سعودی؛ از جنگ یوم کیپور تا دلالی معامله قرن

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار در روزنامه اعتماد[دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸ | بازنشر: خبرآنلاین ، خبرگزاری فارس] نوشت: همه چیز از «جنگ یوم کیپور»(مهر ۱۳۵۲/ اکتبر ۱۹۷۳) آغاز شد. جنگی که با هدف بازپس گیری بلندی های جولان و صحرای سینا که در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ اشغال شدند به صورت مشترک توسط سوریه و مصر علیه اسراییل طراحی و اجرا شد. در روزهای نخست جنگ، ایالات متحده که از طرح گلدمایر نخست وزیر اسراییل برای استفاده از تسلیحات اتمی در قالب کد «معبد سوم» آگاه شده بود، با اجرای «عملیات نیکل» با طراحی کسینجر وزیر خارجه وقت، تسلیحاتی به ارزش ۸۰۰ میلیون دلار شامل هواپیماهای جنگنده، بمب افکن و ترابری، توپ و سامانه های ضدهوایی، انواع تانک و نفربر و خودرو  با ۵۸۸ سُرتی پرواز در اختیار اسراییل گذاشت. آمریکا همچنین ۹۰هزار تن سوخت ارتش اسراییل را تامین کرد؛ تا جلوی استفاده از بمب اتمی را بگیرد.

با اجرای عملیات نیکل، اعضای عرب اپک با همراهی سوریه و مصر، فروش نفت به کشورهای حامی اسراییل را متوقف کردند. ایالات ‌متحده و هلند به سبب حمایت‌های لجستیکی‌شان زیر فشار این تحریم می رفتند تا اسراییل را مجبور کنند اراضی اشغالی در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ در سوریه و مصر را آزاد کند. نتیجه این تحریم افزایش بی سابقه قیمت نفت از بشکه ای ۳ به ۱۲ دلار بود.
«جنگ یوم کیپور» اثرات شگرفی بر سیاست و اقتصاد جهان برجای گذاشت. تحریم آمریکا را مجبور به اتخاذ سیاست های صرفه جویانه در انرژی کرد. ساعت تابستانی اعمال شد، ساخت خودروهای بزرگ ممنوع، سهمیه بندی سوخت بر اساس پلاک زوج یا فرد اجرا و محدودیت سرعت ۸۸ کیلومتری در بزرگراه ها اعمال شد.
درعوض اما آمریکا به نقطه ضعفش پی برد، و تلاش کرد ابزار طرف مقابل را بگیرد. بر این اساس در روزهای پایانی حکومت نیکسون مذاکرات محرمانه ای میان بیل سایمون وزیر خزانه داری آمریکا با احمد زکی یمانی وزیر نفت سعودی شکل گرفت. پیشتر اما، کسینجر که برای رفع تحریم نفتی با ملک فیصل پادشاه عربستان  مذاکره می کرد، طرح پیش دستانه «توقیف اموال و دارایی های سعودی ها» را در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات آماده کرده بود. مشهور است او ملک فیصل را تهدید کرده بود: «هرگونه تحریم نفتی آینده، اشغال آن کشور به دست آمریکا را درپی خواهد داشت»؛ طرحی که شلسینگر وزیر دفاع آن را دنبال می کرد. مذاکرات آمریکا و سعودی در حالی آغاز شد و ادامه یافت که ارزیابی آن روزهای کسینجر از عدم اطمینان آمریکا به حکام سعودی حکایت دارد؛ او در جلسه ای در کاخ سفید با حضور جرالد فورد رییس جمهور و سایمن وزیر خزانه داری، سعودی را چنین توصیف می کند:« سعودی ها! سست‌ترین و ترسوترین طیف در میان اعراب اند.»


تصویری از جنگ یوم کیپور و اسرای اسرائیلی در اختیار سوریه

ماه عسل عربستان سعودی با ایالات متحده در افغانستان
آل سعود بعداز تحریم نفتی «جنگ یوم کیپور» و ترور ملک فصیل(۱۹۷۴) که حامی تحریم بود، سیاست دیگری را دنبال کردند. آن ها با دیدن چراغ سبز آمریکا و آغاز مذاکرات پنهانی، سیاست هم‌گرایی با ایالات متحده را در پیش گرفتند و در مقابل سیاست افزایش بهای نفت ایران ایستادند. ماحصل همراهی آنها با رهبران جدید کاخ سفید تیترهای رسانه های آمریکایی است؛ لس‌آنجلس تایمز نوشت: «عربستان سعودی دیگر بالغ شده و هویت مستقل خود را بازیافته است!» و نیویورک تایمز تاکید کرد:«اکنون در خاورمیانه یک قدرت جدید ظهور کرده است!»
با پیروزی انقلاب اسلامی، چرخش سیاست خارجی ایالات متحده به سمت سعودی شتابی بیشتر از قبل گرفت. سعودی ها که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آشکارا به هراس افتاده بودند، سیاست تقویت افراطیون مذهبی را دنبال کردند. از سوی دیگر تجاوز شوروی به افغانستان در دی ماه ۱۳۵۸، نقطعه عطف بسیار مهمی در نزدیکی آمریکا و سعودی ایجاد کرد. سعودی ها با صرف میلیاردها دلار در طول دهه ۸۰، با ساخت و تجهیز مدارس و مساجد وهابی، شبکه ای از بنیادگرایان افراطی و جهادی را در سراسر جهان تاسیس کردند.
آل سعود با همکاری CIA و سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان ISI، با سازماندهی، تامین مالی و لجستیکی، «جهادی ها» را از طریق پاکستان به جنگ با کفار روس فرستادند. اسامه بن لادن و القاعده محصول و نماد همان سیاست تقویت افراطیون وهابی در سراسر جهان است. سیاستی که امروز در قالب داعش و دیگر گروه های تروریستی ادامه دارد.
تجاوز شوروی به افغانستان البته نفع قابل توجهی برای اسراییل داشت، جهان اسلام حالا دیگر یک هدف نداشت. اگر ارتش های عرب در برابر اسراییل چندبار شکست خورده بودند، ارتش شوروی حریف تازه نفسی بود که جهادی ها به جانش افتاده بودند. حالا جهان اسلام ۲ هدف داشت: فلسطین اشغالی و افغانستان اشغالی!
اشغال ۹ ساله افغانستان، به رژیم اسراییل فرصت بازسازی و تقویت قابل توجهی داد و از شدت و اهمیت موضوع فلسطین در سطح جهان و جهان اسلام کاست تا در نهایت بعد از چند دور مذاکره محرمانه میان اسراییل و سازمان آزادی‌بخش فلسطین(ساف) در اسلو پایتخت نروژ، سال ۱۹۹۳ پیمان اسلو در واشنگتن میان رهبر ساف یاسر عرفات با اسحاق رابین نخست وزیر اسراییل و بیل کلینتون رییس جمهور دموکرات آمریکا به امضا رسید.

سیاست عادی سازی رابطه آل سعود با اسراییل
حکام سعودی برای مدیریت و حفظ یکپارچگی مردم، همواره از مذهب استفاده می کنند که یکی از ارزش های اسلامی در آزادی قدس متبلور است و برای سالیان متمادی امامان مسجدالحرام و مسجدالنبی برای آزادی قدس و پیروزی مجاهدین دعا می کردند! اما آن ها بقای خود را به نزدیکی و همراهی با ایالات متحده می دانند.
کارن الیوت هاوس سردبیر WSJ و برنده جایزه پولیتزر در کتاب مهم «*On Saudi Arabia» که سال ۲۰۱۲ آن را منتشر کرده این دوگانگی را چنین توضیح می دهد: «بعداز حملات ۱۱سپتامبر، رژیم سعودی بر سریک دوراهی گیر کرده است. از یک سو برای حفظ اعتبار و حاکمیت خود در داخل باید از بنیادگرایان اسلامی حمایت کنند و از سوی دیگر می بینند چنین حمایتی ممکن است موجب رویگردانی مهمترین پشتیبان خود، ایالات متحده شود. این دوراهی عربستان در مواجه با مسئله فلسطین به خوبی هویدا است. در آنجا دیپلماسی هوشمند ایران در دهه اخیر، تهران و نه ریاض را به قهرمان بلامنازع آرمان های فلسطین تبدیل کرده است.»
از سوی دیگر رهبران سعودی به خوبی می دانند با انجام رفتارهای نمایشی و پرداخت پول نمی توانند خود را به عنوان رهبر جهان اسلام مطرح کنند. یکی از شاهزادگان سعودی موضوع را چنین توصیف می کند:«ایران دارد با کسری از بودجه‌ای ما قبل از ممانعت آمریکا هزینه می کردیم، در سراسر خاورمیانه بیعت مسلمانان را بدست می آورد.»
ترس حکام آل سعود از ایران تاریخی است. آن ها تصور می کنند «ایران می خواهد مکه و مدینه را اشغال کند و یک دولت شیعه تشکیل دهد». مذاکرات هسته ای ایران با قدرت های غربی، به توهم آن ها شدت بخشید، به همین دلیل به اسراییل نزدیک شدند و با همراهی شان، کمپین هایی برای حمله به مذاکرات و دستاوردش، برجام، به راه انداختند.
برتخت نشستن سلمان بن عبدالعزیز و ولایت‌عهدی پسرش محمد، برخلاف سنت رایج آل سعود، از سویی و حضور دنالد ترامپ در کاخ سفید موجب شد، آل سعود سیاست فلسطین را مورد بازنگری قرار دهد تا هم موضوع حل شود، هم ایران نتواند در مساله اول جهان اسلام نقش آفرینی کند.
این تغییر سیاست در مصاحبه‌ی بی سابقه‌ی ولیعهد جوان سعودی با نشریه ی آتلانتیک در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷ اعلام شد:« اسرائیلی‌ها حق دارند در سرزمین خود در صلح و آرامش زندگی کنند. فلسطینیان و اسرائیلیان حق داشتن کشورهای خود را دارند…اسرائیل نسبت به اندازه سرزمین خود اقتصادی بسیار بزرگ و رو به رشد دارد و البته اگر صلح برقرار شود، بین اسرائیل و شورای همکاری زمینه‌های متعددی برای همکاری مشترک وجود خواهد داشت.»
دیدار محرمانه محمد بن سلمان با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در قصر پادشان اردن در تیرماه ۱۳۹۷ گام اجرایی مهمی در راستای سیاست جدید سعودی ها در پرونده فلسطین بود. دیداری که با حضور جَرِد کوشنر داماد ترامپ و مسئول پرونده معامله قرن صورت گرفت.

نامعامله‌ی سوخته‌ی قرن
عادی سازی رابطه با اسراییل چه از سوی حاکمان آل سعود خودخواسته باشد چه با فشار ایالات متحده، کارت آخر سعودی‌ها در پرونده ی فلسطین است. عربستان که در پس ۴ دهه حمایت و پشتیبانی از بنیادگرایان مذهبی در سراسر جهان و قریب به یک دهه سیاست خارجی تهاجمی ناکام در جهان اسلام و به خاک و خون کشیدن مردم سوریه، یمن و حالا لیبی و سودان، داعیه رهبری جهان عربش نیزهم به چالش کشیده شده و مورد بی اعتنایی بسیاری از اعراب از جمله قطر قرار گرفته؛ حالا چشم به نتایج دلالی «صفقه القرن» دوخته است.
این بار نیز مشخص است سعودی ها، نمی خواهند اصل داستان را قبول کنند، چرا که «معامله‌ی قرن» به مطالبات فلسطینی ها پاسخ نمی دهد و منافع اسراییل را تامین می کند. «صفقه القرن» چه به سرانجام برسد و چه ناکام بماند، کارت سعودی بازی و اعتبارشان خرج شده و برچسب خیانت به هفتمین پادشاه سعودی ملک سلمان بن عبدالعزیز چسبیده است.
همه چیز از فردای جنگ یوم کیپور شروع شد؛ زمانی که تحریم نفتی حامیان اسراییل در جنگ پایان یافت، آمریکا به نقطه ضعفش پی برد و توانست درپس مذاکرات محرمانه، به یک معامله شیرین برسد:
امنیت آمریکایی در برابر نفت سعودی!

*On Saudi Arabia: هزار توی سعودی: روایتی از جامعه و حکومت عربستان سعودی، نشر اسم

رویکرد لبنانی؛ تجربه یمنی

{انتشار: روزنامه اعتماد، ۲۹ اردیبهشت۱۳۹۸ / بازنشر: خبرآنلاین / عصرایران} «رزمنده حزب‌الله، پرچم‌شان را در پایگاه اسراییل در جنوب لبنان به اهتزاز درآورد، سلام نظامی داد و فریاد زد: ‌الله‌اکبر! لبیک یا نصرالله!» پخش این فیلم و عملیات‌های بعدی از تلویزیون المنار به ویژه فیلم عملیات طلوسه که سربازان اسراییلی به اسارت درآمدند، مرحله جدیدی از استراتژی نظامی حزب‌الله بود: مدیریت افکار عمومی!

از میانه دهه ۱۹۹۰ تا فرار ارتش اسراییل و آزادی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ در بیشتر عملیات‌های حزب‌الله از جمله حداثا، طلوسه، بئر کلاب و… پخش فیلم عملیات‌ها علاوه بر تقویت روحیه مردم و رزمندگان لبنانی در تضعیف روحیه سربازان اسراییلی و گسترش ترس و ناامیدی در میان جامعه اسراییل نقش موثری ایفا کرد.

مشهور است آن زمان سیدحسن نصرالله، دبیرکل جوان حزب‌الله لبنان گفته بود:«عملیات بدون تصویربرداری و مستندسازی نباید انجام شود. این یکی از رموز برتری ما در جنگ علیه اشغالگران صهیونیست است.»

از ابتدای تجاوز سعودی به یمن در ۶ فروردین ۱۳۹۴ با عنوان «توفان قاطعیت» یمنی‌ها با بهره‌گیری از تجربه حزب‌الله به تصویربرداری گسترده عملیات‌ها و ضربات نظامی به کاروان ائتلاف سعودی پرداختند. علاوه بر شبکه‌های مختلف تلویزیونی، در اینترنت و یوتیوب فیلم‌های متعددی از حملات و شبیخون‌های زمینی و موشکی نیروهای یمن علیه متجاوزین سعودی منتشر شده است. هر چند به دلیل اینکه عملیات‌ها در خاک یمن یا خط مرزی انجام می‌شد، چندان در میان افکار عمومی ائتلاف سعودی و حامیانش برجسته نشد.

صبح ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۷ فروند پهپاد با ورود به عمق ۱۲۰۰ کیلومتری شبه جزیره عربستان به تاسیسات نفتی آرامکو، ایستگاه‌های انتقال نفت در الدوادمی و عفیف حمله کردند. حمله‌ای موفق که البته بی‌سابقه نبود؛ چراکه پیش‌تر آنها به تاسیسات نفتی در ریاض و… هم حمله پهپادی کرده بودند و در یک رکوردزدنی مسافت به تازگی بندر ینبُع در ساحل دریای سرخ را با موفقیت زیر حمله پهبادی برده بودند.

اما حمله پهپادی ۲۴ اردیبهشت یمن علاوه بر بازگشت موفقیت‌آمیز ۷ پهپاد و گذر بی‌دردسر از میان سامانه‌های راداری- پدافندی تاد و پاتریوت سعودی، یک ویژگی بسیار مهم داشت: این عملیات توسط پهپادهای دیگر تصویربرداری و مستندسازی شد و همزمان با انتشار خبر حمله برای نخستین بار تصاویر هوایی از حمله منتشر شد.

تصاویری که آشکارا به وحشت سعودی‌ها و اماراتی‌ها دامن زد:«رویترز خسارت‌های وارده بر بورس عربستان پس از عملیات را ۱۰ میلیارد دلار دانست که موجب شد، عربستان سعودی نزدیک به ۲ درصد از ارزش کل بازار بورس جهانی مربوط به سهام شرکت آرامکو را از دست بدهد که این میزان حدود ۵۲۰ میلیارد دلار است. CNBC نیز خسارت‌های بورس عربستان در دو روز بعد از حمله را ۲۱ میلیارد دلار اعلام کرد.»

اگر در دهه ۹۰ حزب‌الله لبنان با انتشار فیلم عملیات‌های خود از تلویزیون المنار توانست، جو روانی حاکم بر اسراییل را بر هم بزند و به روند آزادسازی جنوب لبنان و آزادی اسرا سرعت ببخشد؛ در عصر اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون‌های ماهواره‌ای، سعودی نمی‌تواند با فیلترینگ و سانسور رسانه‌های جهانی، جلوی انتشار اخبار را بگیرد و روشن است، تداوم انتشار ویدیویی حمله‌های پهپادی و موشکی رزمندگان یمنی در داخل مرزهای سعودی، پیامدهای ویران‌کننده‌ای بر فرآیند سانسور اخبار در سعودی می‌گذارد.

به نظر می‌رسد، حمله ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ نقطه عطفی است که می‌توان آن را نشانه‌ای از تغییر استراتژی یمنی‌ها در تنوع عملیات هوایی و اثرگذاری بر افکار عمومی ائتلاف سعودی- اماراتی دانست. تغییر استراتژی که با ترس و وحشت بازارهای مالی و افکار عمومی سعودی و امارات و حامیان «توفان قاطعیت» همراه است.

ناکام‌ترین کشور سال ۲۰۱۳ خاورمیانه

سید صادق حسینی، منتشر شده در خبرآنلاین: در پایان سال ۲۰۱۳ میلادی در کنار فهرست ترین های سال خیلی ها می خواهند به دانند ناکام ترین کشور خاورمیانه در معادله قدرت منطقه ای چه کشوری بوده است؟ برای شناخت این ناکام ترین کشور، بررسی دستاوردهای آن در سیاست خارجی معیار مناسبی است.

آغاز ۲۰۱۴ با بمب گذاری در روسیه، لبنان و عراق و عملیات نظامی علیه گروه های مسلح و القاعده و اقمار آن در عراق و سوریه آغاز شد و چشم انداز محتمل تا حداقل نیمه اول سال نیز تداوم درگیری های نظامی و خشونت های مسلحانه است.
نگاه های نگران از تروریسیم و افراط گرایی در پایان ۲۰۱۳ و آغاز ۲۰۱۴ به یک کشور خیره شده بود؛ کشوری که نام و اثرش در تمام بمب گذاری ها، خشونت ها و درگیری های قومی – مذهبی منطقه دیده می شود: عربستان سعودی!
عربستان سعودی که از ابتدای بحران سوریه درمارس ۲۰۱۱ (اسفند ۱۳۸۹) سیاست حذف دولت قانونی دمشق را دنبال می کرد در سال ۲۰۱۳ بعد از دو سال جنگ بی وقفه و بی نتیجه و در شرایطی که دولت بشار اسد در موقعیت بهتری نسبت به سال اول بحران قرار دارد سعی کرد تجربه چند ساله خود در لبنان را دوباره امتحان کند و بازی را به خارج از مرزهای سوریه بکشاند.
چنین شد که عربستان ناکام در سوریه و نگران از ارتقا روابط ایران و غرب، موج انفجارات تروریستی را به شرق و غرب سوریه کشاند؛ کشورهایی که در جغرافیای قدرت ایران تعریف می شوند: عراق و لبنان.
از سوی دیگر نتیجه نگرفتن عربستان در بحران سوریه و مصر با وجود هزینه های سنگینی که تقریبا در سه سال گذشته پرداخته است ناکامی بزرگ تر دیگری برای سعودی ها در پی داشت. آن ها علاوه بر اعتماد به نفس، اعتبار خودانگارانه ای را که نزد آمریکا، غرب و کشورهای منطقه برای خود متصور بودند از دست دادند.
سعودی ها که حمایت های آشکارشان از ستیزه جویان مسلح در سوریه، رفتارهای شدید ضد حقوق بشری در داخل مرزهایشان و لشکرکشی شان در بحرین علاوه بر این که دستاوردی برای شان نداشته و وجهه شان را در افکار عمومی جهان و به ویژه نزد مردم خاورمیانه بیش از گذشته تخریب کرده است را می توان به عنوان ناکام ترین کشور خاورمیانه در سال ۲۰۱۳ شناخت.
با چنین نگاهی سئوالی که خیلی از ناظران پاسخ مناسبی برایش پیدا نمی کنند این است که راهبرد امنیتی عربستان سعودی که توسط بندر بن سلطان طراحی و اجرا می شود چه دستاوردی غیر از درخشش نام عربستان در صدر فهرست ناقضان حقوق بشر و حامیان گروه های تروریستی و افراط گرای مذهبی داشته است که کماکان تداوم می یابد؟ به دیگر سخن آیا سعودی ها آگاهانه به سوی تشکیل یک «امارات متحده القاعده» گام بر می دارند؟