آسیه توحیدنژاد، انصاف نیوز: | بازنشر: عصر ایران | حالا بیست سال از سرنگونی صدام و رژیم بعث گذشته است و ۲۹ مرداد امسال هم میشود سی و پنجمین سالگرد پایان جنگ ایران و عراق. حالا روابط ایران و عراق چگونه است؟ مردم عراق راجع به ایران چه تصوری دارند؟ در اقلیم کردستان شرایط به چه ترتیبی است؟ اعتراضات ضد ایرانی و شعار «ایران بره بره، بغداد حره حره» از کجا نشئت میگرفت؟ آیا از نتایج نظرسنجی گالوپ که به مناسبت بیستمین سالگرد نابودی رژیم بعث و صدام منتشر شد میتوان برداشتی ایرانی داشت؟ انصاف نیوز به دنبال پاسخ همین سوالات با سید صادق حسینی، خبرنگار باسابقه و آشنا با عراق و تحولات آن، مصاحبهای طولانی داشته است.
عراق یک کل سیاسی منسجم و یکپارچه نیست
انصاف نیوز: گروههای مختلف در عراق از جمله حامیان مقتدی صدر، افراد حاضر در دولت فعلی عراق، سنیهای عراق، کردهای عراق و سایر گروههای عراقی چه دیدی نسبت به ایران دارند؟
عراق یک کل سیاسی منسجم و یکپارچه نیست که همه در مورد موضوعات همنظر و متحد باشند. در عراق هم مثل ایران گروههای مختلف سیاسی تازه با آزادی بیشتری فعالیت دارند و این امر در عین وجود فضای قومی و مذهبی متنوع، باعث می شود هر کدام از آنها نگاه متفاوتی به ایران و همچنین رابطه با سایر کشورها داشته باشند.
مثلا بین احزاب کرد با وجود نگاههای متفاوت، در مجموع نگاه آنها به ویژه پارتی و یکتی بر مبنای همکاری اقتصادی و تقویت فعالیتهای اقتصادی و سیاسی با ایران است. هرچند متاسفانه به دلیل اتفاقات و بی ثباتی که در این سالها در فضای اقتصادی و صنعتی کشور جریان داشته، ترکیه به مقدار قابل توجهی مبادلات اقتصادیاش را با کردستان عراق افزایش داده است. این را براساس مشاهدات میدانی خود میگویم؛ اگر شما بازار سلیمانیهی ۱۰ سال قبل را با امروز مقایسه کنید بازار محصولات پرمصرف یا همان FMCG و لوازم خانگی و کالاهای صنعتی کردستان عراق را بیشتر محصولات ترکیهای پر کرده است.
در جریان سنی هم همینطور است ما گروههایی داریم که مایل به همکاری سیاسی و اقتصادی با ایران هستند و در مقابل گروههایی هم داریم که مخالف حضور ایران هستند.
در سایر جریان های شیعه هم هستند کسانی مثل آقای ایاد علاوی، نخست وزیر اسبق، که سیاست تقویت روابط با ایران را دنبال نمیکند و نگاههای عربی را تقویت و مدام در رسانه هایشان به ایران حمله میکنند.
اگر به مجموعهی احزاب شیعی، سنی و کرد نگاه کنید ایران یک موقعیت سیاسی قابل توجه و ممتاز در عراق دارد و گروههای سیاسی یا کُتلهها، حتی اشخاص و گروههای قومی و مذهبی از جمله ترکمانان و شبکها و مسیحیها هم روابط خود را با ایران تقویت کردهاند.
در بیت شیعی هم؛ گروههای شیعهی ریشهدارتر مثل مجلس اعلا و حزب الدعوه و گروههای جوانتر مانند جریان حکمت سیدعمار حکیم تقویت روابط با ما را دنبال میکنند.
در اینجا یک نکته ی مهم وجود دارد و در ایران بدفهمی نسبت به آن شکل گرفته است؛ برخی تصور میکنند برقراری روابط عراق با سعودی به معنای دور شدن از ایران است. این حرف خیلی درست و فنیای نیست.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار | روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۸ | بازنشر: خبرآنلاین، عصر ایران| ابوتکتک بازی را رها کرد، گاز اشکآور را برداشت و به طرف ماموران پرتاب کرد و دوباره به فوتبال بازی کردنش چسبید. این فیلم کوتاه از مرکز بغداد، یکی از فیلمهای پربیننده توییتر و شبکههای اجتماعی از اعتراضات مردم عراق به فساد و ناکارآمدی حکومت عراق بود.
عراق ۴۰ میلیونی با تولید روزانه ۴.۵ میلیون بشکه نفت و صادرات ۳.۷ میلیون بشکه و بودجه ۱۲۲ میلیون دلاری در سال ۲۰۱۹ از ۹ مهر ۱۳۹۸ شاهد دور جدید اعتراض به فساد در حکومت، بیکاری و فقر و وضعیت سخت زندگی بود. اعتراضاتی که با فرا رسیدن ایام زیارت اربعین فروکش کرد سپس دوباره اوج گرفت. اعتراض به فساد و شرایط زندگی البته در سرتاسر عراق از بصره تا بغداد و اربیل و سلیمانیه همواره در طول سالهای متمادی برقرار بوده است. معترضین گاه کار را به آنجا رساندند که اردیبهشت ۱۳۹۵ ساختمان مجلس عراق را برای ساعاتی اشغال کردند. هر چند که مشهور است، اشغال مجلس با چراغ سبز حیدرالعبادی، نخستوزیر وقت انجام شد.
اعتراضات ۲۰۱۹ عراق که از سوی آیتاللهالعظمی سیستانی مرجع عالیقدر شیعیان، برهم صالح رییسجمهور، عادل عبدالمهدی نخستوزیر که چند روزی است باید او را نخستوزیر سابق خواند و تمامی ائتلافها، احزاب و شخصیتهای سیاسی در عراق محترم شمرده شد، همگی خواستار پایان خشونتها و حاکم شدن آرامش و پیگیری و اجرایی شدن مطالبات مردم و اصلاحات شدند… اما اعتراض و خشونتها تا امروز ادامه یافته است.
۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷ عراقچهارمین دوره انتخابات بعد از سقوط صدام و دومین بعد از خروج آمریکا و نخستین انتخابات پساداعش را برگزار کرد؛ انتخاباتی که نتایجش آمریکاییها را شوکه کرد. در این فهرست مقتدی صدر و هادی العامری، دو رهبر شیعه؛ در جایگاههای اول و دوم ایستادند و فهرستی که آمریکاییها برایش تلاش کردند، نصر به رهبری نخستوزیر اسبق حیدرالعبادی با ۴۲ کرسی در جایگاه سوم ایستاد. انتخابات ۲۰۱۸ عراق که نخستین انتخابات دوره زمامداری ترامپ و به تعبیری جمهوریخواهان از سال ۲۰۰۹ بود مانند ۳ دوره قبل نتیجهاش چندان مورد پسند زمامداران آمریکا نشد.
۱۰ مهر ۱۳۹۷ با وجود فشار بسیار بالای آمریکا و متحدانش، رییسجمهور برهم صالح، عادل عبدالمهدی نخستوزیر مورد حمایت ائتلافهای مختلف را مکلف به تشکیل دولت کرد؛ درست یک سال قبل از آغاز اعتراضات.
در دوران رایزنی برای انتخاب رییسجمهور و نخستوزیر، رابرت مکگورک فرستاده اوباما و ترامپ(که چندی پیش استعفاد داد) و سیلیمان سفیر آمریکا در بغداد در دیدارهای متعدد و فشردهشان با تمامی احزاب و گروهها و ائتلافهای شیعه، سنی و کرد عراقی، آنها را به افشای فعالیتهای فسادآمیز نزدیکان و بازگشت داعش تهدید کرده بودند. برای آمریکا، روی کار آمدن یک دولت همراه با سیاستهای تحریمی واشنگتن علیه تهران یک الویت بود برای همین از تمام ابزارهای تطمیع و تهدیدش استفاده میکرد.
عادل عبدالمهدی، نخستوزیر سابق عراق ۳۰ آبان ۱۳۹۷ در نخستین نشست مطبوعاتیاش با خبرنگاران عراقی درباره تحریمهای ظالمانه آمریکا علیه ایران گفته بود «بخشی از نظام تحریمها نیستیم، آمریکا میخواهد تحریمهایی را علیه کشور و اشخاصی تحمیل کند، این به خودش مربوط است و سیاست خود آمریکاست این {تحریمهای آمریکا علیه ایران} تصمیم عراق نیست حتی این تصمیم {آمریکا} از تصمیمات بینالمللی و تحریمها مبتنی بر منشور و قطعنامههای سازمان ملل نیست که عراق بخواهد به آن پایبند باشد. عراق بخشی از نظام تحریمهای آمریکا نیست.»
نخستوزیری عبدالمهدی و مواضعش خشم آمریکاییها را در پی داشت و باعث شد آنها در دیدارها به صورت شفاهی و کتبی مکررا نسبت به آن واکنش نشان دهند. کارگزاران آمریکا تهدید کردند، عبدالمهدی هزینه سختی بابت مواضعش خواهد پرداخت.
۹ مهر ۱۳۹۸ یک سال بعد از روی کار آمدن عبدالمهدی، اعتراض به فساد در عراق آغاز شد، مطالبه حقی که همه بر آن تاکید کردند؛ این بار اما شرایط به گونه دیگری رقم خورد. نه حرف آیتاللهالعظمی سیستانی و نه هیچ شخصیت دیگری، فضای عراق را آرام نکرد و همسایه غربی را در یک نا آرامی و بیثباتی و بیدولتی فرود برد و هستههای داعش را در استان دیاله عراق فعال کرد که نیروهای حشدالشعبی به مقابله با آنان برخاستهاند.
آمریکاییها این روزها خوشحال هستند، هم عراق را بیثبات کردهاند، هم نخستوزیری که آشکارا مخالفش بود را حذف کردند، هم فرماندهان بزرگ نیروهای حشدالشعبی ترور شدهاند، هم تهدید فعال شدن داعش عملیاتی شده و هم در یک حرکت نمادین آن هم در سالروز تسخیر سفارت آمریکا در تهران به کنسولگریهای ایران در عراق حمله کردند. اگر آمریکا در بازی سیاسی تشکیل دولت شکست خورد، یک سال تلاش کرد تا در بازی ناامنی و بیثباتی امتیازات مورد نظرش را بگیرد.
ابوتکتک بازی را رها کرد، گاز اشکآور را برداشت و به طرف ماموران پرتاب کرد و دوباره به فوتبال بازی کردنش چسبید. برای ابوتکتکها و مردم عراق که مطالبه مبارزه با فساد و ناکارآمدی دارند اما وضعیت بدتر شده. حالا نه دولت دارند نه افقی برای تشکیل دولت و مبارزه با فساد و تبعیض و ناکارآمدی متصور است. حالا دیگر چای شیرین عراقی به تلخی میزند.
سیدصادق حسینی، خبرآنلاین | بازنشر: خبرگزازی فارس، تابناک: ترامپ برجام را توافقی بد برای آمریکا می دانست؛ او بارها به دموکرات ها از جمله باراک اوباما حمله کرد که علاوه بر امتیاز فراوان، پول نقد هم به ایران بابت برجام پرداخته اند. با چنین رویکردی، ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ ترامپ رسما فرمان خروج از برجام را امضا کرد و ایالات متحده از مهمترین توافق جهانی ۲۰ سال گذشته خارج شد. اقدامی که با وجود مخالفت های جهانی به ویژه اروپا، چین و روسیه، بلوک اسراییل،عربستان سعودی و امارات که کارشکنی های فراوانی برای امضای برجام داشتند، از آن استقبال کردند.
خروج آمریکا از برجام، دوره ی جدیدی از تنش ها میان ایالات متحده و ایران را آغاز کرد که تحریم پایه ی اصلی آن است، تحریمی که از فروش نفت آغاز شد و به وزیر خارجه و رهبر ایران رسید و کماکان ادامه دارد.
فضای برجام بدون آمریکا یا برجام اروپایی، البته محدود به تحریم و تنش سیاسی نشد؛ ترامپ از راه های مختلف به دنبال گفت و گو با ایران بود تا بتواند از آن به عنوان برگ برنده در فضای سیاسی داخلی و انتخابات پیشرو استفاده کند. آن ها واسطه های متعددی فرستادند تا گفت و گو با ایران آغاز شود و در نقطه اوجش نخست وزیر ژاپن را ۲۳ خرداد ۱۳۹۸ پس ۴۱ سال به تهران فرستادند.
افزایش تنش در خلیج فارس
۲۲ اردیهشت ۹۸، پیش از رسیدن هواپیمای نخست وزیر ژاپن به تهران، به ۴ کشتی در بندر فجیره حمله شد که اماراتی ها آن را «عملیات خرابکارانه خطرناک» و «تحولی خطرناک» خواندند. درحالی که آبه شینزو با رهبر انقلاب دیدار می کرد، به دو کشتی ژاپنی در تنگه هرمز و دریای عمان حمله شد، ایران در اقدامی مقتدرانه ۳۰ خرداد ۱۳۹۸، پهپاد جاسوسی گلوبال هاوک آمریکا را که به آب های سرزمینی ش تجاوز کرده بود، با موشک سرنگون کرد؛ ترامپ نیز مدعی ساقط کردن پهپادهای ایرانی شد، ادعایی که از سوی ایران تکذیب شد و سندی از سوی آمریکا برای آن ارایه نشد. انگلیس در اقدامی عجیب ۱۴ تیر ۱۳۹۸ یک ابر نفتکش ایرانی را در جبل الطارق توقیف کرد و متعاقب آن، ۲۸ تیر ۱۳۹۸ ایران نیز ۲ کشتی انگلیسی را در تنگه هرمز به دلیل تخطی از رعایت قوانین کشتیرانی بین المللی متوقف کرد و آمریکا گفت یک ائتلاف نظامی برای امنیت کشتیرانی در خلیج فارس راه می اندازد!
جزییات از تهدید تا لغو دستور حمله ترامپ به ایران
دونالد ترامپ درحالی که توییت کرده بود «ایران اشتباه بسیار بزرگی مرتکب شد»، در عقب نشینی آشکاری گفت:« برای من سخت است که باور کنم این اتفاق عمدا رخ داده است». او بعدتر توییت کرد: «آنها یک هواپیمای بدون سرنشین را در حال پرواز بر فراز آبهای بینالمللی ساقط کردند. شب گذشته آماده شلیک به سه سایت مختلف برای تلافی بودیم که پرسیدم چند نفر کشته خواهند شد؟ پاسخ یک ژنرال این بود: ۱۵۰ نفر قربان. ۱۰ دقیقه قبل از حمله، آن را متوقف کردم، چون متناسب با ساقط کردن یک پهپاد بدون سرنشین نبود».
با وجود ادعای ترامپ، ۳۱ مرداد، ۶۰ روز بعد از سرنگونی پهپاد آمریکایی، المانیتور به نقل از منابع خود در واشنگتن فاش کرد:« رئیسجمهور آمریکا بعد از ارسال پیامهایی از کشورهای حاشیه خلیج فارس، تصمیم خود برای حمله به سه نقطه در داخل ایران را لغو کرده است.»
سردار حاجی زاده فرمانده نیروی هوافضای سپاه ۷ شهریور ۱۳۹۸ دراین اظهارات جالبی دارد:« اطمینان داشتیم اگر اولین موشک یا بمب آمریکاییها به سرزمین ما اصابت کند، پایگاههای آنها در قطر و امارات و ناو آنها در دریای عمان را که از قبل هدفگیری کرده بودیم را میزنیم.» اظهاراتی که تایید کننده خبر المانیتور و تکذیب ادعای ترامپ است.
موضع مشترک ایران و آمریکا: به دنبال جنگ نیستیم
آمریکایی ها از روز اول خروج از برجام همراه با کارشکنی ها و افزایش فشارها، تلاش های گسترده و ناهماهنگی را برای مذاکره مجدد با ایران آغاز کردند، روزی پمپئو وزیر خارجه برای مذاکره پیش شرط می گذاشت، روز دیگر ترامپ می گفت آماده مذاکره بدون پیش شرط و تماس تلفنی از تهران است. اما همه ی این حرف ها یک پاسخ روشن از سوی تهران داشت: مذاکره نمی کنیم؛ الان زمان مذاکره نیست و شرایط برای مذاکره وجود ندارد!
آیتالله خامنه ای رهبر انقلاب در سخنرانیهای خود در اردیبهشت ۱۳۹۸ تاکید کردند: «جنگ نخواهد شد، مذاکره نخواهیم کرد» و «نه ما دنبال جنگ هستیم، نه آنها{آمریکا}، که میدانند به صرفهشان نیست…تا وقتی آمریکا همینی است که الان هست مذاکرهی ما و آمریکا، سَم است». رییس جمهور حسن روحانی نیز همزمان با اجلاس گروه ۸ در فرانسه ۵ شهریور ۱۳۹۸، همین پیام را به زبان خود و البته با چاشنی طعنه بیان کرد: « این که کسی بخواد با حسن روحانی عکس بگیرد این کار امکان پذیر نیست، فتوشاپش البته امکان پذیر است، مگر از تحریمهای ظالمانه دست بردارند و به حقوق ملت ایران احترام بگذارند؛ در آن موقع یک شرایط جدیدی ایجاد میشود و بر روی آن میتوان فکر کرد».
دونالد ترامپ رییس جمهور آمریکا نیز در آخرین اظهاراتش در نشست خبری مشترک با امانوئل مکرون رییس جمهور فرانسه، در حاشیه اجلاس گروه ۷ گفت:«در صورتی که شرایط مناسب باشد با رئیس جمهور ایران دیدار میکنم. ایران میتواند کشور فوقالعادهای باشد اما این موضوع بدون سلاح هستهای ممکن خواهد بود.»
نکتهی مشترک پیام های ایران و آمریکا یک چیز است: به دلایل مختلف نه ایران و نه آمریکا به دنبال جنگ نیستند و این برای رژیم اسراییل یک پیام تلخ، نگران کننده و ترسناک است.
اسراییل به دنبال جنگ و تنش در خاورمیانه
با گذشت ۳۱ ماه از حکمرانی ترامپ بر کاخ سفید، پیام رویکرد جدید ایالات متحده در مواجهه با ایران برای جهان و به ویژه مثلث اسراییل- سعودی-امارات روشنتر از قبل شد: آمریکا نمی خواهد چالش سیاسی با ایران به یک تنش نظامی ولو کوتاه مدت بینجامد.
بر این اساس درحالی که سعودی درگیر جنگ یمن و موشک ها و پهپادهای یمنی است و امارات متحده عربی با دور شدن از سیاست های بن سلمان و از ترس هزینه های ناشی از واکنش ایران در جنگ احتمالی در تلاش برای برقراری ارتباط با تهران است، اسراییل تصمیم گرفته خود به تنهایی آتش جنگ در منطقه را روشن سازد.
از سوی دیگر تغییرات سیاسی و پیام های رد و بدل شده میان ایران و فرانسه و فرانسه آمریکا، بر شدت ترس و نگرانی اسراییل ناشی از کاهش تنش و احتمال آغاز گفت و گو میان ایران و آمریکا افزوده است. تیتر مطلب ۵ شهریور ۱۳۹۸ رادیو صدای اسراییل از مذاکره تلفنی نتانیاهو و مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا به خوبی نشان دهنده همین ترس و نگرانی است: «اسرائیل نگران است که مبادا سیاست پرزیدنت ترامپ در برابر ایران، به زیان اسرائل تغییر یابد».
در پرتو این نگرانی و ترس است که اسراییل حمله به پایگاه های منتسب به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در سوریه، پایگاه های حشد الشعبی در عراق و ساختمان های حزب الله لبنان در بیروت انجام داد.
سردار حسین اعلایی فرمانده سابق نیروی دریایی سپاه و کارشناس مسایل راهبری با تایید ترس و نگرانی اسراییل به شفقنا گفت:«اسرائیل به بهانه انجام عملیات پیش دستانه به دنبال شروع یک جنگ نیابتی به منظور وادار کردن آمریکا به افزایش فشار به ایران است. اسرائیل حس می کند که ایران در وضعیت فعلی تخاصم با آمریکا به دنبال افزایش تنش در منطقه نیست و از هر اقدامی که به جنگ منجر شود اجتناب می کند و بنابراین، بهترین زمان برای حمله به مواضع سازمان ها و جریانات طرفدار ایران در کشورهای منطقه است.»
دکتر اعلایی ترس و واهمه اسراییل از کاهش تنش در منطقه را چنین توصیف می کند:« هرگاه تلاش های دیپلماتیک برای کاهش تنش بین ایران و آمریکا افزایش می یابد، اسرائیل به شدت نگران می شود. فشارهای دیپلماتیک اخیر ایران برای وادار کردن آمریکا به عقب نشینی و سعی رئیس جمهور فرانسه برای گرفتن امتیازاتی از ترامپ جهت حفظ برجام، نتانیاهو را بیمناک کرده است». توییت بنیامین نتانیاهو رهبر حزب لیکود و نخست وزیر اسراییل همین نکته را نشان می دهد: «… اسرائیل به یک رهبر قوی مانند نتانیاهو نیاز دارد که در صورت لزوم، حتی در برابر رئیس جمهوری ایالات متحده نیز بایستد».
برخی توییت ترامپ که در آن عکس سکوی پرتاب موشک ماهواره بر سفیر را منتشر کرده در این گونه تحلیل می کنند که او به ایرانی می گوید: این خرابکاری، کار آمریکا نیست! حرفی که طبیعتا اذهان عمومی را به سمت اسراییل سوقی می دهد.
ترامپ توییت کرده بود:« ایالات متحده آمریکا در حادثه فاجعهباری که در آمادهسازیهای نهایی سکوی پرتاب موشک ماهوارهبر سفیر در سمنان رخ داد نقشی نداشته است. برای ایران بهترین آرزوها را دارم و امیدوارم در مشخص کردن این که در جایگاه چه اتفاقی افتاده موفق باشند».
برای درک شدت نگرانی اسراییل از کاهش تنش میان ایران و آمریکا، کافی است بدانید آن ها بعد از ۱۳ سال، قطعنامه سازمان ملل دربارهی جنگ ۳۳ روزه زیر پا گذاشتند. در بند ب ماده ۸ قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل «اجرای تدابیر امنیتی برای جلوگیری از اعمال خصمانه» توسط اسراییل تاکید شده بود. اسراییل بامداد ۳ شهریور به دفاتر حزب الله در بیروت حمله ی پهپادی کرد که به تعبیر میشل عون رییس جمهور لبنان «نوعی اعلام جنگ بود».
پیام های صادر شده از مقام های آمریکایی که با مقامات اسراییلی گفت و گو می کنند نیز تایید کننده ترس روزافزون صهیونیست از کاهش تنش در رابطه تهران و واشنگتن است. به عنوان نمونه مایک پنس معاون رییس جمهور آمریکا بعد از گفت و گو با نتانیاهو توییت کرده:« در دورهٔ پرزیدنت ترامپ آمریکا همیشه در کنار اسرائیل خواهد ایستاد» یا جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید در اکراین گفته «مذاکره با آنها[ایران]، از نظر پرزیدنت دونالد ترامپ به معنای تغییر موضع نیست».
با گذشت ۶۰ روز از سرنگونی پهپهاد آمریکایی توسط ایران، توقیف و آزادی نفتکش ایرانی توسط انگلیس و کاهش تنش نظامی میان تهران و واشنگتن، اما منطقهی خاورمیانه کماکان در تنش ناشی از جنگ به سر می برد، این بار اما نه از سوی آمریکا بلکه از سوی اسراییل!
نتانیاهو بعداز پنجمین حمله در ۴۰ روز اخیر به پایگاههای نیروهای حشد الشعبی در عراق گفت:« اسراییل نه تنها در عراق بلکه در همه منطقه علیه ایران اقدام میکند. اختیارات لازم به ارتش داده شده تا علیه هر جایی که نیروهای متحد ایران در آن حضور دارند، اقدام کنند» و این یعنی: اسراییل به دنبال جنگ است.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار | انتشار: عصرایران| «این کار خطرناک است و شما ممکن است زمین بخورید» این توصیه محمود احمدی نژاد رییس جمهوری وقت به علی اکبر صالحی وزیر خارجه برای آغاز مذاکرات محرمانه سال ۱۳۹۰ با آمریکا در عمان است که در کتاب خاطرات صالحی با نام «گذری در تاریخ» فروردین ۹۷ منتشر شده؛ مذاکره ای که با سفر اسفند ۱۳۸۹ حسن قشقاوی معاون کنسولی وقت به عمان برای آزادی نصرت الله تاجیک دیپلمات ایران در لندن جرقه اش زده شد.
۳ سال قبل از انتشار کتاب، علی اکبر صالحی در گفت و گوی مفصلش با ماهنامه دیپلمات که آذر ۱۳۹۴ منتشر شد درباره مذاکره محرمانه با آمریکا گفت:« آقای دکتر احمدینژاد هم خیلی راغب به مذاکره نبود؛ ولی مانع هم نبود؛ اما اینکه بگوییم مشوّق باشند، نبودند. میگفتند: آقای صالحی! حواست را جمع کن. موضوع پیچیده است و ممکن است صدمه ببینی. برادرانه نصیحت میکرد که امری پیچیده است و حواست باشد که راه خطرناکی است. بههرحال مشوّق نبودند؛ اما مانع هم نبودند.»
توصیهی سلبی احمدینژاد به صالحی درحالی بود که او پیشتر و از کانال های مختلف از جمله نوشتن نامه ۱۸ صفحه ای به جورج بوش(۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵) به دنبال آغاز مذاکره مستقیم با آمریکا بود. آیتالله احمد جنتی در خطبه های نماز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ تهران با بیان این که «دولت مردان آمریکایی قادر به پاسخگویی به نامه فوقالعاده رئیس جمهور نیستند»، نامه را چنین توصیف کرد:« این گونه حرف زدن ، الهام خداوند است و خدا لطف دارد. خدا الهام می کند و آنها را غافلگیر می کند. از این مرد مبتکر و شجاع و متدین باید تقدیر شود.» در سوی دیگر، جورج بوش به نامه چنین واکنش نشان داد:«رییس جمهور ایران آدم خیلی عجیبی است.»
تلاش های ناکام احمدی نژاد برای ارتباط گیری با آمریکا
محمدالبرادعی در کتاب خاطراتش که به فارسی با عنوان «عصر فریب: دیپلماسی اتمی در دوران خیانت» منتشر شده می نویسد:«احمدی نژاد در نامه ای در سال ۱۳۸۸ و از طریق او به اوباما آمادگی ایران را برای مذاکره دوجانبه بدون پیش شرط و بر مبنای احترام متقابل اعلام کرد.» از طرف آمریکایی اما! اوباما با نادیده گرفتن احمدی نژاد به رهبر انقلاب نامه نوشت و تلویحا به احمدی نژاد پیام داد که ساختار حکومتی ایران را به خوبی می شناسد و می داند چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد. این نامه نوعی دهن کجی اوباما به احمدی نژاد تلقی می شد، دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت.
سیدحسین موسویان دیپلمات پیشین ایرانی که این روزها در دانشگاه پرینستون تدریس می کند در کتابش با عنوان «ایران – آمریکا: گذشته شکستخورده و مسیر صلح» که خرداد ۱۳۹۴ در آمریکا و ایران منتشر شد به بازخوانی گوشه ای تلاش های محرمانه و مخفیانه ی احمدینژاد رییس جمهور در سال های ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ برای رابطه با آمریکا پرداخته و می نویسد: «در دی ۱۳۸۹ یک عضو گروه تماس سطح دو به من گفت:« ایران از طریق سفیر خود در سازمان ملل از وزارت امور خارجه آمریکا در خواست معرفی نماینده ای برای مذاکراتی جدید و جامع کرده است. گروهی از مقامات سابق آمریکا هستند که در تمامی سال های بعد از جنگ ایران و عراق در تماس با مقامات ایران بوده و برای بهبود روابط ایران و آمریکا تلاش کرده اند.»
در اسفند ۱۳۸۹ یک مقام آمریکایی به موسویان گفته بود:«ایالات متحده مکرراً پیام هایی از رحیم مشایی دریافت می کند که تهران برای مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا مشتاق است. او گفت که دولت احمدی نژاد پی در پی به ایالات متحده پیام می دهد و کانال هایی که این پیام ها را می فرستند آن چنان متعدد هستند که ما نمی دانیم کدام یک را انتخاب کنیم. ما واقعا گیج شده ایم و به دلیل این که نمی دانیم آیا این پیام ها حمایت و پشتیبانی آیت الله خامنه ای را با خود دارد یا خیر، نمی توانیم به آن ها پاسخ دهیم.»
یکی دیگر از اعضای گروه تماس سطح دو نیز به موسویان گفته بود:« من هشت بار با مشایی دیدار کردم و او در همه ملاقات ها به من گفت که ایران در جستجوی گشودن باب گفت و گو و برقراری رابطه با ایالات متحده است.»
بر اساس گزارش موسویان، پاییز ۱۳۹۰ یعنی زمانی که مسیر مذاکره ایران و آمریکا از طریق عمان و با مدیریت علی اکبر صالحی وزیر وقت امور خارجه در حال آماده شدن بود، یک مقام آلمانی به او گفته بود:« مشایی ملاقاتی مخفیانه با کریستوفر هویسگن مشاور ملی در سیاست امنیتی و خارجی خانم آنگلا مرکل داشته است. در این ملاقات که در اقامتگاه معاون سابق وزیر خارجه آلمان برگزار شده است، مشایی از آلمانی ها خواسته بود که به واشنگتن اطلاع دهند تهران برای تجدید رابطه با آمریکا آمادگی دارد. مشایی گفته بود که ایران حتی آمادگی دارد در انتخابات دور بعد به اوباما کمک کند. البته آمریکایی ها به آلمانی ها پاسخ داده بودند که در گیر این موضوع نشوند.»
شکل گیری مذاکرات محرمانه عمان میان ایران و آمریکا
تریتا پارسی در کتابش «از دست دادن یک دشمن: اوباما، ایران، و پیروزی دیپلماسی» که بخش هایی از آن در وب سایت مشرق منتشر شده جزییات مذاکرات محرمانه عمان را روایت کرده است:« … وزیر خارجه ایران درخواست دیگری هم داشت. برای اینکه تهران متقاعد شود آمریکا جدی است، واشینگتن باید رسماً آمادگی خود را اعلام میکرد. آمریکا نمیتوانست چنین کاری بکند، اما عمان میتوانست. بنابراین به جای دولت اوباما، سلطان قابوس نامهای به آیتالله خامنهای نوشت و به رهبر ایران اطمینان داد که آمریکاییها در مورد ورود به مذاکرات دوجانبه با ایران جدی هستند. این نامه به صالحی تحویل داده شد و سپس صالحی توسط «علیاکبر ولایتی» مشاور نزدیک آیتالله خامنهای، نامه را به دست رهبر ایران رساند، بدون آنکه به «محمود احمدینژاد» رئیسجمهور ایران اطلاعی بدهد… باوجود مقاومت شدید شورای عالی امنیت ملی ایران و سعید جلیلی دبیر وقت این شورا آیتالله خامنهای نهایتاً موافقت کرد. صالحی به من توضیح داد: «رهبر ایران گفت: باشد، اما باید خیلی مراقب باشید، چون ما به آمریکاییها اعتماد نداریم.»
نشست اول مذاکره محرمانه میان ایران و آمریکا، شنبه ۱۷ تیر ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد؛ از ایران علیاصغر خاجی معاون وزیر خارجه به همراه «رضا زبیب» رئیس دفتر آمریکای شمالی، «رضا نجفی» و «محسن بهاروند» مسئول آمریکای لاتین به عمان رفتند و از آمریکا «پونیت تالوار» کارشناس ارشد شورای امنیت ملی و «جک سالیوان» معاون ستاد کارکنان وزیرخارجه، به همراه «اِمِت بلیوو» و یک مترجم در مذاکرات شرکت کردند. مذاکراتی که به دلیل افرایش تنش ها در خلیج فارس، بعد از ماه ها آماده سازی به نتیجه ی مطلوب نرسید.
علی اصغر خاجی سفیر ایران در چین، ۲۸ مهر ۱۳۹۷ در معدود گفت و گوهایش با رسانه ها در روزنامه همشهری، مذاکرات محرمانه عمان را چنین توصیف می کند:«فضا خیلی شکننده بود، هیچ تضمینی به پیشرفت کار نبود… اولین چیزی که ما با هیأت آمریکایی مطرح کردیم این بود که دیوار بیاعتمادی بین ما و شما دیوار بسیار بلندی است.»
با وجود به شکست انجامیدن نشست اول، دور دوم مذاکرات با وقفه ای حدودا ۹ ماهه با تغییراتی در نحوه برگزاری، جسله دوم در ویلایی ساحلی، نیمه اسفند ۱۳۹۱ در مسقط برگزار شد.
علی اکبر صالحی نشست دوم را که با حضور خاجی معاون وزیر خارجه ایران و ویلیام بیل بِرنز دیپلمات کهنه کار و معاون وزیر خارجه آمریکا برگزار شد، چنین گزارش می کند:« آقای خاجی را برای برگزاری جلسه دوم (۱۴ اسفند ۱۳۹۱) به عمان فرستادیم که نشست خیلی خوبی شد. طرفین دو سه روز در عمان ماندند و نتیجه آن شد که پادشاه عمان نامهای برای آقای دکتر احمدینژاد نوشت مبنی بر این که نماینده آمریکا اعلام کرده حق غنیسازی ایران را به رسمیت میشناسند.»
آینهورن عضو هیات آمریکایی و دستیار وزیر خارجه وقت آمریکا نیز نشست دوم در مسقط را چنین ارزیابی کرد:«ایرانیها داشتند همان کاری را میکردند که دیپلماتهای حرفهای انجام میدهند. داشتند ما را وارسی میکردند، سؤالهای هوشمندانه میپرسیدند.»
نشست دوم محرمانه میان ایران و آمریکا با تدبیر سلطان قابوس پایان یافت و در حالی که صالحی برای برگزاری نشست سوم در اردیبهشت ۱۳۹۲ آماده می شد، با نظر رهبری مذاکرات متوقف شد. صالحی در این باره می گوید:« ما خود را آماده میکردیم تا برای اجرای نقشه راه و تعیین جزئیات تعهدات متقابل وارد جلسه سوم با امریکاییها شویم. این فعل و انفعالات، مربوط به زمانی بود که کشورمان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری قرار گرفته بود. در همین هنگام، از دفتر رهبر معظم انقلاب به ما اطلاع دادند که حسب صلاحدید معظم له، دیگر مذاکره را متوقف کنید؛ بگذارید بعد از تعیین تکلیف انتخابات، دولت بعدی مذاکرات را پیگیری کند.»
دور زدن مذاکرات مسقط توسط احمدینژاد
سیدحسین موسویان دبیر کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت سید محمد خاتمی در کتابش می نویسد:« در سال ۱۳۹۱ یک آمریکایی عضو گروه تماس سطح دو درباره مذاکرات هسته ای به من گفت:« اسفندیار رحیم مشایی دستیار ارشد و دوست نزدیک احمدی نژاد با مقامات عالی رتبه سابق ایالات متحده درباره ی احتمال گشودن باب مذاکرات مستقیم صحبت کرده است.»
همچنین یکی از سفرای ایران در اروپا به یک عضو گروه تماس سطح دو که عضو دولت ایالات متحده بوده گفته است: «همه چیز از سوی ایران آماده است و مشایی و ثمره هاشمی برای شرکت در این ملاقات که در برلین برگزار خواهد شد، می آیند. این عضو سابق دولت آمریکا به سفیر ایران چنین پاسخ داده:«کاخ سفید گفت نه. آن ها گفته اند نمی خواهند در روابطی خارج از چهارچوب ۱+۵ با ایرانی ها وارد بحث شود.»
پیام آمریکایی ها به نمایندگان احمدی نژاد البته روشن بود؛ همان طور که اوباما برای آیت الله خامنه ای رهبر ایران نامه نوشت که دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت، کاخ سفید نمی خواست مذاکره اش با کانال مطمئن و معتمد رهبر ایران را از بین ببرد.
تداوم دولت احمدی نژاد در پی حل رابطه آمریکا
این روایت ها نشان می دهد، محمود احمدینژاد که روزی قبله ی آمال اصولگرایان بود، از روز نخست، در پس شعارها و تبلیغات ضد غربی و با وجودی که سیاست رهبری در این خصوص را می دانست به دنبال رابطه با آمریکا بود. او کلید تداوم دولت احمدینژاد-مشایی با مدل پوتین – مدودف را حل مشکل رابطه آمریکا می دانست، برای همین راضی نبود هیچ گروه دیگری در این زمینه موفق شود؛ حتی وزیرخارجه اش علی اکبر صالحی با تایید رهبر انقلاب.
برای محمود احمدی نژاد که نارضایتی اش از مذاکرات مسقط را با تعبیر «این کار خطرناک است» بیان کرده و تلاش تقریبا ۸ ساله آشکار و محرمانه اش برای ارتباط مستقیم با آمریکا ناکام مانده بود، در آخرین سفرش به نیویورک، حدود ۶۰ روز بعد از برگزاری دور اول مذاکرات در مسقط ، برخلاف سخنرانی هایی که در آن به ایالات متحده حمله می کرد، در موضعی عجیب آخرین تیرش را رها کرد:«ایران جایگاه ایالات متحده آمریکا را می داند و بر این باور است که ما می توانیم با همدیگر رابطه داشته باشیم.»
{انتشار: خبرآنلاین} از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به سرنگونی دولت ملی محمد مصدق انجامید و مزه ی کودتا زیر زبان حکمرانان کاخ سفید قرار گرفت، سیاست «براندازی از طریق کودتا» و البته ترور رهبران مخالف تا امروز ادامه یافته است.
گواتمالا، شیلی، آرژانتین، اروگوئه از جمله نمونه های موفق کودتا با هدف براندازی و حاکم کردن دولت دست نشانده توسط آمریکا در قرن گذشته هستند.
چهارشنبه ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹ (۳بهمن۱۳۹۷)، «خوان خراردو گوایدو مارکز» عضو حزب اراده ی عمومی ونزوئلا خود را رییس جمهور موقت خواند، بلافاصله آمریکا حمایت خود را از او اعلام کرد و تا امروز تمام قد از این چهره سیاسی حمایت کرده است.
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، فیلمی از گوایدو منتشر شد که از ارتش می خواهد از او حمایت کند و طرفدارانش را به خیابان فرا می خواند. درخواستی که از سوی ارتش چندان به آن توجه نمی شود و کشورها در میابند که کودتای آمریکایی در ونزوئلا شکست خورده است. ترامپ نیز با قبول شکست به دنبال مقصر می گردد و انگشت خود را به سوی نیروهای نظامی کوبایی نشانه می رود؛ که ادعایش بلافاصله توسط ریس جمهور کوبا رد می شود.
کودتای شکست خورده اردیبهشت ۱۳۹۸ ونزوئلا، جنگ عراق و تحریم های ظالمانه ی آمریکا علیه ایران، جدیدترین نمونه هایی است که نشان می دهد، ابزارهای سیاست خارجی آمریکا در ۷۰ سال اخیر همچنان ثابت و بی تغییر مانده اند: «کودتا، حمله ی نظامی و تحریم!» این مثال ها که پیش روی همه ی جهان قراردارد، نشان می دهد ایالات متحده از «پیرسالاری در نظام تصمیم گیری» و «مقاومت در برابر تغییر» در نظام حکمرانیش رنج می برد.
تجربه های تاریخی دخالت آمریکا نشان می دهد، ایالات متحده به ارزیابی میزان اثربخشی سیاست هایش و همچنین تبعات اجرای آن ها در جهان، همچنان بی توجه است. کوبا، ونزوئلا، کره شمالی، سوریه، لیبی، افغانستان و عراق نمونه هایی متنوع از سیاست های تحریم، جنگ و کودتا هستند که آمریکا نتوانسته است به سیاست های اعلامیش برسد؛ اما با استفاده از ویژگی ابرقدرتی اش و البته ظرفیت رسانه های آمریکایی، موضوع را از دید افکار عمومی دور کرده است.
محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه تعبیر جالبی از این روحیه آمریکایی ها دارد: «اعتیاد!»
سیدصادق حسینی|روزنامه شرق|بازنشر: خبرآنلاین|عصر ایران|رویداد۲۴| دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷| ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده بعد از مدت ها حمله مداوم به برجام، رسما از آن خارج شد و با استفاده از تجربه ی نظام سنگین تحریم های باراک اوباما، ستاد تحریم ایران را با محوریت وزارت خارجه دوباره فعال کرد. برایان هوک که از دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر به عنوان دستیار وزیر امور خارجه آمریکا شناخته می شود، نقش هماهنگی تحریم ها را میان وزارت خزانه داری، وزارت خارجه و کاخ سفید بر عهده گرفت.
کاخ سفید که می دانست برخلاف دوره قبلی تحریم ها، با وجود برجام که از حمایت روسیه و چین و اتحادیه اروپا برخوردار است نمی تواند علیه ایران اجماع ایجاد کند، نگاهی به همسایگان ایران داشت، تا با افزایش فشار بر آن ها، مانع همکاری شان با ایران شود. با چنین سیاستی، کارگزاران منطقه ای کاخ سفید تلاش کردند تا حیدرالعبادی نخست وزیر پیشین را که برای پیروزی فهرستش در انتخابات ۲۰۱۸ پارلمان عراق کار میکرد، در سمتش ابقا کنند. حیدرالعبادی نیز برای اعلام همراهیاش، ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ در جریان یک نشست خبری گفت: «عراق ناگزیر از رعایت و اعمال تصمیمات واشنگتن است و دولت عراق در حال حاضر تصمیم گرفته تا برای حفظ منافع خود از تحریم های آمریکا تبعیت کند.» این اظهارات البته با واکنش های زیادی در عراق و ایران روبهرو شد. اظهاراتی که عبادی هزینه اش را با از دست دادن کرسی نخست وزیری پرداخت کرد.
اهمیت عراق برای آمریکا در دوره تحریم
از میان همسایگان، به دلایل تاریخی و فرهنگی، ایران گسترده ترین رابطه را با عراق دارد و با سرنگونی رژیم صدام در سال ۱۳۸۲ دولت های عراق رابطه ی نزدیکی با ایران داشتند. ایران علاوه بر این که نخستین کشوری بود که خطر ظهور داعش در عراق را به مقامات بغداد هشدار داد، پیش از سایرین نیز در دفاع از عراقیها (کرد و عرب) پیشگام بود. از سوی دیگر نیروهای مردمی عراق همراه با رزمندگان افغانستانی و پاکستانی در کنار نیروهای حزب الله و بسیج مردمی سوریه با هماهنگی فرماندهان ایرانی در سوریه علیه داعش و گروه های تکفیری مبارزه می کنند.
علاوه بر روابط سیاسی نزدیک ایران، عراق پس از چین دومین مقصد صادراتی ایران است. بر اساس آمار گمرک در نیمه نخست ۱۳۹۷، ایرانیان از لحاظ وزنی ۴۵.۳۲ درصد و از لحاظ ارزشی ۴۴.۵۸ درصد بیش از سال ۹۶ به عراق کالا صادر کردند که ارزش آن به ۴.۵ میلیارد دلار رسیده است. همچنین ایران برای عراقیها، نخستین مقصد سفر است و در ۷ ماهه امسال حدود ۲میلیون عراقی برای زیارت، گردشگری و درمان به ایران آمدهاند که از این جهت هم درآمد قابل توجهی نصیب ما می شود. این دلایل برای آمریکا کافی بود تا در آستانه دور جدید تحریم ها، تلاش کند دولتی را در عراق روی کار بیاورد که آشکارا از ایران دور باشد؛ هم در بعد سیاسی و امنیتی و هم در بعد اقتصادی.
ترامپ با گماردن مجدد رابرت مک گور به عنوان فرستاده ویژه از مدت ها پیش از انتخابات اردیبهشت ۱۳۹۷ پارلمان عراق و در فرایند دولت سازی، تلاش کرد سیاست «دولت دور از ایران» را اجرایی کند. مک گورک به همراه داگلاس آلن سیلمان سفیر آمریکا در بغداد در این مدت با تمامی گروه های عراقی اعم از سنی، شیعه و کرد ملاقات کرد و آن ها را به حمایت از نخست وزیری مجدد حیدر العبادی فراخواندند و هر جا لازم بود از تماس های تلفنی و حمایت های پمپئو وزیر خارجه آمریکا استفاده کردند. آنها با دنبال کردن دوگانه سازی کاذب «آن هایی که نزدیک جمهوری اسلامی ایران هستند و مستقلین» عراقی ها را تهدید به افشای پرونده هایشان کردند و سپس، تهدید داعش را پیش کشیدند.
«غالب الشابندر» سیاستمدار و تحلیلگر مشهور عراقی در این باره در گفت و گو با شبکه سعودی الحدث تاکید کرد: «مک گورک از طریق پیام های شفاهی و مکتوب به بسیاری از سیاستمداران و نمایندگان منتخب در پارلمان جدید، به آنها وعده داده یا آنها را تهدید کرده است که اگر از نخست وزیری دوباره العبادی حمایت نکنند، واشنگتن با آنها از جمله از طریق بازگرداندن داعش بهشدت برخورد خواهد کرد.»
حازم الباوی تحلیلگر عراقی نیز تحرکات فرستاده ترامپ در تعیین نخست وزیر را «بی سابقه» خواند و «شیخ قیس الخزعلی» دبیرکل «عصائب اهل الحق» نیز گفت: «آمریکا به شکل علنی در تشکیل دولت در عراق مداخله میکند تا در برخی موارد شخصیتهای مدنظر خود را تحمیل کند.»
ناکامان عراق
با وجود رایزنی ها، وعده ها و تهدیدهای چند ماهه فرستاده ویژه و سفیر ایالات متحده در بغداد، در نهایت اما دولت جدید عراق با ریاست جمهوری برهم صالح سیاست مدار نوگرای کرد و نخست وزیری عادل عبدالمهدی کهنه کار، شکل گرفت. آن ها برای تشکیل دولتی هماهنگ با کاخ سفید در بغداد حساب ویژه ای باز کرده بودند تا در پرتوی آن، فشار تحریم را بر ایران بیشتر کنند و مانع نزدیکی بغداد با تهران شوند.
برهم صالح که با غلبه بر چنین فشارها و مخالفت هایی بر کرسی ریاست جمهوری نشست در نخستین سفر رسمی اش به عنوان رییس جمهور عراق در نشست خبری مشترک با حسن روحانی رییس جمهور پیامی را به واشنگتن ارسال کرد که معنی اش همراهی بیشتر با ایران بود. او با چهره ای خندان به حسن روحانی نگاه کرد و گفت: «امروز پیامی روشن از بغداد آوردهام: در عراق اهمیت روابط با جمهوری اسلامی ایران را درک میکنیم.» او در دیدار با رهبر انقلاب نیز مجددا تاکید کرد: « من با یک پیام صریح و آشکار به تهران آمدهام، عوامل و عناصر پیونددهندهی دو ملت ایران و عراق، ریشه در تاریخ دارد و غیر قابل تغییر است.»
عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق نیز ۲ هفته بعد از آغاز تحریم های آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۹۷ با تاکید بر این که «به طرف آمریکایی گفتیم به ما دستور ندهید»، موضع دولت جدید عراق را چنین توصیف کرد: «در برنامه و شیوه وزارتی تاکید کردیم بخشی از نظام تحریمها نیستیم. این که آمریکا تحریمهایی را علیه کشور و اشخاصی تحمیل کرده، به خودش مربوط است و سیاست خود آمریکاست این، تصمیم عراق نیست، حتی این تصمیم(آمریکا)، تصمیم بینالمللی هم نیست. تحریمها مبتنی بر منشور و قطعنامههای سازمان ملل نیست که عراق بخواهد به آن پایبند باشد، ما بخشی از نظام تحریمها نیستیم، ما همچنین بخشی از هیچ تجاوزی علیه هیچ کشوری نیستیم. ما توانستیم این مسئله را به طرف آمریکایی و تمام طرفها تفهیم کنیم.»
عملگرایی ایرانی
نگاهی به رویدادهای چندماه اخیر روشن می سازد آمریکا که به دنبال روی کار آوردن یک دولت هماهنگ با واشنگتن و همراه با نظام تحریم ها در بغداد بود، نتوانست به هدفش برسد. حیدر العبادی نخست وزیر پیشین عراق در گفت و گوی جدیدش با تلویزیون الشرقیه گفته که ایران در نخستوزیر نشدن من در دور دوم نقش داشت. او بر اهمیت «دولت همراه در بغداد» برای واشنگتن تایید کرده و دلیل دوباره نخست وزیر نشدنش را «پایبندی اش به تحریم های آمریکا علیه ایران» میداند.
از ۱۸ اردیبهشت که ترامپ از برجام خارج شد ۶ ماه و از آغاز تحریم ها در ۱۳ آبان بیش از ۱ ماه می گذرد، ایران تاکنون توانسته اجماعی بین المللی علیه خروج آمریکا از برجام شکل دهد، نوسان نرخ دلار را مهار کند و شیب نزولی به آن دهد، با فشارهای دیپلماتیک و رایزنی های گسترده فروش نفت اش را فعلا حفظ و خریداران عمده نفت را از تحریم آمریکا معاف کند و اروپا را مجبور به ارایه مکانیسم جدید اقتصادی (SPV) کند و از سوی دیگر با تقویت مناسبات اقتصادی با همسایگان صادراتش را افزایش دهد.
سیدصادق حسینی- روزنامه نگار؛ روزنامه اعتماد؛ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۷ | بازنشر: خبرآنلاین؛ عصرایران: محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی در دولت محمود احمدی نژاد و عضو فعلی کمیسیون اقتصادی مجلس در گفت و گو با خبرگزاری مهر گفت: «اروپاییها وابستگی تجاری شدیدی به آمریکا دارند، به گونهای که سال گذشته بیش از ۱۲۶۰ میلیارد دلار رابطه تجاری با آمریکا داشتند و دور از باور است که آن را رها کنند و ۲۰ میلیارد دلار رابطه اقتصادی با ما را در نظر گیرند!»
این نگاه، رویکرد بیشتر منتقدین و مخالفان برجام است؛ همان هایی که پیش از اجرای برجام نشست های «ما دلواپسیم» برگزار کردند و بعد از اجرای برجام هم برای شکستش روزشماری کردند و حالا با خروج آمریکا و اروپایی شدن برجام می گویند: اقتصاد آمریکا در برابر اقتصاد ایران!
مخالفین برجام معتقدند به دلیل حجم مبادلات اقتصادی اروپا با آمریکا در مقایسه با مبادلات اروپا با ایران، برجام شانسی برای بقا ندارد. جالب است که این نگاه و خط رسانه ای که ناامیدی و نگرانی جامعه را در پی دارد، در رسانه ها و برنامه های تلویزیونی یک جریان داخلی و رسانه های بیگانه مانند BBCفارسی و … به صورت هماهنگ دنبال می شود و خروجی هایشان، پر است از مصاحبه با تحلیلگرانی که این رویکرد را دنبال می کنند.
برجام سیاسی؛ برجام اقتصادی
واقعیت این است اروپا که روابط اقتصادی دیرینه ای با ایران دارد، از ظرفیت و توان اقتصادی کشورمان آگاه بود و رویکرد اقتصادی منطقا اولویت اول و اصلی آن ها برای مذاکره در پرونده هسته ای نبود. اروپا به دنبال سیاست چندجانبه گرایی و ایفای نقش در حل مسایل مهم جهانی بود و می توان گفت «برجام تنها دستاورد سیاسی مهم اتحادیه اروپا» در مدیریت پرونده های بین المللی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
سیدحسین موسویان تحلیلگر ارشد سیاست خارجی می گوید: «برجام مهمترین دستاورد اتحادیه اروپا در حل یک بحران سیاسی-امنیتی بینالمللی است. اروپا نگران باز شدن مجدد پرونده بحران هسته ایران و احتمال جنگی جدید در خاورمیانه است که آثار شوم آن گریبانگیر اروپا شود. برای اروپا اول ابعاد سیاسی-امنیتی برجام اولویت دارد، بعد مسایل اقتصادی.»
علیرضا اکبری تحلیلگر مسایل راهبردی و معاون پیشین وزارت دفاع در دوره اصلاحات نیز تاکید دارد: «اهمیت برجام برای اتحادیه اروپایی، اصولا امنیتی و استراتژیک است. عامل اقتصاد، می تواند حداکثر آخرین و در پایینترین رده اهمیت برای اروپا محسوب شود، زیرا اروپا در حال عبور از یک وضعیت خطیر تاریخی است. مسائل اقتصادی، برای اتحادیه بسیار مهم است، اما، این تمام واقعیت نیست.»
اکبری معتقد است:« آمار مبادلات اروپا و آمریکا به هر ناظر آگاهی می گوید که مساله برجام و ایران، برای اروپا، حتما مساله اقتصادی نیست. آنچه برای اتحادیه اروپایی از اهمیت بیشتری برخوردار است، مساله «ثبات و پایداری» است. همچنین سه جریان پر شدت امنیتی نیز بر حساسیت شرایط استراتژیک اتحادیه افزوده است. یکی، شکاف بین آتلانتیکی ناشی از یکجانبه گرایی و سیاست خارجی تهاجمی آمریکا، دوم، تمایلات توسعه طلبانه تدریجی روسیه هم در حوزه اوراسیا و هم در خاورمیانه و سوم، مساله احتمال جنگ گسترده تر در خاورمیانه که این مساله، نقش ایران را برای اتحادیه در بستر امنیت بین المللی به شدت پر رنگ و پر اهمیت می کند.»
دستاورد فنی برجام
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پس از ۱۲ سال گفتگو با قدرت های جهانی درباره فعالیتهای هستهای ایران، ۲۹ تیرماه ۱۳۹۴ با ۱۵ رای موافق اعضای صادر شد و بر اساس آن هر ۶ قطعنامه تحریمی قبلی که در رابطه با موضوع هستهای علیه کشورمان صادر شده بود، پایان یافت.
در گام بعدی در راستای اجرای برجام، سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، در جلسه ای فوق العاده به قطعنامه پیشنهادی گروه ۱+۵، درباره بسته شدن پرونده «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه هسته ای ایران (PMD) به اتفاق آرا رای داد و تمام دستورکارهای مربوط به مسایل گذشته پرونده هسته ای کشورمان که بر مبنای آن ادعاها، تحریم های شورای امنیت شکل گرفته بود، بسته شد. در این قطعنامه برای اولین بار با لحنی مثبت در مورد همکاری ایران به منظور حل و فصل موضوعات هستهای صحبت شده است، و هیچ نکته یا عبارت منفی در آن وجود ندارد.
بسته شدن PMD یکی از مهمترین دستاوردهای برجامی ایران است. ترامپ رییس جمهور آمریکا که پیش و پس از آغاز ریاست جمهوری اش همواره بر به ضرر ایالات متحده بودن برجام تاکید داشت و به دنبال خارج شدن از آن بود؛ به دلیل مختومه شدن PMD نتوانست پرونده ی هسته ای ایران را مجددا باز کند.
اما در روزهایی که فضای سیاسی کشور متاثر از آغاز تحریم های آمریکا، خروج یک جانبه کاخ سفید از برجام و نوسانات نرخ دلار است، گروه هایی نمی خواهند به این دستاورد مهم فنی برجام اشاره کنند.
تحلیل تک بعدی و انحراف افکار عمومی
تحلیل تک بعدی مسایل همواره یکی از چالش های اصلی در مواجهه با آنها است و برجام نیز از آن بی گزند نمانده. همان طور که بارها توسط مقامات ایرانی و جهانی تاکید شده، برجام سندی است با رویکردهای فنی، سیاسی، راهبردی – امنیتی و اقتصادی و تقلیل آن به یک وجه از اساس اشتباه و مغرضانه است. بیان کاریکاتوریزه، برجام گمراهی و انحراف افکار عمومی را در پی دارد و روشن است به سود چه گروه هایی است.
سیدصادق حسینی، روزنامه نگار، روزنامه ایران، ۱۴مهر ۱۳۹۷| بازنشر خبرآنلاین: ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷، عراق چهارمین دوره انتخابات بعد از سقوط صدام و دومین بعد از خروج امریکا و نخستین انتخابات پساداعش را برگزار کرد؛ انتخاباتی که نتایجش امریکاییها را شوکه کرد. فهرست مقتدی صدر و هادی العامری، دو رهبر جریان مقاومت؛ در جایگاههای اول و دوم ایستادند و فهرستی که امریکاییها برایش تلاش کردند، فهرست نصر، به رهبری نخستوزیر سابق حیدرالعبادی، با ۴۲ کرسی در جایگاه سوم ایستاد. انتخابات ۲۰۱۸ عراق که نخستین انتخابات دوره زمامداری ترامپ و به تعبیری جمهوریخواهان از سال ۲۰۰۹ بود، مانند ۳ دوره قبل، نتیجهاش چندان مورد پسند زمامداران امریکا نشد. با نگاهی تاریخی، برآیند مدیریت انتخابات توسط تیمهای ترامپ، اوباما و جورج بوش یکسان بوده است. هر دو جریان دموکرات و جمهوریخواه امریکا، تلاششان را کردند تا فهرستهای همسو با خود و همراه با سعودی، مانند جریانهای ایادعلاوی و طارق هاشمی که از عراق فراری است، رأی بیاورد تا نخستوزیر و عملاً هدایت عراق، بیشترین همراهی را با واشنگتن و کمترین همراهی را با تهران داشته باشد.
نگاهی به انتخاباتهای ۲۰۰۵، ۲۰۱۰، ۲۰۱۴ و ۲۰۱۸ نشان میدهد امریکا حتی با وجود رأی آوردن ۲۴.۷ درصد و ۹۱ کرسی فهرست ایادعلاوی برابر ۲۴.۲درصد و ۸۹ کرسی نوری مالکی در سال ۲۰۱۰، هیچ گاه نتوانسته دولت بغداد را از مسیر همراهی با ایران دور کند و در این هدف همواره ناکام بوده است. در انتخابات اخیر نیز، بعد از اینکه فهرست النصر با وجود تلاشهای رابرت مک گورک فرستاده ویژه اوباما و ترامپ و داگلاس ای. سیلیمان سفیر کاخ سفید در بغداد و اجرای فراخوان انتخاباتی توسط یک شرکت انگلیسی نتوانست، پیروز «اول» و «غالب» شود، تلاش کردند خود را پیروز نشان دهند و با کمک جریان رسانهای این طور نشان دهند که منتقدان ایران، دولت جدید عراق را تشکیل میدهند.
اما آنچه در عمل اتفاق افتاد و سیر رویدادها نشان داد که امریکا همچون دورههای قبل، سیاست اشتباهی را اتخاد کرده و گزینهاش حیدر العبادی نه تنها ظرفیت سیاسی لازم برای تشکیل دولت را ندارد بلکه فاقد هوشمندی و آینده نگری نیز هست. سخنرانی تند او علیه ایران و اعلام همراهی با تحریم امریکا که به «ناسپاسی» تعبیر شد و اهمال آشکار در تأمین امنیت کنسولگری ایران در بصره، تصویر العبادی را بهعنوان یک چهره شکست خورده، ناامید و بیآینده مسجل کرد که در نهایت موجب ریزش فهرست انتخاباتیاش شد و به شکلگیری ائتلاف جدید البنا سرعت بخشید. با تشکیل اتئلاف بنا، امریکاییها فشار بسیار زیادی را به ائتلافها و نمایندگان شیعه و سنی از سویی و کردها از سوی دیگر وارد کردند تا مانع از تشکیل دولت شوند. علاوه بر ملاقاتهای فراوان در بغداد و نجف، فرستادگان امریکایی بارها در منزل مسعود بارزانی با او دیدار و این رهبر کرد را مجبور به حمایت از العبادی کردند؛ درخواستی که توسط بارزانی رد شد. برخی منابع خبری میگویند بارزانی به آنها گفته: مثل اینکه نمیدانید مسعود بارزانی کیست و آداب سخن گفتن با رهبران و سیاستمداران را نمیدانید.
رابرت مک گورک و سفیر سیلیمان کار را به جایی رساندند که در جلسهای با حضور احمد مشهدانی، اسامه نجیفی، حلبوس و سایر رهبران سنی، آنها را به افشاگری درباره پرونده خود و اعضای خانوادهشان تهدید کردند و با تحکم به آنها دستور دادند که باید از حیدر العبادی برای نخستوزیری حمایت کنند. فرستادگان واشنگتن وقتی با پاسخ محکم رهبران عراقی روبهرو شدند تهدید نا امنی و داعش را روی میز گذاشتند؛ در این جلسه است که محمد ریکان حدید الحلبوسی، فرماندار سابق استان الانبار و رئیس فعلی مجلس، از خجالت امریکاییها در میآید و آنها را از جلسه اخراج میکند و میدرخشد. در حالی که فرآیند تشکیل دولت به مراحل آخر خود میرسید امریکاییها رایزنیهایی را برای حذف برهم صالح، نامزد اتحادیه میهنی انجام دادند. سهشنبه ۱۰ مهر، ساعاتی قبل از رأیگیری مجلس عراق برای پست ریاست جمهوری، سفیر ایالات متحده خود را به دکتر برهم صالح میرساند و آن طور که برخی منابع میگویند: پمپئو وزیر خارجه امریکا در گفتوگوی تلفنی تهدید میکند که «باید» انصراف دهد، درخواستی که با واکنش جدی صالح روبهرو میشود: «شما حق ندارید در امور داخلی عراق دخالت کنید.»
در نهایت با رأی قاطع پارلمان عراق دکتر برهم صالح رئیس جمهوری شد و با دستور او عادل عبدالمهدی، از رهبران نسل اول مجلس اعلی بهعنوان نخستوزیر مأمور تشکیل کابینه جدید شد. بلافاصله مک گورک فرستاده ویژه ترامپ در توئیتی با انتشار عکس دست دادنش با برهم صالح، در حالی که صالح لبخند سردی بهصورت دارد، نوشت: «او کار بزرگی در پیش دارد و میتواند روی ایالات متحده حساب کند!» حرفی که این روزها نه در میان شیعیان، نه کردها و نه سنیهای عراق خریداری ندارد. در پایان بهنظر میرسد ۵ رویداد سیاسی مهم در جریان انتخابات ۲۰۱۸ و فرآیند تشکیل دولت، میتواند به خواننده در ارزیابی کامیابی و ناکامی سیاستهای ایالات متحده در پس ۱۵ سال اشغال و حضور در عراق، کمک کند.
– رأی آوردن گروههای مقاومت؛ فتح و سائرون؛ در برابر گزینه مورد حمایت امریکا؛ فهرست النصر.
– تشکیل فراکسیون البنا در پارلمان عراق در برابر النصر
– انتخاب الحلبوسی رئیس جوان پارلمان
– انتخاب برهم صالح بهعنوان رئیس جمهوری با وجود مخالفت شدید کارگزاران ایالات متحده
– نخستوزیری عادل عبدالمهدی و حذف حیدرالعبادی
زلمی خلیلزاد سفیر و فرستاده امریکا در افغانستان، عراق و سازمان ملل در کتاب خاطراتش با نام «فرستاده» مینویسد: ارزیابی اطلاعاتی گروههای سیاسی سنی عراقی و شورشیان را خواستم. اما از آنچه دریافت کردم ناامید شدم. ۲ سال بود که در عراق میجنگیدیم اما هنوز نمیدانستیم دقیقاً با چه کسانی در حال جنگیم. هر بار که اطلاعات میخواستم، پاسخهای مبهم و غیرقابل قبولی دریافت میکردم!
صادق حسینی/خبرآنلاین: کتاب «ایران – آمریکا: گذشته شکستخورده و مسیر صلح» نوشته سید حسین موسویان دیپلمات ارشد و رییس سابق کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی و مذاکره کننده هسته ای است که خرداد ماه امسال در آمریکا منتشر شد و با استقبال فراوان مجامع سیاسی و رسانه ای روبرو شد. بلا فاصله پس از آمریکا، این کتاب توسط انتشارات تیسا در ایران به فارسی ترجمه و منتشر شد.
موسویان در این کتاب روایتی دست اول و شنیدنی همراه با جزییات قابل توجه از برخوردها و اتفاق های صورت گرفته در مسیر رابطه ایران و ایالات متحده را به بیانی روان ارایه کرده است.
نخستین سفیر ایران در آلمان متحد در فصل چهارم که به بررسی «سیاست تنش زدایی ایران با غرب» در دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره دارد، بخشی را به روایت ماجرای میکونوس و سناریوی ساختگی اسراییل در ضبط کانتیرهای ایرانی پر سلاح در بندر آنتروپف بلژیک اختصاص داده است. این دو حادثه تاثیری مخربی بر سیاست تنش زدایی هاشمی و رابطه با آلمان به عنوان دروازه ارتباط ایران و اروپا برجای گذاشت و موجب فراخوانی سفرای کشورهای اروپایی از ایران در میانه دهه ۱۳۷۰ شد.
موسویان در این فصل از کتابش روایتی از همکاری اطلاعاتی سعید امامی معاون وزارت اطلاعات با سازمان اطلاعات آلمان نقل کرده که در پی می آید:
اندکی پس از حادثه، آلمان را به مقصد تهران ترک کردم تا با مقامات کشور از جمله رییس جمهور(هاشمی رفسنجانی)، وزیر خارجه(علی اکبر ولایتی)، دبیر شورای عالی امنیت ملی(حسن روحانی) و وزیر اطلاعات علی فلاحیان ملاقات کنم. در ملاقات با وزیر اطلاعات، آقای فلاحیان مرا از عدم مداخله ایران در این ترور مطمئن ساخت و گفت معاون خود «سعید امامی» را برای همکاری کامل با مسئولان آلمان به آلمان خواهد فرستاد. علاوه بر این، در صورتی که هرگونه شواهدی دال بر مداخله ی ایران وجود داشت، بررسی بی قید و شرط آن در همکاری کامل با آلمانی ها امکان پذیر خواهد بود.
چند روز بعد، امامی وارد بن شد و پشت درهای بسته با عالی ترین مقام امنیتی آلمان ملاقات هایی برگزار کرد. مقامات امنیتی از هر دو کشور درخواست کرده بودند من در این جلسات شرکت نکنم.
بعدها من از یک منبع آلمانی آگاه شدم که موضع امامی در آن جلسه این بود که ایران در این ترور دخالت نداشته است. منبع به من اطلاع داد که موضع تهران(سعید امامی) این است که طرف سومی در این ماجرا دخالت داشته است و آلمانی ها را مطمئن ساخت که در صورت وجود هرگونه شواهد عینی، ایران جهت یافتن مقصرآن حادثه همکاری لازم را خواهد کرد و اگر لازم باشد رسیدگی های خود را برای رفع هرگونه تردید از دخالت ایران به کار خواهد گرفت.
«براندازی»
روایت یک قرن عملیات تغییر رژیم توسط آمریکا از هاوایی تا عراق
نوشته: استیفن کینزر
ترجمه: محمدحسین آهویی نشر: ثالث
چاپ اول: ۱۳۹۰
«براندازی» کتاب جامع و با جزییاتی است از دلایل عملیات های تغییر رژیم توسط ایالات متحده از سال ۱۸۹۳ در هاوایی تا سال سرنگونی صدام در سال ۲۰۰۳. استیفن کینزر که پیش از این، کتاب «همه ی مردان شاه» درباره کودتای ۲۸ مرداد در بازار ایران منتشر شده، نگاه انتقادی به سیاست های براندازی آمریکا دارد و تاکید می کند: این عملیات های براندازانه هیچ کدام موجب گسترش ارزش های آمریکایی یا همان رویای آمریکایی نشد و بر عکس موجب تقویت دیکتاوری، فساد و نابودی ملت ها برای چندین دهه شد.
«براندازی» در سه بخش، سه مقطع از تاریخ معاصر آمریکا را مورد بررسی قرار می دهد: عصر استعمارگری، عملیات مخفیانه و تهاجم. کینزر درباره براندازی های آمریکا در دوره امپریالیستی که کوبا، پورتوریکو، فیلیپین، نیکاراگوئه و هندوراس را زیر نفوذ و تسلط آمریکا در آورد؛ دوره جنگ سرد که عملیات سری و مخفیانه بر ضد ایران، گواتمالا، ویتنام جنوبی و شیلی را در پی داشت و دوره حمله نظامی و اشغال کشورها که در این دوره نیروهای نظامی آمریکا اقدام به سرنگونی دولت های گرانادا، پاناما، افغانستان و عراق کرده اند، با بیانی جذاب می پردازد.
کینزر دراین کتاب می نویسد:« واقعیت دومی که از تاریخ این عصر سر بر می آورد، نشان دادن بی علاقگی مطلق ایالات متحده به افکار عمومی و نظریات مردمی است که کشورهایشان را تسخیر می کند.» او تاکید می کند:« نسل ها از رهبران سیاسی و بازرگانی ایالات متحده به قدرت نظریه ی ناب «استثنا انگاری آمریکایی» EXCEPTIONALISM پی برده اند. زمانی که آنان به دلایل خودخواهانه یا بی شرمانه در کشوری مداخله می کنند همواره تاکید دارند که در پایان, اقداماتشان نه تنها به ایالات متحده سود خواهد رساند بلکه در جهت منافع مردمان کشور مورد مداخله نیز خواهد بود و با گسترش مفهومی، صلح و عدالت را در جهان سبب خواهد شد.»!
این کتاب تصویر عینی و قابل لمسی از سیاست های اصولی و اساسی آمریکا در جهان ارایه می دهد. شاید مهمترین پیام کتاب این باشد که تصویر کمک گرفتن مردم کشورها از آمریکا برای اصلاح کشورمان، چه پیامدهای ویران کننده ای در پی دارد.
ترجمه ی محمدحسین آهویی که ترجمه ای روان و یک دست است نیز به جذابیت کتاب برای خواننده کمک کرده است.