یکی می شود داوود کریمی که جانش را کف دستش می گذارد و با پهلوی و صدامی می جنگد؛ بعد آن آقایی که حالا مدعی آیت اللهی و درس اخلاق است؛ هرچه از دستش از جفا و ظلم و زندان بر می آید در حق داوود می کند؛ و داوود از جفا و حق اش سخن نمی گوید؛ آن وقت مدیر سیاسی که با آویزان شدن از این و آن و پا گذاشتن بر روی گرده ی مردم بالا رفته؛ در تلویزیون می گوید: رد صلاحیتم توسط شورای نگهبان جفا بود به من! …غرض این که ایران برای ایران ماندنش داوود می خواهد: مخلص و بی ادعا؛ نه طلب کاران دغل بازی که منت کارهای نکرده شان را بر سر ملت و نظام می گذارند. حالا ده سال از سالگرد شهادت حاج داوود کریمی گذشته است و همین اخلاص اش است که بلافاصله وقتی می شنوند از شمال تهران خود را بر مزارش می رسانند و فاتحه می دهند که می فرماید: فِی تَقَلُّبِ الْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ الرِّجَالِ.