حمله به خانه کروبی ؛‌ اقدام انقلابی یا آب به آسیاب دشمن ریختن؟!

عصرایران – در حالی که روز جمعه ، اخبار حضور میلیونی مردم ایران در راهپیمایی روز قدس ،‌مهم ترین خبر کشورمان بود که بازتاب های بین الملیی فراوانی هم داشت ،‌ تجمع عده ای در برابر خانه مهدی کروبی ،‌کاندیدای انتخابات گذشته ریاست جمهوری و حمله آنها به خانه وی ،‌ دستاویز مناسبی برای رسانه های بیگانه بود که با کمرنگ کردن اخبار مربوط به راهپیمایی روز قدس ،‌ رویداد یکی از کوچه های شمالی تهران را در صدر اخبار خویش قرار دهند و سپاسگزار مهاجمانی باشند که برایشان خوراک خبری مهیجی فراهم آوردند ؛‌به ویژه آن که این تجمع و درگیری ،‌به تیراندازی و مجروح شدن چند نفر هم منجر شد و البته بین رسانه های موافق و مخالف کروبی نیز دعوایی بر سر این که مقصر چه کسی بود و اول چه کسی شروع کرد ، آغاز شد!

این که در روز حادثه دقیقاً‌ چه رخ داد،‌ موضوع نوشتار حاضر نیست ؛‌ دفاع از کروبی یا نقد عملکرد وی در ماجراهای بعد از انتخابات نیز ،‌ دغدغه این مکتوب نیست ،‌ چه آن که هر کسی و از جمله کروبی ،‌خود باید پاسخگوی رفتارهایش باشد.

آنچه باعث شد این چند سطر از سر دلسوزی برای جامعه و نظام و انقلاب به رشته تحریر درآید ،‌موضوعی به نام قانونگرایی است که گویا به یک شوخی تکراری تبدیل شده است و تعریف عده ای از قانون ،‌ دقیقاً‌ همان چیزی است که در مخیله آنها می گذرد و نه چیز دیگر!

واقعاً‌ جای درد و تأسف است که بعد از سه دهه که از انقلاب اسلامی و استقرار حکومت قانون در کشور گذشته است ،‌ مجبور هستیم در باب بدیهیاتی مانند اهمیت قانون و این که اجرای آن ،‌برای جامعه مفید است و نباید آن را نقض کرد و … سخن بگوییم.

در موضوع مورد بحث نیز حتی اگر از منظر کسانی که شخصی به نام مهدی کروبی را “فتنه گر و خائن و عامل دست موساد و …” می دانند به ماجرا نگاه کنیم ،‌ نمی توانیم بپذیریم که عده ای فراتر از قانون ،‌بدون مجوز از وزارت کشور در مقابل خانه یک شهروند ( حتی یک شهروند بد!) تجمع کرده ،‌سنگ پرانده و بر دیوارهایش شعار نوشته و این اقدام را چندین شب ادامه داده اند.

حتی اگر کروبی مجرم باشد ،‌این وظیفه دستگاه های امنیتی و قضایی است که با او برخورد کنند ،‌نه وظیفه اشخاص دیگر.
اگر قرار باشد هر کسی بخواهد با هر کسی که مشکل دارد ،‌شخصاً‌برخورد و تسویه حساب نماید که باید در دستگاه قضایی را تخته کرد و پلیس را منحل نمود و به جامعه ای بدوی و متوحش تبدیل شد و فرهنگ ایرانی – اسلامی را به موزه سپرد!

گذشته از این ها ،‌ متاسفانه افرادی که چنین اقداماتی را شکل می دهند ،‌داعیه پیروی از ولایت را دارند و این خود ،‌بزرگ ترین جفا به ولایت است.

مزید یادآوری اینان ،‌ به سخنان رهبر معظم انقلاب اشاره می کنیم که در ۱۹ دی سال گذشته در جمع مردم قم بیان داشتند و رسماً‌،‌علناً‌ ،‌صراحتاً‌ و با بیانی بلیغ و به زبان فارسی ،‌هر گونه اقدام فراقانونی و خودسری را منع کردند ؛ عین سخن ایشان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری چنین است:

« می خواهم عرض بکنم جوانهاى عزیز مراقب باشند، مواظب باشند که هرگونه کار بى رویه‌‌‌اى، کمک به دشمن است. اینجا جوانها تلفن میکنند – میفهمم من، میخوانم، غالباً تلفنها و نامه ها را خلاصه می کنند، هر روز مى آورند، من نگاه میکنم – مى بینم همین طور جوانها گله‌‌‌‌‌مند، ناراحت و عصبانى؛ گاهى هم از بنده گله میکنند که چرا فلانى صبر میکند؟ چرا فلانى ملاحظه میکند؟
من عرض میکنم؛ در شرائطى که دشمن با همه‌‌‌ى وجود، با همه‌‌‌‌ى امکاناتِ خود درصدد طراحى یک فتنه است و میخواهد یک بازى خطرناکى را شروع کند، باید مراقبت کرد او را در آن بازى کمک نکرد. خیلى باید با احتیاط و تدبیر و در وقت خودش با قاطعیت وارد شد.

دستگاه‌‌‌‌هاى مسئولى وجود دارند، قانون وجود دارد؛ بر طبق قانون، بدون هیچگونه تخطى از قانون، بایستى مُرّ قانون به صورت قاطع انجام بگیرد؛ اما ورود افرادى که شأن قانونى و سمت قانونى و وظیفه ى قانونى و مسئولیت قانونى ندارند، قضایا را خراب میکند. خداى متعال به ما دستور داده است: «و لایجرمنّکم شنئان قوم على ان لاتعدلوا اعدلوا هو اقرب للتّقوى».
بله، یک عده‌‌‌‌اى دشمنى میکنند، یک عده‌‌‌‌اى خباثت به خرج میدهند، یک عده اى از خباثت‌‌‌کنندگان پشتیبانى میکنند – اینها هست – اما باید مراقب بود. اگر بدون دقت، بدون حزم، انسان وارد برخى از قضایا بشود، بى‌‌‌‌گناهانى که از آنها بیزار هم هستند، لگدمال میشوند؛ این نباید اتفاق بیفتد.

من برحذر میدارم جوانهاى عزیز را، فرزندان عزیز انقلابىِ خودم را از اینکه یک حرکتى را خودسرانه انجام بدهند؛ نه، همه چیز بر روال قانون. » (لینک منبع)

حال این سوال مطرح است که با این دستور ولی فقیه ،‌ کسی که خود را مطیع ولایت می داند ،‌ به خود اجازه می دهد که به هر دلیلی هم که باشد ،‌ به اقدامات خودسرانه و فراقانونی ادامه دهد؟
پاسخ قطعاً‌منفی است ،‌مگر آن که بپنداریم این افراد ،‌ در اظهار تبعیت از ولی فقیه ،‌ صداقت ندارند و از این که فرمان و توصیه و نصیحت رهبری بر زمین بماند ،‌ ناراحت نمی شوند.

آقایان بدانند مملکت قانون دارد ،‌سیستم اطلاعاتی و امنیتی دارد ،‌ دستگاه قضایی دارد و از این رو ،‌ علیرغم تصور بعضی ها با جنگل بسیار متفاوت است ؛ و نیز فراموش نکنند که سال گذشته ،‌بزرگترین ایرادی که بر همین کروبی و موسوی می گرفتند این بود که چرا در برابر قانون تمکین نمی کنند و می کوشند اعتراض خود به نتایج انتخابات را از راه های غیرقانونی و تجمعات و … پیگیری کنند. حال چگونه خود همان مسیر را می روند؟!
راستی آیا اینان می دانند که با حرکات خودسرانه اخیر خود ،‌ چقدر برای رسانه های بیگانه خبرسازی کرده و رسماً  آب به آسیاب آنها ریخته اند؟

آیا درک این نکته که « اگر همه چیز از مجرای قانونی پیش برود و دستور رهبری مبنی بر عدم خودسری رعایت شود جامعه بهتری خواهیم داشت» ، ‌آنقدر سخت است که هنوز که هنوز است باید شاهد چنین وقایعی باشیم؟

قتل علی المرتضى

نادى جبرائیل بین السماء و الأرض: تهدمت و الله أرکان الهدى، و انطمست و الله نجوم السماء و أعلام التقى، و انفصمت و الله العروه الوثقى، قتل ابن عم المصطفى، قتل الوصی المجتبى، قتل علی المرتضى.. قتل سید الأوصیاء .. قتله أشقى الأشقیاء

یادداشت: پیام های یک انتصاب

یادداشت منتشر شده در صفحه ۲ روزنامه خبر، چهارشنبه ۳ شهریور۱۳۸۹: محمود احمدی نژاد اسفندیار رحیم مشایی، حمید بقایی، محمدمهدی آخوندزاده و ابولفضل ظهره‌وند را با احکام جداگانه به عنوان نمایندگان ویژه رئیس جمهور در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان منصوب کرد.

این انتصاب ها که مهمترین و راهبردی ترین آنها انتصاب اسفندیار رحیم مشایی به سمت نماینده ویژه رییس جمهور در حوزه خاورمیانه است نشان می دهد در درجه اول محمود احمدی نژاد اعتقادی به ساختار و وظایف وزارت امور خارجه ندارد و به عبارت دیگر این وزارت خانه نتوانسته است انتظارات (درست و یا نادرست) دولت نهم و دهم را برآورده سازد و احمدی نژاد سعی دارد با نگاه ستادی، اهداف خود را پیگری کند به ویژه آنجا که تنها در حکم مشایی تاکید می کند: «اتخاذ تدابیر هدفمند و هوشمندانه به منظور تعمیق روابط و گسترش همکاری‌های فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و امنیتی با کشورهای منطقه و ایجاد یا تقویت تشکل‌های منطقه‌ای، سلطه‌گران را در نابودی استعدادها و چپاول ثروت‌های مادی و معنوی خاورمیانه ناکام خواهد کرد.» در این موضوع البته بخت با وزارت امور خارجه یار بود که به سرنوشت سازمان برنامه و بودجه دچار نشد و تنها نظاره گر دو وزارت خانه است: وزارت خانه ی در سایه و وزارت خانه ی بی اقتدار.

اما مهمترین نکته این انتصاب ها به ویژه در حوزه خاورمیانه با پرونده های مهمی مانند عراق، لبنان و مقاومت اسلامی با پرونده های راهبردی و امنیتی خاص خود، این است که احمدی نژاد خواهان ورود در پرونده های فرا دولتی و حاکمیتی است.  واضح است که در حوزه های راهبردی کلان مانند امنیت و سیاست خارجی، سیاست گذاری با مقام معظم رهبری می باشد و اجرای این تدابیر و سیاست ها با دولت ها.  در این مجموعه از تدابیر، پرونده های مهمی همچون انرژی هسته ای، پیگیری روابط با برخی از همسایگان، حمایت از مقاومت اسلامی و ارتباط با آمریکا قرار دارد.

در همین چارچوب است که مقام معظم رهبری علاوه بر مجمع تشخیص مصلحت از مشاور ویژه خود دکتر علی اکبر ولایتی دیپلمات واقع گرای سال های جنگ و سازندگی و از مشورت نهادهایی همچون شورای سیاست خارجی با مسئولیت سید کمال خرازی نیز بهره می برند تا تصمیمی که گرفته می شود جامع، فرا-دولت و تضمین کننده منافع بلند مدت نظام باشد.

از سوی دیگر طبیعی است رییس جمهور پیش از صدور حکم و یا دستوری می بایست مقدمات آن را برنامه ریزی کند با این مبنا و تصمیم آیا ناکامی سیاسی امروز عراق که با گذشت بیش از  ۵ ماه از انتخابات نتوانسته اند دولت را مستقر کنند، نتیجه ورود تیم رییس جمهور در پرونده ی عراق است؟ در حالی که حمایت و پشتیبانی از مقاومت اسلامی متولیان خاص خود را در نظام دارد، ورود و موازی کاری دولت چه دستاوردی می تواند داشته باشد؟  آیا مسئولیت بعدی مشایی، مذاکره کننده ارشدی هسته ای و یا نماینده ویژه رییس جمهور در امور آمریکا  است؟

همان طور که در حکم مسولیت جدید مشایی از سوی رییس جمهور تاکید شده است همه دستگاه‌ها و نهادهای مربوطه موظف شده اند در فرآیند طراحی و اجرای سیاست‌های راهبردی در خصوص منطقه خاورمیانه در هماهنگی کامل با نماینده ویژه عمل کنند. بر مبنای این حکم آیا نهادهای زیر نظر مقام معظم رهبری در اجرای برنامه های خود در حوزه خاورمیانه باید با اسفندیار رحیم مشایی هماهنگ باشند. اگر پرونده هایی که توسط نهادی فرادولتی پیگری می شوند  با سیاست دولت هماهنگ نبودند، دولت فعالیت آنان را مختل می کند؟

با تامل بیشتری می توان پاسخ ها را دریافت.

سه شنبه ۹ شهریور: بررسی آثار تفسیری امام موسی صدر با حضور دکتر دینانی و دکتر محقق داماد

آثار تفسیری امام‌ موسی صدر، روز سه‌شنبه نهم شهریور با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی‌دینانی و دکتر سیدمصطفی محقق‌داماد، در شهر کتاب مرکزی مورد بررسی قرار می‌گیرد.

به گزارش مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، به تازگی مجموعه‌ پنج جلدی از آثار تفسیری امام موسی صدر منتشر شده که شامل «تاملی دیگر در قرآن و تفسیر»، «تفسیر سوره قدر»، «تفسیر سوره ناس و فلق» و «تفسیر سوره اخلاص» و «تفسیر سوره تکاثر» است.

نشست هفتگی شهرکتاب در روز سه‌شنبه ۹ شهریور ساعت ۱۶:۳۰ به بررسی آثار تفسیری امام‌ موسی صدر اختصاص دارد که با حضور دکتر غلامحسین ابراهیمی‌دینانی و دکترسیدمصطفی محقق‌داماد در مرکز فرهنگی شهرکتاب واقع در خیابان شهید بهشتی، خیابان شهید احمد قصیر (بخارست)، نبش کوچه‌ی سوم برگزار می‌شود.

پیام های انتصاب مشایی به عنوان نماینده ویژه احمدی نژاد در خاورمیانه

مراد و مرید

محمود احمدی نژاد مشایی، بقایی، آخوندزاده و ظهره‌وند را با احکام جداگانه به عنوان نمایندگان ویژه رئیس جمهور در امور خاورمیانه، آسیا، دریای خزر و افغانستان منصوب کرد.

این انتصاب ها که مهمترین و راهبردی ترینش حوزه خاورمیانه است نشان می دهد در درجه اول وی اعتقادی به ساختار و وظایف وزارت امور خارجه ندارد و به عبارت دیگر این وزارت خانه نتوانسته است انتظارات (درست و نادرست) دولت نهم و دهم را برآورده سازد.

اما پیام مهمتر این انتصاب ها به ویژه در حوزه خاورمیانه با پرونده های مهمی مانند عراق، لبنان و مقاومت اسلامی این است که آیا احمدی نژاد خواهان ورود در پرونده های فرا  دولتی است؟ پرونده هایی که سیاست گذاری آن با رهبری و به اصطلاح ملف الرئیسی است. آیا ناکامی سیاسی امروز عراق که با گذشت ۵ ماه نتوانسته اند دولت را مستقر کنند نتیجه این دخالت ها است؟

از سوی دیگر این انتصاب زمانی صورت گرفت که سیل انتقادات به جا و نابجا از مشایی و حمایت های احمدی نژاد از وی جاری است و این حکم نشان از حمایت تام و کامل و مردانه شخص احمدی نژاد از مشایی دارد و دهن کجی آشکاری به منتقدین. همان منتقدینی و مداحانی که سال پیش سینه چاکش بودند و امسال به وی می گویند: آقای احمدی نژاد! مشایی عورت توست! یا بپوشانش یا می بریمش!؟

نهم شهریور سی و دومین سالگردربایش امام موسی صدر/ پخش مستند جدید «سید موسی» کار جدیدی از روایت فتح

فیلم مستند «سید موسی» به کارگردانی روح الله حسینی، پنجشنبه، چهارم شهریور ۱۳۸۹ از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران، بعد از خبر ساعت ۲۱، پخش خواهد شد.

به گزارش روابط عمومی مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امام موسی صدر، روح الله حسینی کارگردان این مستند گفت: این کار حدوداً چهل دقیقه‌ای به تهیه‌کنندگی مؤسسه فرهنگی روایت فتح در فاصله بهمن ۸۸ تا فروردین ۸۹ ساخته شده است.

حسینی افزود: این فیلم از قصه ربودن امام موسی صدر در لیبی، شروع می‌شود و سپس با بازگشت به گذشته، فصل‌های مهم زندگی امام موسی صدر و فعالیت‌های ایشان را به تصویر می‌کشد.

وی ادامه داد: پس از آن دوباره به ماجرای ربودن ایشان و بخشی از پی‌گیری‌هایی که چه در آن سال‌ها و چه پس از آن، درباره پرونده ربودن ایشان شده است، اشاره می‌شود و فیلم با سخنرانی سید حسن نصر الله درباره امام موسی صدر، در جشن آزادی اسرا در سال ۲۰۰۴ خاتمه می‌یابد.

حسینی گفت: تفاوت این فیلم با مستند پانزده قسمتی که پیش از این روایت فتح تولید و منتشر کرده بود، این است که در مستند «سید موسی» به طور خلاصه همه زندگی امام موسی صدر جمع شده و برای آشنایی مخاطبانی که چیزی از امام موسی صدر و زندگی ایشان نمی‌دانند، بسیار مناسب است.

مستند تلویزیونی «سید موسی» روز پنجشنبه چهارم شهریور ماه ۱۳۸۹، ساعت ۲۱:۵۰ و بعد از خبر ساعت ۲۱ از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی ایران پخش خواهد شد.

سکولاریسم از نگاه نصر حامد ابوزید

درگذشت اندیشمند نوگرای مسلمان؛ نصر حامد ابوزید فرصتی فراهم آورد تا با مطالعه کتاب های وی، نگاهی به تجربه های نواندیشی دینی در جهان اسلام داشته باشیم. یکی از مهمترین کتاب هایش «نقد گفتمان دینی، نقد الخطاب الدینی رویه نقدیه نحو انتاج وعی علمی بدلاله النصوص الدینیه ۱۹۹۲» است که توسط حسن یوسفی اشکوری (در دوران زندگی در زندان اوین) و محمد جواهر کلام ترجمه و توسط انتشارات یادآوران اردیبهشت ۱۳۸۳ منتشر شده است. هرچند که ترجمه ی روان و سلیسی نیست.  ابوزید برای ترجمه فارسی کتاب یک مقدمه ویژه نوشته است.

نصر حامد ابوزید در مقدمه کتاب اشاره جالب و ظریفی به سکولاریسم و قرائت سنتی از دین دارد که در پی آمده است: سکولاریسم در جوهره ی خود چیزی جز تاویل راستین و فهم علمی از دین نیست، و آنچه باطل اندیشان درباره اش ترویج می کنند که سکولاریسم هما الحادی است که دین را از سطح جامعه و زندگی جدا می کند، بسیار به دور است.

گفتمان سنتی دینی عمداً و به شکلی هوشمندانه جدایی دولت از کلیسا (یعنی جدایی قدرت سیاسی از دین) را با جدایی دین از جامعه و زندگی در هم می آمیزند. جدایی نخست، یعنی جدایی دولت از کلیسا امری ممکن و ضروری است و جهان غرب با  عملی کردن آن توانست از تاریکی های دوران قرون وسطی آزاد و به علم، توسعه و آزادی دست پیدا کند. اما جدایی دوم (جدایی دین از جامعه و زندگی دینداران) توهمی است که گفتمان سنتی دینی آن را در مبارزه علیه سکولاریسم ترویج می کند تا سکولارها را متهم به کفر و الحاد نماید. چه کسی می تواند دین را از صحنه جامعه و کلا زندگی حذف کند و اساساً  چه نیرویی می تواند جنین تصمیمی را عملی سازد.

درباره ابوزید ادامه خواندن “سکولاریسم از نگاه نصر حامد ابوزید”

شیخ عبدالکریم حائری تبسمی کرده و فرمودند به آقا روح الله بگویید در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست

حدیث سرو از معدود برنامه های موثر صداوسیما در شناخت چهره های بی پیرایش عالم دیانت است. حدیث سرو در کنار برنامه معرفت که با مدتی است با  مصاحبه با  فیلسوف پاک ضمیر دکتر غلام حسین ابراهیمی دینانی پخش می شود فرصتی فراهم می کند تا با بزرگان عرفان و دیانت ایران زمین بیشتر آشنا شویم.

شنبه شب حدیث سرو به معرفی شیخ بهاری از عرفای همدان پرداخت و در این برنامه استاد فاطمی نیا با لهجه ی شیرین خود خاطره شگرف از روحیات حضرت امام و آشیخ عبدالکریم حائری نقل کرد که بسیار شنیدنی بود.

استاد چنین گفت: امام خمینی شعری داشتند بدین مظمون که بعله از دانه انگور می خواهم تسبیحی بسازم و با آن استخاره کنم تا اگر خوب آمد به میخانه بروم. فلانی شعر را گرفت و نزد حضرت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری سخن برد که ببینید آقای روح الله شما چه شعری می گوید و به قول امروزی ها ترکانده است. حاج شیخ سئوال کردند مضمون شعر چیست. فلانی گفت بعله شعر در باب این است که « از دانه انگور می خواهم تسبیحی بسازم و با آن استخاره کنم تا اگر خوب آمد به میخانه بروم».  حاج شیخ عبدالکریم تبسمی کردند و گفتند به آقا روح الله بگویید در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست.

فواد عجمی: طراح اول جنگ آمریکا در عراق

چندی پیش کتابی می خواندم بخشی از آن اشاره داشت به کتاب مخمصه اعراب نوشته فواد عجمی. درباره نویسنده کتاب در گوگل می گشتم که به یادداشت عبدالله شهبازی درباره ی وی رسیدم. عین مطلب شهبازی درباره عجمی را در پی آورده ام.

در اوت ۲۰۰۲ دیک چنی گفت: «طبق پیش‌بینی پروفسور فؤاد عجمی پس از تصرف بصره و بغداد مردم با شور و هیجان در خیابان‌ها به پایکوبی خواهند پرداخت.» به عبارت دیگر، معاون رئیس‌جمهور آمریکا به عنوان دلیل برای حمایت مردم عراق از اشغال این کشور به نظرات عجمی استناد کرد نه به گزارش‌ها و تحلیل‌های سیا. به همین دلیل بود که مجله نیشن  نوشت: « اگر هالیوود بخواهد فیلمی درباره جنگ دوّم خلیج [جنگ عراق] بسازد باید نقش اصلی را به پروفسور عجمی رئیس مؤسسه مطالعات خاورمیانه در دانشگاه جان هاپکینز بدهد.»

با استعفای جرج تنت بحران دولت بوش اوج گرفته است. دولت بوش می‌خواهد «گناه» گرفتار شدن در مرداب عراق را به گردن دیگران بیاندازد. به این دلیل ماجرای چلبی علم شد. ادعا شد که چلبی مأمور ایران بوده و با اطلاعات غلط آمریکا را فریب داده و به دام انداخته است. تا بخواهید به بزرگنمایی قدرت ایران دست زدند. فراموش کرده‌اند که طراحان اصلی حمله به عراق نومحافظه‌کاران بودند به‌ویژه آقای دکتر پل ولفوویتز و دکتر فؤاد عجمی دوست و همکار ایشان در دانشگاه جان هاپکینز.

پروفسور عجمی دوست نزدیک پروفسور پل ولفوویتز، معاون وزارت دفاع و رئیس مؤسسه مطالعات بین‌المللی دانشگاه جان هاپکینز، کوندولیزا رایس و سایر نومحافظه‌کاران است.

عجمی شیعه و ایرانی‌تبار است. خانواده او در دوران ناصرالدین‌شاه به جنوب لبنان مهاجرت کردند. فؤاد در سال ۱۹۴۵ در یکی از روستاهای جنوب لبنان به‌نام عرنون به دنیا آمد و در بیروت بزرگ شد. در ۱۸ سالگی به ایالات متحده آمریکا مهاجرت کرد. تحصیلاتش را در دانشگاه واشنگتن به پایان برد و سپس در دانشگاه پرینستون به تدریس پرداخت. ابتدا هوادار ناصریسم و ناسیونالیسم عربی بود. بعد، به دلیل شیعه بودن، طرفدار امام موسی صدر شد و کتابی نوشت به‌نام امام ناپدید شده. کمی بعد، طبق نوشته همکاران سابقش، راه «ترقی» را پیدا کرد یعنی به خدمت کانون‌های مقتدر صهیونیستی آمریکا درآمد؛ با پل ولفوویتز یهودی دوست شد، به عنوان فردی بریده از ناصریسم در تجلیل از انور سادات مقاله نوشت و ادعا کرد که «واقع‌گرا» شده است. به این ترتیب، آقای فؤاد عجمی یک شبه ره صد ساله پیمود و شد رئیس مؤسسه مطالعات خاورمیانه دانشگاه جان هاپکینز.

از این پس «پروفسور عجمی» در کمال صراحت به دفاع از اسرائیل پرداخت، علیه اعراب و مسلمانان گفت و نوشت و تبدیل شد به صهیونیست دو آتشه. این رویه هر چند او را در میان اکثریت روشنفکران و دانشگاهیان آمریکا بدنام و منزوی کرد، ولی تا بخواهید تعریف و تمجید مطبوعات و محافل صهیونیستی را برایش به ارمغان آورد. یهودیان صهیونیست افراطی، مانند دانیل پایپز، به عجمی لقب «اسپینوزای خاورمیانه» را دادند یعنی همان‌طور که اسپینوزا به دلیل آزاداندیشی در میان یهودیان «مرتد» شد عجمی هم به همان دلیل در میان مسلمانان خاورمیانه «مرتد» شده است. نورمن پادهارتز، یهودی راست‌گرای افراطی و از رهبران فکری نومحافظه‌کاران، عجمی را «صدایی تنها» در میان اعراب ‌خواند که «در مورد اسرائیل حقیقت را می‌گوید.» عجمی در سال ۱۹۸۲ جایزه مک‌آرتور را برد و نامش به عنوان اوّلین عرب‌تباری که این جایزه را ‌برد ثبت شد و در سال ۱۹۸۳ عضو شورای روابط خارجی شد. عجمی در فارین افرز (ارگان شورای روابط خارجی) و روزنامه‌های وال‌استریت ژورنال و نیویورک تایمز مقاله می‌نویسد و برخی از نویسندگان سرشناس نیویورک تایمز، مانند توماس فریدمن و جودیت میلر، متأثر از او هستند. گفته می‌شود که وارد شدن نام ایران به «محور شرارت» در سخنان معروف و جنجالی جرج بوش به دلیل نظرات فؤاد عجمی بوده است.

فواد عجمی در ویکی پدیا