«مسی» گیت!؟

lionel_messi_caricature_by_kiddac-d3f1jucصادق حسینی، روزنامه نگار{انتشار در هفته نامه تماشاگر}: بعد از رسوایی و بحران بزرگ واترگیت در آمریکا که در فضای واقعی رخ داد این روزها فضای مجازی ایرانی و فوتبالی درگیر اتفاقی دیگر است که برخی آن را چنان بزرگ کرده اندد که انگار «مسی» گیت اتفاق افتاده است؛ البته در «مسی» گیت پای سیاسیون و اصحاب قدرت در میان نیست و جوانان میدان دار هستند.
هجوم کاربران ایرانی اینترنت به صفحه «لیونل مسی» فوتبالیست سرشناس آرژانتینی واکنش های متعددی داشت تا حدی که برخی آن را فاجعه ای برای اخلاق و فرهنگ کشورمان ارزیابی کردند ؛ شخصیت های دانشگاهی آن را «نو پدیده ای اجتماعی» دانسته اند که باید شناخته شود و برخی دیگر در اظهاراتی عجیب آن را کار دست های پنهانِ هکری برای تخریب ایرانیان.
سئوال اصلی این است که آیا واکنش های کاربران ایرانی اینترنت به این فوتبالیست، رفتاری خارج از عرف فوتبال بوده است؟ آیا کاربران ایرانی و خارجی فضای مجازی خاطره ی دیگری از واکنش های تند و ضد و نقیص به یک اتفاق در ذهن ندارند؟ چرا شخصیت های علمی واکنش را «پدیده ی نوظهور اجتماعی» می دانند؟ «واکنش ایرانیان برای کمک به زلزله ی آذربایجان» و یا «روحانی متشکریم» نیز در همین راستا و «پدیده ای نوظهور و ناشناخته» است؟
برخلاف گروه های بیگانه با فضای ورزش  که از شنیدن این خبر شوکه شده اند، برای کسانی که به ورزشگاه می روند و مسابقات ورزشی را از نزدیک می بینند شنیدن این کلمات سخیف و توهین آمیز که البته مذموم است طبیعی و بخشی از رویه جاری و ساری در استادیوم های ورزشی است.  برای آنانی که در استادیوم رفتاری خارج از شخصیت خود انجام می دهد این که بر روی صفحه ی یک بازیکن خارجی «با ناسزا کری خوانی کنند» امری است در ادامه ی همان رفتار استادیومی؛ برای ورزشگاه روهایی که سال ها با «شیر سماور» مانوس بوده اند، هیجان ناشی از رویارویی با یکی از ستارگان و یکی از برترین تیم های ملی فوتبال جهان به حدی است که با کامنت کردن روی صفحه ی این ستاره، درصدی از انرژی شان را هم خالی نمی شود.
و البته این «ناسزا گفتن و شنیدن» بخشی از فرهنگ جهانی تماشاچیان فوتبال است چه در «ومبلی لندن» فوتبال ببینی یا «سانتیاگو برنابئو» یا در مسکو و استانبول و تهران و تبریز شنیدن این الفاظ ناخوشایند جزیی از بازی شده است.
یکی از خبرنگاران فوتبال انگلیس می گفت یکی از تاکتیک های روانی برخی مربیان ما همین است که تماشاچیان با ناسزا بازیکن حریف را عصبی کنند. در فوتبال ایرانی خودمان هم که نه تنها خود مربیان بلکه تماشاچیان و لیدرها نیز این کار را می کنند.
با چنین فرهنگ فوتبالی و رسانه های جهانی ای که دسترسی به بازیکنان و چهره ها را به مرز چند کلیک و فشار دکمه رسانده است، چرا برای روشنفکران، دانشگاهی و اخلاق مداران واکنش های کاربران ایرانی عجیب به نظر می رسید.
اگر این گروه ها با حضور در اماکن ورزشی فرصت کشف  و شهود برای خود فراهم و واقعیت را از نزدیک لمس می کردند، می توانستند با شناخت محیط ورزش و پیرامون آن به کمک ورزش بیایند. طبیعی با دیدن تصویر رسانه ای وقایع ورزشی، گروه های مرجع کمکی به ورزش نمی کنند که قدما گفته اند: بیرون گود نشستن و لنگش کردن!
در «مسی» گیت اگر جوانان و فوتبال دوستان اشتباه کردند، گروه های مرجع نیز مقصر هستند چرا که نتوانسته اند ورزش و محیط پیرامونی آن را به درستی بشناسند و براساس دانسته های قدیمی و تصاویر رسانه ای نظر داده، تحلیل کرده اند.
برای جوانان ورزش دوست و ورزشی ها، «مسی» گیت اتفاق نیفتاده است؛ این رویدادِ مجازی واکنشی در امتداد سایر حوادث  ورزشگاهی است که نه زاییده دست های پنهان و هکرهای اجیر شده است و نه «پدیده ای نوظهور و ناشناخته».

در حاشیه فیلترینگ ویچت: آیا روش های گاز انبری ادامه می یابد؟

مردمی که به خیز «من سرهنگ نیستم؛ حقوق دان هستم» حسن روحانی لبیک گفتند و او را انتخاب کردند، انتظارشان این است از روش ها «گازنبری» اجتناب شود، رویه ها به روز و اصلاح گردند و راه های آزموده شده و نتیجه نگرفته، دوباره به کار گرفته نشود/ بسیار روشن است که تدام این روش ها نه تنها موثر نیست بلکه عین بی «تدبیری» و گامی است «امید» سوز.
عصرایران؛ صادق حسینی {بازنشر: ایسنا، ایرنا،  الف، نامه، جوان، پیام نفت، تدبیر، سیتنا، اینتا، عبرت، پارسینه، ملیت، برترین ها، جام نیوز، روزنامه ابتکار، کافه سینما} – «فیلتر شد! توقیف شد» تیتر تکراری دهه ۸۰ و ۹۰ جامعه ایرانی است که این بار نصیب «وی چت» شد. بنا به اظهارات یک منبع مطلع و آگاه در کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه، “وی چت” فیلتر شده است.
البته برای جامعه جوان و هوشمند ایرانی به مصداق راه های رسیدن به خدا، روش های متعددی برای رسیدن به فیلتر شده ها وجود دارد اما مسئولان فیلترینگ به مصداق «العاقل یکفیه الاشاره» اگر در روش بیش از ده ساله شان تامل و تدبیر می کردند از رشد سریع کاربران شبکه های اجتماعی و سایت های فیلتر شده متوجه می شدند که چقدر در رسیدن به اهداف شان توفیق داشته اند.
مردمی که به خیز «من سرهنگ نیستم؛ حقوق دان هستم» حسن روحانی لبیک گفتند و او را انتخاب کردند، انتظارشان این است از روش ها «گازنبری» اجتناب شود، رویه ها به روز و اصلاح گردند و راه های آزموده شده و بدون نتیجه، دوباره به کار گرفته نشود.

از دیدگاهی دیگر انتشار این خبر مبهم که وزرای دولت که عضو کارگروه هستند به فیلترینگ وی چت رای مثبت داده اند نشان می دهد برخلاف لبخندها و صحبت های روکش شده رسانه ای، آنها به دلیل فاصله نسلی شان چندان درک و شناختی از فضای مجازی، ابزارها و فرهنگ اینترنت ندارند.این رای مثبت در حالی داده شده که حسن روحانی رییس جمهور که همزمان ریاست شورای عالی امنیت ملی، انقلاب فرهنگی و فضای مجازی ا برعهده دارد در گفت و گو با شبکه تلویزیونی خارجی درباره اینترنت گفته بود: «ما خواهان آن هستیم که مردم در زندگی خصوصی خود کاملا آزاد باشند. در دنیای کنونی، دسترسی آزاد به اطلاعات و آزادی گفتگو و اندیشه، حق همه و از جمله مردم ایران است.»

خوب است مسئولین دولتی که اکثریت اعضای کارگروه تعیین مصادیق را تشکیل می دهند به این سئوال پاسخ دهند که تداوم فیلترینگ ابزارهای اینترنتی نافی دیدگاه ها و نظرات روشن و صریح رییس جمهور نیست؟ آیا وزیران همگام با نظر رییس جمهور به فیلترینگ این ابزارها رای مثبت داده اند؟ یا این که نظرات رسانه ای با دستورات اجرایی متفاوت است. این حق مردم است که به دانند مبنای تصمیم و عمل مسئولان دولتی چیست؟
به نظر بسیار روشن است که تدام این روش ها نه تنها موثر نیست بلکه عین بی «تدبیری» و گامی است «امید» سوز.

درباره توافق نامه ژنو؛ «نه» ایران و غرب به اشتباه محاسباتی

Untitled-3

عصرایران ؛ سید صادق حسینی: بازنشر: انصاف نیوز، عصر خبر؛ پارسینه؛ آینده آنلاین؛  امروز در مقابل اکثر ایرانیانی که از گشایش در پرونده هسته ای و به ثمر نشستن مذاکرات خوشحال هستند، تعداد اندکی نیز خشمگین شده با پراکندن موج نفرت و ناامیدی به تلاش های انجام شده واکنش نشان می دهند و طرف دیگر را متهم به غوغاسالاری و هیاهو می کنند.

در کنار این واکنش ها که پویایی جامعه ایرانی را نشان می دهد، نکته ای وجود دارد که کمتر به آن پرداخته می شود، نکته ای که توجه به آن موجب فهم صحیح تر توافق نامه تاریخی ژنو دارد. توافق نامه ای که یک طرفش «ایرانِ بزرگ» است و طرف دیگرش قدرت های نظامی و اقتصادی شرق و غرب جهان.

برای فهم بهتر این نکته اشاره به یک اصطلاح سیاسی ایرانی لازم است: «اشتباه محاسباتی»!

مرور سریع حوادث نشان می دهد غرب بعد از توافق نامه سعدآباد، با طمع احساس کرد می تواند از ایران امتیاز بیشتری بگیرد اما در عمل ایران نه تنها امتیازی به آنها نداد بلکه مسیر توسعه فناوری هسته ای صلح آمیز خود را با جدیت دنبال کرد و این یکی از «اشتباه های محاسباتی» غرب بود.

محمد البرداعی دبیرکل پیشین آژانس انرژی اتمی که از ابتدای اوج گیری پرونده هسته ای ایران یکی از بازیگران اصلی این پرونده بوده است در کتاب خاطرات خود به نام عصر فریب با اشاره به رویدادهای آن دوره و رد مفاد اجرایی آن توسط ترویکای اروپایی می نویسد: «به دلیل مخالفت آمریکا، چنین پیشنهادی جامه عمل نپوشید و محقق نشد که نتیجه اش غیر قابل اجتناب و قابل پیش بینی بود، افزایش شروط و سهم خواهی بیشتر: ایران به عملیات تبدیل اورانیوم و بعدها به غنی سازی ادامه داد، هرچه زمان بیشتر می گذشت، قیمت ایران هم افزایش می یافت.»

«اشتباهات محاسباتی» البته از هر دو سوی این پرونده دنبال می شد، در این سو رییس جمهور وقت قطع نامه های شورای امنیت را «کاغذ پاره» خواند و با بی اهمیت دانستن آن ها خواست تا غرب آن قدر قطع نامه بدهد تا «قطع نامه دانش پاره شود» و در حالی که تحریم ها تاثیرات خود را می گذاشتند، محمود احمدی نژاد می گفت «آب را بریزید جایی که سوخته». او با این ادبیات و عمللکردش «اشتباه محاسباتی» مرتکب شد که هزینه گزافش را همه مردم و نظام پرداختند.

در بخش دیپلماتیک هم مذاکراتی که از سوی دولت محمود احمدی نژاد توسط سعید جلیلی و تیم اش راهبری می شد، دستاوردی قابل اعتنایی نداشت تا جایی که علی اکبر ولایتی دیپلمات کهنه کار و مورد وثوق مردم و نظام در مناظرات انتخاباتی ۱۳۹۲ خطاب به جلیلی گفت: «دیپلماسی این نیست که در کشورهای دیگر خطابه بخوانید!» نگاهی به بسته پیشنهادی ارایه شده توسط تیم هسته ای دولت قبل در سال ۱۳۸۸ و توافق نامه امضاء شده در ژنو نشان دهنده روند نه چندان مفید آن گفت و گوها است.

اما از روزی که ایران گردش سانتریوفیوژهایش را در مقابل راهبردهای کاسب کارانه غرب با حدود ۱۵۰ سانتریفیوژ آغاز کرد تا امروز که ۱۸.۰۰۰ سانتریوفیوژ فعال دارد با وجود تحریم های ظالمانه غرب، اتفاقاتی افتاده است که دو طرف این پرونده سیاسی را به توافق نامه ژنو رسانده است.

ایران پاسخ تحریم های غرب را با خیز هسته ای و سرعت بخشیدن به بخش فناوری آن داد که نتیجه اش بومی شدن دانش هسته ای، افزایش و ارتقاء سانتریفوژ ها وغنی سازی ۲۰درصدی اورانیوم بود و غرب نیز با سخت تر کردن تحریم ها علیه ایران برنامه خود را دنبال کرد.

اکنون دو طرف با نگاهی به تجربه بیش از ۱۰ ساله مذاکرات هسته ای که فراز و فرودهای متعددی داشته، اراده شان این است که دوباره مرتکب «اشتباه محاسباتی» نشوند و گام به گام از دیوار بلند بی اعتمادی بگذرند.

ایالات متحده ای که به نوشته محمد البرادعی با شعار «حتی یک سانتریفیوژ هم نه» و راهبرد «تعلیق تمام برنامه هسته ای قبل از مذاکرات» پرونده هسته ای ایران را دنبال می کرد، امروز به جایی رسیده است که وزیر امورخارجه خود را برای توافق به ژنو می فرستد در حالی که ایران با ۱۸۰۰۰ سانتریفیوژ فعال برنامه هسته ای اش را همچنان پر قدرت دنبال می کند.

غرب می داند در صورت بدعهدی در اجرای توافق نامه ژنو نه تنها چیزی به دست نمی آورد بلکه سرعت ایران را در مسیر توسعه فناوری صلح آمیز هسته ای خودساخته و متکی بر دانش بومی افزایش می دهد و از آن مهم تر اعتماد ایرانیان را برای مدت زیادی از دست می دهد.

به نظر می رسد غرب باید فهمیده باشد که تکرار «اشتباه محاسباتی» اش در مورد ایران چه دستاوردهای تلخی برایش می تواند به همراه داشته باشد و به همین دلیل با وجود همه کارشکنی های افراطیون، کاسبان تحریم و فشار اسراییل تلاش دارد این توافق نامه و گفت و گوهای جامع بعد از آن را به سرانجام مطلوب برساند.

متن کامل بسته پیشنهادی ایران به ۱+۵ در دوره سعید جلیلی چه بود؟
  ترجمه رسمی متن کامل توافقنامه هسته‌ای ایران و ۱+۵

جامعه ورزش فرصت‌شناس باشد

صادق حسینیسید صادق حسینی، روزنامه ایران یک شنبه ۳ آذر ۱۳۹۲: دکتر محمود گودرزی نخستین ورزشی‌ای بود که از مجلس با رأی بالا گذر کرد و دیروز بر صندلی وزارت نشست. وی که از تجربه مواجهه مجلسیان با وزرای سلفش درس‌های فراوانی گرفته بود با مشورت و کمک گرفتن از تمام ظرفیت‌ها و انتخاب راهبرد صحیح، از خود دفاع جانانه‌ای کرد و توانست رأی اعتماد بالای مجلس را کسب کند.
هرچند که برای جامعه سیاسی، دکتر گودرزی وزیری است در تراز سایر وزرای کابینه دولت تدبیر و امید اما برای جامعه ورزش، وی کسی است که باید به امیدها و آرزوهای بحق جامعه ورزش جامه عمل بپوشاند.
برای جامعه ورزش گودرزی وزیری است که به نگاه سیاسی در ورزش پایان می‌دهد، فدراسیون‌های ورزشی را براساس نزدیکی مواضع سیاسی شان به گروه‌ها و جریان‌های سیاسی از منابع مالی و حمایتی منتفع نمی‌کند، رؤسای فدراسیون‌ها را به دلیل حضور یافتن یا نیافتن در جلسات برکنار نمی‌کند، ورزش را به حیاط خلوت سیاسیون تبدیل نمی‌کند؛ وقت و توان و فرصت ورزش را معطل دو تیم باشگاهی نمی‌کند و از همه مهم‌تر با حاکم کردن برنامه محوری به روزمرگی در ورزش پایان می‌دهد و نشان می‌دهد مدیریت ورزشی بدیهیات و شاخص‌هایی دارد که تفاوت‌های اصولی و اساسی‌ای با سایر انواع مدیریت دارد.
در این سو اما جامعه متکثر و متنوع ورزش باید در کنار نقد منصفانه با تمام توان از وزیر ورزشی که برآمده از جامعه ورزش است حمایت کند چرا که موفقیت دکتر گودرزی موفقیت جامعه ورزش و خدای ناکرده ناکامی او ناکامی ورزشیان است.
گودرزی که نشان داده چهره‌ای مشورت پذیر است اگر بتواند در پایان دوره وزارتش، مدیریت موفق، کارآمد و مؤثری داشته باشد، تراز مدیریت ورزشی را در کشور بالا می‌برد و سنگ بنای حضور مدیران تخصصی ورزش را محکم می‌کند.
به دیگر سخن مدیریت موفق دکتر گودرزی می‌تواند ورزش را از گزند حضور مدیران سیاسی در امان نگاه دارد، وزارت ورزش را به یک وزارتخانه تخصصی تبدیل کند و فرصت انتخاب وزیران ورزشی را فراهم کند. جامعه ورزش که سال‌ها برای حضور یک ورزشی در رأس هرم مدیریتی‌اش تلاش و مبارزه کرده حال که این فرصت توسط رئیس جمهور روحانی فراهم شده است باید فرصت‌شناس باشد و نشان دهد با وجود همه تفاوت آرا و نظرات اما برای موفقیت نخستین وزیر ورزشی وزارت ورزش و جوانان دولت جمهوری اسلامی ایران وحدت نظر دارد و تلاش می‌کند.