اتفاقات سوریه به سوی پیچیده تر شدن پیش می رود. جبهه عربی – غربی در سویی و روسیه و چین در دیگر سو، سوریه را مجال قدرت نمایی خود کرده اند. غرب و اعراب متحجر دلیل روشنی برای سرنگونی حکومت بشار اسد دارند: قدرت یافتن ایران.
بدیهی است حال که مصر، تونس و لیبی ساخت سیاسی اقتدارگرای خود را از دست داده اند و مشخص نیست دولت های برآمده از دموکراسی آن ها در راستای منافع غرب گام بر خواهند داشت یا خیر، ائتلاف عربی- غربی بر آن شده است با وارد کردن هزینه ای جدی به تهران، مجال بازیگری را از ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی قدرت در خاورمیانه بگیرند.
واقعیت موجود
شورش ها و اعتراضات سوریه ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ از شهر درعا با اعتراضات دانش آموزان یک مدرسه و اشتباه نیروهای امنیتی شروع شد. این دانش آموزان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند و خانواده آنها در واکنش به این دستگیری تظاهرات کردند، که این اتفاق جرقه آغاز تحولات در سوریه بود.
در طول یک سال گذشته اعتراضات سوریه فراز و نشیب فراوانی طی کرده است اما شاید دخالت ترکیه و فشار اتحادیه عرب و در نهایت بردن پرونده سوریه به سازمان ملل و شورای امنیت و وتوی قطعنامه توسط روسیه از فرازهای تاریخی مهم تحولات سوریه باشد.
بدیهی است دولت سوریه هم مانند تمام رژیم های خودکامه همچون بحرین، عربستان، یمن، مصر و لیبی به اعتراضات پاسخی بهتر از سرکوب خشونت آمیز معترضین نداده و اصلاحات سیاسی در حد وعده باقی مانده است. اما حجم واقعی خشونت ها با آنچه توسط رسانه ها منتشر می شود، قابل مقایسه نیست. همان طور که در گزارش دیدبان های اتحادیه عرب منعکس شد، خشونت ها بسیار کمتر از آن چیزی بود که معترضین بیان می کردند.
انقلاب رسانه ای
اگر چالش سوریه منجر به سقوط ساختار سیاسی شود، به واقع باید آن را «انقلاب رسانه ای الثوره الإعلامیه » نامید چرا که رسانه های عربی به ویژه الجزیره و العربیه با بزرگ نمایی و حملات تبلیغی خود حوادث سوریه را به گونه به تصویر می کشند که گویی حکومت دمشق، کنترل ۹۰ درصد کشور را از دست داده است و سعی می کنند با به راه انداختن حمام خون شهرها را پس بگیرند. این رسانه های هیچگاه به تعداد معترضین و نسبت آن ها به کل جمعیت و تنوع درخواست ها اشاره نمی کنند. آنها همه ی مردم سوریه را مخالف بشار اسد و خواهان سقوط حکومت وی می دانند.
نگاه ایرانی
ایرانیانی که دل خوشی از دولت ندارند، همواره با بغض به حوادث سوریه نگاه می کنند و برای سقوط بشار اسد لحظه شماری می کنند و توجه ندارند که سقوط بشار اسد در راستای منافع ایران است یا خیر. آنها معتقدند معترضین همه یک دست و در اکثریت هستند و همگی اسقاط نظام بشار اسد را می خواهند نه اصلاح آن را.
حقیقت این است که کشته شدن یک انسان معترض تلخ و و حشتناک است چه در ایران، چه در بحرین، چه در یمن، چه در عربستان و چه در سوریه. نمی شود برای کشته شدن انسان ها در سوریه داغ کرد و در همان حال برای کشته شدگان بحرین سکوت اختیار کرد.
برخی دیگر هم با حساسیت و نگرانی ماجرای سوریه را دنبال می کنند به ویژه که سوریه نقش مهمی در پشتیبانی حزب الله و هنگام مقابله با اسراییل ایفا می کند.
احمد نوه ی احمد
امام در پاریس متحول شد
وارد که می شوی، فضایش متفاوت تر از آن چیزی است که تصور کرده ای؛ طراحی داخلی و نورپردازی کاملا با آنچه در آنجا جریان داشت هماهنگ بود: شهر کتاب مرکزی، در خیابان شریعتی کمی بالاتر از خیابان مطهری. در کنار محصولات ارزشمند و متنوع، اتفاق جالبی هم در حال جریان بود. صدای صادق طباطبایی از بلندگوی مجموعه پخش می شد. از جوان خوش لباس و خوش اخلاق پرسیدم برنامه کجاست؟ با لبخند گوشه ای را نشان داد: دالانی محصور شده بین کتاب ها که حاضران بین آن روی صندلی و چهارپایه نشسته بودند. با کمی جابجایی جای مناسبی پیدا کردم، در بخش گرافیک و هنر مفهمومی! صندلی های جلو در کنار دیگران، ۴-۳ دانش آموز نشسته اند و بیشتر حاضرین را افراد چهل و چند ساله و مسن تر پر کرده اند. دکتر در بالای دالان پشت به تابلوی شهرکتاب و رو به جمعیت نشسته بود. روی میز لیوان و بطری آب بود و چندین مجلد از کتاب سوم خاطرات دکتر. مجری با صدایی رسا و نافذ گه گاه حرف سخنران را قطع می کرد و سئوالی می پرسید و تا پایان هم اجازه سئوال شفاهی حاضران از مدعو برنامه را نداد.
۱. ناگفته های انقلاب اسلامی عنوان کتابی بود که در سال های ابتدای پیروزی انقلاب توسط دکتر ابراهیم یزدی نوشته شد و به برخی رویدادهای ماه های پایانی انقلاب، اشاره می کرد و عنوان برنامه عینا مانند آن کتاب بود.
۲. صادق طباطبایی ناگفته را مطرح نکرد که قبلا نگفته باشد یا در کتاب خاطراتش نیامده باشد. اما بازخوانی آن خاطرات از زبان خودش جذاب بود.
۳. امام در پاریس متحول شد؛ این کلیدی ترین حرف و ناگفته صادق طباطبایی بود، وی با تشریح وضعیت سیاسی، رسانه ای و امنیتی انقلابیون در نوفل لوشاتو تاکید کرد: خواهرم گفتند بار آخر که امام را در نجف ملاقات کرده بودم ایشان نوعی حیرانی و حرمان داشتند و آثار کهولت سن در ایشان پیدا بود اما اکنون که در پارس امام را دیدم بسیار شاداب و سرزنده بودند(نقل به مضمون). طباطبایی ادامه داد: این تغییر در بعد فقهی امام هم بسیار تاثیر گذاشت و تا پایان عمر با ایشان بود. به عبارت دیگر امامِ پاریس بسیار متفاوت تر از امام نجف بود. جای آن داشت که دکتر قدری بیشتر دراین باره صحبت می کرد.
۴. دکتر طباطبایی بازهم تحلیلی که سقوط شاه را مبتنی بر خواست قدرت های غربی می داند رد کرد.
۵. حضور حسین شاه حسینی از اولین اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران و گفتگوی وی از نکات جالب این برنامه بود. شاه حسینی تا زمان شهید رجایی مسئولیت سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک ایران را برعهده داشت. دبا ایشان احوال پرسی کردم می گفت: چرا گفته نمی شود چگونه پیش نویس قانون اساسی در خبرگان اول کنار گذاشته شد.
۶. به دکتر طباطبایی گفتم: در آمریکای دهه ۱۹۷۰ دو دیدگاه درباره ایران وجود داشت یکی تیم اقتصادی و شخص وزیر خزانه داری و دیگر برژینسکی و وزارت امورخارجه کارتر. اولی به دنبال جایگزین کردن ایران بود و دومی به دنبال تثبیت. گروه اول به صورت محرمانه با عربستان بر سر وضعیت تولید نفت و قیمت آن چانه زنی می کردند و گروه دیگر ایران و جزیره ثبات می دانستند. می خواستم نظرش را درباره نقس عربستان در آن مقطع جویا شوم و این که چرا در این باره مطلبی منتشر نشده ، گفت: این مسئله مهمی است و زمان مناسبی می خواهد تا درباره آن صحبت کرد.
چه کربلاست…
چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند
فلک به ناله ملک در خروش می آید
چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید
صدای ناله ی مردی غریب می آید
چه کربلاست که سقای آن شده بیدست
عدو ز کینه سرش با عمود کین بشکست
چه کربلاست که بوی عبیر می آید
صدای کودک نا خورده شیر می آید
چه کربلاست که آبش به قیمت جان است
به گوش جان همه جا ناله های طفلان است
چه کربلاست از آن ناله رباب(س) آید
صدای ناله لالا علی بخواب آید
جواب طفلک شش ماه داده شد باتیر
عد و به تیر جفا داده بود اورا شیر
مگر به کرببلا آب قیمت جان است
چرا نگفته کسی این حسین(س) مهمان است
چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست
برای چیست که عطشان علی اصغر(س) اوست
چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
چه کربلاست علی اکبر(س) اربا اربا شد
شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد
خورشید
باصدای امین تارخ
با نوای امیرحسین مدرس
با اشعاری از نیر تبریزی، علی انسانی، غلام رضا سازگار، طلوعی گیلانی، محمدرضا سهرابی نژاد،عارف بجنوردی، خاشع
تنظیم ارکستر: علی رضا صالحی نژاد
یک عصر با شیخ حسین انصاریان
شیخ حسین انصاریان، ویژگی هایی دارد که او را از سایرین بسیار متمایز می کند. او مانند خیلی از سخنرانان از کلمات پیچیده و نامانوس با موضوع، بهره نمی گیرد و سعی نمی کند مطلب خود را درون قالب های امروزی بریزد یا برای مستع شیرین زبانی کند. شیخ وام دار هیچ شخص و جریانی نیست و همیشه استقلال خود را حفظ کرده است. یادم نمی رود که در دروان تحصیل، با یکی از دوستان هنگام ظهر از مدرسه فرار می کردیم تا به سخنرانی های ماه رمضان شیخ را در مسجد امیر برسیم.
حسینیه مرحوم علوی طهرانی (که چند سالی است دوباره فعال شده) و مسجد حضرت امیر، چند سالی است عصر های دهه اول محرم، میزبان شیخ حسین انصاریان و عزاداران حضرت سیدالشهداء است. عکس های شیخ حسین انصاریان در حسینیه علوی تهرانی گرفته شده است. ادامه خواندن “یک عصر با شیخ حسین انصاریان”
برنامه جذاب زاویه
“زاویه” یک مجله هفتگی است که هر هفته به تحلیل و گفت و گو درباره مهم ترین موضوعات فرهنگی روز با دعوت از کارشناسان و مدیران آن بخش می پردازد. برنامه با گزارش رویدادهای فرهنگی آغاز و با گفت و گوی زنده خاتمه می یابد. چندین قسمت از این برنامه را که دیده ام جذاب و کاربردی بوده است از آن جهت که به مخاطب نشان می دهد کسانی که مدعی دیانت و بصیرت هستند چگونه فکر می کنند. در یکی از این برنامه ها که بازتاب های فراوانی هم داشت حسین نصیری در مقابل آقای غرویان فلاسفه و عرفا را با یک تیغ محکوم کرد و غرویان در واکنش به اظهارات او گفت: «به نظر من این نوع تفکری که جناب آقای نصیری مطرح میکنند که مکتب قرآن وعترت با فلسفه و عرفان مخالف است، این خطر بزرگی برای اسلام است که الان ایشان دارند این جریان را تعقیب میکنند. البته تازگی ندارد؛ دور کردن مکتب اهل بیت از تعقل و از عرفان و توجه عمیق، تازه نیست ؛ قرآن کریم می فرماید: لا تقف ما لیس لک به علم . دنبال چیزی که علم به آن نداری حرکت نکن . ملاصدرا و محیی الدین هم می خواهند مکتب اهل بیت را تفسیر کنند؛ ملا صدرا هم تفسیر قرآن نوشته و شرح اصول کافی دارد؛ یعنی او هم دنبال تعمیق مکتب اهل بیت است.ما خیال نکنیم با چهارتا حرف ظاهری که ناشی از کم عمقی در مساله است، مکتب اهل بیت را تا این حد تنزل بدهیم؛ ملاصدرا هم دنبال علم است و علم هم مراتب دارد. این که ما میگوییم : رب زدنی علما یعنی چی ؟ علم لایه های عمیق تر هم دارد و فقط آنچه شما فکر میکنی نیست .»
این هفته هم برنامه به موضوع علوم انسانی اسلامی با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی و یک حجت الاسلام اختصاص داشت. عبدالکریمی در ابتدای گفت و گویش گفت: سی سال بعد از انقلاب فرهنگی و عرضه شدن دین به عنوان کالا، امروز شاهد سکولارتر شدن جامعه هستیم. بیان این حرف از تلویزیون جناب مجتهد رسانه مهندس! ضرغامی کاملا تعجب برانگیز است. باید دید از دست مناظرات و گفتگوها ادامه می یابد یا به خاطر نزدیکی انتخابات مطرح می شود.
سیاحت نامه محرمانه؛ دریچه ای به دوران تاریک استالین
خاطره جمعی هم نسلان من از اتحاد جماهیر شوری، چیزی جز ماه گرفتگی پیشانی میخاییل گرباچف نیست، در حالی که پدرانمان با آثار نویسنده های انقلابی شوروی و انقلابیون چپی و اعضای حزب توده آشنایی زیادی داشتند. کتاب «سیاحت نامه محرنامه» نوشته رضا علامه زاده، دریچه ای است به ظلم ها، خشونت ها، تقدیس گرایی هایی، اعتراف گیری ها و فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر مردم اتحاد جماهیر شوروی در دوره استالین.
رضا علامه زاده در حالی که مشغول تهیه فیلم مستندی از نویسندگان مشهور و مغضوب هیات حاکمه حزب و ک.گ.ب بود به مدارک و اسنادی دست یافته و یادداشت هایی را تهیه کرده است که دوران ژوزف استالین را به خوبی به تصویر می کشد. او در کتاب «سیاحت نامه محرنامه» سرنوشت میخاییل بولگاکف، آندره ئی پلاتونوف، اوسیپ ماندلشتام و ایزاک بابل را به زبانی داستانی بیان می کند.
برای ترسیم فضای حاکم بر فرهنگ روسیه این جمله ماکسیم گورکی(آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف) بهترین راهنما است: «دولت اتحاد شوروی، هر حقی را برای نویسندگان قایل است جز حق بد نوشتن!» دستگاه اطلاعاتی حزب کمونیست شوروی، ک.گ.ب اگر با محدود کردن و به فقر کشاندن چهره های فرهنگی مجبور به سکوتشان نمی شد، با استفاده از روش های ساده شکنجه با داغ و درفش هر آنچه می خواست از آن ها می گرفت و سرانجام یا به جوخه اعدام می سپردشان یا تبعید به ارودگاه های کار اجباری در سیبری!
برای درک کارکرد شکنجه کافی است اعترافات ایزاک بابل نویسنده مشهور روس را مدتی بعد از مرگ ماکسیم گورکی (چهره نخست ادبی دوران استالین و دوست بابل) و بعد از بازداشتش بخوانید: انقلاب برای من نوشتن را ممکن ساخت و راه من را به سوی کاری شاد و مفید باز کرد. فردگرایی ذاتی من و نظرات نادرست ادبی ام ونقوذ تروتسکیست ها که از آغاز فعالیت ادبی ام با آنها حشر و نشر داشته ام، مرا واداشت که این راه را ترک کنم. هر ساله نوشته هایم کمتر مفید به حال خواننده شوروی و بی از پیش دشمن او شد. به خاطر همین شکاف، چشمه ی الهام هنری ام شروع به خشک شدن کرد. … رستگاری در زندان به سراغم آمد. در همین چندماهی که در زندان بودم شاید بیش از تمام زندگی گذشته ام به ادارک رسیدم و نظراتم را دوباره بررسی کردم. اشتباهات و جرائم زندگی ام و نیز پوسیدیگی و خطاکاری گروهی که در میانشان بودم با روشنی وحشتناکی در مقابلم ظاهر شد. با تمام وجود احساس می کردم که آنها نه تنها دشمنان مردم شوروی و خائن بودند بلکه نگاهی به جهان ترویج می کردند که از هر جهت مقابل سادگی، روشنی، شادمانی و سلامتی جسمی و روانی بود.
ایزاک بابل تاکید می کند: «در طول بازجویی هایم که مملو از اشتیاق من به تطهیر و ندامت است، بی آن که به خودم رحم کنم جرائمم را بازشمردم.»
برای فهم این که چگونه اقلیتی توانستند میلیون ها چهره ی فرهنگی را محصور و محدود و چندصد میلیون نفر را کنترل کنند کافی است تعبیر میلوان جیلاس در کتاب «طبقه جدید» که ۱۳۵۲ توسط دانشگاه تهران به فارسی منتشر شده، درباره وضعیت اجتماعی شوروی را بخوانید : در یک کلام می توان گفت آن چه در شوروی و کشورهای اقمارش رخداده است به وجود آمدن طبقه جدیدی است که نه برده دار، نه زمین دار و نه سرمایه دار است ولی از تمامی امتیازات این سه طبقه در دوران های مختلف تاریخی بهره مندست. اعضاء این طبقه جدید مقامات بالای حزب کمونیست اند که مشاغل اصلی دولتی، نظامی و امنیتی را اشغال کرده اند.
سیاحت نامه محرمانه
رضا علامه زاده
چاپ اول: ۱۳۸۴، هزار نسخه
شابک: ۸-۲۲۵-۳۵۱-۹۶۴
انتشارات: نگاه
سناریوی نچسب ترور سفیر عربستان در آمریکا؛ وقتی مرغ پخته خنده اش می گیرد

وزیر دادگستری آمریکا دو ایرانی به نام های “غلام شکوری” و “منصور ارباب سیار” را به تلاش برای ترور سفیر عربستان در واشنگتن متهم کرد و از بازداشت یک ماه پیش منصور ارباب نصیر ایرانی – آمریکایی ۵۶ ساله در فرودگاه جان اف کندی نیویورک خبر داد. مقامات آمریکایی نیروی قدس سپاه پاسداران را مسئول طراحی این عملیات معرفی کردند و گفتند باراک اوباما از پنج ماه پیش این عملیات امنیتی را زیرنظر داشت! آن ها کشف این عملیات را یک پیروزی بزرگ برای سیستم امنیتی ایالات متحده خواندند! چند نکته در این رابطه به نظرم می رسد.
بهار عربی و شکنندگی عربستان
شرایط سیاسی حاضر و بهار عربی که اوضاع منطقه و اعراب را دگرگون کرده، بیشترین نگرانی را در هیات حاکمه متحجر و اقتدارگرای عربستان سعودی ایجاد کرده است نه ایران. عربستان این منبع بنیادگرایی دینی و مصدر تروریسم دینی که اینک اسلافش، تونس و مصر، دگرگون شده اند و با چنگ و دندان از بحرین و یمن محافظت می کند تا حاکمیت های خودکامه اش باقی بمانند، بیشترین ترس و نگرانی را از بهار عربی دارد. از سوی دیگر بعید نیست عربستان که ایران را مسئول ناآرامی های سیاسی-اجتماعی روزهای اخیر خود می داند، آمریکا را مجبور به پذیرش چنین سناریویی برای به انفعال کشاندن ایران کرده باشند.
مرغ پخته هم خنده اش می گیرد!
ادعای این که عامل این سناریو که به ادعای آمریکایی ها ، عضو نیروی قدس است برود به یک ناشناس دیگر که کارتل مواد مخدر در مکزیک است سفارش کار دهد، مرغ پخته را هم به خنده می اندازد. این چه نیروی عملیاتی است که چنین طرحی را می رود در یک بزرگراه، جار می زند! این حرف شبیه ادعای دریافت یک میلیارد دلار توسط اصلاح طلبان از عربستان سعودی است!
تحریم بیشتر؟!
در حالی که روابط خارجی ایران محدود شده است به کشورهای همجوار و پیکسل هایی در نقشه جغرافی، اگر با طرح این سناریو به دنبال افزایش فشار سیاسی بر روی مقامات تهران هستند که بعید است دستاوردی داشته باشد. با این همه تحریم نظامی، هوایی، اقتصادی و تکنولوژیک، با یکی دو تحریم بیشتر، وضعیت ما خیلی تفاوتی نمی کند.
آگهی تبلیغاتی آمریکا برای نیروی قدس
پخش این سناریو نکته جالب دیگری هم دارد؛ نیروی قدس با هزینه آمریکاهایی بسیار توانمند نشان داده شد. آنگونه که آمریکایی کشف این سناریو خیالی! را دستاوردی بزرگ برای خود می پندارند، شهروند خاورمیانه ای که دل خوشی از سیاست های آمریکا ندارد و رفتار دوگانه آنها در حوزه حقوق بشر و دموکراسی و حمایت شان از حکام مرتجع را لمس می کند برداشت متفاوتی از این اتفاق می کند.

شب ۱۸ مهر ۱۳۹۰ از آن شب های ماندگار شد؛ ایران ۶ بر صفر بحرین را درهم شکست، رونمایی از سناریوی جدید آمریکا برای ایران و موافقت حماس با مبادله گلعاد شالیط خلبان اسراییلی با ۱۰۰۰ فلسطینی.
زنان به ورزشگاه آمدند و زلزله ای نیامد
تصورش ناممکن نیست؛ پیشترهم تجربه شده بود؛ نه در فوتبال که در والیبال و بسکتبال؛ حضور تماشاگران زن را می گویم. این بار اما؛ زنان حد نصاب ها را شکستند تا بزرگترین تجمع غیرسیاسی، مختلط طول جمهوری اسلامی شکل بگیرد. اگر نظرات مراجع دینی را در این خصوص کنار بگذاریم، در جمهوری اسلامی هم که غالب نگاه ها به مسایل امنیتی است، چرایی عدم حضور زنان نیز پاسخ های امنیتی می گرفت، عده ای هم که نگاه عملگرایانه داشتند نبود امکانات و سرویس بهداشتی مجزا! را دلیل عدم حضور ذکر می کردند. با این حال والیبال جام ملت های آسیا در تهران، فرصتی را فراهم کرد تا زنان از نزدیک یک رویداد ورزشی را ببینند و خود را بخشی از جامعه تماشاگران ورزش بدانند.
بیش از شش هزار زن که در میان آنها، فتنه گر، انحرافی، با بصیرت و بی بصیرت، با حجاب هایی متنوع از چادر ایرانی و عربی تا مقنه و روسری و شال در کنار ۹ هزار مرد نشستند و یک صدا جیغ و داد کردند: ایــــــــــــران! این اتفاق جزء نادرترین نمادهای همبستگی ملی بعد از شاهکار انتخابات ۱۳۸۸ ریاست جمهوری و حوداث تلخ بعد از آن بود. این بار هم ورزش است که خلاء همبستگی ملی را در جایی که سایر بخش ها ناتوان و ناکارآمد هستند، پر می کند.
مهم نیست که صداوسیمای جناب مجتهد رسانه، ضرغامی، مانند همیشه منفعلانه و متحجرانه حضور زنان در ورزشکاه را نشان ندهد و صدای آمبیانس را آنقدر پایین بیاورد که صدای واضحی شنیده نشود، مهم این است که اتفاق آنقدر تاثیرگذار است که تمام رسانه های مستقل و رسانه های شهروندی و بی بی سی فارسی و صدای منحوس آمریکا، این حضور را به بهترین صورت پوشش می دهند و کلی فیلم موبایلی و عکس مردمی نشان می دهند تا خیال مجتهد رسانه راحت شود.

حاشیه ها
جوگیر شدن وزیر
۱. شاید اولین مواجهه وزیر ورزش و جوانان ایران با ۱۵ هزار تماشاگر بود، رفتارش نشان می داد که بار اولش است و تجربه اش را ندارد؛ وقتی حاضران به احترامش دست زدند، عباسی تاملی کرد و همان طور که در مبل لم داده بود، دستی تکان داد، بعد فهمید که اینگونه خارج از ادب است، ایستاد و دستی تکان داد و چنان انرژی ای از فضا گرفت که کوتاه نیامد و دقایقی برای مردم دست تکان می داد؛ ظریفی می گفت: جو است دیگر؛ وقتی بگیرد به این راحتی ها ول نمی کند. حتما همین جو، سودای ریاست جمهوری را در سر مهرعلیزاده انداخت.
یک، دو، سه چهار!
۲. نمی دانم چرا در تمام کشورهای جهان سوم، نظم حتما با وجود یگان ویژه باید برقرار شود. حالا می فرض می کنیم داستان فوتبال جداست؛ اما حضور این برادران عمدتا خوش هیکل! با لباس های لجنی! و باتوم، بیشتر تخریب کننده وجهه ایران و به قول اصولگرایان دیپلماسی عمومی است. این ۱۵ کشور خارجی با خود چه فکری می کنند؟ اشکال ندارد مسئوولین برگزاری کمی ذوق و سلیقه به خرج دهند و لباس غیر نظامی تن این سربازان بکنند. یکی از نمودهای این حضور نظامی، زمانی بود که نیروهای یگان ویژه ۵ امتیاز مانده به پایان مسابقه، در سالن آرایش گرفتند، وقتی به ستون یک حرکت می کردند، ۱۵ هزار تماشگر زن و مرد فریاد می کشیدند: یک، دو، سه چهار؛ یک، دو، سه، چهار! … و با قهقه تمامش کردند. در جای دیگری، هنگامی که نیروهای یگان ویژه می خواستند سقف اتاق اسکوربورد را از تماشاچیان پاکسازی کنند، برای دقایقی همه فریاد می کشیدند: ولش کن؛ ولش کن!
یک وزیر این همه محافظ
۳. به نظر شما یک وزیر که سابقه امنیتی نداشته، چهره سیاسی مطرحی نیست، از مدیریت فرهنگی، آموزشی و نمایندگی مجلس به وزارت رسیده است، چرا باید ۵-۶ محافظ مسلح با خود داشته باشد؟ یعنی این قدر در مملکت مشکل امنیتی حاد است؟ سید مصطفی هاشمی طبا با آن سابقه مبارزه پیش از انقلاب و مسئولیت های کلان و وزارت و معاونت رییس جمهور در دوره ترورها و دولت های جنگ، سازندگی و اصلاحات تنها یک راننده – محافظ داشت و کمتر کسی به خاطر دارد که هاشمی طبا را با چند محافظ دیده باشد. این چه رسمی است که در یک وزارت خانه فرهنگی و اجتماعی برای یک وزیر این همه محافظ قرار می دهند؟
مهمان های فوتبالی
۴. ضیافت والیبال، مهمان فوتبالی هم داشت. کارلوس کروش سرمربی تیم ملی و عزیز محمدی هم تماشاگر فینال مسابقات بودند.
کاش روزی برسد که درصدی از هزینه های سیاسی و امنیتی که به جامعه تحمیل می شود، در ورزش سرمایه گذاری شود.
بازخوردها
سایت عصر ایران: کامنت های مخاطبان را حتما بخوانید / سایت آینده
دیکتاتور وابسته؛ دیکتاتور مستقل
تفاوت دیکتاتور مستقل و وابسته؛ این روزها به خوبی نمایان است؛ دیکتاتورهای وابسته مثل محمدرضا پهلوی؛ بن علی؛ و حسنی مبارک با اندک اعتراضی؛ قدرت را به اشاره پدرخوانده رها می کنند؛ اما دیکتاتورهای مستقل؛ مثل جنرال دیوانه؛ معمر قذافی؛ با چنگ و دندان از قدرت و سلطنتش دفاع می کند؛ چه باک که هم وطن بیشتری را هم بکشد؛ یا مادران فراوانی را بی فرزند و بی شوهر کند؛