مجمع دو برادرلاریجانی- علی وصادق را – به کناری کشیده و با ذکر صحنه هایی که خود شاهد آنهابودم گفتم من شاهد فححشهایی که آن روز درجلوی منزل هاشمی به خانواده اش می دادند بودم. بعدمثالی زدم وگفتم اگر شما شنیده باشید درهمسایگی شما رفتگری زندگی میکند وعده ای بیایند وبدترین فحشهای ناموسی را جلوی چشم همه به اوبدهند چه عکس العملی از خودنشان می دهید؟ وچه اقدامی می کنید؟ حالا فرض کنید این فرد که آنهمه به اوفحش رکیک جلوی همه داده اندهاشمی رییس مجمع ورییس مجلس خبرگان ومعتمدامام نیست.

کس دیگری برایم تعریف می کرد که درجلسه ای درمسجد ارک که دوستان حزب الله! درآنجا تشکیل جلسه می دهد وقتی بحث درباره عکسهای دخترمتاهل جناب مهندس موسوی مطرح شد ومن از یکی از این برادران! حزب الله پرسیدم ماجرای این عکسهاچیه؟ با صدای بلذد وبدون توجه به حرمت خانه خدا داد زد)  با پوزش از خانواده مظلوم موسوی) فلانی، عکسهای این فا..شه رابیاوربهش بده بره باهاشون ح.ال کنه.

من نمی دانم اینهایی که این همه ادعای دینداری و ولایتمداری د ارند چرا به تعبیرسیدالشهداء(ع) لا اقل آزاده نیستند.

گیرم اینها با هاشمی دشمن خونی اند، به همسر محترمه او چکار دارند؟ به شهادت تمام مقاتل، اهل کوفه که فاجعه کربلا را آفریدند تا امام زنده بود اهانتی به خانواده وحرم او نکردند اینها دیگر تولیدات کدام مذهب ومکتب هستند که از سپاه کوفه بدترمی کنند؟

سپاه کوفه در جماران چه می کند؟! آیا کسی که ذره ای مردانگی وغیرت دینی داشته باشد نباید ازشنیدن این گونه خبرها ازغصه دق کند وبمیرد؟ خوشا به حال شهدا که رفتند تا این روزهای سخت تر از مرگ را برای دوستداران انقلاب ندیدند.

این روزها به بعضی که از سر دلسوزی یا ..مرا نصیحت می کنند که تند نروم می گویم احساس می کنم قلمی که دردست من است امانتی است که شهدا و بویژه دانشجوی شهید عظیم اسدی مشکال که درکنارمن درصبح سرد ۹ فروردین سال ۱۳۵۷ در شهربانی دزفول در اثر شکنجه هایی که به ما دادند – وبه اوبیشترازما –  به شهادت رسید به من سپرده اند.براین اساس، این نوشتنها حداقل کاری است که از من وامثال من برمی آید تا جلوی اتفاقی را که دارد می افتد – ومتاسفانه مثل اینکه از آن گریزی نیست -بگیریم والا من نیز رسم عافیت می دانم.

راست گفت آنکه گفت اگر خدا را از جامعه وطبیعت وهستی برداری دیگر انجام هرکاری جایز است. آیا ایمان بخدا به این زودی از بعضیها که داعیه اصولگرایی وولایتمداری دارند  رخت بربسته است؟ خدایا جرم ما چیست که  دشمن همدیگر شده ایم ؟ گناه ما چیست که ما را بحال خودمان رها  نموده ای؟ خدایاُ ما همدیگر رانمی بخشیم اما از تو می خواهیم بر ما ببخشی و…