سیاستمدار اصیل و شریف: احمد توکلی

سیدصادق حسینی، تابناک: اوایل دهه هفتاد در دوره نوجوانی‌ام؛ آقای توکلی با پژوه ۴۰۴ آبی-فیروزه‌ای ما را؛ محمد و زهیر را سوار می‌کرد که بریم مسجد یا نماز جمعه؛ دندهٔ کنار فرمان پژو خیلی عجیب بود برایم، تا آن موقع همهٔ ماشین‌ها دنده‌شان وسط ماشین بود خب! همسایهٔ مشترک همان موقع‌ها می‌گفت: صدای نماز و گریه‌هاش را هر شب می‌شنویم.

او زمانی اصولگرایی را بنا گذاشت که با یتی‌تا؛ همان راست سنتی؛ مرزبندی داشت و منتقدشان بود؛ همان‌طور که با چپ‌ها؛ یونی‌ها و بعدتر با اصلاح‌طلبان مرز بندی داشت.

تفسیر و تعبیری از عدالت و مبارزه فساد داشت که توانست ۴ میلیون رای از مردم را بگیرد. عدالت خواهی‌‌اش اصیل بود؛ مسیرش اما با اشتباهاتی همراه بود. وقتی متوجه اشکالات مسیر و ایده‌هایش شد که فرصت اصلاح از دست رفته بود و کشور با قطار بی ترمز احمدی‌نژاد به جلو می‌رفت و کمتر کسی به نظر کارشناسی توجه می‌کرد و بعد هم تحریم پشت تحریم.

در سال‌های اخیر هربار به دیدن‌شان می رفتم؛ عمیقا ناراحت و متاسف از فساد و ظلم و بی‌عدالتی در حق مردم بود؛ می‌گفت: ما این‌را نمی‌خواستیم. اگر صریح‌تر بخواهم بگویم: از اصلاح و تغییر شرایط به نفع مردم نا امید بود.

عکس مرحوم احمد توکلی را ۱۳ سال پیش گرفتم. برای گفتگوی نوروزی خبرآنلاین.

آخرین بار که خدمت‌شان بودم گفتند: چون سخن گفتن برایم سخت شده نکات و موضوعات را می‌‌نویسم تا اعضای مجمع بخوانند؛ آقای باهنر می‌گفت: آقای توکلی شما از همه دقیق‌تر از سایرین نکات را می‌گویید؛ من دعا می‌کنم سلامت باشید. به او گفتم: من از شما دعا نخواستم؛ برای سوال‌هایم جواب می‌خواهم.

دکتر احمد توکلی که برای انقلاب زندان رفت و شکنجه شد و سختی کشید و پس از انقلاب مسئول و نماینده شد اگر یک اصل اساسی داشت: آن عدالت و فساد بود و با صدای رسا حرفش را می‌زد؛ گفت سیاست تعدیل اقتصادی هاشمی اشتباه بود، املاک نجومی فساد و جرم بود؛ مولد سازی‌ دولت رئیسی، بی حرمتی به قانون اساسی و حقوق مردم بود. عدالت‌جویی اش جناحی و خطی نبود. عدالت‌خواهی ‌اش اصیل بود؛ مثل خودش.

اگر اصولگرایی به معنای پافشاری بر اصول بود احمد توکلی حتما اصولگرا بود و پیش از آن یک مسلمان واقعی؛ اصیل، مردم‌دار و شریف و پاکدست. برای همین سکهٔ سیاست‌ورزی‌اش آن‌چنان در جریان محافظه‌کار و روکش‌های بعدی‌اش: اصولگرا، انقلابی و… خریداری نداشت.

آن صبح نسبتا خنک بهمن ۱۳۹۶ که محمد را زیر درختان چنار امامزاده دفن کردیم؛ بی‌قراری‌اش و دست بر عصایش را فراموش نمی‌کنم. این بار در آتش گرمای مرداد به خانه‌شان رفتم؛ پیکرش رو به قبله بود؛ در میان کتاب‌ها. نشستم سلام دادم و برایش رحمت و مغفرت از خدا خواستم.

آخرین سلام را زیر سایه درختان چنار که در خاک کنار محمد آرام گرفته بود، دادم؛ وقتی زهیر خواند: صلی‌الله علیک یا اباعبدالله.