دنیامالی: وزارت ورزش روحانی و احمدی‌نژاد تفاوتی نکرده است

وزارت ورزش استقلال فدراسیون ها را به رسمیت نمی شناسد/ ورزش به سمت اتلاف منابع می رود/ پس منظور شما این است مهم ترین اولویت فقط اصلاح فرایند است؟/خردجمعی در ورزش حاکم نیست/ هر وقت دلشان خواست تصمیم می گیرند آدم ها را بردارند/نگاه تمامیت خواهی در وزارت ورزش رونق بیشتری گرفته/کسانی که نتوانستند از تدریس ۴ واحد درسی فراتر روند مسئول شدند

 

سیدصادق حسینی: تحریریه خانواده بزرگ ورزش: بازنشر: تابناک/عصر ایران/ همشهری: ۲۱ آبان ۱۳۹۳/ عصرخبر/  پارسینه/اعتدال/صراط/ بی باک/ احمد دنیامالی از جمله مدیران اجرایی سطح بالایی بود که در دهه ۸۰ وارد ورزش شد. سابقه ی درخشان اجرایی اش باعث شد خیلی زود در ورزش موفق شود و  امروز علاوه بر مسولیت های اجتماعی(شورای شهر) و اقتصادی(بخش خصوصی) به عنوان یک چهره ورزشی موفق مطرح است.

دنیامالی در کنار کریم صفایی از جمله رییس فدراسیون هایی بود که به دستور محمود احمدی‌نژاد چندماه مانده به بازی های المپیک برکنار شد. برکناری ای که حاشیه های زیادی  در پی داشت و ورزش ایران را تا مرز تعلیق در المپیک کشاند. با انتخاب حسن روحانی، او از جمله ۱۳ نفر عضو کمیته تعیین وزیر ورزش بود، کمیته ای که وزیر ورزش های معرفی شده به ورزش انتخاب آن ها نبود. دنیامالی سال گذشته در انتخابات فدراسیون قایقرانی شرکت کرد و رای مجمع را گرفت اما به دلیل قانون دوشغله ها و در حالی که رفتنش از شورای شهر تهران موجب تضعیف موقعیت دوست اش محمدباقر قالیباف می شد، مجبور شد از فدراسیون استعفا دهد. اما این همه ی ماجرا نبود چرا که در مجمع انتخاباتی بعد در حالی که وزارت ورزش گزینه ی دیگری برای این فدراسیون در نظر گرفته بود، این غلامرضا امینی نامزد مورد حمایت او بود که رای آورد.

ادامه خواندن “دنیامالی: وزارت ورزش روحانی و احمدی‌نژاد تفاوتی نکرده است”

وا عباساه؛

جنگ بود؛ روزهای اولش؛ به زحمت خودمان را از دمشق و از راهی که امروز دست داعش است به بیروت و ضاحیه رساندیم؛ فردا صبحش رفتیم یک مدرسه؛ در حیات جلویی پسرها فوتبال بازی می کردند و در حیات پشتی دخترها لی لی؛ وارد طبقات مدرسه شدم؛ عکاسی می کردم؛ وسط جمع بچه ها؛ دخترک ۷ ۸ ساله شیطان و سرزنده که یک هفته ای بود آن کلاس خانه اش شده بود؛ توگردنی انداخته بود که میخ کوبم کرد: عباساه. امشب که شب تاسوعای حضرت عباس ابن علی ابن ابی طالب است؛ یاد آن جنگ و آن مدرسه و آن دختر؛ افتادم.
السلام علیک علی القمر العشیره؛ السلام علی ساقی العطاشی؛ وا عباساه؛

«حسینی» ماندن عاشقی می طلبد

صادق حسینیسیدصادق حسینی: روزنامه نگار؛ {منتشر شده در روزنامه همشهری}: زنگ می زند که دل‌نوشته ای برای عاشوراء بنویس. گیج و حیران و بهت زده حرف هایش را شنیده/نشنیده  خداحافظی می کنم.  برای روزنامه نگار جماعت که قلم و کیبرد اش، لحظه ای برای نوشتن مطلبی درباره موضوعات سیاسی و اجتماعی درنگ نمی کند و واژه ها را روی کاغذ و مانیتور به رگباری می نویسد، نوشتن علی الاصول برایش سخت نیست. اما با این موضوع کارم به جایی رسیده که نوشتن تنها کلمه ای هم برایم دشوار است.

می مانم که چه بنویسم و چطور بنویسم؛ می مانم که چه بنویسم که هم رضایت پروردگار در آن باشد هم حضرت سیدالشهداء از آن راضی. من  می مانم و نوشتن منظومه ای از بهترین ها: «حماسه ی شکیبایی»، «صلابت بندگی» و «رشادت حسینی».

چه دل نوشته ای می توانم بنویسم برای کسی که همه ی آنچه را داشت در راه خدا و در مقابل «لشگریان جهل مقدس» داد و هیچ نگفت جز: «الهی إلهی رضاً برضاک، تسلیماً لأمرک، صَبراً عَلى‏ قَضائِک، یا رَبِّ لا اله سواک»؛  که حضرت باقر علیه السلام در این مصیبت فرمود: «یعقوب را یک یوسف گم شده چنان بگریست علیه السلام، که چشم هایش سفید شد من ده کس از اجداد خود یعنی حسین و قبیله او را در کربلا گم کرده‌ام، کم از آن که در فراق ایشان دیده‌ها سفید کنم.»

نوشتن و گفتن از حسین (علیه السلام) که همه ی «حق» بود و دشمنانش همه ی «ظلم»، «دل مخلص» و «ضمیر روشنی» می خواهد که من متصف به آن ها نیستم، اما می توانم از «حسینی» ماندن بنویسم که امام موسی صدر می گوید: محدود کردن عاشورا فقط به عزاداری سیدالشهداء جفایی است به جنبش سرخ حسینی.

«حسینی» ماندن آنچنان که بارها داستان و روضه اش را شنیده ایم، «حق خواه» و «ظلم ستیز و ذلت ناپذیر» و «بخشنده» بودن است. «حق خواه» است آن جا که می فرماید: «لا یکمل العقل إلا باتباع الحق؛ عقل کامل نمی شود مگر با پیروی از حق»؛ «ظلم ستیز و ذلت ناپذیر» است که فرمود «هیهات من الذله»، و بخشنده است  آن چنان که حر بن یزید ریاحی را می پذیرد و نکو می دارد: « أَنْتَ الحُرُّ کَما سَمَّتْکَ أُمُّکَ حُرَّاً فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَهِ».

و صدالبته شاید بیش از همه ی این ها، «حسینی» ماندن رسم «عاشق و معشوقی» است: آن جا که حبیب ابن مظاهر اسدی، مسلم بن عوسجه و زهیر بن قین می گویند که اگر هزار بار ما را بکشند و خاکسترمان به باد دهند و زنده کنند دست از «تو» بر نمی داریم. آن جا که علی اکبر «فقطعه بالسیوف اربا اربا» شد و با تبسم رفت، آن طور که ابولفضل؛عباس ابن علی رفت آب بیاورد‌ و بی دست و بی مشک بازگشت؛ «رسم عشق بازی» با حسین بجا آوردند و حضرت سیدالشهداء نیز «رسم عشق بازی» اش با «خدا» را با «علی اصغر» به جا آورد.

«رسم عاشقی حسین» را وقتی فهمیدم که ۱۴ سال پیش، عصر عرفه ای به کربلا رسیدم و نتوانستم وارد حرم اش شوم، حرمی که آن روزهای عصر صدام خیلی شلوغ نبود. ۲ روز گذشت و باز نتوانستم به زیارتش بروم. شب آخر، آرام آرام وقتی چشم باز کردم کنار ضریح شش گوشه اش بودم و نفهمیدم که چگونه آمدم و چگونه رسیدم؛ داستانی که هربار بعدش تکرار می شود؛ تا نخواهد اشک نخواهی داشت و تا نخواهد وارد حرم‌اش نمی شوی.

اربعین هم که رفتم مبهوت همین حس و حال بودم که می شود بعد از پیاده روی و رد کردن تیرها و موکب ها و رسیدن به حرم‌اش به زیارت اش برسم؟ که صدای مرد عراقی که  کمربندش را روی دشداشه ی سیاه بلندش بسته بود و چفیه اش را مانند عشایر جنوبی به سرش بسته بود، شنیدم. بغلش تشتی بود پر از تربت و به سر و صورت زایرین اربعین می مالید؛ با صدایی گریان می خواند: «هله بالزوار؛ هله بالابطال؛ هله بالشباب؛ هله بالزوار الحسین؛ هله بالزوار ابوسجاد» بند دلم پاره شد که من کجا و زائری اباعبدلله کجا. همان جا بود که مزه «رسم عاشقی حسین» را دوباره فهمیدم؛ همان نهیب بود که به من می گفت: عاشق حسین «ظلم ستیز» است و «ذلت گریز»؛ همان جاست که می فهمی فریاد «هیهات من الذله» تا ابد حیات بشر طنین دارد: «ابد والله لن ننسى حسیناه»

نامه ی روزنامه نگاران ایرانی به همکاران ترک خود درباره کوبانی

بیش از ۱۴۰ روزنامه نگار و خبرنگار ایرانی در نامه به روزنامه نگاران ترکیه آنان را به حمایت از “کوبانی” فراخواندند.

در متن این نامه که به زبان های کردی،فارسی و ترکی منتشر شده از روزنامه نگاران ترکیه خواسته شده برابر بی “عدالتی تاریخی” علیه مردم بی گناه کوبانی بایستند.

متن کامل نامه روزنامه نگاران ایرانی به همکارانشان دررسانه های ترکیه را ادامه می خوانید.

همکاران گرامی حاضر دررسانه های ترکیه
همکاران ایرانی شما این روزها د‌ل‌نگران و بهت‌زده، ستمی را به نظاره نشسته‌اند که به نام ایدئولوژی و دین، در همسایگی ما و شما بر انسان می‌رود.
ستمی که سیاهی آن، وجدان بشری و اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری را یک‌جا نشانه‌ رفته‌ است.
ما، شما و همه بشریت اکنون بر لبه تاریکی ایستاده‌ایم.
«کوبانی» از نگاه وجدان‌های بیدار، تنها یک شهر نیست. ما بر این باوریم مردمانی را که اکنون در معرض یکی از ناعادلانه‌ترین بی‌عدالتی‌های تاریخ قرار دارند، هرگز نمی‌توان و نباید در مرزهای تنگ قومی و نژادی محصور کرد.
در آن سو، آنان که به کشتن چراغ آمده‌اند از قبیله‌ای هستند که تیغ بیداد امروزشان بی‌تردید فردا برگلوی ما و شما و دیگران نیز خواهد نشست.
دیروز «شنگال» به خون نشست و امروز کوبانی. فردا …
همکاران گرامی ؛ در میان شما پرشمارند انسان‌های آزاده‌ای که خروش باشکوهشان علیه بی عدالتی مرز وقومیت و ملیت و نژاد و دین نمی‌شناسد و قلم شریفشان در محکومیت ستم، در حصارهای تنگ نژادی محصور نمی‌ماند.
اکنون همکاران ایرانی‌تان، به نام انسان و عدالت و آزادی، شما و قلم تان را چون دیگر کوشندگان راه حقیقت در جهان به حمایت از مردم بی‌گناه «کوبانی» فرا می خوانند.
باشد که این ندا در سراسر گیتی فراگیر شود و به گوش ناشنوای دولت‌ها نیز برسد.

ادامه خواندن “نامه ی روزنامه نگاران ایرانی به همکاران ترک خود درباره کوبانی”

مصباح یزدی محور افتراق اصول‌گرایان است تا محور وحدت

مصباح یزدی؛ محور وحدت یا افتراق

به نظرم اصول‌گرایان باید خیلی ناچار شده باشند که بخواهند حول شخصیتی مثل آقای مصباح یزدی به «وحدت» برسند. البته نمی خواهم به سوابق معظم له در انقلاب و دفاع مقدس و زاویه فکری ایشان نسبت به امام و نیروهای انقلاب اشاره کنم و یا به شان علمی ایشان توجه بدم؛ 
اما معظم له در سیاست وقتی در میان این همه نیروی اصولگرا؛ در روی زمین و زیر زمین به «کامران لنکرانی» می رسند؛ نشان می دهد بیش از آن که به وحدت و آرمان اصول‌گرایی پایبند باشند؛ به گروهک و هم فکران‌شان توجه دارند.

جان و خون مردم مهم است؛ چه در «کوبانی» چه در هرجای دیگری

جنگ سوریه وارد چهارمین سال خود شد
جنگ سوریه وارد چهارمین سال خود شد

کوبانی؛ امروز مورد توجه بسیاری قرار گرفته تا جایی که برخی سقوط کوبانی را انحطاط اخلاقی جامعه جهانی و دولت های منطقه دانسته اند. این واکنش ها و هم دردی ها البته انسانی و قابل تقدیر است اما این نتیجه گیری آن قدر خنده دار و سطحی است که نمی شود به آن نپرداخت. 
سخن این است که از ۴ سال پیش و در اوج سردی و تلخی رابطه ی حاکمیت ایران با بخشی از طبقه متوسط و نخبگان، در عکس العمل طبیعی موضع حاکمیت در برابر سوریه را قبول نداشتند و یک صدا همه پشت همین جریان های مسلح بودند که با پیروزی این ها، بهار دموکراسی در پس بهار عربی می آید.
یادم می آید که آن زمان با بسیاری از دوستان همین بحث را داشتم که نمی شود از دل این همه خون ریزی و جنایت توقع برقراری دموکراسی را داشت. این البته به معنی ندیدن اشتباهات بشار اسد در مواجهه با اعتراضات مردمی و اصیل بخشی از مردم سوریه نیست. اما این واضح بود که نسبتی میان آن اعتراضات و این جنگ وجود ندارد که اگر داشت و اگر حاکمیت سوریه مشروعیت مردمی اش را از دست داده بود نمی توانست چهارسال در برابر این جنگ ناجوانمردانه دوام بیاورد.
سقوط «کوبانی» یا همان «عین العرب» در مقابل جنایات و قتل عام های گسترده این کارگران جهل مقدس، چیزی نیست جز یک جنایت دیگر؛ جنایت های قبل کمتر دیده و پرداخت شد چون می شد آن را به گردن بشار اسد انداخت و چون هنوز ایالات متحده خام خواب های عربستان و ترکیه و قطر بود که نظام بشار اسد تا سه ماه، شش ماه، نه ماه و یک سال دیگر سقوط می کند؛ حالا که ۴ سال از وعده های بندر بن سلطان و اسلافش گذشته و آمریکا چهره اش مخدوش تر از قبل شده، در موضعی انفعالی با «بمباران درمانی» می خواهد افتضاح سیاسی/حقوقی اش را سرهم بندی کند.
سقوط کوبانی انحطاط نیست؛ یک سقوط انسانی و یک جنایت دیگر است در دایره المعارف جنایات جنگی افراطی ها و اقتدارگراهای مذهبی؛ انحطاط این است که دولت هایی که دست شان در خون نوزاد و کودک و زن و مرد سوری و عراقی است، بدون عذرخواهی و بدون هیچ تنبیهی امروز مدعی باشند.

چرا وزیر ورزش این‌قدر خبرساز شده؟

صادق حسینی: خانواده بزرگ ورزش؛ بازنشر:عصر ایران/  شفاف/عصر خبرنامه / صدای ایران/ روزنامه آرمان/   محمود گودرزی آخرین گزینه معرفی شده به مجلس و آخرین وزیر اضافه شده به دولت تدبیر و امید بود که از ۲۶ آبان ۱۳۹۲ کار خود را آغاز کرد. دوران وزارت گودرزی را باید به دو بخش تقسیم کرد: دوران پیش از تمدید قرارداد کروش و دوران پس از آن. در دوره نخست او تا پس از بازگشت تیم ملی فوتبال از جام جهانی چندان ظهور و بروزی در رسانه ها نداشت و حاشیه را از حوزه کلان ورزش کم کرده بود؛ تنها موضوع ورزش تا پیش از آن ایام بحث برگزاری انتخابات فدراسیون های ورزشی بود که یا برگزار شده و یا  طبق روال در جریان بود.

اما با بازگشت تیم ملی فوتبال همه چیز به ناگاه تغییر کرد و دوره دوم مدیریت گودرزی آغاز شد؛ وزیر ورزش که در موافقت تمدید قرارداد کروش گفته بود «ما علاقه‌مند به ادامه فعالیت با کروش به عنوان سرمربی تیم فوتبال کشورمان هستیم چرا که وی در کار خود موفق بوده» نظرش را تغییر داد  و در  آستانه امضای تمدید قرار کروش، در نشست خبری با تهدید کفاشیان به برکناری، آشکارا و صریح چنین مخالفتش را اعلام کرد «نتایج تیم‌ملی ما با دوره‌های گذشته که در جام‌جهانی حضور داشتیم فرقی نکرده بنابراین دیگر باخت شرافتمندانه معنایی ندارد. با این روند مشخص است که در دور آینده باز هم دو باخت و یک مساوی می‌گیریم و تا ابد این رویه ادامه خواهد داشت. اگر قرار به کسب همان نتایج باشد چه تفاوتی میان کار مربی فعلی که همه از او تعریف می‌کنند با مربی که برای اولین‌بار تیم را به جام‌جهانی برده وجود داشته؟»

بعد از این مخالفت آشکار، وزیر ورزش که خود را مقابل افکار عمومی می دید که او را مسوول شکست مذاکرات با کروش می دانست بار دیگر نظرش را تغییر داد و این بار از طریق سخنگو و مدیر مرکز اطلاع رسانی وزارت ورزش در برنامه تلویزیونی نود گفته شد «کروش همین فردا بیاید قراردادش را امضاء کند»!

هنوز موضوع کروش داغ است که بار دیگر وزارت ورزش و وزیرش خبرساز شدند، این بار با برکنار علی دایی سرمربی ناموفق و مدیرعامل باشگاه پرسپولیس. در حالی که این بار و با تجربه قبل وزیر ورزش مایل نبود نامی از وزارت خانه اش در میان باشد اما این هر دو گفتند که برکناری ها با دستور شخص وزیر ورزش و جوانان توسط سیاسی رییس هیات مدیره انجام شده است. اظهاراتی که واکنش سریع روابط عمومی وزارت ورزش را در پی داشت « وزارت  ورزش و جوانان به هیچ عنوان در امور دو باشگاه استقلال و پرسپولیس دخالتی ندارد و هیات مدیره این باشگاه ها را مسئول امور می داند.»

صرف نظر از نگاه فنی به موضوع ورود وزیر ورزش به تمدید قرارداد سرمربی تیم ملی فوتبال و تغییرات باشگاه پرسپولیس، سوال اصلی این است که چرا وزیر ورزش سکوت ۸ماهه خود را این چنین با سروصدا شکسته؟ و اصولا چرا در دولت تدبیر و امید که «آرامش و حاشیه گریزی» از ویژگی های بارز آن است، این وزارت خانه تا این حد «پر از سروصدای خالی» است.

در هنگامه ایی که دولت پرونده های مهمی مانند خروج از رکود و تورم، اشتغال زایی، هدفمندی یارانه ها و مذاکرات هسته ای را دارد چرا باید در ورزشی که به قول رییس جمهور «ورزش هم سلامت ، هم نشاط و هم فرهنگ است. ورزش هنرهای زیادی دارد گاهی گره مشکلات عرصه دیپلماسی را هم باز می کند» این قدر حاشیه در این مدت کوتاه به وجود بیاید؟ شاید چرایی ورود رسانه ای و پرسروصدای وزیر ورزش به این مسایل را باید در مسایل غیر ورزشی جستجو کرد!

جمهوری اسلامی «داوود کریمی» می خواهد؛ زیاد

شهید حاج داوود کریمی
یکی می شود داوود کریمی که جانش را کف دستش می گذارد و با پهلوی و صدامی می جنگد؛ بعد آن آقایی که حالا مدعی آیت اللهی و درس اخلاق است؛ هرچه از دستش از جفا و ظلم و زندان بر می آید در حق داوود می کند؛ و داوود از جفا و حق اش سخن نمی گوید؛ آن وقت مدیر سیاسی که با آویزان شدن از این و آن و پا گذاشتن بر روی گرده ی مردم بالا رفته؛ در تلویزیون می گوید: رد صلاحیتم توسط شورای نگهبان جفا بود به من! …غرض این که ایران برای ایران ماندنش داوود می خواهد: مخلص و بی ادعا؛ نه طلب کاران دغل بازی که منت کارهای نکرده شان را بر سر ملت و نظام می گذارند. حالا ده سال از سالگرد شهادت حاج داوود کریمی گذشته است و همین اخلاص اش است که بلافاصله وقتی می شنوند از شمال تهران خود را بر مزارش می رسانند و فاتحه می دهند که می فرماید: فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ.

چه کسانی به دنبال جابه‌جایی سجادی و کفاشیان هستند!

صادق حسینی: خانواده بزرگ ورزش: بازنشر: عصر ایران، تابناک، اعتماد، عصرخبر:  فشار برای برکناری علی کفاشیان از ریاست فدراسیون فوتبال، بحث پشت پرده این روزهای ورزش ایران است. تا آنجا که روزنامه همشهری در گزارشی با تیتر «برکناری نرم کفاشیان» به این موضوع پرداخت: «برخی تلاش‌ها برای تغییرات گسترده در مدیریت فدراسیون فوتبال در حال انجام است. بر این اساس اپوزیسیون علی کفاشیان به دنبال ریاست نصرالله سجادی بر این فدراسیون هستند و در تلاشند که به صورت نرم، قدرت را از کفاشیان رییس سال‌های اخیر فوتبال ایران بگیرند. از همین رو گویا به کفاشیان پیشنهاد داده‌اند که پست خود را با سجادی عوض کند و معاون ورزشی وزیر ورزش و جوانان شود!» در گزارش همشهری البته اشاره روشنی به این متنفذین نشده اما تاکید شده «مخالفان کفاشیان مورد حمایت وزارت ورزش قرار دارند.»

انتشار این مجموعه گزارش‌ها واکنش شدید سید نصرالله سجادی، معاون ورزشی وزارت ورزش و جوانان را در پی داشت و با تکذیب این موضوع گفت: «من به عنوان کسی که با ۴۸ فدراسیون در ارتباط هستم باید زودتر از همه با خبر شوم، پس این خبر به هیچ‌وجه صحت ندارد.»با وجود تکذیب قاطع سجادی که به سردی و رسانه گریزی مشهور است، این جریان تا آنجا پیش رفته که چند رییس فدراسیون نیز به خبرنگاران گفته‌اند که نظر وزارت، رفتن سجادی به فدراسیون فوتبال است. منابع نزدیک به معاون وزیر ورزش معتقدند این جریان خبری با تمام حاشیه‌هایش از سوی متنفذین «داخل وزارت ورزش» که می‌خواهند «نصرالله سجادی و علی کفاشیان را باهم بزنند»! مدیریت می‌شود.

«جریان متنفذ داخل وزارت ورزش» که نصرالله سجادی و محمود گلزاری را نتوانست از وزارتخانه خارج کند و «ما مجبوریم با شما کار کنیم» آقای وزیر را شنیده سعی دارد با حملات روزهای اخیر به علی کفاشیان او را مجبور به استعفا کند و برای این کار نامزدهایی می‌تراشد و چه نامزدی موجه‌تر از سجادی!

علی کفاشیان در گفت‌وگو با «اعتماد» با اشاره به اینکه بسیاری از مشکلات را «اینها» درست می‌کنند، چنین می‌گوید: «الان چند روز است که دارند مصاحبه می‌کنند که فلانی بی‌کفایت و بی‌عرضه است. مدیریت بلد نیست و ضعف دارد. فلان است و بهمان است. مسخره بازی درمی‌آورد. من اینها را قبول دارم آقایان! اصلا بی‌کفایت‌تر از من وجود ندارد! اما اینکه راهش نیست! شما بیایید آدمی را که دوست دارید رییس فدراسیون فوتبال شود، معرفی کنید. خودم قول می‌دهم که حمایت کنم و مقدمات ریاستش را در فدراسیون به جای خودم فراهم کنم. این چه وضعی است که درست کرده‌اید. هر روز می‌گویید این باید برود. اون باید برود. فلانی اینجوری است، بهمانی اونجوری است. ما الان شش سال است که درگیر این مساله هستیم. هر روز می‌نویسند که من را برکنار می‌کنند یا باید برکنار شوم. هر چه سکوت می‌کنیم باز هم به کارشان ادامه می‌دهند. مانده‌ام این وسط که بالاخره چه زمانی خسته می‌شوند.»روشن است که تداوم این فضای مبهم و غیراخلاقی به ورزش ایران لطمه جدی وارد می‌کند، بهتر است وزیر ورزش سیاست خود درباره ماندگاری معاونانش و تغییر رییس فدراسیون فوتبال را روشن و بی‌واسطه بیان کند تا زیرمجموعه‌اش ساز دیگری نزند و در نهایت جلوی ضررهای بیشتر گرفته شود.

مشکل از صندلی است آقای روحانی!

حسن روحانی

از سخنرانی تنفیذ و تحلیف آقای روحانی در سال ۹۲ تا سخنرانی امروزش یک سالی می گذرد؛ او که می گفت «بگذاریم سینه ها از کینه ها پاک شود» چندی است جا پای سلف قبلی اش، محمود احمدی نژاد، می گذارد. او امروز در جمع سفیران ایران گفته: «به جهنم بروید که نلرزید» و البته مشخص است روی سخن اش با کیست؛ همان طور که مشخص بود احمدی نژاد وقتی از «لیست در جیب» و «برخی ها» و «بزغاله ها» و «آقایان» سخن می گفت منظورش کدام افراد و گروه ها بودند.

نمی خواهم از وعده ی «رفع حصر میرحسین موسوی» و «بازشدن فضای امنیتی» که او وعده داده است چیزی بگویم؛ نمی خواهم بگویم که کابینه اش به این فکر می کنند که «رفع حصر میرحسین موسوی» اصلا الویت نیست، اما می خواهم بگویم مشکل اصلا از آقای روحانی نیست؛ مشکل از «صندلی» است. صندلی که برای حفظ آن حتما لازم است از «پوپولیسم سبدکالا» بهره برد و لازم می شود وعده و حُسن سخن فراموش شود و طبعا در سخن‌وری به رییس دولت اصول‌گرای مهرورز تنه بزند.

فیلم: سخنان حسن روحانی در جمع سفرا