این یادداشت را برای یکی از روزنامه ها نوشته بودم که دیر شد و به چاپ نرسید: سارا شورد آزاد شد؛ خبری که شنیدنش برای مخاطبان ایرانی عادی شده و بخشی است از از سناریوهای تبلیغاتی که هزینه اش از عزت و حکمت نظام پرداخت می شود و از زمان ورود ملوانان متجاوز انگلیسی به آب های سرزمینی ایران در خاطره جمعی ایرانیان جای خود را پیدا کرده است.
هنگامه ای به پا خواست و موج پیغام ها به حرکت درافتاد و سپس تهدیدها. اما آنچه در پایان برای دستگاه دیپلماسی ایران به دست آمد تبلیغ چند دست کت و شلوار و مانتو و روسری ایرانی دوز بود و بزرگداشت عید پسح!
این بار اما بخت یار جاسوسان یا جاسوس نمایان آمریکایی شده است تا مورد مهرورزی قرار گیرند. سارا شورد ، شِین بائر و جاش فَتال سه جوان کوهنورد آمریکایی که ۸ مرداد ۱۳۸۸ در مرز غربی ایران و در ارتفاعات مشترک با عراق دستگیر شدند بارها از سوی نهادهای امنیتی دولت ایران به ویژه وزیر اطلاعات متهم به جاسوسی شدند و گفته شد اسناد و مدارک معتبر در این خصوص وجود دارد.
این بار نیز نامه ها و پیام های پیدا و پنهان رد و بدل شد و میانجی خارجی وساطتت کرد تا مادر این ۳ جوان به ایران آمدند و چند روزی مهمان هتل استقلال بودند دیداری با فرزندانشان تازه کردند؛ به ناگاه اکنون در حالی که چند روزی به سفر سالانه محمود احمدی نژاد رییس جمهور ایران به اجلاس سازمان ملل مانده است بار دیگر این جاسوسان یا جاسوس نمایان مورد مهرورزی قرار گرفتند.
قرعه سارا شورد از آن دو دیگر بهتر بود که سه شنبه ۲۳ شهریورماه، بدون تودیع وثیقه از سوی آمریکا به دست دادستان تهران آزاد و تحویل سفارت سوئیس شد.
از سوی دیگر یکی از تلخ ترین بخش های این آزاد سازی ها زمانی است که متهمان متجاوزنما و جاسوس نما که مورد مهرورزی ایران قرار گرفته اند، وارد کشور خود می شوند و از رنج های دوران زندان داستان سرایی می کنند.
فی ترنی آن ملوان زن انگلیسی در اولین مصاحبه پس از آزادی ادعا کرد از مرگ و تجاوز در زمان بازداشت خود هراسان بوده است. ایرانیان به من گفته بودند که اگر آنچه را که میخواهند نگویم به هفت سال حبس در ایران به جرم جاسوسی محکوم خواهم شد. ترنی همچنین افزود:«یک روز صبح صدای چوب و اره و میخ را نزدیک سلولم شنیدم و صدای زنی که داشت مرا با متر اندازه میگرفت! متقاعد شدم که آنها در حال ساخت تابوتم هستند. »
رکسانا صابری خبرنگار جاسوس نمایی که به ۸ سال زندان محکوم شده بود نیز بعد از آزادی و در بدو ورود به آمریکا گفت در روزهای اول بازداشت از اول صبح تا دیروقت ۴ مأمور او را بازجویی و تهدید میکردهاند. صابری افزود که در این دوره زیر فشارهای شدید روانی و روحی قرار داشته، ولی مورد شکنجه جسمی قرار نگرفته است. وی روزهای حضور در بند انفرادی را سختترین ایام بازداشت توصیف کرد.
مرور این اتفاقات و حوادث تقریبا مشابه چند سئوال و چالش جدی را به ذهن مخاطب ایرانی متبادر می کند که بالاخره آن ملوانان انگلیسی متجاوز بودند؟ آیا رکسانا صابری جاسوس بود؟ این سه کوهنورد آمریکایی جاسوس هستند؟ یا این که ملوانان، متجاوز نما و ما بقی جاسوس نمایانی بیش نبودند. و آیا اصولا باید با متجاوزان و جاسوسان رفتاری عطوفت آمیز و مهرورزانه داشته باشیم و در مقابل منتقدین خیرخواه داخلی خشن و تند خو؟
بر راستی نقش قوه قضاییه در تدبیر این وقایع تلخ چیست؟ مبنای حبس های طویل المدت برای این متهمان و آزادی های بعد از دادگاه تجدید نظر چیست؟ و چرا قوه قضائیه که مبنایش باید بر اساس حق و عدالت باشد این چنین تحت تاثیر مقامات و فضای سیاسی قرار می گیرد.
حکایت این جاسوس نمایان و آن متجاوز نمایان با عزت و غرور ملی بسیار دردناک شبیه به این حکایت معروف است که از یخ فروشی پرسیدند، فروختی؟ گفت: نخریدند، آب شد و رفت!
دیدگاهها بسته شدهاند.