پایان عصر نگاه به بیرون آمریکا

#آمریکا هر روز بیشتر در لاک خود فرو می رود؛ به عبارت دیگر هر روز بیشتر از شعارهای جهانی ای که دست مایه دخالت و حمله به کشورهای مختلف بود فاصله می گیرد؛ رابطه ی استراتژیک اش با اسراییل را که بگذاریم کنار؛ نمونه ی بارز همین دور شدن اش از رویای آمریکایی که نماد همه ی ارزش های خوبی ایالات متحده است  همین داستان جنایت های عمله اکره های جهل مقدس؛ #داعش است که کلی جنایت علیه بشریت کردند و آمریکا غیر از لفاظی هیچ نکرد؛

امروز  اما اوباما دستور حمله هوایی به داعش را صادر کرده است:« او با بیان این که سفارتخانه آمریکا، دیپلمات های این کشور و همچنین مستشاران نظامی آمریکایی در اربیل هستند، تاکید کرد در صورت حرکت شبه نظامیان به سوی اربیل، هدف حملات هوایی آمریکا قرار خواهند گرفت.» این یعنی این که آمریکا دیگر نمی خواهد نقش پدرخوانده ی خودخوانده و ژاندارم جهانی را بازی کند؛ چون نه توانش را دارد نه پولش را و نه برای شان صرف می کند؛
تعبیر دیگرش این می شود که پایان دوره ی نگاه به بیرون آمریکا و آغاز دوران نگاه به داخل. و این باعث می شود اقمار مصنوعی غرب آسیا که اقتدار و مشروعیت شان را از آمریکا می گیرند به شدت دچار ضعف و انحطاط شوند. نمونه ی عینی اش عربستان سعودی است که تلاش کرد به آمریکا خودی نشان دهد و برای همین بحران سوریه را آغاز کرد و به آن دامن زد. بحرانی انسانی و امنیتی که جز خفت و شکست دستاوردی برای عربستان و حامیان غربی اش نداشت.  این نگاه به درون آمریکا اوضاع این کشورها که منبع قدرت شان به خارج از مردم شان وصل است را به شدت بهم می زند؛ همین دلیل برای این اقمار مصنوعی کفایت می کند که آمریکا را هر طور که می توانند مشغول خود کند که از تصمیم راهبردی اش دست بکشد.

نگاه حسام الدین آشنا به دولت حسن روحانی

مصاحبه آقای حسام الدین آشنا با نامه مصاحبه خوبی درنیامده. ایشان هم با مانند اسلاف پیشین خیلی آقای روحانی را ویژه تر دیده و گفته اند ایشان «بهاری» پشت «زمستان ۲۰ ساله اند»! در بخش دیگر مصاحب کمی باقر قالیباف را نواخته اند که حدش و وزنش خیلی پایین است: « اگر هرکسی در حد همان وزن خودش حرف میزد با هیچ ضدحمله ای مواجه نمی شد.»
اما شاید مهمترین فراز این مصاحبه تعریف ایشان از دولت تدبیر و امید است. تعریفی که نشان دهنده مسیر قابل قبولی است: « موضوع آقای روحانی دولت حرفه ای است. نه دولت حزبی، نه دولت کاریزماتیک بلکه دولت قانونی. به این معنا که دولت کار ویژه‌های حرفه ای دارد که باید آنها را انجام دهد چه محبوبیتش اضافه شود چه کم شود باید آنها را انجام دهد ولی باید به مردم راست بگوید. یک دولتی مورد نیاز است که سرش را پایین بیندازد و کار دولت کند. نه کار حزب، نه کار رسانه، نه کار مسجد، نه کار ارتش. دولت باید فقط کار دولت را بکند.»
آقای آشنا در مورد هواداران دولت هم تعبیر تامل برانگیزی دارد: « یک تحلیلی که وجود دارد این است آقای روحانی از آن هواداران سر سختی که فقط حسن روحانی را می خواهند، ندارد. خطرناک ترین چیز برای جمهوری اسلامی همین هوادارن سرسخت هستند.»

راز دلواپس شدن قالیباف

سیدصادق حسینی، منتشر شده در خبرآنلاین: بازنشر:  ایسنا، عصر ایران، انصاف،  ایرنا، نامه,  آفتاب، عصر خبر؛ اعتماد، مثلث,  پارسینه, پیام نو, سلام نو, خرداد؛ روزگار نو, پویش، آخرین:    محمدباقر قالیباف چندی است بیش از گذشته بر اصولگرایی اش تکیه می کند. انتصاباتش هم این را نشان می دهد؛ او شهاب مرادی واعظ و کارشناس امور خانواده و از اعضای ارشد ستاد انتخاباتی اش را به ریاست سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران منصوب کرد و امروی یک روحانی دیگر را نیز معاون اجتماعی خود کرد. در عرصه اجرایی نیز سعی کرده بیش از دوره ی نخست اش از نیروهای اصولگرا استفاده کند. همچنین شنیده شده قالیباف فضاهای تبلیغاتی تهران را در یک قرارداد به موسسه اوج واگذار کرده؛ همان موسسه ای که بیلبوردهای «صداقت آمریکایی» و «با یک گل بهار نمی شه» جنجال آفرید.
قالیباف این روزها، بر اصولگرایی اش چاشنی دلواپسی هم افزوده؛ او به ناگاه دلواپس حجاب و معاشرت مردم نیز شده است؛ برای همین بعد از ۹ سال که از حضورش در شهرداری می گذرد به یک باره دستور تفکیک جنسیتی صادر کرده و برای توجیه تصمیم اش در نمازجمعه تهران می گوید: «ما غیرت دینی داریم، حرف ما این است که نباید اجازه دهیم یک خانم در طول زمان معاشرت بیشتری با نامحرمان داشته باشد تا با محرمان خود و شوهر و فرزندش، زیرا این موضوع کانون خانواده را تحت تاثیر منفی قرار می‌دهد.»
البته روشن است وضعیت پوشش و تعاملات اجتماعی زنان و بانوان کارمند شهرداری تهران و در نگاهی کلان تر در جامعه تفاوت عجیب و قریبی با چند سال قبل و دوره محمود احمدی نژاد نکرده اما چرا محمدباقر قالیباف بعد از ۹ سال سعی دارد مظاهر دینی و اصولگرایانه خود را عیان تر کند؟ قالیبافی که به نظر نمی رسد سقف سابقه ی حرفه ای اش بیش از شهرداری تهران ارتقاء یابد چه نیازی دارد که بعد از این همه سال ناگهان به تقویت مناسک اصولگرایانه اش به پردازد؟ و سئوال اساسی تر این است که آیا این همه رنگ و بوی اصولگرایی محمدباقر قالیباف «اصیل» است یا …؟

محمدباقر قالیباف یک خاستگاه اصولگرایی دارد و یک جذابیت اجتماعی، همین جذابیت بود که او را واداشت در انتخابات ۸۴ به خواستگاه اصولگرایی بی توجهی و پشت کند و طوری تبلیغ کند که صدای اصولگرایان را در بیاورد. بی توجهی ای که بین او و اصولگرایان فاصله انداخت و برچسب «فرصت طلبی» برایش به ارمغان آورد. بی توجهی ای که هنوز میان اون و اصولگرایان اصیل فاصله انداخته. درگیری بین هواداران اش و هواداران یکی دیگر از اصولگرایان در سالگرد ۱۳ آبان ۹۲ همین را نشان می دهد که بسیاری از اصولگراها او را چندان اصولگرا نمی دانند!

قالیباف بعد از انتخابات ۸۴ از آن جایی که هنوز رویای ریاست جمهوری در سر داشت، سعی کرد با حمله های رسانه ای و سیاسی به محمود احمدی نژاد که روزی محبوب همه ی اصولگرایان بود؛ رابطه بینابینی بین گرایشات اصولگرایانه و جذابیت اجتماعی اش برقرار کند. او با همین سیاست وارد انتخابات ۹۲ شد و خوب پیش می رفت تا آن جا که «آقا سعید» وارد کارزار شد و خواب خوش «آقا باقر» را برهم زد. بعد از حضور جلیلی، موج «من سرهنگ نیستم» و «حمله ی گازنبری» حسن روحانی کار قالیباف را پیش از روز رای گیری تمام کرد.
انتخابات ۹۲ برای قالیباف از چند جهت شکست در پی داشت: اول این که متهم به پیمان شکنی در ائتلاف ۱+۲ شد، دوم ماندن او در کنار سایر کاندیداهای اصول گرا باعث شکست سیاسی این جریان شد و سوم «آقای شهردار» فهمید تهرانی ها به «محمدباقر قالیباف متولد طرقبه» و «تیم مشهدی» اش روی خوشی ندارند و محبوبیت و مشروعیت اش در تهران بسیار پایین است.
با گذشت یک سال از شکست سنگین سال ۱۳۹۲ و ۹ سال از شکست تلخ و پر حرف و حدیث سال ۱۳۸۴، به نظر می رسد «محمدباقر قالیباف» که نمی خواهد جا پای «محسن رضایی» به عنوان «پای ثابت انتخابات ها» بگذارد و باردیگر بخت از پیش معلومش را بر سر صندوق رای ریاست جمهوری بگذارد، تصمیم گرفته حداقل «وجهه سیاسی» اش را در میان اصولگرایان تقویت کند. قالیباف که تکنوکراتی میانه رو است در میان اعتدالیون راه به جایی ندارد و برای حفظ ظاهر هم که شده مرزبندی با اصلاح طلبان دارد؛ لازم است برای حفظ و ماندگاری اش در جریان اصول گرایی همراه همین «موج های دلواپسانه» حرکت کند حتی اگر به آن چندان اعتقاد نداشته باشد.

چالش مربیان ایرانی با کیروش چیست؟

صادق حسینی: منتشر شده در خانواده بزرگ ورزش، اعتماد، شفاف: کمتر از سه ماه به بازی های آسیایی اینچون مانده است اما ماندن یا نماندن کارلوس کیروش موزابیک/پرتغالی امروز بحث اول ورزش کشور است. این بار نیز دو قطبی شکل گرفته است: موافقان و مخالفان کیروش

۳۰۰ روزنامه نگار در نامه ای درخواست تمدید قرارداد کیروش را کردند:«حتی اگر به سقف ایده آل گرایی رسیده باشید هم بهتر از این کی روش برای تیم ملی سراغ ندارید». روزنامه نگاران ابزار امیدواری کردند با حضور کیروش «قله نشینی در آسیا-آنچه ازسال ۱۹۷۶ حسرتش را می خوریم» محقق شود.

از جانب دیگر تشکلی موسوم به «کانون مربیان فوتبال» با انتشار بیانیه ای که هدفش را «روشن شدن و قضاوت منصفانه افکار عمومی» خوانده با انتقاد از روزنامه نگاران تاکید کرد:«روش بازی تیم ملی در سه بازی آخر دور مقدماتی و سه بازی در طول جام جهانی بیانگر نوعی شیوه بازی تخریبی که اساساً برای گرفتن نتایج و خوشی های زودگذر بوده است.» مشخص است که دیدگاه روزنامه نگاران که اکثر آنان روزنامه نگار فوتبال و کارشناس این رشته هستند با بیانیه کانون موسوم به «کانون مربیان فوتبال» چقدر تفاوت دارد.

اما کارلوس کیروش چه کرده که توانسته مردم و نخبگان را با خود همراه کند؟ دستاورد او برای جامعه ایرانی چه بود که امروز خیلی ها مشتاق به ماندنش در ایران هستند؟

روش و منش کیروش نشان داده او هم «بینش» و هم «دانش» سرمربی گری تیم ملی فوتبال ایران را داشته که توانسته هم محبوبیت و هم مشروعیت ماندن روی صندلی سرمربی گری را از آن خود کند.

او بینش اش را داشته چرا که توانست تمامی حاشیه های تیم ملی فوتبال را از بین ببرد. شاهد مثالش را با جستجو در اخبار آخرین حضور ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان به راحتی می توان پیدا کرد: از دعواهای بین بازیکنان تا ماجرای استخر هتل تیم ملی و …. .

صرف نظر از «پیراهن بی کیفیت آل اشپورت»، کی روش با پایان دادن به حاشیه های روانی و اخلاقی توانست تیم ملی را در فضایی آرام به جام جهانی ببرد و در جام جهانی نیز، تیم را بدون حاشیه مدیریت کند. مردم نیز دیدند که حاشیه از تیم ملی به شلوارک و عکس یادگاری آن چنانی و پرچم برعکس کشیدن هنرمندان حاضر در برزیل چرخید.

او همچنین ارتباط مناسبی نیز با رسانه ها برقرار کرد و نشان داد که می تواند با هم افزایی آن ها شرایط تیم ملی را بهبود ببخشد.

از سوی دیگر بررسی آمار عملکرد فنی ملی پوشان نیز نشان دهنده، بهره گیری از دانش تخصصی او برای هدایت تیم ملی است.

همین «دانش و بینش» کارلوس کیروش، شخصیتی از او ساخت که هیچ مربی ایرانی حتی افشین قطبی به آن دست نیافته است؛ و الا این تیم ملی همان تیمی است که علی دایی و امیرقلعه نویی نیز روزی سرمربی اش بودند؛ روزهایی که همه به یاد دارند حاشیه های تیم جایی برای حروف چینی سایر اخبار در رسانه ها نمی گذاشت.

به نظر می رسد در فرصت کوتاه باقی مانده تا رقابت های جام ملت های آسیا در دی ماه امسال، هیچ انتخابی منطقی تر از تمدید قرارداد کیروش وجود ندارد. اما فدراسیون فوتبال دو چالش برای تمدید این قرارداد دارد: قیمت و مدیریت! فدراسیون باید هم قیمت را پایین بیاورد و هم به همه به فهماند «کت تن چه کسی است»!

براندازی

«براندازی»
روایت یک قرن عملیات تغییر رژیم توسط آمریکا از هاوایی تا عراق
نوشته: استیفن کینزر
ترجمه: محمدحسین آهویی
نشر: ثالث
چاپ اول: ۱۳۹۰

«براندازی» کتاب جامع و با جزییاتی است از  دلایل عملیات های تغییر رژیم توسط ایالات متحده از سال ۱۸۹۳ در هاوایی تا سال سرنگونی صدام در سال ۲۰۰۳. استیفن کینزر که پیش از این، کتاب «همه ی مردان شاه» درباره کودتای ۲۸ مرداد در بازار ایران منتشر شده، نگاه انتقادی به سیاست های براندازی آمریکا دارد و تاکید می کند: این عملیات های براندازانه هیچ کدام موجب گسترش ارزش های آمریکایی یا همان رویای آمریکایی نشد و بر عکس موجب تقویت دیکتاوری، فساد و نابودی ملت ها برای چندین دهه شد.

«براندازی» در سه بخش، سه مقطع از تاریخ معاصر آمریکا را مورد بررسی قرار می دهد: عصر استعمارگری، عملیات مخفیانه و تهاجم.  کینزر درباره براندازی های آمریکا در دوره امپریالیستی که کوبا، پورتوریکو، فیلیپین، نیکاراگوئه و هندوراس را زیر نفوذ و تسلط آمریکا در آورد؛ دوره جنگ سرد که عملیات سری و مخفیانه بر ضد ایران، گواتمالا، ویتنام جنوبی و شیلی را در پی داشت و دوره حمله نظامی و اشغال کشورها که در این دوره نیروهای نظامی آمریکا اقدام به سرنگونی دولت های گرانادا، پاناما، افغانستان و عراق کرده اند، با بیانی جذاب می پردازد.

کینزر دراین کتاب می نویسد:« واقعیت دومی که از تاریخ این عصر سر بر می آورد، نشان دادن بی علاقگی مطلق ایالات متحده به افکار عمومی و نظریات مردمی است که کشورهایشان را تسخیر می کند.» او تاکید می کند:« نسل ها از رهبران سیاسی و بازرگانی ایالات متحده به قدرت نظریه ی ناب «استثنا انگاری  آمریکایی» EXCEPTIONALISM  پی برده اند. زمانی که آنان به دلایل خودخواهانه یا بی شرمانه در کشوری مداخله می کنند همواره تاکید دارند که در پایان, اقداماتشان نه تنها به ایالات متحده سود خواهد رساند بلکه در جهت منافع مردمان کشور مورد مداخله نیز خواهد بود و با گسترش مفهومی، صلح  و عدالت را در جهان سبب خواهد شد.»!

این کتاب تصویر عینی و قابل لمسی از سیاست های اصولی و اساسی آمریکا در جهان ارایه می دهد. شاید مهمترین پیام کتاب این باشد که تصویر کمک گرفتن مردم کشورها از آمریکا برای اصلاح کشورمان، چه پیامدهای ویران کننده ای در پی دارد.

ترجمه ی محمدحسین آهویی که ترجمه ای روان و یک دست است نیز به جذابیت کتاب برای خواننده کمک کرده است.

دولت میرحسین موسوی در جنگ شاهکار مدیریت اقتصادی بود

 برادر فرشاد مومنی در برنامه پایش شبکه ی اول سیما به مناسبت سالگرد درگذشت استاد عالی نسب بزرگ حضور داشت.

مومنی با تمجید از مدیریت اقتصادی دولت در زمان جنگ گفت: مدیریت اقتصاد ایران در مقابل عراق که پیش از آغاز جنگ ذخیره ارزشی اش ۷ برابر ایران بود حیرت جهان رو برانگیخت. رکوردهای اقتصادی آن دوران از جمله تورم یک رقمی هنوز شکسته نشده است. اقتصاد دوران جنگ راه را بر رانت، ربا و فساد بسته بود. TFP بهره وری تولید ۵ برابر بوده است… مومنی هشدار داد برخلاف شعارها، عمل دولت چندان با سیاست های رفع رکود تورمی هم خوانی  ندارد.

گزارش نامه از برنامه دیشب: http://www.ghatreh.com/news/nn20548121/ماجرای-افرادی-بعد-جنگ-عالی-نسب-دولت-کنار-گذاشتند-فرشاد

برنامه استاد امجد در ماه مبارک رمضان

ماهِ خدا؛ ماهِ ما؛ ماهِ رمضان

سلسه درس گفتارهای اخلاقی استاد حاج شیخ محمود امجد

شب های ماه مبارک رمضان ا ز ساعت ۲۲تا ۲۳ حسینیه کوهسار: انتهای بزرگراه نیایش ، بعد از میدان اول شهران، بلوار کوهسار، بعد از مجتمع OPG باغ پردیس ، کوچه باغ میر، پلاک ۶

برنامه استاد امجد در ماه رمضان

حامیان پوشالی تیم ملی و مساله کی روش

صادق حسینی: خانواده بزرگ ورزش، نامه، عصر خبر، روزنامه آرمان، روزنامه اعتماد : این جام جهانی برای فوتبال ایران شگفت انگیز و اعجاب آور بود. شگفت انگیز از آن جهت که مدعی قهرمانی جام جهانی، آرژانتین را به زانو در آوردیم و اعجاب آور از این که تیم ملی «حاشیه» نداشت و البته دغدغه داشت: دغدغه ماندن یا نماندن کی روش.

کی روش که از برد کره جنوبی و راهیابی ایران به جام جهانی منتظر تمدید قراردادش بود و جواب محکمی از فدراسیون نگرفت، در خلال جام جهانی بیشتر سوال ها درباره قراردادش را «مبهم» جواب داد.

وزیر ورزش نیز در واکنش به تمدید قرارداد کی روش که تبدیل به یک مطالبه عمومی شده گفت: «کی روش تخفیف دهد، تمدید می کنیم»!

اگر نگاه برخی از اهل فن از جمله محسن صفایی فراهانی را که مشکل عدم تمدید قرارداد کارلوس کی روش «مسایل مالی» نیست را کنار بگذاریم؛ نگاه خوش بینانه این است که مشکل تمدید نشدن قراردادش «مسایل مالی است». او برای خودش سالی ۲ میلیون و ۸۰۰ هزار دلار و یک میلیون و ۲۰۰ هزار دلار برای دستیارانش درخواست کرده است. که با دلار ۳۲۰۰ تومانی می شود سالی ۱۲میلیارد و ۸۰۰ میلیون تومان و البته برای کشوری با بضاعت ایران هزینه ۴ میلیون دلاری در سال اصلا قابل اعتنا نیست.

از سوی دیگر چندی پیش فدراسیون فوتبال با اعلام نام ۲۲ شرکت که بعد تر به ۲۶ شرکت افزایش یافت و به صورت غیر مجاز خود را حامی تیم ملی اعلام کرده بودند در بیانیه ای تاکید کرد: «با سوء استفاده از احساسات بی شائبه مردم، خود و کالای موردنظر را بدون پرداخت حقوق حقه فوتبال ملی، با استفاده از جو فوتبال مطرح می‌کنند.»

روشن است اگر این ۲۶ بانک و شرکت صنعتی به جای این که میلیاردها تومان پول تبلیغات را صرفا در جیب تلویزیون بریزند حقوق فدراسیون فوتبال را پرداخت کنند، قطعا بهانه ی «پول» نداشتنی دیگر نخواهد ماند که فدراسیون با «مذاکره» پشت آن پناه ببرد.

اسامی ۲۶ شرکت سوء استفاده کننده از تیم ملی

فروشگاه اینترنتی ۵۰۴۰
اخوان
گلدیران
شرکت خدمات ارتباطی ایرانسل
مادیران
عطر آمور
بانک پارسیان
بانک سرمایه
بانک صادرات
بانک کشاورزی
پارک ارم
هنکل پاک وش
tcl تلویزیون
صنایع غذایی به ارا
دینا
ارتباطات تامین شمس نوین
سامسونگ
شهر فرش
شیرالات راسان
کانون فرهنگی اموزش –قلم چی
کاچیران
روغن موتور کاسپین (فومن شیمی)
گلستان
کیش چیپس
برنج میزبان
مجتمع فراورده های لبنی و بستنی میهن

امامان جمعه ای که به همه ی کاندیداها ۱۰۰ درصد رای می دادند!

علی اکبر ولایتی

دکتر ولایتی بازی سازی و بازی خراب کن انتخابات سال گذشته بود. همان انتخابی که با رد صلاحیت هاشمی و مشایی و ورود سعید جلیلی آرایش اش پیچیده تر شده بود. برخلاف ۸۴ که کار رسانه ای ستاد آقای هاشمی را با محمد گلزاری جلو بردیم و انتخابات ۸۸ که با دوستان برای مهندس موسوی کار کردیم. در این انتخابات برای عکاسی با دکتر ولایتی همراه بودم.

اولین برنامه نامزدها معمولا حضور در گلزار شهدا و دیدار با امام جمعه بود. در ۱۴ استانی که رفتیم در بیشترشان همین امامان جمعه می گفتند: «بر ما حجت تمام شده و حتما و قطعا به شما(دکتر ولایتی) رای می دهیم.» . با یکی از اعضای اصلی ستاد قالیباف تماس گرفتم و گفتم: فلانی اینا این طوری می گنا. گفت: عجب! عین این صحبت ها را هم به ما زده اند. تیم جلیلی هم مدعی بود که امامان جمعه گفته اند: رای ما ۱۰۰ درصد جلیلی است. خلاصه معلوم شد بیشتر امامان جمعه به نحو شایسته ای در باد در می غلتیدند و به همه «بله» می گفتند.

حتما حسن آقای روحانی هم لباسان و هم صنفان خود را بهتر می شناسد و می داند چه گونه با آن ها تعامل کند. فکر می کنم مردم هم در این سی و چندسال توانسته اند تشخیص دهند: حرف راست را باید از چه کسی شنید. به قول استاد امجد: آقایون! من عمامه به سر نماد اسلام نیستم! اسلام ینی امام باقر و امام صادق. ما کجایمان شبیه امام باقر است.

در قانون دوشغله‌ها: آیا سازمان بازرسی دوگانه عمل می‌کند؟

صادق حسینیصادق حسینی، روزنامه اعتماد ۳۰ فروردین ۱۳۹۲  / جام جم  آنلاین ورزشی / عصر خبر: زارع، نماینده سازمان بازرسی کل کشور در گفت‌وگو با «نسیم» گفت: «قبلا هم اعلام کردیم که فعالیت همزمان شجاعی در فدراسیون تیراندازی با کمان و خزانه‌داری کمیته ملی المپیک مشکل دارد.»

از برگزاری انتخاب پرماجرا کمیته ملی المپیک در ۳۰ دی ماه ۱۳۹۲ بیش از دو ماه می‌گذرد و در این مدت هنوز محمدعلی شجاعی که در پی حاشیه‌های ایجاد شده از سوی محمدعباسی، وزیر ورزش و جوانان دولت محمود احمدی‌نژاد از ۲ مهر ۱۳۹۱ بر کرسی ریاست این فدراسیون تکیه زده، استعفایش را به مجمع عمومی فدراسیون نداده است.

این در حالی است که بر اساس همین قانون منع حضور دوشغله‌ها، احمد دنیامالی عضو فعلی شورای شهر و رییس هیات‌مدیره چندین شرکت خصوصی که او نیز توسط محمد عباسی از فدراسیون قایقرانی برکنار شده بود در انتخابات ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ از مجمع رای اعتماد گرفت اما بعد از یک هفته در ۳۰ بهمن ماه ۱۳۹۲ استعفا داد و در شورای شهر ماند.

البته در اینجا به اقدام احمد دنیامالی در خصوص حضور در انتخابات فدراسیون و استعفا، نمی‌خواهم بپردازم اما نکته قابل توجه ماجرا این است که چرا سازمان بازرسی کل کشور و وزارت ورزش در برخورد با فدراسیون‌های ورزشی به صورت دوگانه برخورد می‌کنند. اگر حضور دوشغله‌ها منع قانونی دارد قایقرانی و تیروکمان و تیراندازی و وزنه‌برداری چه تفاوتی با هم دارند، چرا در قایقرانی مرّ قانون انجام شد و در تیروکمان هنوز قانون اجرا نشده است. البته زارع در گفت‌وگویش با نسیم مسوولیت این کار را متوجه نصرالله سجادی معاون ورزش قهرمانی وزارت ورزش می‌داند: «برگزاری مجامع فدراسیون‌ها با سجادی است و زمان برگزاری مجمع تیراندازی را باید از وی پرسید. » اما با این حال از آنجایی که وظیفه نظارت بر حسن اجرای قانون با سازمان بازرسی است، همان طور که در انتخابات فدراسیون تکواندو و کمیته ملی المپیک در نهایت این نظر سازمان بازرسی بود که سرنوشت انتخابات را رقم زد، در مورد رییس فدراسیون‌های دوشغله از جمله تیر و کمان و وزنه‌برداری نیز آنها باید ورود کنند. همان طور که زارع پیش‌تر گفته: «اگر مجمع به دلایل غیرمنطقی به تعویق بیفتد، ورود می‌کنیم». انتظار از سازمان بازرسی کل کشور این است که شایبه نگاه و عمل دوگانه در اجرای قانون را ایجاد نکند.