سیدصادق حسینی، مدیر سایت Iran This Way | انتشار: عصر ایران | چندی پیش به دعوت سیدعباس موسوی سخنگوی وزارت امور خارجه، جلسه ای با حضور محمدجواد ظریف و پرویز اسماعیلی که تازه از مسئولیت ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر رییس جمهور کنار رفته بود و جمعی از روزنامه نگاران حوزه سیاست خارجی و فعالان شبکه های اجتماعی از طیف های مختلف سیاسی برگزار شد. جمع کردن طیف های مختلف که خود تمرین «گفتگو و رواداری» است، کار ارزنده ای بود.
ابتدای نشست حاضرین دیدگاه های خود را بیان کردند. من هم خطاب به وزیر امور خارجه ۲ نکته گفتم: اول این که وزارت خارجه، به دیپلماسی عمومی به عنوان یک ساختار اداری نگاه می کند که کارایی و اثربخشی لازم را ندارد. در حالی که دیپلماسی عمومی باید به عنوان یک فرایند و نه یک پروژه مقطعی توسط تمام نمایندگی های ایران در جهان و در فضاهای میدانی و شبکه های اجتماعی و رسانه ها دنبال شود. حال آن که حتی این اداره از بخش غیردولتی که در فضای رسانه ای بین المللی به پوشش رویدادها و جذابیت های اجتماعی ایران می پردازند هم حمایت نمی کند و همه ی فعالیت های آن در حوزه ی سخنگویی خلاصه شده است. نکته ی دومی هم که گفتم این بود که وقتی دستگاه دیپلماسی سخنگو دارد، چرا سخنگوی دولت آقای ربیعی مواضع سیاست خارجی دولت را بیان می کند و باید مواضع سیاست خارجی از مجاری خود منتقل شود.
محمدجواد ظریف سخنان خود را با آرامی آغاز کرد و گفت: من باید مواضع ایران را بیان کنم، من نماینده ایران در جهان خارج هستم و از تمام حاکمیت و نظام سیاسی ایران در خارج دفاع می کنم، چه آن بخشی که از من انتقاد می کند، چه آن بخش هایی که من را حمایت می کنند؛ وظیفه ی من حفظ و ارتقا برند ایران است نه برند محمد جواد ظریف. همه ی ما باید برای ارتقا برند ایران تلاش کنیم.
در میان صحبت های وزیر امورخارجه، سارا هوشمندی از فعالان توتیتر به انتقاد از او پرداخت و در جواب این صحبت آقای ظریف که گفت «کسانی که بیشترین انتقاد را به آمریکا دارند بیش از حد، قدرقدرتی آمریکا را متصور هستند»، گفت: شما یک طرفه نگاه می کنید! شما گفتید آمریکا با یک بمب ایران را نابود می کند، شما گفتید امضای کری تضمین است؛ ما که نگفتیم!
و این حرف نقطه طلایی صحبت های ظریف شد. وزیر امور خارجه گفت: این هنر دوستان است که یک بخش از حرف را منعکس می کنند و بخش دیگر را نمی گویند. آقای عزیز جعفری فرمانده وقت سپاه هم دراین باره به مدیر خبرگزاری فارس تذکر داد که حرف آقای ظریف همان حرف ماست، چرا فقط یک تکه ی آن را پخش کردید. به آقای جعفری تاکید کردم، در دانشگاه گفتم آمریکا قدرت نظامی برتر جهان است به لحاظ تکنولوژی اگر بخواهد می تواند با بمب تاسیسات ما را نابود کند ولی چرا این کار را نمی کند؟ به خاطر این که از مردم می ترسد؛ از فرهنگ ایثار و شهادت ما میترسد. همانی که باعث شد موشک بسازیم، فرهنگ ایثار و شهادت بود، همین خودباوری است.
وزیر امورخارجه درباره «امضای کری تضمین است» گفت: به من اتهام نزدید، افترا نزدید، من کی گفتم امضای کری تضمین است؟ یک نقل قول از من بیاورید که این را گفته باشم. در این هنگام خانم زینب اسماعیلی دبیر سیاست خارجی روزنامه شرق گفت: این مطلب، تیتر روزنامه ی ما بود و اصلا درباره برجام نبود و مربوط به ماجرای قانون ممنوعیت ویزای آمریکا بود، اصلا هیچ کسی آن را نخوانده است!
ظریف ادامه داد؛ «من یک جا نگفتم امضای کری سند است؛ گفتم شما از بنده امضا خواستید من امضا آوردم. به من گفته شد اول باید آقای اوباما امضا کند که تحریم ها را ورداشته تا شما اقدامات تان را انجام دهد. دستور من این بود که باید امضا بگیرید، که امضا گرفتم.»
ماجرای «امضای کری تضمین است» چه بود؟
شرق در شماره ۱ دی ۱۳۹۴ خود نوشت: باراک اوباما، رئیسجمهور وقت آمریکا با امضای مصوبه کنگره، طرح دشوارشدن راه ورود به آمریکا برای اتباع چهار کشور ایران، سوریه، عراق و سودان را به قانون تبدیل کرد. این مصوبه پس از آنکه در سنا به تصویب رسید، برای امضا به کاخ سفید فرستاده و در قالب قانون بودجه ارائه شده بود. اوباما در قالب این مصوبه، اختیار وتوی هیچ بندی را نداشت و مکلف بود تمام مصوبه را امضا و برای اجرا ابلاغ کند. اگر او تصمیم داشت با بندی از قانون مخالفت کند، قانون بودجه معطل میماند و کار دولت با توقف مواجه میشد.
به دنبال اعتراض ظریف، جان کری، وزیر خارجه آمریکا، در نامهای خطاب به ظریف نوشت: «تغییرات جدید برای کسب روادید که در کنگره تصویب شده است و دولت اختیار توقف اجرای آن را دارد، بههیچوجه مانع ما نمیشود که تعهدات خود طبق برجام را اجرا کنیم.»
عباس عراقچی، معاون وزیر خارجه ایران، درباره این نامه گفت:« آقای کری در این نامه اطمینان داده دولت آمریکا قانون مربوط به لغو روادید را بهگونهای اجرا خواهد کرد که هیچ تأثیری بر اجرای موفق برجام نگذارد. آنچه برای ما مهم است این است که برجام در مرحله اجرا با هیچگونه خدشه و صدمهای مواجه نشود، آقای کری این تضمین را به عنوان وزیر خارجه آمریکا به صورت کتبی با امضای رسمی داده است».
سیدصادق حسینی، انتشار: خبرآنلاین | زیارت اربعین ۱۳۹۸ هم با ثبت یک شاخص تاریخی به پایان رسید؛ در حالی که براساس آمارها در سال ۱۳۹۰، حدود ۵۰ هزار ایرانی به کربلا مشرف شدند، این آمار در مهر ۹۸ به میزان قابل توجه بیش از ۳ میلیون نفر رسید. روشن است بدون فراهم کردن زیرساخت های لازم توسط ارگان های مختلف ازجمله سازمان راه داری و حمل و نقل جاده ای، وزارت کشور، پلیس، وزارت ارتباطات و هلال احمر امکان تردد این میزان زائر میسر نبود. علاوه بر نهادهای دولتی و عمومی، در سال های اخیر موکب های مردمی نیز در مسیرهای زمینی منتهی به مرز عراق فعال شدند و خدمات اسکان و تغذیه را به زائران ارایه می کردند.
در کنار این فعالیت ارزنده که در داخل کشور صورت گرفت، سال هاست شاهد تلاش بی منت و داوطلبانه اعضای هلال احمر در شهرهای نجف اشرف، کربلا، کاظمین و سامرا و مسیر اصلی الطریق الی الحسین بوده ام.اعضای هلال در طول ساعت های طولانی خدمت رسانی با رویی گشاده و خندان به معاینه، مداوا، پانسمان و مددکاری زائران می پرداختند.
به عنوان کسی که چندسالی است توفیق زیارت اربعین نصیب اش شده و از خدمات هلال احمر ایران در عراق بهره مند شده ام باید بگویم، کیفیت ارایه خدمات هلال احمر ایران به مراتب بالاتر از همکاران عراقی شان است.
تاول یکی از متداول ترین آسیب های پیاده روی طولانی (بدون آمادگی بدنی) است. به عنوان یک تجربه ی شخصی باید بگویم، نحوه درمان و پانسمان تاول توسط امداد عراق با ایران تفاوت های آشکاری داشت که در کیفیت درد و امکان ادامه ی مسیر اثر خود را نشان داد.
بر اساس اعلام مرکز فرماندهی، کنترل و هماهنگی عملیات امدادی جمعیت هلال احمر، از ابتدای اجرای طرح امداد و نجات زائران مراسم اربعین حسینی در داخل و خارج از کشور تا ۲۸ مهرماه سال جاری ۲ میلیون ۱۶۵ هزار و ۲۱۶ خدمت امدادی، بهداشتی و درمانی به زائران حسینی ارائه شد که یک میلیون و ۷۱۴ هزار و ۵۳۱ خدمت در خاک عراق ارائه شده است. ۱۶۴ هزار و ۴۱زائر در عراق و ۱۵۹ هزار و ۷۲۶ زائر هم در داخل کشور از خدمات ارائه شده از سوی سازمان جوانان برخوردار شدند.
تازه درمان یک بخش از خدمات هلال احمر است؛ با یک حساب سرانگشتی از میزان دارو و تجهیزات پزشکی و بیمارستانی که در درمانگاه ها، چادرها و مراکز امداد توزیع شده باید دست مریزاد گفت به انجام موفق این بزرگترین عملیات لجستیکی در بین ۲ کشور.
حل مشکلات «ابن سبیل» به روش هلال احمر
در کنار خدمات درمانی ماندگار؛ امسال هلال احمر یک خدمت قابل توجه نیز ارایه کرد که ریشه در سنت اسلامی «ابن سبیل» داشت. در اصطلاح اسلامی به مسافری که در راه مانده و مالی ندارد تا به وطن خود برگردد، اگرچه در وطن خود بینیاز باشد، ابن سبیل می گویند.
سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر در طرح «بازپیوند»، زائران مهجور و درمانده در پیادهروی اربعین را به خانواده های خود رساند. وحید شفیعی جانشین رئیس سازمان داوطلبان جمعیت هلال احمر دراین باره گفت: از۱۹ تا شامگاه روز ۲۸ مهر ۱۳۹۸ با تلاش مددکاران، روانشناسان، پزشکان و داوطلبان حاضر در ستاد عملیات باز پیوند خانواده هلال احمر در کربلای معلی، به ۷۰۰ نفر از مهجورین گم شده، فاقد مدارک، بیپول، مصدوم و بیمار انواع خدمات پزشکی، درمانی، حمایتی، غذایی، بهداشتی و حمایتهای روانی و اجتماعی ارائه شده تا آنان که بیشترشان هیچ مدرک هویتی از قبیل گذرنامه، کارت ملی (قدیم یا جدید)، شناسنامه و گواهینامه به همراه نداشتند بتوانند با همکاری سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران در کربلای معلی و صدور برگ تردد عبور از مرز به ایران با استفاده از ٣١ دستگاه اتوبوس، مینی بوس، ون و سواری بازگردند. همچنین ۷۹ عملیات موفق بازپیوند در داخل خاک عراق و شهر مقدس کربلای معلی انجام شد.
حسرت زیارت امدادگران
بعد از نماز صبح و زیارت اربعین به سمت نجف حرکت کردم. وارد درمانگاه نزدیک تر به پل ثوره العشرین شدم؛ جمعیت موج می زد؛ جای ماندن نبود. رفتم جلو در نزدیک میدان، روبروی سوق النجف، در هتلی وارد درمانگاه هلال شدم، خلوت تر بود. کد ملی ام را دادم و با فیش، به اتاق پانسمان رفتم. با امدادگری که ته لهجه ی سیستانی داشت گرم گرفتم. گفت چندسالی است به مازندران مهاجرت کرده و از آنجا آمده. ۱۵ روزی بود که در نجف خدمت رسانی می کرد. امدادگر بزرگتر که لهجه ی تهرانی داشت، در طول مدتی که پایم پانسمان می شد مشغول تزریق بود و لحظه ای آرام نداشت و تازه این صبح روز اربعین بود که نجف خالی از زائر است. وقتی داشتم با امدادگر تهرانی حرف می زدم، می گفت در این ۱۵ روز خیلی کم به زیارت رفته، امدادگر سیستانی پنبه را به زخم های پایم زد و وقتی داد ناخواسته ای زدم گفت: خیلی جون عزیزیها! البته که حرفش را تایید کردم!
یک پیشنهاد
طریق العلما، که از مسجد سهله در کوفه در کنار شط به کربلا می رود، چندسالی است مورد استقبال ایرانیان قرار گرفته اما واقعا از خدمات درمانی تهی است. خوب است در سال های بعد چند ایستگاه امداد هلال احمر در مسیر ایجاد شود، تاول و درد و بیماری مسیر نمی شناسد.
سیدصادق حسینی، روزنامهنگار، روزنامه خبرورزشی| نسخه PDF| بازنشر: تسنیم | عصرایران| با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، سیاست حمایت از آزادی قدس و ملت مظلوم فلسطین به عنوان یکی از اصول انقلاب و یکی از راهبردهای جدید ژئوپلوتیک پیگیری و اجرا شد. بر اساس این سیاست، ایران در همه زمینههای فرهنگی، علمی، سیاسی، امنیتی، اطلاعاتی و نظامی از گروههای مقاومت در برابر رژیم اشغالگر قدس حمایت تام کرده و میکند.
در مقوله ورزش، ایران تاکنون رویکردش عدم مواجهه خانواده ورزش (ورزشکار، داور، کادر رسمی) با ورزشکاران رژیم اسرائیل بوده است. اتفاقی که هر از گاهی موجب واکنشهایی در سطح جامعه ورزش شده که استعفای رسول خادم از فدراسیون کشتی با این بهانه و تعلیق فدراسیون جودو از آخرین نمونههای آن است.
روشن است که ادامه این رویکرد هر از گاهی با موجی از محرومیت و تعلیق برای ورزشکاران و فدراسیونهای ایرانی همراه است، اما ورزش ایران چه کار اساسی در این خصوص باید انجام دهد؟
محکومیت مستمر رژیم صهیونیستی در سازمان ملل متحد
رژیم صهیونیستی از زمان تأسیس (۱۹۴۸ میلادی/ ۱۳۲۷ شمسی) بارها قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد را نقص کرده که از میان آنها میتوان به قطعنامههای ۱۰۱ (۱۹۵۳)، ۲۴۲ (۱۹۶۷)، ۲۷۱ (۱۹۶۹)، ۴۶۸ (۱۹۸۰)، ۶۰۵ (۱۹۸۷)، ۶۷۲ (۱۹۹۰)، ۶۸۱ (۱۹۹۰)، ۶۹۴ (۱۹۹۱)، ۷۹۹ (۱۹۹۲)، ۱۳۹۷ (۲۰۰۲)، ۱۴۳۵ (۲۰۰۲) اشاره کرد.
در این قطعنامهها، سازمان ملل رژیم صهیونیستی را به دلیل عدم عقبنشینی نیروهای اشغالگر از اراضی اشغالی، حمله نظامی، نقض حقوق بشر، اقدامات غیرقانونی و کوچاندن و تبعید، اقدامات خشونتآمیز نظامیان، نقض پیمان صلح، محدویتهای تحمیلی علیه فعالیت سازمانهای بشردوستانه از جمله کمیته صلیب سرخ و نیز آژانس امداد و اشتغال آوارگان فلسطینی (آنروا) محکوم کرده است.
همچنین سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو) حداقل در سه قطعنامه اسرائیل را «قدرت اشغالگر» در بیتالمقدس اعلام کرده است، از جمله در جریان چهل و یکمین اجلاس کمیته میراث جهانی یونسکو که تیر ۱۳۹۶ (می ۲۰۱۷) در لهستان برگزار شد.
منشور المپیک چه میگوید؟
منشور المپیک یا Olympic Charter مجموعهای از اساس و ارزشهای بنیادین حاکم بر جنبش المپیک و ساختار اجرایی و نحوه اداره کمیته بینالمللی المپیک به عنوان عالیترین نهاد ورزشی در جهان است. در ساختار جهانی ورزش، فدراسیونهای جهانی (IFs)، نهادهای قارهای و بینالمللی و کمیتههای ملی المپیک (NOCs) زیرمجموعه IOC تعریف میشوند هرچند مجامع آنها استقلال فنی و مدیریتیشان را تضمین میکند.
در مقدمه منشور المپیک، در بند اول بخش اصول پایهای المپیزم (Fundamental Principles of Olympism) آمده: «المپیک با آمیختن ورزش با فرهنگ و آموزش، به دنبال ایجاد شیوه زندگی براساس شادی و تلاش، ارزش آموزشی نمونه خوب، مسئولیت اجتماعی و احترام به اصول اخلاقی بنیادی جهانی است.»
در بند ۲ تأکید شده: «هدف از المپیک قرار دادن ورزش در خدمت توسعه انسانی بشر است، با هدف ارتقای جامعهای مسالمتآمیز با حفظ کرامت انسانی.»
در بند ۴ با تأکید بر «رفع تبعیض» نوشته شده است: «هر فردی باید امکان ورزش داشته باشد با درک متقابل روحیه دوستی، همبستگی و بازی منصفانه.»
در بند ۵ با تأکید بر «بیطرفی سیاسی جنبش المپیزم» به حق مدیریت استقلال در تأسیس و نظارت آزادانه قوانین ورزشی و تعیین ساختار و اداره سازمانهای (عضو)، بهرهمند شدن از حق انتخابات عاری از هرگونه نفوذ بیرونی و مسئولیت اطمینان از بهکارگیری اصول حکمرانی خوب اشاره شده است.
در بخش ۶ مقدمه منشور المپیک، در بند اول بخش اصول پایهای المپیزم نیز «برخورداری از حقوق و آزادیهای مندرج در این منشور المپیک بدون تبعیض از هر نوع، از قبیل نژاد، رنگ، جنس، گرایش جنسی، زبان، مذهب، سیاسی یا عقاید دیگر، منشأ ملی یا اجتماعی، دارایی، تولد تضمین میشود.»
رژیم صهیونیستی کدام یک از ارزشهای جنبش المپیزم را نقض کرده است؟
اگر سازمان ملل متحد را عالیترین مرجع سیاسی متشکل از ۱۹۳ کشور جهان بدانیم، لازم است به قطعنامههای آن توجه کنیم. براساس آنچه پیشتر به آن اشاره شد، سازمان ملل بارها و در طول سالهای مختلف رژیم صهیونیستی را به دلیل حمله نظامی، نقض حقوق بشر، اقدامات غیرقانونی و کوچاندن و تبعید، اقدامات خشونتآمیز نظامیان، نقض پیمان صلح، اعمال محدویتها و تبعیض علیه مردم سرزمینهای اشغالی فلسطین محکوم کرده است.
موارد محکومیت رژیم صهیونیستی توسط سازمان ملل متحد و سازمان علمی فرهنگی ملل متحد (یونسکو)، به روشنی نشان میدهد رفتار این رژیم، آشکارا اصول بنیادین المپیزم از جمله «مسئولیت اجتماعی و احترام به اصول اخلاقی بنیادی جهان»، «ارتقا جامعهای مسالمتآمیز با حفظ کرامت انسانی» و «رفع تبعیض» را نقض کرده و به «بیطرفی سیاسی جنبش المپیزم» آسیب رسانده است.
راهکار اساسی مبارزه با رژیم صهیونیستی در میادین ورزشی
تجربه تاریخی نشان داده رژیم صهیونیستی بزرگترین ناقض حقوق بشر و قدیمیترین عامل اقدامات خشونتآمیز علیه غیرنظامیان است و مسابقه ندادن با اتباع آن میتواند «احترام به حقوق بشر، حفظ کرامت انسانی و اجرای منشور المپیک» تلقی شود. با چنین نگاهی در گام نخست، موضوع مسابقه ندادن ورزشکاران ایرانی با اتباع رژیم اشغالگر قدس باید به عنوان مسئلهای مهم در ارکان سیاسی نظام پذیرفته شود و برای آن برنامه عملیاتی همهجانبه با استفاده از همه ظرفیتهای نظام تدوین کرد. طبیعتاً پیگیری این موضوع به تنهایی توسط کمیته ملی المپیک و وزارت ورزش میسر نیست و باید از همه ظرفیت کشور از جمله دستگاه دیپلماسی و شخص ریاست جمهوری بهره گرفت. به عنوان نمونه جهانی کردن ورزش کوراش یکی از برنامههای جمهوری ازبکستان محسوب شد و در پی آن اسلام کریماف رئیسجمهور با تکتک رؤسای جمهور کشورهای هدف، تماس گرفت و با آنها درباره جهانی کردن این ورزش گفتگو کرد و هماینک رئیس افتخاری اتحادیه جهانی آن با ۱۱۷ فدراسیون ملی در ۵ قاره است. در نمونه داخلی نیز، درخواست دوستانه رئیسجمهور روحانی از رئیسجمهور ترکیه در مورد مشکل بدهی باشگاه پرسپولیس را همه به یاد دارند.
براساس گفته رضا صالحی امیری رئیس کمیته ملی المپیک «کل دنیای اسلام با رژیم صهیونیستی مشکل دارد و بیش از ۲۰ کشور با آنها بازی نمیکنند». به نظر میرسد با رایزنی و استفاده از ظرفیتهای سیاسی کشور از جمله محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه پرکار ایران که از چهرههای برتر دیپلماسی جهان است، میتوان بر تعداد حامیان مسابقه ندادن با ورزشکاران رژیم صهیونیستی افزود و آنها را جذب این پویش کرد.
به عبارت سادهتر باید به روشنی نشان داد، ایران در موضوع مسابقه ندادن با اتباع رژیم صهیونیستی در میادین ورزشی تنها نیست و بسیاری از کشورها و ورزشکاران همراهمان هستند. فدراسیونهای جهانی باید بدانند این موضوع محدود به کشورمان نیست و مطالبهای جهانی است که باید بر اساس رعایت حقوق بشر، اصول ورزش و المپیزم به آن احترام بگذارند.
در گام دوم، باید لایحهای حقوقی و فنی مبتنی بر قطعنامههای سازمان ملل و دیگر نهادهای بینالمللی از جمله یونسکو و هلال احمر و منشور المپیک، تنظیم و دلایل مسابقه ندادن ورزشکاران کشورهای مختلف با ورزشکاران رژیم صهیونیستی را بیان کرد و از آنها خواست این تصمیم و «حق» را محترم بشمارند.
همچنین لازم است یک کارزار رسانهای جهانی با همکاری کشورها و NGOهای بینالمللی در رسانههای عمومی (Mass Media) و رسانههای اجتماعی (Social Media) به راه انداخت که هدفش آگاهسازی مردم جهان از تصمیم کشورها و ورزشکاران حامی فلسطین باشد.
در این کارزار رسانهای باید تلاش کرد با افزایش فشار افکار عمومی بر فدراسیونهای جهانی و جلوگیری از دخالتهای سیاسی آنها به نفع رژیم اشغالگر و کودککش اسرائیل، مسابقه ندادن ورزشکاران با اتباع این رژیم به عنوان یک «حق» مورد تأیید قرار بگیرد.
ایران در تمام زمینهها از جنبشهای مقاومت علیه اشغالگری و تجاوز رژیم صهیونیستی حمایت و هزینه کرده، جامعه ورزش نیز با عدم رویارویی در میادین ورزشی نقش خود را ایفا کرده، اما اکنون لازم است گام محکم دیگری برداشته شود؛ گامی که حمایت همه ارکان نظام را طلب میکند.
سیدصادق حسینی، خبرآنلاین | بازنشر: خبرگزازی فارس، تابناک: ترامپ برجام را توافقی بد برای آمریکا می دانست؛ او بارها به دموکرات ها از جمله باراک اوباما حمله کرد که علاوه بر امتیاز فراوان، پول نقد هم به ایران بابت برجام پرداخته اند. با چنین رویکردی، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ ترامپ رسما فرمان خروج از برجام را امضا کرد و ایالات متحده از مهمترین توافق جهانی ۲۰ سال گذشته خارج شد. اقدامی که با وجود مخالفت های جهانی به ویژه اروپا، چین و روسیه، بلوک اسراییل،عربستان سعودی و امارات که کارشکنی های فراوانی برای امضای برجام داشتند، از آن استقبال کردند.
خروج آمریکا از برجام، دوره ی جدیدی از تنش ها میان ایالات متحده و ایران را آغاز کرد که تحریم پایه ی اصلی آن است، تحریمی که از فروش نفت آغاز شد و به وزیر خارجه و رهبر ایران رسید و کماکان ادامه دارد.
فضای برجام بدون آمریکا یا برجام اروپایی، البته محدود به تحریم و تنش سیاسی نشد؛ ترامپ از راه های مختلف به دنبال گفت و گو با ایران بود تا بتواند از آن به عنوان برگ برنده در فضای سیاسی داخلی و انتخابات پیشرو استفاده کند. آن ها واسطه های متعددی فرستادند تا گفت و گو با ایران آغاز شود و در نقطه اوجش نخست وزیر ژاپن را ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ پس ۴۱ سال به تهران فرستادند.
افزایش تنش در خلیج فارس
۲۲ اردیهشت ۹۸، پیش از رسیدن هواپیمای نخست وزیر ژاپن به تهران، به ۴ کشتی در بندر فجیره حمله شد که اماراتی ها آن را «عملیات خرابکارانه خطرناک» و «تحولی خطرناک» خواندند. درحالی که آبه شینزو با رهبر انقلاب دیدار می کرد، به دو کشتی ژاپنی در تنگه هرمز و دریای عمان حمله شد، ایران در اقدامی مقتدرانه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، پهپاد جاسوسی گلوبال هاوک آمریکا را که به آب های سرزمینی ش تجاوز کرده بود، با موشک سرنگون کرد؛ ترامپ نیز مدعی ساقط کردن پهپادهای ایرانی شد، ادعایی که از سوی ایران تکذیب شد و سندی از سوی آمریکا برای آن ارایه نشد. انگلیس در اقدامی عجیب ۱۴ تیر ۱۳۹۸ یک ابر نفتکش ایرانی را در جبل الطارق توقیف کرد و متعاقب آن، ۲۸ تیر ۱۳۹۸ ایران نیز ۲ کشتی انگلیسی را در تنگه هرمز به دلیل تخطی از رعایت قوانین کشتیرانی بین المللی متوقف کرد و آمریکا گفت یک ائتلاف نظامی برای امنیت کشتیرانی در خلیج فارس راه می اندازد!
جزییات از تهدید تا لغو دستور حمله ترامپ به ایران
دونالد ترامپ درحالی که توییت کرده بود «ایران اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد»، در عقب نشینی آشکاری گفت:« برای من سخت است که باور کنم این اتفاق عمدا رخ داده است». او بعدتر توییت کرد: «آنها یک هواپیمای بدون سرنشین را در حال پرواز بر فراز آبهای بینالمللی ساقط کردند. شب گذشته آماده شلیک به سه سایت مختلف برای تلافی بودیم که پرسیدم چند نفر کشته خواهند شد؟ پاسخ یک ژنرال این بود: ۱۵۰ نفر قربان. ۱۰ دقیقه قبل از حمله، آن را متوقف کردم، چون متناسب با ساقط کردن یک پهپاد بدون سرنشین نبود».
با وجود ادعای ترامپ، ۳۱ مرداد، ۶۰ روز بعد از سرنگونی پهپاد آمریکایی، المانیتور به نقل از منابع خود در واشنگتن فاش کرد:« رئیسجمهور آمریکا بعد از ارسال پیامهایی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، تصمیم خود برای حمله به سه نقطه در داخل ایران را لغو کرده است.»
سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه ۷ شهریور ۱۳۹۸ دراین اظهارات جالبی دارد:« اطمینان داشتیم اگر اولین موشک یا بمب آمریکاییها به سرزمین ما اصابت کند، پایگاههای آنها در قطر و امارات و ناو آنها در دریای عمان را که از قبل هدفگیری کرده بودیم را میزنیم.» اظهاراتی که تایید کننده خبر المانیتور و تکذیب ادعای ترامپ است.
موضع مشترک ایران و آمریکا: به دنبال جنگ نیستیم
آمریکایی ها از روز اول خروج از برجام همراه با کارشکنی ها و افزایش فشارها، تلاش های گسترده و ناهماهنگی را برای مذاکره مجدد با ایران آغاز کردند، روزی پمپئو وزیر خارجه برای مذاکره پیش شرط می گذاشت، روز دیگر ترامپ می گفت آماده مذاکره بدون پیش شرط و تماس تلفنی از تهران است. اما همه ی این حرف ها یک پاسخ روشن از سوی تهران داشت: مذاکره نمی کنیم؛ الان زمان مذاکره نیست و شرایط برای مذاکره وجود ندارد!
آیتالله خامنه ای رهبر انقلاب در سخنرانیهای خود در اردیبهشت ۱۳۹۸ تاکید کردند: «جنگ نخواهد شد، مذاکره نخواهیم کرد» و «نه ما دنبال جنگ هستیم، نه آنها{آمریکا}، که میدانند به صرفهشان نیست…تا وقتی آمریکا همینی است که الان هست مذاکرهی ما و آمریکا، سَم است». رییس جمهور حسن روحانی نیز همزمان با اجلاس گروه ۸ در فرانسه ۵ شهریور ۱۳۹۸، همین پیام را به زبان خود و البته با چاشنی طعنه بیان کرد: « این که کسی بخواد با حسن روحانی عکس بگیرد این کار امکان پذیر نیست، فتوشاپش البته امکان پذیر است، مگر از تحریمهای ظالمانه دست بردارند و به حقوق ملت ایران احترام بگذارند؛ در آن موقع یک شرایط جدیدی ایجاد میشود و بر روی آن میتوان فکر کرد».
دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا نیز در آخرین اظهاراتش در نشست خبری مشترک با امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه، در حاشیه اجلاس گروه ۷ گفت:«در صورتی که شرایط مناسب باشد با رئیس جمهور ایران دیدار میکنم. ایران میتواند کشور فوقالعادهای باشد اما این موضوع بدون سلاح هستهای ممکن خواهد بود.»
نکتهی مشترک پیام های ایران و آمریکا یک چیز است: به دلایل مختلف نه ایران و نه آمریکا به دنبال جنگ نیستند و این برای رژیم اسراییل یک پیام تلخ، نگران کننده و ترسناک است.
اسراییل به دنبال جنگ و تنش در خاورمیانه
با گذشت ۳۱ ماه از حکمرانی ترامپ بر کاخ سفید، پیام رویکرد جدید ایالات متحده در مواجهه با ایران برای جهان و به ویژه مثلث اسراییل- سعودی-امارات روشنتر از قبل شد: آمریکا نمی خواهد چالش سیاسی با ایران به یک تنش نظامی ولو کوتاه مدت بینجامد.
بر این اساس درحالی که سعودی درگیر جنگ یمن و موشک ها و پهپادهای یمنی است و امارات متحده عربی با دور شدن از سیاست های بن سلمان و از ترس هزینه های ناشی از واکنش ایران در جنگ احتمالی در تلاش برای برقراری ارتباط با تهران است، اسراییل تصمیم گرفته خود به تنهایی آتش جنگ در منطقه را روشن سازد.
از سوی دیگر تغییرات سیاسی و پیام های رد و بدل شده میان ایران و فرانسه و فرانسه آمریکا، بر شدت ترس و نگرانی اسراییل ناشی از کاهش تنش و احتمال آغاز گفت و گو میان ایران و آمریکا افزوده است. تیتر مطلب ۵ شهریور ۱۳۹۸ رادیو صدای اسراییل از مذاکره تلفنی نتانیاهو و مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا به خوبی نشان دهنده همین ترس و نگرانی است: «اسرائیل نگران است که مبادا سیاست پرزیدنت ترامپ در برابر ایران، به زیان اسرائل تغییر یابد».
در پرتو این نگرانی و ترس است که اسراییل حمله به پایگاه های منتسب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه، پایگاه های حشد الشعبی در عراق و ساختمان های حزب الله لبنان در بیروت انجام داد.
سردار حسین اعلایی فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه و کارشناس مسایل راهبری با تایید ترس و نگرانی اسراییل به شفقنا گفت:«اسرائیل به بهانه انجام عملیات پیش دستانه به دنبال شروع یک جنگ نیابتی به منظور وادار کردن آمریکا به افزایش فشار به ایران است. اسرائیل حس می کند که ایران در وضعیت فعلی تخاصم با آمریکا به دنبال افزایش تنش در منطقه نیست و از هر اقدامی که به جنگ منجر شود اجتناب می کند و بنابراین، بهترین زمان برای حمله به مواضع سازمان ها و جریانات طرفدار ایران در کشورهای منطقه است.»
دکتر اعلایی ترس و واهمه اسراییل از کاهش تنش در منطقه را چنین توصیف می کند:« هرگاه تلاش های دیپلماتیک برای کاهش تنش بین ایران و آمریکا افزایش می یابد، اسرائیل به شدت نگران می شود. فشارهای دیپلماتیک اخیر ایران برای وادار کردن آمریکا به عقب نشینی و سعی رئیس جمهور فرانسه برای گرفتن امتیازاتی از ترامپ جهت حفظ برجام، نتانیاهو را بیمناک کرده است». توییت بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود و نخست وزیر اسراییل همین نکته را نشان می دهد: «… اسرائیل به یک رهبر قوی مانند نتانیاهو نیاز دارد که در صورت لزوم، حتی در برابر رئیس جمهوری ایالات متحده نیز بایستد».
برخی توییت ترامپ که در آن عکس سکوی پرتاب موشک ماهواره بر سفیر را منتشر کرده در این گونه تحلیل می کنند که او به ایرانی می گوید: این خرابکاری، کار آمریکا نیست! حرفی که طبیعتا اذهان عمومی را به سمت اسراییل سوقی می دهد.
ترامپ توییت کرده بود:« ایالات متحده آمریکا در حادثه فاجعهباری که در آمادهسازیهای نهایی سکوی پرتاب موشک ماهوارهبر سفیر در سمنان رخ داد نقشی نداشته است. برای ایران بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم در مشخص کردن این که در جایگاه چه اتفاقی افتاده موفق باشند».
برای درک شدت نگرانی اسراییل از کاهش تنش میان ایران و آمریکا، کافی است بدانید آن ها بعد از ۱۳ سال، قطعنامه سازمان ملل دربارهی جنگ ۳۳ روزه زیر پا گذاشتند. در بند ب ماده ۸ قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل «اجرای تدابیر امنیتی برای جلوگیری از اعمال خصمانه» توسط اسراییل تاکید شده بود. اسراییل بامداد ۳ شهریور به دفاتر حزب الله در بیروت حمله ی پهپادی کرد که به تعبیر میشل عون رییس جمهور لبنان «نوعی اعلام جنگ بود».
پیام های صادر شده از مقام های آمریکایی که با مقامات اسراییلی گفت و گو می کنند نیز تایید کننده ترس روزافزون صهیونیست از کاهش تنش در رابطه تهران و واشنگتن است. به عنوان نمونه مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا بعد از گفت و گو با نتانیاهو توییت کرده:« در دورهٔ پرزیدنت ترامپ آمریکا همیشه در کنار اسرائیل خواهد ایستاد» یا جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در اکراین گفته «مذاکره با آنها[ایران]، از نظر پرزیدنت دونالد ترامپ به معنای تغییر موضع نیست».
با گذشت ۶۰ روز از سرنگونی پهپهاد آمریکایی توسط ایران، توقیف و آزادی نفتکش ایرانی توسط انگلیس و کاهش تنش نظامی میان تهران و واشنگتن، اما منطقهی خاورمیانه کماکان در تنش ناشی از جنگ به سر می برد، این بار اما نه از سوی آمریکا بلکه از سوی اسراییل!
نتانیاهو بعداز پنجمین حمله در ۴۰ روز اخیر به پایگاههای نیروهای حشد الشعبی در عراق گفت:« اسراییل نه تنها در عراق بلکه در همه منطقه علیه ایران اقدام میکند. اختیارات لازم به ارتش داده شده تا علیه هر جایی که نیروهای متحد ایران در آن حضور دارند، اقدام کنند» و این یعنی: اسراییل به دنبال جنگ است.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار | انتشار: عصرایران| «این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید» این توصیه محمود احمدی نژاد رییس جمهوری وقت به علی اکبر صالحی وزیر خارجه برای آغاز مذاکرات محرمانه سال ۱۳۹۰ با آمریکا در عمان است که در کتاب خاطرات صالحی با نام «گذری در تاریخ» فروردین ۹۷ منتشر شده؛ مذاکره ای که با سفر اسفند ۱۳۸۹ حسن قشقاوی معاون کنسولی وقت به عمان برای آزادی نصرت الله تاجیک دیپلمات ایران در لندن جرقه اش زده شد.
۳ سال قبل از انتشار کتاب، علی اکبر صالحی در گفت و گوی مفصلش با ماهنامه دیپلمات که آذر ۱۳۹۴ منتشر شد درباره مذاکره محرمانه با آمریکا گفت:« آقای دکتر احمدینژاد هم خیلی راغب به مذاکره نبود؛ ولی مانع هم نبود؛ اما اینکه بگوییم مشوّق باشند، نبودند. میگفتند: آقای صالحی! حواست را جمع کن. موضوع پیچیده است و ممکن است صدمه ببینی. برادرانه نصیحت میکرد که امری پیچیده است و حواست باشد که راه خطرناکی است. بههرحال مشوّق نبودند؛ اما مانع هم نبودند.»
توصیهی سلبی احمدینژاد به صالحی درحالی بود که او پیشتر و از کانال های مختلف از جمله نوشتن نامه ۱۸ صفحه ای به جورج بوش(۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵) به دنبال آغاز مذاکره مستقیم با آمریکا بود. آیتالله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ تهران با بیان این که «دولت مردان آمریکایی قادر به پاسخگویی به نامه فوقالعاده رئیس جمهور نیستند»، نامه را چنین توصیف کرد:« این گونه حرف زدن ، الهام خداوند است و خدا لطف دارد. خدا الهام می کند و آنها را غافلگیر می کند. از این مرد مبتکر و شجاع و متدین باید تقدیر شود.» در سوی دیگر، جورج بوش به نامه چنین واکنش نشان داد:«رییس جمهور ایران آدم خیلی عجیبی است.»
تلاش های ناکام احمدی نژاد برای ارتباط گیری با آمریکا
محمدالبرادعی در کتاب خاطراتش که به فارسی با عنوان «عصر فریب: دیپلماسی اتمی در دوران خیانت» منتشر شده می نویسد:«احمدی نژاد در نامه ای در سال ۱۳۸۸ و از طریق او به اوباما آمادگی ایران را برای مذاکره دوجانبه بدون پیش شرط و بر مبنای احترام متقابل اعلام کرد.» از طرف آمریکایی اما! اوباما با نادیده گرفتن احمدی نژاد به رهبر انقلاب نامه نوشت و تلویحا به احمدی نژاد پیام داد که ساختار حکومتی ایران را به خوبی می شناسد و می داند چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد. این نامه نوعی دهن کجی اوباما به احمدی نژاد تلقی می شد، دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت.
سیدحسین موسویان دیپلمات پیشین ایرانی که این روزها در دانشگاه پرینستون تدریس می کند در کتابش با عنوان «ایران – آمریکا: گذشته شکستخورده و مسیر صلح» که خرداد ۱۳۹۴ در آمریکا و ایران منتشر شد به بازخوانی گوشه ای تلاش های محرمانه و مخفیانه ی احمدینژاد رییس جمهور در سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ برای رابطه با آمریکا پرداخته و می نویسد: «در دی ۱۳۸۹ یک عضو گروه تماس سطح دو به من گفت:« ایران از طریق سفیر خود در سازمان ملل از وزارت امور خارجه آمریکا در خواست معرفی نماینده ای برای مذاکراتی جدید و جامع کرده است. گروهی از مقامات سابق آمریکا هستند که در تمامی سال های بعد از جنگ ایران و عراق در تماس با مقامات ایران بوده و برای بهبود روابط ایران و آمریکا تلاش کرده اند.»
در اسفند ۱۳۸۹ یک مقام آمریکایی به موسویان گفته بود:«ایالات متحده مکرراً پیام هایی از رحیم مشایی دریافت می کند که تهران برای مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا مشتاق است. او گفت که دولت احمدی نژاد پی در پی به ایالات متحده پیام می دهد و کانال هایی که این پیام ها را می فرستند آن چنان متعدد هستند که ما نمی دانیم کدام یک را انتخاب کنیم. ما واقعا گیج شده ایم و به دلیل این که نمی دانیم آیا این پیام ها حمایت و پشتیبانی آیت الله خامنه ای را با خود دارد یا خیر، نمی توانیم به آن ها پاسخ دهیم.»
یکی دیگر از اعضای گروه تماس سطح دو نیز به موسویان گفته بود:« من هشت بار با مشایی دیدار کردم و او در همه ملاقات ها به من گفت که ایران در جستجوی گشودن باب گفت و گو و برقراری رابطه با ایالات متحده است.»
بر اساس گزارش موسویان، پاییز ۱۳۹۰ یعنی زمانی که مسیر مذاکره ایران و آمریکا از طریق عمان و با مدیریت علی اکبر صالحی وزیر وقت امور خارجه در حال آماده شدن بود، یک مقام آلمانی به او گفته بود:« مشایی ملاقاتی مخفیانه با کریستوفر هویسگن مشاور ملی در سیاست امنیتی و خارجی خانم آنگلا مرکل داشته است. در این ملاقات که در اقامتگاه معاون سابق وزیر خارجه آلمان برگزار شده است، مشایی از آلمانی ها خواسته بود که به واشنگتن اطلاع دهند تهران برای تجدید رابطه با آمریکا آمادگی دارد. مشایی گفته بود که ایران حتی آمادگی دارد در انتخابات دور بعد به اوباما کمک کند. البته آمریکایی ها به آلمانی ها پاسخ داده بودند که در گیر این موضوع نشوند.»
شکل گیری مذاکرات محرمانه عمان میان ایران و آمریکا
تریتا پارسی در کتابش «از دست دادن یک دشمن: اوباما، ایران، و پیروزی دیپلماسی» که بخش هایی از آن در وب سایت مشرق منتشر شده جزییات مذاکرات محرمانه عمان را روایت کرده است:« … وزیر خارجه ایران درخواست دیگری هم داشت. برای اینکه تهران متقاعد شود آمریکا جدی است، واشینگتن باید رسماً آمادگی خود را اعلام میکرد. آمریکا نمیتوانست چنین کاری بکند، اما عمان میتوانست. بنابراین به جای دولت اوباما، سلطان قابوس نامهای به آیتالله خامنهای نوشت و به رهبر ایران اطمینان داد که آمریکاییها در مورد ورود به مذاکرات دوجانبه با ایران جدی هستند. این نامه به صالحی تحویل داده شد و سپس صالحی توسط «علیاکبر ولایتی» مشاور نزدیک آیتالله خامنهای، نامه را به دست رهبر ایران رساند، بدون آنکه به «محمود احمدینژاد» رئیسجمهور ایران اطلاعی بدهد… باوجود مقاومت شدید شورای عالی امنیت ملی ایران و سعید جلیلی دبیر وقت این شورا آیتالله خامنهای نهایتاً موافقت کرد. صالحی به من توضیح داد: «رهبر ایران گفت: باشد، اما باید خیلی مراقب باشید، چون ما به آمریکاییها اعتماد نداریم.»
نشست اول مذاکره محرمانه میان ایران و آمریکا، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد؛ از ایران علیاصغر خاجی معاون وزیر خارجه به همراه «رضا زبیب» رئیس دفتر آمریکای شمالی، «رضا نجفی» و «محسن بهاروند» مسئول آمریکای لاتین به عمان رفتند و از آمریکا «پونیت تالوار» کارشناس ارشد شورای امنیت ملی و «جک سالیوان» معاون ستاد کارکنان وزیرخارجه، به همراه «اِمِت بلیوو» و یک مترجم در مذاکرات شرکت کردند. مذاکراتی که به دلیل افرایش تنش ها در خلیج فارس، بعد از ماه ها آماده سازی به نتیجه ی مطلوب نرسید.
علی اصغر خاجی سفیر ایران در چین، ۲۸ مهر ۱۳۹۷ در معدود گفت و گوهایش با رسانه ها در روزنامه همشهری، مذاکرات محرمانه عمان را چنین توصیف می کند:«فضا خیلی شکننده بود، هیچ تضمینی به پیشرفت کار نبود… اولین چیزی که ما با هیأت آمریکایی مطرح کردیم این بود که دیوار بیاعتمادی بین ما و شما دیوار بسیار بلندی است.»
با وجود به شکست انجامیدن نشست اول، دور دوم مذاکرات با وقفه ای حدودا ۹ ماهه با تغییراتی در نحوه برگزاری، جسله دوم در ویلایی ساحلی، نیمه اسفند ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد.
علی اکبر صالحی نشست دوم را که با حضور خاجی معاون وزیر خارجه ایران و ویلیام بیل بِرنز دیپلمات کهنه کار و معاون وزیر خارجه آمریکا برگزار شد، چنین گزارش می کند:« آقای خاجی را برای برگزاری جلسه دوم (۱۴ اسفند ۱۳۹۱) به عمان فرستادیم که نشست خیلی خوبی شد. طرفین دو سه روز در عمان ماندند و نتیجه آن شد که پادشاه عمان نامهای برای آقای دکتر احمدینژاد نوشت مبنی بر این که نماینده آمریکا اعلام کرده حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند.»
آینهورن عضو هیات آمریکایی و دستیار وزیر خارجه وقت آمریکا نیز نشست دوم در مسقط را چنین ارزیابی کرد:«ایرانیها داشتند همان کاری را میکردند که دیپلماتهای حرفهای انجام میدهند. داشتند ما را وارسی میکردند، سؤالهای هوشمندانه میپرسیدند.»
نشست دوم محرمانه میان ایران و آمریکا با تدبیر سلطان قابوس پایان یافت و در حالی که صالحی برای برگزاری نشست سوم در اردیبهشت ۱۳۹۲ آماده می شد، با نظر رهبری مذاکرات متوقف شد. صالحی در این باره می گوید:« ما خود را آماده میکردیم تا برای اجرای نقشه راه و تعیین جزئیات تعهدات متقابل وارد جلسه سوم با امریکاییها شویم. این فعل و انفعالات، مربوط به زمانی بود که کشورمان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته بود. در همین هنگام، از دفتر رهبر معظم انقلاب به ما اطلاع دادند که حسب صلاحدید معظم له، دیگر مذاکره را متوقف کنید؛ بگذارید بعد از تعیین تکلیف انتخابات، دولت بعدی مذاکرات را پیگیری کند.»
دور زدن مذاکرات مسقط توسط احمدینژاد
سیدحسین موسویان دبیر کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت سید محمد خاتمی در کتابش می نویسد:« در سال ۱۳۹۱ یک آمریکایی عضو گروه تماس سطح دو درباره مذاکرات هسته ای به من گفت:« اسفندیار رحیم مشایی دستیار ارشد و دوست نزدیک احمدی نژاد با مقامات عالی رتبه سابق ایالات متحده درباره ی احتمال گشودن باب مذاکرات مستقیم صحبت کرده است.»
همچنین یکی از سفرای ایران در اروپا به یک عضو گروه تماس سطح دو که عضو دولت ایالات متحده بوده گفته است: «همه چیز از سوی ایران آماده است و مشایی و ثمره هاشمی برای شرکت در این ملاقات که در برلین برگزار خواهد شد، می آیند. این عضو سابق دولت آمریکا به سفیر ایران چنین پاسخ داده:«کاخ سفید گفت نه. آن ها گفته اند نمی خواهند در روابطی خارج از چهارچوب ۱+۵ با ایرانی ها وارد بحث شود.»
پیام آمریکایی ها به نمایندگان احمدی نژاد البته روشن بود؛ همان طور که اوباما برای آیت الله خامنه ای رهبر ایران نامه نوشت که دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت، کاخ سفید نمی خواست مذاکره اش با کانال مطمئن و معتمد رهبر ایران را از بین ببرد.
تداوم دولت احمدی نژاد در پی حل رابطه آمریکا
این روایت ها نشان می دهد، محمود احمدینژاد که روزی قبله ی آمال اصولگرایان بود، از روز نخست، در پس شعارها و تبلیغات ضد غربی و با وجودی که سیاست رهبری در این خصوص را می دانست به دنبال رابطه با آمریکا بود. او کلید تداوم دولت احمدینژاد-مشایی با مدل پوتین – مدودف را حل مشکل رابطه آمریکا می دانست، برای همین راضی نبود هیچ گروه دیگری در این زمینه موفق شود؛ حتی وزیرخارجه اش علی اکبر صالحی با تایید رهبر انقلاب.
برای محمود احمدی نژاد که نارضایتی اش از مذاکرات مسقط را با تعبیر «این کار خطرناک است» بیان کرده و تلاش تقریبا ۸ ساله آشکار و محرمانه اش برای ارتباط مستقیم با آمریکا ناکام مانده بود، در آخرین سفرش به نیویورک، حدود ۶۰ روز بعد از برگزاری دور اول مذاکرات در مسقط ، برخلاف سخنرانی هایی که در آن به ایالات متحده حمله می کرد، در موضعی عجیب آخرین تیرش را رها کرد:«ایران جایگاه ایالات متحده آمریکا را می داند و بر این باور است که ما می توانیم با همدیگر رابطه داشته باشیم.»
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار{انتشار در خبرآنلاین، بازنشر: عصرایران} سه سال قبل از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، در سال ۱۹۹۸، انفجارهایی در نزدیکی سفارتخانه های ایالات متحده در دو شهر نایروبی در کنیا و دارالسلام در تانزانیا به کشته شدن دست کم ۲۵۰ نفر و زحمی شدن بیش از ۴ هزار نفر انجامید. این انفجارها، نام القاعده را در سطح جهان مطرح کرد.
ایمن دین، جوان میانسال احتمالا کویتی که در آستانه جوانی به مجاهدین عرب-افغان پیوست و در افغانستان، بوسنی، چچن و فیلیپین، خدمت و سرانجام با بن لادن رهبر القاعده در افغانستان بیعت کرد، در گفتوگوی مفصلش با روزنامه الحیات چاپ لندن نکاتی در باره مبانی فکری کشتن غیرنظامیان در عملیاتهای القاعده بیان کرده است. *
ایمن دین که یک سال و نیم در بیعت بن لادن و پیک او بود و ۹ سال علیه رهبر القاعده با سرویس اطلاعات خارجی انگلیس MI۶ فعالیت کرد، توجیه کشتن غیرنظامیان توسط مفتی القاعده را چنین روایت می کند:
بعد از این عملیات{کنیا و تانزانیا} از شیخ ابوعبدالله المهاجر پرسیدم: از باب «لیطمئن قلبی» سوالی دارم. آیا آنچه در نایروبی رخ داد از لحاظ شرعی جایز بود؟ آیا فتوایی هست که بگوید می توانیم در جنگ هایمان مسلمانان و آفریقاییهایی که هیچ گناهی ندارند را هم بکشیم؟
شیخ ابوعبدالله المهاجر پاسخ داد: بله! یک فتوای شرعی هست که از آن با اصطلاح «تترُّس» یاد می کنند. این فتوا پایه فقهی اصلی برای عملیات جهادی و تا الان هم مورد استناد است. مفهوم فقهی این فتوا آن است که کشته شدن غیر عمدی تعدادی مسلمان در عملیات های نظامی حرام نیست.
برخی نظرات فقهی قدیمی تر هم این را تایید می کند و می گوید: اگر دشمنان اسلام به اسرای مسلمان تترس کنند، طوری که نتوان به دشمنان دست یافت مگر از طریق کشتن اسرای مسلمان، در آن صورت کشتن اسرا جایز است! شیخ الاسلام ابن تیمیه و برخی علمای دیگر هم این فتوا را تایید کرده اند!
با مطالعه نوشته های ابن تیمیه و فتاوایش و کتاب تاریخ ابن اثیر متوجه شدم، کارهای القاعده ابدا با فتوای تترس منطبق نیست. واقعیت این است وقتی مغول ها هجوم به سرزمین های اسلامی را آغاز کردند، از مسلمانان اسیر می گرفتند و از اسرا به عنوان ابزاری برای فتح شهرهای جدید استفاده می کردند. مثلا وقتی بر بخارا مسلط شدند، اسرایی از بخارا گرفتند و با خود به سمرقند بردند و آن ها را سپر خود کردند تا به دیوارهای شهر نزدیک شوند. از علما نظرخواهی و طلب فتوا شد. علما هم فتوا دادند که می توان آن مسلمانان را کشت و آن ها نزد خدا شهید محسوب می شوند، چون آن ها در هر دو حالت کشته خواهند شد. این یک حالت نادر در تاریخ بوده است.
شیخ ابوعبدالله المهاجر یا ابوالافغان المصری کیست؟
«عبدالرحمن العلی» اصالتا مصری بود. او بعد از انفجار سفارت مصر در پاکستان با ۷۵۰ کیلوگرم مواد منجفره در ۲۸ آبان ۱۳۷۴ توسط دستگاه اطلاعاتی پاکستان متهم شد که تسهیلات لجستیکی و خودرو برای عملیات را فراهم کرده به همین دلیل به افغانستان گریخت و در پادگان ابو روضه السوری در جلال آباد ساکن شد و در پادگان های مختلف به تدریس مسایل شرعی پرداخت.
ایمن دین درباره او می گوید:«المهاجر دانشجوی کارشناسی ارشد در دانشگاه اسلام آباد و به عبارتی می توان گفت فتوا دهنده ی القاعده بود… وقتی نیروهای{عرب} پادگان ابومعاذ{الخوستی} می خواستند دروس شرعی یاد بگیرند به پادگان روضه می آمدند تا از مباحثات «ابوعبدالله المهاجر» که از شیوخ مهم مصری بود استفاده کنند.»
بر اساس گزارش ها ابومصعب الزرقاوی نخستین رهبر القاعده در عراق که در طول سال های ۱۹۸۹ تا ۱۹۹۸ در افغانستان به سر می برد «۴ سال شاگرد المهاجر بوده و علاوه بر احکام عملیات انتحاری در تکفیر شیعه و همچنین تاکتیک های وحشیانه کشتار مانند سر بریدن و استفاده از سلاح شیمیایی بسیار از وی متاثر بوده است.»
شیخ محمد وائل حلوانی عضو کمیته شرعی القاعده عراق می گوید: « المهاجر بعد از فروپاشی دولت طالبان به مرزهای ایران می آید و تا انقلاب ٢٠١١ مصر در ایران بازداشت بوده و سپس آزاد می شود و به مصر بازمی گردد و با آغاز نا آرامی سوریه به این کشور می رود و به صفوف یاران ابومحمد الجولانی در جبهه النصره می پیوندند.»
کتاب فقه الدماء مانیفست تروریسم تکفیری
معروف ترین اثر ابوعبدالله المهاجر یا ابوالافغان المصری کتاب «مسائل من فقه الجهاد: ۲۰ مساله مهم که یک مجاهد به آن نیاز دارد» است که مرداد سال ۱۳۹۳، ۲ ماه بعد از حمله داعش به موصل منتشر شد. این کتاب۵۷۹ صفحه ای که به «فقه الدماء» مشهور است، مانیفست توجیه خشونت داعش و گروه های تکفیری است.
محمدرضا عشوری، تحلیلگر مسائل منطقهای درباره «فقه الدماء» نوشت: «بخش قابل توجه و متمایز کتاب این است که المهاجر دهها صفحه از کتاب خود را به احکام جنگ با شیعیان به مثابه «کفار رافضی» اختصاص داده است.
وی در این باره بر قتل شیعیان تاکید دارد و میگوید: «شیعیان از تمامی دشمنان برای امت اسلام خطرناکتر هستند. عالمان به خوبی میدانند که رافضیان همواره به دشمنان دین گرایش داشتهاند.
مهاجر در این باره به نقلی از ابن تیمیه استناد میکند که میگوید: «هیچ یهودی و نصرانی و مشرکی با مسلمانی نمیجنگد؛ مگر آنکه یک رافضی با آنها همراه شده باشد.»
همچنین میگوید: «کشتن تمامی اقشار کفار حتی زنان و کودکان و سالخوردگان جایز است».
المهاجر به بحث «مثله کردن اجساد» نیز میپردازد و مدعی است که این کار نه تنها جایز، بلکه مستحب نیز هست. مسائل مختلف مربوط به «عملیات انتحاری»، «ربایش» و «ترور» و تاکتیکهای مختلف ایجاد ترس و وحشت از دیگر سرفصلهای کتاب ابوعبدالله المهاجر است. وی در بخشی از کتاب خود بر این اعتقاد است که کشتن دستهجمعی یک طائفه اسیر شده بلامانع است.»
روزنامه گاردین با بیان این که «فقه دما؛ انجیل داعش، القاعده و بوکو حرام است» درباره این کتاب نوشت:«استفاده از سلاح های کشتار جمعی، نسل کشی، کشتن غیرنظامیان، بردگی زنان برای رابطه جنسی و گروگان گیری را مشروعیت می بخشد.»
سرانجام مفتی توحش
در نهایت، پیتر کوک، سخنگوی وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد: جمعه ۲۸ آبان ۱۳۹۵(۱۸نوامبر۲۰۱۶)، در حمله ی یک پهپاد آمریکایی ابوالافغان المصری، سرکردهی جبهه فتح الشام از شاخه های گروه تروریستی القاعده در سوریه کشته شده است. المصری با گروهای تروریستی در سراسر خاورمیانه در ارتباط بود و از مدتها قبل هدف ما بود. حمله هوایی آمریکا در نزدیکی شهر سرمده در استان ادلب در شمال غرب سوریه رخ داد.
جالب این که هیچ یک از رهبران گروه های تروریستی و تکفیری از جمله ایمن الظواهری رهبر القاعده و ابوبکر البغدادی رهبر داعش پیامی برای این عضو بلندپایه سابق القاعده منتشر نکردند.
عبدالرحمن العلی یا ابوعبدالله المهاجر یا ابو الافغان المصری، ۲ سال بعد از انتشار کتاب جنجالی اش در توجیه خشونت و کشتار، به قتل رسید اما دستاورد فکری او، چنین خود را در بیانیه داعش نشان می دهد:«ما جهاد با مشرکین را به خاطر کشتن یک مسلمان مجاور تعطیل نمی کنیم.»
سیدصادق حسینی، انتشار : خبرآنلاین| حسن روحانی رییس جمهور بعداز سه شنبه ۲۴ تیر ۱۳۹۴ برای اعلام توافق هسته ای(برجام) به سالن اجلاس رفت و با مردم ایران سخن گفت. سخنانی که پوشش گسترده ای در جهان یافت و بسیاری از شبکه های تلویزیونی با قطع سخنرانی هم زمان اوباما رییس جمهور وقت ایالات متحده، صحبت های رییس جمهور ایران را پوشش دادند.
روشن است برجام سندی چند بعدی است؛ با ابعاد فنی، سیاسی، حقوقی، امنیتی و اقتصادی. برجام منافع ملی ایران را در ابعاد فنی، سیاسی، حقوقی و امنیتی تامین کرد، اما در بعد اقتصادی، به دلایل مختلف انتظارات را پاسخ نداد. در سالگرد ۴ سالگی برجام اما بسیاری از منتقدان که آن روزها خود را دلواپس می خواندند، با دستاویز قراردادن وضعیت اقتصادی، به برجام حمله و تصویری کاریکاتوری از برجام ارایه می کنند. آن ها می گویند دولت حسن روحانی به غرب اعتماد کرد درحالی که رییس جمهور در سخنانش پیرامون آغاز برجام تاکید کرده بود:«ما امروز با دقت کامل کار خود را پیش میبریم بدون آنکه بخواهیم به کشورهایی که در قبال ایران سابقه بدی دارند اعتماد کنیم.»
اما حسن روحانی ۴ سال قبل در عصر ۲۴ تیر ۱۳۹۴ زمانی که ۲ سال از ریاست جمهوری اش می گذشت، درباره انتظارات طرف های غربی از ایران در مذاکرات چه گفت؟
ما از روز اول گفتیم در صورتی غرب می تواند با ما تعامل کند که مسیر تحقیر و تهدید را کنار بگذارد و مسیر تکریم را آغاز کند. آنچه امروز به دست آمد ریشه در تعامل از طرف ایران و تکریم از طرف ۱+۵ دارد که اگر این روند وجود نداشت ما دستاوردی نداشتیم.
۴ هدف ایران از مذاکرات: هدف اول ما آن بود که توانمندی هستهای و فناوری هستهای و حتی فعالیت هستهای را بتوانیم در داخل کشور ادامه دهیم. هدف دوم ما نیز این بود که تحریمهای غلط ، ظالمانه و ضد انسانی را لغو کنیم و هدف سوم این بود که کلیه قطعنامههایی که از دید ما قطعنامههای غیر قانونی در شورای سازمان ملل بود را لغو کنیم. چهارمین هدف این بوده است که پروندهی هستهای ایران را از فصل هفتم منشور ملل متحد و از شورای امنیت خارج کنیم. در توافق امروز و در این برنامه جامع اقدام مشترک هر چهار هدف حاصل شد.
در روزهای اولیه مذاکره طرف مقابل به ما میگفته که ایران فقط صد سانتریفیوژ داشته باشد بعد از بحثهای فراوان به ۱۰۰۰ رسیدند و سپس این عدد به ۴هزار رسیدند و امروز در شرایطی توافق انجام شده است که بیش از ۶ هزار سانتریفیوژ موجود است که ۵ هزار آن در نطنز و ۱۰۰۰ در فردو باقی خواهد ماند و همه سانتریفیوژهای نطنز به غنیسازی ادامه می دهند.
آنها ابتدا میگفتند که مدت انجام توافق باید ۲۰ سال به علاوه ۱۰ سال باشد سپس گفتند حرف آخرمان ۲۰ سال است و دیگر از صحبت خود کوتاه نخواهیم آمد اما این ۲۰ سال در نهایت به ۱۰ سال و در مذاکرات روزهای اخیر به ۸ سال تقلیل پیدا کرد.
آنها در مساله تحقیق و توسعه می گفتند که فقط تحقیق و توسعه راجع به IR1 برای ایران امکان پذیر است که این حرفی مضحک و غیرمعقول بود چرا که ما IR1 داشتیم و این نوع سانتریفیوژ در حال فعالیت بود. آنها بعدها گفتند که حداکثر می توانیم در مورد IR2 تحقیق و توسعه انجام دهیم و در نهایت اظهار کردند که از IR8 بیشتر امکان پذیر نیست اما آن چه که جمهوری اسلامی ایران به دنبال آن بود IR6 و IR8 بود.
ما توافقی را میخواستیم که در روز اجرای توافق بلافاصله تزریق گاز UF6 و IR8 آغاز شود و امروز به همین توافق دست یافته ایم.
آنها راجع به اراک میگفتند که راکتور می تواند در اراک بماند اما به هیچ عنوان موضوع آب سنگین معنا ندارد و این جزء خطوط قرمز قطعی ماست و امروز در شرایطی توافق انجام شده است که در متن توافق مشترک به صراحت از آب سنگین اراک یاد شده است و راکتور اراک با همان ماهیت آب سنگین و با ویژگیهایی که درتوافق آمده است تکمیل خواهد شد.
آنها نسبت به مساله فردو میگفتند که بر زبان آوردن و شنیدن نام فوردو سخت است و نه شما از آن صحبت کنید و نه ما نیز آن را میشنویم؛ آنها سپس اظهار کردند که نباید در فردو هیچ سانتریفیوژی وجود داشته باشد و در آنجا مرکز تحقیقات ایزوتوپهای پایدار خواهد بود.
بالاخره پس از ماهها چانهزنی گفتند که باید فقط یک ۱۶۴ سانتریفیوژ در فردو بماند و من امروز می گویم که در فردو بیش از ۱۰۰۰ سانتریفیوژ استقرار خواهد داشت و بخشی از فردو نیز برای تحقیق و توسعه در زمینه ایزوتوپهای پایدار خواهد بود.
می گفتند که باید قطعنامههای سازمان ملل را ۶ ماه اجرایی کنیم تا بعد آنها لغو شود اما در روزهای آینده که توافق در شورای امنیت به تصویب میرسد، تمام ۶ قطعنامه قبلی لغو می شود.
همچنین درباره اینکه پرونده ایران به صورت کامل از شورای امنیت به طور دائم خارج شود می گفتند باید آژانس گزارش دهد و ۱۵ یا ۲۰ سال زمان میبرد اما امروز بدون درنظر گرفتن آژانس و بعد از اجرای توافق و ۱۰ سال بعد پرونده به طور کامل در شورای امنیت نخواهد بود.
اجرای توافق آغاز یک امتحان است. اگر توافق به دقت و به خوبی اجرا شد قدم به قدم اجرای توافق میتواند خشتهای دیوار بی اعتمادی را بردارد. روشن است که ما امروز با دقت کامل کار خود را پیش میبریم بدون آنکه بخواهیم به کشورهایی که در قبال ایران سابقه بدی دارند اعتماد کنیم.
اگر آنها به توافق پایبند باشند ما هم بر توافق پایبندیم. ملت ایران اگر عهد و پیمانی بست پای آن ایستاده و ما پای این پیمان میایستیم به شرط آنکه آنها هم پای پیمان خود بایستند.
By: Sadeq Hosseini, published in Persian: Etemad Newspaper, Published in English: MNA. // The Saudis have been helping the Israelis and Americans in their plots against the Palestinians since the Yom Kippur war in 1973 to date that they are brokering the US peace plane for the Palestine or the so-called the ‘Deal of the Century’.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار در روزنامه اعتماد[دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸ | بازنشر: خبرآنلاین ، خبرگزاری فارس] نوشت: همه چیز از «جنگ یوم کیپور»(مهر ۱۳۵۲/ اکتبر ۱۹۷۳) آغاز شد. جنگی که با هدف بازپس گیری بلندی های جولان و صحرای سینا که در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ اشغال شدند به صورت مشترک توسط سوریه و مصر علیه اسراییل طراحی و اجرا شد. در روزهای نخست جنگ، ایالات متحده که از طرح گلدمایر نخست وزیر اسراییل برای استفاده از تسلیحات اتمی در قالب کد «معبد سوم» آگاه شده بود، با اجرای «عملیات نیکل» با طراحی کسینجر وزیر خارجه وقت، تسلیحاتی به ارزش ۸۰۰ میلیون دلار شامل هواپیماهای جنگنده، بمب افکن و ترابری، توپ و سامانه های ضدهوایی، انواع تانک و نفربر و خودرو با ۵۸۸ سُرتی پرواز در اختیار اسراییل گذاشت. آمریکا همچنین ۹۰هزار تن سوخت ارتش اسراییل را تامین کرد؛ تا جلوی استفاده از بمب اتمی را بگیرد.
با اجرای عملیات نیکل، اعضای عرب اپک با همراهی سوریه و مصر، فروش نفت به کشورهای حامی اسراییل را متوقف کردند. ایالات متحده و هلند به سبب حمایتهای لجستیکیشان زیر فشار این تحریم می رفتند تا اسراییل را مجبور کنند اراضی اشغالی در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ در سوریه و مصر را آزاد کند. نتیجه این تحریم افزایش بی سابقه قیمت نفت از بشکه ای ۳ به ۱۲ دلار بود.
«جنگ یوم کیپور» اثرات شگرفی بر سیاست و اقتصاد جهان برجای گذاشت. تحریم آمریکا را مجبور به اتخاذ سیاست های صرفه جویانه در انرژی کرد. ساعت تابستانی اعمال شد، ساخت خودروهای بزرگ ممنوع، سهمیه بندی سوخت بر اساس پلاک زوج یا فرد اجرا و محدودیت سرعت ۸۸ کیلومتری در بزرگراه ها اعمال شد.
درعوض اما آمریکا به نقطه ضعفش پی برد، و تلاش کرد ابزار طرف مقابل را بگیرد. بر این اساس در روزهای پایانی حکومت نیکسون مذاکرات محرمانه ای میان بیل سایمون وزیر خزانه داری آمریکا با احمد زکی یمانی وزیر نفت سعودی شکل گرفت. پیشتر اما، کسینجر که برای رفع تحریم نفتی با ملک فیصل پادشاه عربستان مذاکره می کرد، طرح پیش دستانه «توقیف اموال و دارایی های سعودی ها» را در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات آماده کرده بود. مشهور است او ملک فیصل را تهدید کرده بود: «هرگونه تحریم نفتی آینده، اشغال آن کشور به دست آمریکا را درپی خواهد داشت»؛ طرحی که شلسینگر وزیر دفاع آن را دنبال می کرد. مذاکرات آمریکا و سعودی در حالی آغاز شد و ادامه یافت که ارزیابی آن روزهای کسینجر از عدم اطمینان آمریکا به حکام سعودی حکایت دارد؛ او در جلسه ای در کاخ سفید با حضور جرالد فورد رییس جمهور و سایمن وزیر خزانه داری، سعودی را چنین توصیف می کند:« سعودی ها! سستترین و ترسوترین طیف در میان اعراب اند.»
تصویری از جنگ یوم کیپور و اسرای اسرائیلی در اختیار سوریه
ماه عسل عربستان سعودی با ایالات متحده در افغانستان
آل سعود بعداز تحریم نفتی «جنگ یوم کیپور» و ترور ملک فصیل(۱۹۷۴) که حامی تحریم بود، سیاست دیگری را دنبال کردند. آن ها با دیدن چراغ سبز آمریکا و آغاز مذاکرات پنهانی، سیاست همگرایی با ایالات متحده را در پیش گرفتند و در مقابل سیاست افزایش بهای نفت ایران ایستادند. ماحصل همراهی آنها با رهبران جدید کاخ سفید تیترهای رسانه های آمریکایی است؛ لسآنجلس تایمز نوشت: «عربستان سعودی دیگر بالغ شده و هویت مستقل خود را بازیافته است!» و نیویورک تایمز تاکید کرد:«اکنون در خاورمیانه یک قدرت جدید ظهور کرده است!»
با پیروزی انقلاب اسلامی، چرخش سیاست خارجی ایالات متحده به سمت سعودی شتابی بیشتر از قبل گرفت. سعودی ها که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آشکارا به هراس افتاده بودند، سیاست تقویت افراطیون مذهبی را دنبال کردند. از سوی دیگر تجاوز شوروی به افغانستان در دی ماه ۱۳۵۸، نقطعه عطف بسیار مهمی در نزدیکی آمریکا و سعودی ایجاد کرد. سعودی ها با صرف میلیاردها دلار در طول دهه ۸۰، با ساخت و تجهیز مدارس و مساجد وهابی، شبکه ای از بنیادگرایان افراطی و جهادی را در سراسر جهان تاسیس کردند.
آل سعود با همکاری CIA و سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان ISI، با سازماندهی، تامین مالی و لجستیکی، «جهادی ها» را از طریق پاکستان به جنگ با کفار روس فرستادند. اسامه بن لادن و القاعده محصول و نماد همان سیاست تقویت افراطیون وهابی در سراسر جهان است. سیاستی که امروز در قالب داعش و دیگر گروه های تروریستی ادامه دارد.
تجاوز شوروی به افغانستان البته نفع قابل توجهی برای اسراییل داشت، جهان اسلام حالا دیگر یک هدف نداشت. اگر ارتش های عرب در برابر اسراییل چندبار شکست خورده بودند، ارتش شوروی حریف تازه نفسی بود که جهادی ها به جانش افتاده بودند. حالا جهان اسلام ۲ هدف داشت: فلسطین اشغالی و افغانستان اشغالی!
اشغال ۹ ساله افغانستان، به رژیم اسراییل فرصت بازسازی و تقویت قابل توجهی داد و از شدت و اهمیت موضوع فلسطین در سطح جهان و جهان اسلام کاست تا در نهایت بعد از چند دور مذاکره محرمانه میان اسراییل و سازمان آزادیبخش فلسطین(ساف) در اسلو پایتخت نروژ، سال ۱۹۹۳ پیمان اسلو در واشنگتن میان رهبر ساف یاسر عرفات با اسحاق رابین نخست وزیر اسراییل و بیل کلینتون رییس جمهور دموکرات آمریکا به امضا رسید.
سیاست عادی سازی رابطه آل سعود با اسراییل
حکام سعودی برای مدیریت و حفظ یکپارچگی مردم، همواره از مذهب استفاده می کنند که یکی از ارزش های اسلامی در آزادی قدس متبلور است و برای سالیان متمادی امامان مسجدالحرام و مسجدالنبی برای آزادی قدس و پیروزی مجاهدین دعا می کردند! اما آن ها بقای خود را به نزدیکی و همراهی با ایالات متحده می دانند.
کارن الیوت هاوس سردبیر WSJ و برنده جایزه پولیتزر در کتاب مهم «*On Saudi Arabia» که سال ۲۰۱۲ آن را منتشر کرده این دوگانگی را چنین توضیح می دهد: «بعداز حملات ۱۱سپتامبر، رژیم سعودی بر سریک دوراهی گیر کرده است. از یک سو برای حفظ اعتبار و حاکمیت خود در داخل باید از بنیادگرایان اسلامی حمایت کنند و از سوی دیگر می بینند چنین حمایتی ممکن است موجب رویگردانی مهمترین پشتیبان خود، ایالات متحده شود. این دوراهی عربستان در مواجه با مسئله فلسطین به خوبی هویدا است. در آنجا دیپلماسی هوشمند ایران در دهه اخیر، تهران و نه ریاض را به قهرمان بلامنازع آرمان های فلسطین تبدیل کرده است.»
از سوی دیگر رهبران سعودی به خوبی می دانند با انجام رفتارهای نمایشی و پرداخت پول نمی توانند خود را به عنوان رهبر جهان اسلام مطرح کنند. یکی از شاهزادگان سعودی موضوع را چنین توصیف می کند:«ایران دارد با کسری از بودجهای ما قبل از ممانعت آمریکا هزینه می کردیم، در سراسر خاورمیانه بیعت مسلمانان را بدست می آورد.»
ترس حکام آل سعود از ایران تاریخی است. آن ها تصور می کنند «ایران می خواهد مکه و مدینه را اشغال کند و یک دولت شیعه تشکیل دهد». مذاکرات هسته ای ایران با قدرت های غربی، به توهم آن ها شدت بخشید، به همین دلیل به اسراییل نزدیک شدند و با همراهی شان، کمپین هایی برای حمله به مذاکرات و دستاوردش، برجام، به راه انداختند.
برتخت نشستن سلمان بن عبدالعزیز و ولایتعهدی پسرش محمد، برخلاف سنت رایج آل سعود، از سویی و حضور دنالد ترامپ در کاخ سفید موجب شد، آل سعود سیاست فلسطین را مورد بازنگری قرار دهد تا هم موضوع حل شود، هم ایران نتواند در مساله اول جهان اسلام نقش آفرینی کند.
این تغییر سیاست در مصاحبهی بی سابقهی ولیعهد جوان سعودی با نشریه ی آتلانتیک در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷ اعلام شد:« اسرائیلیها حق دارند در سرزمین خود در صلح و آرامش زندگی کنند. فلسطینیان و اسرائیلیان حق داشتن کشورهای خود را دارند…اسرائیل نسبت به اندازه سرزمین خود اقتصادی بسیار بزرگ و رو به رشد دارد و البته اگر صلح برقرار شود، بین اسرائیل و شورای همکاری زمینههای متعددی برای همکاری مشترک وجود خواهد داشت.»
دیدار محرمانه محمد بن سلمان با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در قصر پادشان اردن در تیرماه ۱۳۹۷ گام اجرایی مهمی در راستای سیاست جدید سعودی ها در پرونده فلسطین بود. دیداری که با حضور جَرِد کوشنر داماد ترامپ و مسئول پرونده معامله قرن صورت گرفت.
نامعاملهی سوختهی قرن
عادی سازی رابطه با اسراییل چه از سوی حاکمان آل سعود خودخواسته باشد چه با فشار ایالات متحده، کارت آخر سعودیها در پرونده ی فلسطین است. عربستان که در پس ۴ دهه حمایت و پشتیبانی از بنیادگرایان مذهبی در سراسر جهان و قریب به یک دهه سیاست خارجی تهاجمی ناکام در جهان اسلام و به خاک و خون کشیدن مردم سوریه، یمن و حالا لیبی و سودان، داعیه رهبری جهان عربش نیزهم به چالش کشیده شده و مورد بی اعتنایی بسیاری از اعراب از جمله قطر قرار گرفته؛ حالا چشم به نتایج دلالی «صفقه القرن» دوخته است.
این بار نیز مشخص است سعودی ها، نمی خواهند اصل داستان را قبول کنند، چرا که «معاملهی قرن» به مطالبات فلسطینی ها پاسخ نمی دهد و منافع اسراییل را تامین می کند. «صفقه القرن» چه به سرانجام برسد و چه ناکام بماند، کارت سعودی بازی و اعتبارشان خرج شده و برچسب خیانت به هفتمین پادشاه سعودی ملک سلمان بن عبدالعزیز چسبیده است.
همه چیز از فردای جنگ یوم کیپور شروع شد؛ زمانی که تحریم نفتی حامیان اسراییل در جنگ پایان یافت، آمریکا به نقطه ضعفش پی برد و توانست درپس مذاکرات محرمانه، به یک معامله شیرین برسد: امنیت آمریکایی در برابر نفت سعودی!
*On Saudi Arabia: هزار توی سعودی: روایتی از جامعه و حکومت عربستان سعودی، نشر اسم
وکاله مهر للأنباء– سیدصادق حسینی: بعد اندلاع الحرب العاشر من رمضان ( حرک أکتوبر) التی خاضتها سوریا ومصر ضد الکیان الصهیونی قامت الدول العربیه العضو فی منظمه الأوبک بوقف تصدیر البترول الى الدول الداعمه لإسرائیل الأمر الذی وضع الدول الغربیه تحت ضغوط کبیره.
حرب أکتوبر هی الحرب التی دارت بین بعض الدول العربیه مع الکیان الصهیونی، وقد شنتها بالتحدید کل من سوریا و مِصر على إسرائیل عام ۱۹۷۳، حیثُ بدأت الحرب یوم السبت فی تاریخ السادس من تشرین الأول من العام المذکور، والذی یُصادف الیوم العاشر من شهر رمضان، حیث بدأت بهجوم مُفاجئ من قبل الجیش السوری والمصری على القوات الإسرائیلیه المتواجده فی صحراء سیناء، وهضبه الجولان، وتُعرف هذه الحرب بحرب أکتوبر، أو حرب تشرین التحریریه، أما إسرائیل فتُسمیها بحرب یوم الغُفران.
عقب بدء الهجوم حققت القوات المسلحه المصریه والسوریه أهدافها من شن الحرب على إسرائیل، وکانت هناک إنجازات ملموسه فی الأیام الأولى للمعارک، فعبرت القوات المصریه قناه السویس بنجاح وحطمت حصون خط بارلیف وتوغلت ۲۰ کم شرقاً داخل سیناء، فیما تمکنت القوات السوریه من الدخول إلى عمق هضبه الجولانوصولاً إلى سهل الحوله وبحیره طبریا.
مع اندلاع حرب اکتوبر، توقف أعضاء أوبک العرب ، دعما لسوریا ومصر ، عن بیع النفط لإسرائیل. وأحدث ذلک ضغطا على الولایات المتحده وهولندا ، لاجبارها عن حث إسرائیل على لمغادره الأراضی المحتله فی حرب الأیام السته عام ۱۹۶۷ فی سوریا ومصر. کانت نتیجه المقاطعه ارتفاعًا غیر مسبوق فی أسعار النفط من ۳ دولارات إلى ۱۲ دولارًا.
کان لحرب العاشر من رمضان تأثیر کبیر على السیاسه والاقتصاد العالمیین. أجبرت المقاطعه أمریکا على تبنی سیاسات لتوفیر الطاقه فی مجال الطاقه. وتم تطبیقها وقت الصیف ، وتم تطبیق حصه الوقود على أساس رخصه الزوج أو الشخص ، والحد الأقصى للسرعه ۸۸ کیلومترًا على الطرق السریعه.
وعقب ذلک ، رأت الولایات المتحده ضعفها ، وحاولت استخدام أداه الطرف الآخر. وفقًا لذلک ، خلال الأیام الأخیره لحکومه نیکسون ، تم تشکیل محادثات سریه بین وزیر الخزانه بیل سیمان ووزیر النفط السعودی أحمد زکی یمانی. فی وقت سابق ، کان کیسنجر ، الذی تفاوض على فرض حظر سعودی على النفط مع العاهل السعودی الملک فیصل ، قد أعد خطه وقائیه “للاستیلاء على الأصول السعودیه” إذا لم تنجح المفاوضات. من المعروف أنه هدد الملک فیصل: “أی حظر نفط مستقبلی سیأخذ الاحتلال الأمریکی لتلک البلاد” ، وهی خطه اتبعها وزیر الدفاع شالسینجر. بدأت المحادثات بین الولایات المتحده والمملکه العربیه السعودیه فی حین أن تقییم تلک الأیام من کیسنجر کان مؤشرا على عدم الیقین الأمریکی للحکام السعودیین ؛ ووصف المملکه العربیه السعودیه فی اجتماع البیت الأبیض مع الرئیس جیرالد فورد ووزیر الخزانه سایمان. السعودیون! الطیف الأضعف والأکثر رعبا بین العرب “.
شهر العسل بین السعودیه و الولایات المتحده الأمریکیه
بعد انتهاء “حرب أکتوبر ” و “مقتل الملک فیصل” (۱۹۷۴) ، الذی رعى المقاطعه. رأى آل سعود سیاسه التقارب مع الولایات المتحده ، ورؤیه الضوء الأخضر للولایات المتحده وبدایه المحادثات السریه ، وعارضوا سیاسه ارتفاع أسعار النفط فی إیران. عناوین الصحف الأمریکیه هی مرافقتهم مع القاده الجدد للبیت الأبیض: “لقد نشأت المملکه العربیه السعودیه وأصبحت دوله مستقله!” وأکدت صحیفه نیویورک تایمز: “لقد ظهرت الآن قوه جدیده فی الشرق الأوسط! ”
أرسل آل سعود ، بمساعده وکاله الاستخبارات المرکزیه الأمریکیه ووکاله الاستخبارات العسکریه التابعه لوکاله الاستخبارات الباکستانیه ، من خلال التنظیم والتمویل واللوجستیات ، “جهادیین” عبر باکستان لمحاربه “الکفار الروس”. أسامه بن لادن والقاعده هی نتاج نفس السیاسه مثل تقویه المتطرفین الوهابیین فی جمیع أنحاء العالم. السیاسه التی تستمر الیوم فی إطار داعش والجماعات الإرهابیه الأخرى.
السعودیون یقتربون من إسرائیل خوفا من إیران
وفی الآونه الأخیره راح الزعماء السعودیون الجدد بالتقارب ومحاوله تطبیع العلاقات مع الکیان الصهوینی فقد کشفت صحیفه The Wall Street Journal الأمیرکیه، الثلاثاء ۱۸ دیسمبر/کانون الأول ۲۰۱۸، عن زیاره سریه قام بها اللواء أحمد عسیری، نائب رئیس المخابرات السعودیه، إلى إسرائیل، نیابه عن ولی العهد الأمیر محمد بن سلمان، ودور فعال أیضاً قام به المستشار فی الدیوان الملکی سعود القحطانی من أجل التقارب بین السعودیه وإسرائیل، لکن الأمر تعرّض لضربه قویه عقب مقتل الصحافی جمال خاشقجی.
إن مخاوف الحکام السعودیین من إیران تاریخیه. یعتقدون “إیران ترید احتلال مکه والمدینه وتشکیل دوله شیعیه”. کثفت المحادثات النوویه الإیرانیه مع القوى الغربیه أوهامهم ، لذا اقتربوا من إسرائیل وشنوا ، بدعمهم ، حملات لمهاجمه المحادثات وإنجازاتها.