روایت ساواک از سرنوشت امام موسی صدر: از قذافی ۵۰ میلیون دلار کمک گرفت! در بازجویی عوامل امنیتی لیبی سکته قلبی کرد

کتاب در دامگه حادثه گفتگو با پرویز ثابتی معاون امنیت داخلی سازمان اطلاعات و امنیت ایران در دوره پهلوی دوم، ساواک، به کوشش عرفان قانعی فرد اواخر سال ۱۳۹۰ منتشر شد که ناگفته ها و اطلاعات و ادعای های فراوانی از چهره ها و وقایع دوران ۳۷ ساله سلطنت محمدرضا شاه پهلوی را بازگو کرد. نظرات وی درباره دکترعلی شریعتی و شهید مظلوم دکتر بهشتی بیش از سایر موارد بازتاب داشته ، اما روایت وی درباره امام موسی صدر در فضای رسانه ای تاکنون منتشر نشده است.
۹ شهریور امسال، ۳۴ سال از ربایش امام موسی صدر گذشت و در این سال ها اظهار نظرهای متفاوتی درباره سرنوشت ایشان بیان شده است، اما در تمام این اظهارات هیچ نظری از ساواک از سرنوشت امام موسی صدر منتشر نشده بود و این پرویز ثابتی معاون وقت امنیت داخلی ساواک بود که برای نخستین بار در گفتگوهایش با قانعی فر سرنوشت امام را شرح داد. با این وجود هنوز  نیز اخباری از سرنوشت امام منتشر می شود.
ثابتی در بخش اول کتاب، ایران در دامگه حادثه،  با اشاره درگذشت علامه  عبدالحسین شرف الدین رهبر شیعیان لبنان و درخواست شیعیان از علمای قم و آیت الله بروجردی، در سال ۱۳۳۸ مدعی است: تیمور بختیار (نخستین رییس ساواک) به سید احمد طباطبایی(نماینده قم در دوره ۱۹ مجلس و دوست بختیار) ماموریت داد تا  فرد واجد صلاحیتی  را در نظر بگیرد که مورد تایید آیت الله بروجردی باشد و او هم سید موسی صدر را برای این کار نامزد کرد و ساواک توانست موافقت آیت الله بروجردی را جلب و با اعتبارات قابل توجه موسی صدر را عازم لبنان کند. موسی صدر چون فرد لایق و کاردانی بود توانست در مدت کوتاهی رهبری شیعیان لبنان را با عنوان امام موسی صدر به دست آورد. (صفحه ۱۱۷)
پرویز ثابتی در بخش دوم کتاب خود، سیاست امنیتی در برابر مخالفین، درباره امام موسی صدر چنین می گوید: یکی از بستگان موسی صدر به نام صدرعاملی، عضو سازمان مجاهدین خلق بود که در سال ۱۳۵۰ دستگیر شده بود. در آن سال موسی صدر، در آخرین سفر خود به ایران با شاه ملاقات کرد و درخواست کمک مالی نمود که شاه با قسمتی از درخواست او موافقت کرد.  با من نیز ملاقاتی داشت و در این ملاقات درخواست کرد به آزادی و قوم و خویش او، صدر عاملی کمک کنم و من هم چون این شخص نقش مهمی در مجاهدین نداشت و تازه به آن ها پیوسته بود، ترتیب آزادی وی را دادم. من از کمک او (امام موسی صدر) به مجاهدین خلق برای پیوستن به گروه های فلسطینی و آوردن مصطفی چمران از آمریکا به لبنان و همکاری با  او از موسی صدر گله و انتقاد کردم و چمران را عامل آمریکایی ها (!) و مصر خواندم که موسی صدر، کمک به مجاهدین را تکذیب و از چمران دفاع کرد.
پس از بازگشت موسی صدر به لبنان، سرلشکر قدر سفیر ما در بیروت، تلگراف ها و گزارش های متعددی برای شاه فرستاد که موسی صدر دشمن شاه و ایران است و نباید به وی کمک شود و تا آن جا که من اطلاع دارم، کمکی ارسال نشد. من هم از این که موسی صدر با ما صادق نبود، با منصور قدر هم عقیده بودم چون هدف های موسی صدر با سیاست های شاه در منطقه، همخوانی نداشت.
موسی صدر مبلغ ۵۰ میلیون دلار از معمر قذافی، کمک دریافت کرده بود که سازمان امل، عملیات نظامی در خاک اسراییل به عمل آورد ولی صدر و چمران کمترین عملیاتی علیه اسراییل انجام نمی دادند.
موقعی که قذافی در سال ۱۹۷۸ به مناسبت دهمین سال کودتای لیبی او را به تریپولی –طرابلس- دعوت کرده بود، پس از یک برخورد بد با قذافی، قذافی دستور داده بود که عوامل سازمان اطلاعات لیبی، از وی درباره چگونگی استفاده از این کمک بازجویی کنند. موسی صدر که «………» در حین بازجویی عصبی شده و دچار سکته قلبی گشته و فوت می کند. قذافی مجبور می شود ۲ نفر از همراهان او را نیز از بین برده و ادعا کند که و همراهانش به هواپیمای آلیتالیا به رم رفته اند.
دلیل این که هنوز خانواده صدر، امیدوارند که موسی صدر زنده باشد این است که پس از انقلاب، سید رضا صدر (برادر امام موسی صدر) در سوریه با حافظ اسد ملاقات و از وی می خواهد درباره تعیین سرنوشت برادرش مداخله کند. اسد هم به او می گوید:« معمر قذافی، میهماندار خوبی است و از برادرتان مراقبت می کند و به موقع آزاد خواهد کرد.» (صفحه ۲۵۸)
پیوند مرتبط: نقد و واکنش ها به کتاب در دامگه حادثه

آیا جمهوری اسلامی از همه ظرفیت های خود بهره می گیرد؟

«وحدت و همدلی» فصل مشترک سخنان تمام چهره ها و گروه های سیاسی نظام است و استفاده از ظرفیت های سیاسی و اجتماعی کشور در اجلاس سران عدم تعهد می تواند پیام وحدت و همدلی گروه های مختلف را در سیاست ها کلان نظام به جهان نشان دهد.
بر این مبنا، مطلوب است از ظرفیت های بین المللی سید محمد خاتمی که مورد وثوق و احترام کشورهای جهان به ویژه کشورهای اسلامی است بهره برداری مناسبی شود.
جمهوری اسلامی باید با گذر از ورطه تنگ نظری و کج اندیشی، با بهره گیری از ظرفیت های بین المللی سید محمد خاتمی و فراهم کردن زمینه مذاکره وی با رئوسای کشورهای تاثیرگذار عضو جنبش عدم تعهد، نشان دهد به رغم وجود اختلاف نظر و سلیقه در مباحث داخلی، همه گروه ها در اصول و سیاست های راهبردی با هم، همسو و همراه هستند.
بدیهی است در شرایطی که رییس جمهور ایالات متحده توانسته است با سیاست «تحریم موثر» فشار سنگینی بر روی کشور وارد آورد، استفاده از تمام ظرفیت های ارتباطی و حرفه ای می تواند، گامی رو به جلو در راه کم اثر کردن فشار تحریم ها و گذر از این دوران سخت باشد.
تجربه مثبت واقع گرایی در سیاست خارجی در کنار بهره گیری از مدیران کارآمد که در گذشته دنبال شد و مردم شاهد دستاوردهای آن در زندگی خود به ویژه در وجه اقتصادی آن بودند، می تواند بار دیگر با استفاده از چنین ظرفیت های بالقوه ای دنبال شود و میزبانی جنبش عدم تعهد فرصت مناسبی است که نظام می تواند با بهره گیری از آن، از دوران سختی که در آن به سر می برد گذر کند.
هرچند در چنین فضای سیاسی ای، خوش بینی است گمان کنیم مقامات تصمیم به بهره برداری از چنین ظرفیت هایی داشته باشند.

برای نقش آفرینی در حل بحران سوریه؛ هاشمی موثر تر از خاتمی است

علی اصغر شفیعیان در وبلاگ، گذر،  مطلبی با عنوان  «ظرفیت خاتمی در میدان سوریه» نوشت . تعلیقه زیر را در پاسخ به آن مطلب نوشتم.
برای بررسی نقش آفرینی جناب آقای خاتمی در بحران سوریه پیش تر باید به وضعیت معترضین در سوریه نگاه کرد. آنچه مسلم است در بحران اخیر گروه های خشونت طلب مسلح که ملغمه ای از القاعده، اخوانی ها، سلفی ها، وهابی و جنگجویان مزدور هستند دست بالا را گرفته اند و با دامن زدن به خشونت ها و ترورها، و هل من مبارز طلبیدن، ارتش سوریه را مجبور به واکنش می کنند که نتیجه اش افزایش خشونت هاست. این صحنه گردانان مسلح و ملیشاهای متنوع، سر در گرو منفعت ملت و کشور سوریه ندارند و خط خود را از دوحه و ریاض و آنکارا می گیرند.
از دیگر سو، معترضین واقعی وضعیت سوریه که در داخل کشور هستند در این موج خشونت ها صدایشان به جایی نمی رسد و دولت بشار اسد هم وقتی درگیر جنگ مسلحانه با میلیشاهای غالباً اجیر شده است فرصت مذاکره و اصلاح امور را ندارد. هرچند که برگزاری چند دور نشست گفتگوی ملی با پیشنهاد و پیگیری ایران و اصلاح قانون اساسی و برگزاری انتخابات نشان داد که بالاخره بشار اسد خود را ملزم به انجام تغییر می داند اما کدام عقل سلیم می پذیرد وقتی درگیر جنگ تمام عیار در داخل هستی، دست به تغییرات بزنی که امنیت شرط هر تغییری ماندگاری است با این همه سکوت بخش اعظم جمعیت و قومیت های سوریه در وقایع اخیر نشان می دهد که هنوز دولت بشار اسد مردم را با خود همراه دارد و مردم با گروه های خشونت طلب مرز بندی جدی دارند.
در چنین وضعیتی به نظر نمی رسد آقای خاتمی بتواند ارتباط موثری با فعالان عرصه سوریه داشته باشد؛ چرا که آنان که معقول اند حاشیه نشینند و آنان که می جنگند و ترور می کنند اصولا راه گفتگو را بسته اند که اگر قرار به گفتگو بود با کوفی عنان که منسوب قدرت های غربی بود، وارد تعامل می شدند.
به نظر گره بحران سوریه در مذاکره و مفاهمه ایران و عربستان باز می شود و بر چنین مبنایی، شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی نقش آفرینی اش موثر تر است تا جناب آقای خاتمی.
درباره اصلاح طلبان ذکر این نکته ضروری است که به جهت هزینه های فعالیت سیاسی که اقتدارگرایان به آن ها تحمیل کرده اند، آن ها که نگاه داخلی دارند سقوط بشار اسد را انتقام خود از اقتدارگرایان می پندارند و توجهی به عواقب بعد از آن ندارند.

نظر ساواک درباره بارزانی ها؛ غیرقابل اعتماد اما قابل استفاده

ساواک مصطفی بارزانی را از سال ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵ به عنوان رهبر حرکت مسلحانه کردهای عراق مورد استفاده قرار داد، اما ساواک وی را فردی غیرقابل اعتماد اما قابل استفاده می دانست، زیر وی نه سوادی داشت و نه به هنر و شخصیتی آراسته بود. کرد و کردستان برای او دستاویزی در جهت منافع شخصی بود.
تندباد حوادث؛ تاریخ شفاهی عیسی پژمان
نماینده شاه، مامور ساواک و وابسته نظامی در عراق، مدیر دایره بررسی اطلاعات ساواک (اداره هفتم)، رییس اداره اطلاعات شهربانی کل کشور،عنصر اطلاعاتی طرح محرمانه شاه و ساواک در عملیات نظامی کردهای عراق از ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۵
تالیف: عرفان قانعی فرد Erfan Qaneeifard
نشر علم چاپ اول ۱۳۹۰

مقصر اول تعلیق قایقرانی کیست؟

منتشر شده در رجا، عصر ایران و ….: اگر بخواهیم سیاهه ای از مدیران موفق ورزش کشور در مقابل انبوهی از مدیران سیاسی که با تغییر دولت ها به ورزش سرک کشیدند با اتوبوسِ یاران در ایستگاه تربیت بدنی پیاده شدند؛ تهیه کنیم، نام دو مدیر در ابتدای آن است؛ دو مهندس؛ سید مصطفی هاشمی طبا و احمد دنیامالی.

البته این هردو سرنوشتی یکسان داشتند؛ هاشمی طبا و دنیا مالی که علاوه بر توفیق داخلی توانسته بودند با هوشمندی و درایت مسئولیت های بین المللی کسب کنند و توجه و حمایت بین المللی را به ورزش کشور جلب نمایند، هر دو توسط مدیرانی سیاسی و به بهانه هایی واهی از مسئولیت کنار گذاشته شدند و چه فرق می کند نتیجه این کار اصولگرایان و اصلاح طلبان در ورزش!

سناریو حذف سیدمصطفی هاشمی طبا از ریاست کمیته ملی المپیک با پرسش محمد درخشان معاون وقت سازمان ورزش در دوره تصدی گری محسن مهرعلیزاده آغاز شد: «شما با ما هستید؟»؛ و وقتی پاسخ منفی شنید که «من کار خودم را می کنم»؛ سناریو حذف مهندس کلید خورد و با انتخاب دکتر رضا قرخانلو خاتمه یافت که دستاورد آن نتایج اسف بار و تحقیر آمیز المپیک پکن و جایگاه پنجاه و یکم برای ایران بود.

البته سردار درخشان و معاونین سازمان تربیت بدنی هوشمند تر از مسئولین فعلی بودند و صورت شکلی سناریوی خود را درست کردند. آنها که پیشتر اساس نامه فدراسیون های ورزشی را تغییر داده بودند تا محسن مهرعلیزاده بتواند رئسای فدراسیون ها را عزل کند برای در آوردن نام مورد نظر خود از صندوق آرای کمیته ملی المپیک مشکلی نداشتند. مهندس هاشمی طبا هم در حالی که می توانست با گزارش اعمال نظر دولت، انتخابات کمیته ملی المپیک را باطل کند، با لحاظ کردن منافع ملی از حق خود صرف نظر کرد و در نهایت جایگاه ارزشمند ایران در کمیته بین الملل المپیک براحتی از دست رفت.

امروز! در دورانی که وزارت ورزش، از نداشتن نیروی ورزشی تصمیم ساز و تصمیم گیر رنج می برد و درگیر روزمرگی مفرط و بی برنامگی است،ی رییس موفق ترین فدراسیون ورزشی ایران که به برنامه ریزی و توانایی بالای اجرایی شهره است و حتی وزیر ورزش وی را به عنوان الگوی رییس فدراسیون موفق به سایر فدراسیون ها معرفی می کرد، به دلیل حضور نیافتن در مراسم تقدیر از قهرمانان، عزل گردید.

این بار اما به مدد رسانه ها خبر این عزل عالم گیر شد و وزارت ورزش با غروری دولت ساخته، نصایح دلسوزان مبنی بر لحاظ کردن منافع ملی و فراهم نکردن بستر تعلیق را نادیده گرفت و شد آن چه نباید؛ فدراسیون قایقرانی ایران به تعلیق رفت.

بی گمان مسئولیت تعلیق قایقرانی ایران و ناکامی قهرمانان این رشته در المپیک، متوجه سیدحمید سجادی معاون ورزشی وزارت ورزش و جوانان است. در حالی که همگان می دانند تصمیم به عزل دنیا مالی بر اساس اراده ای خارج از وزارت ورزش بوده است، این وظیفه سجادی بود که مسئولین را از پیامدهای این تصمیم غلط آگاه سازد و با رایزنی های مسئولانه دنیامالی را به قایقرانی بازگرداند، مقابل تضییع منافع ملی و تعلیق فدراسیون و در نگاهی کلان تر، بی اعتباری ورزش ایران در جهان  را بگیرد؛ و الا کت شلوار رسمی پوشیدن، شیک و دانشگاهی حرف زدن، ماشین امضاء بودن و در یک کلام بله قربان بودن را که هر شخص غیر ورزشی دیگری هم می تواند انجام دهد.

اگر جامعه ورزش با مسببین حذف کرسی ایران از کمیته بین المللی المپیک که بعد از بیش از یک دهه تلاش به دست آمده بود برخورد می کرد،‌ امروز داغ دار حذف مدیری توانمند و شاخص در عرصه مدریت ورزش به بهانه هایی واهی در این قحط الرجال نبود.

حدادعادل؛ مرد این میدان نیست

غلام‌علی حداد‌عادل

بازنشر در بازتاب: غلامعلی حداد عادل؛ از جمله اشخاصی است که ارادتی به ایشان ندارم؛ که اگر معیار؛ عملکردها باشد، با تصدی همزمان انبوهی از مشاغل و مسئولیت ها، ایشان در سیاهه ی بی عمل ترین شخصیت های جمهوری اسلامی قرار دارد. دلیل عدم توفیقات فرهنگی انقلاب را هم باید در وجود چنین افراد نیک ولی بی خاصیتی دید.

از سوی دیگر، صرف نظر از اعتماد نَسَبی؛ دلیل حضورش در عرصه سیاسی از واهمه ی شور فراگیر اصلاح طلبی بود که فضای سیاست ایران را در می نوردید و گرنه مرد فرهنگ کجا و عرصه ی سیاست کجا؛  مرد خاموش فرهنگ که سیاست را هم با خاموشی دنبال می کرد؛ خود را مقابل احمدی نژادی یافت که معجزه هزاره سومش خوانده اند! و البته که توفیقی نداشت و نتوانست کیان مجلس را در مقابل دولت دفاع کند.

پس! کرسیِ ریاست به علی لاریجانی داد که از جمله عملکرد دارهای جریان اصولگراست؛ لاریجانی به واقع سیاست مداری زیرک و تیزهوش است؛ هرچند که در مقابل رییسِ دولتِ نظر کرده، دست بسته بود و نتوانست از ساحت مجلسی که مملو از وکیل الدوله ها و کیف های دولتی بود، به تمامی صیانت کند.

اینک که سال پایانی دولتِ کریمه ی مهرورزِ اصولگرای احمدی نژاد است و جامعه سیاسی اصولگرایان به مانند جامعه کوفیان؛ به یک باره روی از احمدی ن‍ژاد برکشیده؛ به او پشت کرده؛ چشم هایشان بینا شده است و زبان انتقادشان باز؛ هر از گاهی سخن می رانند که: احمدی ن‍ژاد کسی نیست که به راحتی همه چیز را رها کند و تیرها در چله کمان دارد؛ برای چنین وضعیتی؛ قطعاً حداد عادل بدترین و خطرناک ترین انتخاب است.

شخصیت و سبقه جناب حدادعادل نشان می دهد که اصولاً او مرد میدان سیاست و مواجهه و مقابله نیست چه رسد در مقابله با سیاست مداری همچون احمدی نژاد؛ پس گزینه ریاست حدادعادل بیشتر دلخواه حامیان معجزه هزاره سوم است تا سیاست و برنامه خود را پیش برند.

با چنین مبنا و تحلیلی، ریاست احتمالی علی لاریجانی بر مجلس نهم را باید واکنشی دانست از نگرانی های حاکمیت از پایان دوران احمدی ن‍ژادیسم در عرصه قدرت و سیاست ایران.

غلام علی حدادعادل هم اینک این مسئولیت ها را تصدی می کند. (برگرفته از سایت شخصی ایشان)
عضو شورای عالی آموزش و پرورش کشور، عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی، عضو شورای عالی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، عضو هیأت امنای بنیاد ایران شناسی، عضو هیأت امنای انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو هیأت امنای موسسه آموزشی مجمع جهانی اهل بیت (ع)، عضو شورای تخصصی تحول و ارتقاء علوم انسانی و رئیس شورا، عضو هیئت علمی گروه فلسفه در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، مدیر عامل بنیاد دایره المعارف اسلامی، نظارت بر تألیف جلدهای دوم تا چهاردهم، رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی (به استثنای فاصله ۸۳ تا ۸۷)، مدیر گروه واژه گزینی فرهنگستان زبان و ادب فارسی (به استثنای فاصله ۸۳ تا ۸۷)، نماینده مردم تهران، مشاور عالی مقام معظم رهبری، رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی (مجلس هشتم)، ریاست بنیاد سعدی(هنوز در سایت ایشان نیامده است)/ در میان عکس ها عکس آقازاده ایشان، فریدن الدین هم گذاشته ام.

دو عکس از جوانی آیت الله شاهرودی

این عکس بعد از آزادی آیت الله هاشمی شاهردوی از زندان آنذاک در سال ۱۳۹۵ هجری قمری گرفته شده است. صوره نادره من صور الشهید الصدر الاول ( قدس سره ) مع السید محمود الهاشمی الشاهرودی رئیس السلطه القضائیه السابق فی ایران جمعتهما فی مدینه الکوفه سنه ۱۳۹۵ هجریه بعد خروج السید الشاهرودی من السجن آنذاک

شهید حکیم و آیت الله هاشمی شاهرودی

نظر امیراسداله عَلَم درباره آیت الله شریعت مداری: برای بهبود رابطه با قم ششصد هزار تومان مساعده خواست

سه شنبه ۱۲/۳/۴۹
امروز هم روز پرکار غریبی بود، از ساعت ۷ برای همین خرید ریپر کمیسیون داشتم. بعد شرفیاب شدم. در این ضمن خبر رسید آیت الله حکیم طباطبایی که مرجع شیعیان در عراق و قسمتی از ایران بود، در گذشته اند. تا ترتیب تلگرافات لازم و کارها را دادم ساعت ۳ بعد از ظهر شد. ده دفعه شاید با شاهنشاه با تلفن بر سر مسائل مختلف که عزاداری باشد یا نباشد، یا شاهنشاه شرکت خواهند فرمود یا نه، صحبت کردم. معمول این است که به هرکس شاهنشاه تلگراف تسلیت بفرمایند، مرجع می شود -کم و بیش- و تقریبا این علامت مرجعیت بعدی است و این یکی از سنت های قشنگ است گرچه مدون نیست، ولی همه می فهمند و مورد علاقه همه است. به هر صورت شاهنشاه فرمودند به حاج سید کاظم شریعت مداری در قم تلگراف کن.
من عرض کردم این شخص مورد اعتماد عامه مردم نیست، فعلا کسی که مورد علاقه و اعتماد مردم است -آیت الله احمد- خوانساری است. بالاخره کسی که مرجع شیعیان می شود یک حقیقتی هم باید در زیر نهفته داشته باشد. چنان که شاهنشاه می دانید همین مراجعی که اخیراً در گذشته اند، مثل آیت الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم بروجردی و همین مرحوم حکیم، واقعاً مردمی پرهیزگار بودند. پول برای آن ها در حکم سنگ ریزه بود.
در صورتی که وقتی من نخست وزیر بودم، پس از آن که آخوندها را کوبیدیم(خرداد ۱۳۴۲) و خواستیم بعد دریچه به روی آن ها باز کنیم، همین شریعت مداری از من ششصد هزار تومان مساعده خواست که بعد ببیند چه می تواند بکند.
فرمودند ولی مرد دولتخواه بی اذیتی است. عرض کردم این به جای خود بماند ولی اعتقاد مردم چیز دیگری است. به هر صورت آن قدر اصرار کردم که شاهنشاه اجازه فرمودند به هر دو نفر یعنی هم شریعت مداری و هم به خوانساری تلگراف بشود. بالاخره یک اندازه ای عرض مرا پذیرفتند. شاه وقتی بداند انسان خیرخواهانه عرایضی می کند خواه ناخواه گوش می فرمایند.
یادداشت های امیر اسداله علم، جلد دوم ۱۳۴۹ و ۱۳۵۱

نامه اهالی فرهنگ، قلم و رسانه به رئیس قوه قضائیه درباره وضعیت عبدالله شهبازی

بسمه تعالی
حضرت‌ آیت‌الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام و احترام
عبدالله شهبازی، نویسنده، پژوهشگر و مورخ نام‌آشنا و مؤلف آثار گرانسنگی چون «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» و «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» قریب به چهار ماه است که با وجود وضع نامساعد جسمی و سابقه بیماری قلبی، در زندان عادل‌آباد شیراز است.

زندانی به واسطه محکومیت در دادگاه تجدید نظر شیراز بخاطر نگارش و انتشار کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» که هفده ماه نیز به طول خواهد انجامید.

سخن بر سر عادلانه بودن یا نبودن محکومیت آقای شهبازی نیست، که چنین قضاوتی در صلاحیت امضاکنندگان این نامه نیست. سخن در باب رأفت و التفات انسانی و اسلامی است که می‌تواند شامل حال خادمان عرصه فرهنگ و معتقدان آرمان عدالت گردد.

در آستانه بهار تازه، جماعت اهل قلم امضاکننده این نامه، از شما تقاضا دارند به پاس شأن علمی و فرهنگی و خدمات شایان عبدالله شهبازی به فرهنگ معاصر و تاریخ انقلاب، و نیز بخاطر وضع نامساعد جسمی ایشان، تمهیدی بیندیشید تا دوران محکومیت ایشان در خارج از زندان و تحت مراقبت‌های ضروری طی گردد.
این اقدام خیر، نه‌تنها نگرانی‌های خانواده و دوستان آقای شهبازی را برطرف خواهد کرد، که برای سایر اهالی قلم و فرهنگ نیز امید و دلگرمی به ارمغان خواهد آورد.

با تشکر و احترام

عباس احمدی (شاعر)، اسماعیل امینی (شاعر و نویسنده)، رضا برجی (عکاس و مستندساز)، مازیار بیژنی (کاریکاتوریست)، حامد تأملی (نویسنده و طنزپرداز)، محمد جماعت (روزنامه‌نگار)، محمدحسین جعفریان (نویسنده، شاعر و مستندساز)، محمود حبیبی (شاعر)، مصطفی حریری (روزنامه‌نگار و مستندساز)، عباس حسین‌نژاد (شاعر و طنزپرداز)، سیدصادق حسینی (روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس)، مهدی خرم‌دل (روزنامه‌نگار)، علی داوودی (شاعر)، روح‌الله رجایی (روزنامه‌نگار)، محمد رمضانی فرخانی (شاعر و روزنامه‌نگار)، رضا زاده‌محمدی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، محمدرضا زائری (نویسنده و روزنامه‌نگار)، ابوالفضل زرویی نصرآباد (نویسنده، شاعر و طنزپرداز)، نعمت‌الله سعیدی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، عباس سلیمی نمین (نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌نگار)، محمدمهدی سیار (شاعر)، آرش شفاعی (شاعر و روزنامه‌نگار)، علی شکوهی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، حامد شکیبانیا (مستندساز)، حامد شیخ‌پور (روزنامه‌نگار)، فؤاد صادقی (روزنامه‌نگار)، محمدعلی صمدی (روزنامه‌نگار و پژوهشگر)، مجید عزیزی (مستندساز)، کوروش علیانی (نویسنده و پژوهشگر)، محسن علی‌نقیان (روزنامه‌نگار)، سیدسلیم غفوری (مستندساز)، سیدمرتضی فاطمی (روزنامه‌نگار)، سعید فخرزاده (نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌نگار)، سید محسن فرجادی (روزنامه‌نگار)، سیدجلال فیاضی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، ناصر فیض (شاعر، طنزپرداز)، عابس قدسی (مدیر انتشارات)، علیرضا قزوه (شاعر)، مرتضی کاردر (شاعر و روزنامه‌نگار)، محسن کاظمی (نویسنده و پژوهشگر)، محمدکاظم کاظمی (شاعر و نویسنده)، سلمان کدیور (وبلاگ‌نویس)، عمار کلانتری (روزنامه‌نگار)، علیرضا کمیلی (روزنامه‌نگار)، محمدقلی مجد (نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌نگار)، علی محبی (نویسنده)، رضا مصطفوی (روزنامه‌نگار و پژوهشگر)، حسام‌الدین مطهری (نویسنده و روزنامه‌نگار)، محسن‌حسام مظاهری (نویسنده و روزنامه‌نگار)، فرشاد مهدی‌پور (نویسنده و روزنامه‌نگار)، امید مهدی‌نژاد (نویسنده، شاعر و طنزپرداز)، محسن مؤمنی شریف (نویسنده و رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی)، حامد یعقوبی (شاعر و روزنامه‌نگار)

واکنش های احساسی به رای دادن خاتمی

با انتشار خبر رای دادن آقای خاتمی در انتخابات دوره نهم مجلس، واکنش های مختلفی بروز کرده است. برخی از روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای برجسته اصلاح طلب نیز به این عمل سیاسی واکنش نشان دادند.
«خوب چرا این قدر تعجب کردیم؟ چرا ناراحتیم؟ چرا منتظریم تکذیب بشه؟ یه روز باید تکلیف با خاتمی و هاشمی و سید حسن مشخص می شد یا نه ؟ تا الان رودروایسی می کردیم که محکوم نشیم به تندروی ! من به شدت و از ته دل خوشحالم از این جدا شدن راه» یا «اگر خبر شرکت خاتمی در انتخابات صحیح باشه، فقط به خون شهدای جنبش و زندانیان سیاسی و رهبران در حصر خیانت نکرده، بلکه باعث شده ما به جای اینکه از نتیجه تحریم و شعبه های خالی حرف بزنیم، بشینیم به خاتمی بد بگیم…این می شه خیابت دوجانبه و چی بهتر از این برای جناح حاکم….و حالا معنای پیام میرحسین را بهتر می فهمم که در آخرین تماس گفت دخترانم بدانند هیچ چیز تغییر نکرده و من بر سر مواضع پیشین هستم ، شاید از برنامه ای نمایشی مطلع شده بود…به نظرم باید حواسمون را جمع کنیم…اما اگر واقعا خاتمی رای داده باشه هیچ توجیهی برای من یکی که قابل پذیرش نیست» یا «من نمی دونم این خبر صحت داره یا نه اما اگر حقیقت داشته باشه خاتمی برای من مرد نه بخاطر رای دادنش بخاطر رفتار پرتناقض و ریاکارانه اش. اگر اعتقاد داشت که باید شرکت کرد باید قبلش اعلام می کرد نه اینکه در یک روستا در دماوند و … رای بده! صلابت در رفتار اصل مهم برای یک سیاست مدار هست نه این رفتار دوگانه و ریاکارانه»

این ها بخشی از  واکنش های عصبی و احساسی به رای دادن آقای خاتمی بود. اما به نظرم  همان رفتارهای عمدتاً کودکانه و احساسی که از سال ۱۳۷۷ شروع شد؛ همان هیجانات کاذب که جای عقل ورزی و اعتدال را گرفت؛ همان خط فکری که تخریب هاشمی را به عنوان دستاورد مهم خود یاد و عالیجناب سازی می کرد؛ همان رفتارهای خامی که با تحریک جریان مقابل که تمام ابزارهای لازم را در دست داشت، راه را برای اصلاح سیاسی، اقتصادی و حاکم شدن عقلانیت و اعتدال تنگ تر کرد،  امروز با توهین و تخریب خاتمی بخاطر رای دادن راهش را ادامه می دهد. آنها بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی حاکم در ایران و ارزیابی فعالیت های گذشته، فقط محکوم کردن سید محمد خاتمی پرداخته اند.

این واکنش ها نشان داد که متاسفانه هنوز بلوغ و پختگی سیاسی برغم ادعاها، کم فروغ است و هنوز با یک غوره سردمان می شود و با یک مویز گرم مان؛
پس نوشت: جناب آقای خاتمی در برگه رایش نوشته است: جمهوری اسلامی!