جنگ بود؛ روزهای اولش؛ به زحمت خودمان را از دمشق و از راهی که امروز دست داعش است به بیروت و ضاحیه رساندیم؛ فردا صبحش رفتیم یک مدرسه؛ در حیات جلویی پسرها فوتبال بازی می کردند و در حیات پشتی دخترها لی لی؛ وارد طبقات مدرسه شدم؛ عکاسی می کردم؛ وسط جمع بچه ها؛ دخترک ٧ ٨ ساله شیطان و سرزنده که یک هفته ای بود آن کلاس خانه اش شده بود؛ توگردنی انداخته بود که میخ کوبم کرد: عباساه. امشب که شب تاسوعای حضرت عباس ابن علی ابن ابی طالب است؛ یاد آن جنگ و آن مدرسه و آن دختر؛ افتادم.
السلام علیک علی القمر العشیره؛ السلام علی ساقی العطاشی؛ وا عباساه؛