سعودی؛ از جنگ یوم کیپور تا دلالی معامله قرن

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار در روزنامه اعتماد[دوشنبه ۳ تیر ۱۳۹۸ | بازنشر: خبرآنلاین ، خبرگزاری فارس] نوشت: همه چیز از «جنگ یوم کیپور»(مهر ۱۳۵۲/ اکتبر ۱۹۷۳) آغاز شد. جنگی که با هدف بازپس گیری بلندی های جولان و صحرای سینا که در جنگ شش روزه ۱۹۶۷ اشغال شدند به صورت مشترک توسط سوریه و مصر علیه اسراییل طراحی و اجرا شد. در روزهای نخست جنگ، ایالات متحده که از طرح گلدمایر نخست وزیر اسراییل برای استفاده از تسلیحات اتمی در قالب کد «معبد سوم» آگاه شده بود، با اجرای «عملیات نیکل» با طراحی کسینجر وزیر خارجه وقت، تسلیحاتی به ارزش ۸۰۰ میلیون دلار شامل هواپیماهای جنگنده، بمب افکن و ترابری، توپ و سامانه های ضدهوایی، انواع تانک و نفربر و خودرو  با ۵۸۸ سُرتی پرواز در اختیار اسراییل گذاشت. آمریکا همچنین ۹۰هزار تن سوخت ارتش اسراییل را تامین کرد؛ تا جلوی استفاده از بمب اتمی را بگیرد.

با اجرای عملیات نیکل، اعضای عرب اپک با همراهی سوریه و مصر، فروش نفت به کشورهای حامی اسراییل را متوقف کردند. ایالات ‌متحده و هلند به سبب حمایت‌های لجستیکی‌شان زیر فشار این تحریم می رفتند تا اسراییل را مجبور کنند اراضی اشغالی در جنگ ۶ روزه ۱۹۶۷ در سوریه و مصر را آزاد کند. نتیجه این تحریم افزایش بی سابقه قیمت نفت از بشکه ای ۳ به ۱۲ دلار بود.
«جنگ یوم کیپور» اثرات شگرفی بر سیاست و اقتصاد جهان برجای گذاشت. تحریم آمریکا را مجبور به اتخاذ سیاست های صرفه جویانه در انرژی کرد. ساعت تابستانی اعمال شد، ساخت خودروهای بزرگ ممنوع، سهمیه بندی سوخت بر اساس پلاک زوج یا فرد اجرا و محدودیت سرعت ۸۸ کیلومتری در بزرگراه ها اعمال شد.
درعوض اما آمریکا به نقطه ضعفش پی برد، و تلاش کرد ابزار طرف مقابل را بگیرد. بر این اساس در روزهای پایانی حکومت نیکسون مذاکرات محرمانه ای میان بیل سایمون وزیر خزانه داری آمریکا با احمد زکی یمانی وزیر نفت سعودی شکل گرفت. پیشتر اما، کسینجر که برای رفع تحریم نفتی با ملک فیصل پادشاه عربستان  مذاکره می کرد، طرح پیش دستانه «توقیف اموال و دارایی های سعودی ها» را در صورت به نتیجه نرسیدن مذاکرات آماده کرده بود. مشهور است او ملک فیصل را تهدید کرده بود: «هرگونه تحریم نفتی آینده، اشغال آن کشور به دست آمریکا را درپی خواهد داشت»؛ طرحی که شلسینگر وزیر دفاع آن را دنبال می کرد. مذاکرات آمریکا و سعودی در حالی آغاز شد و ادامه یافت که ارزیابی آن روزهای کسینجر از عدم اطمینان آمریکا به حکام سعودی حکایت دارد؛ او در جلسه ای در کاخ سفید با حضور جرالد فورد رییس جمهور و سایمن وزیر خزانه داری، سعودی را چنین توصیف می کند:« سعودی ها! سست‌ترین و ترسوترین طیف در میان اعراب اند.»


تصویری از جنگ یوم کیپور و اسرای اسرائیلی در اختیار سوریه

ماه عسل عربستان سعودی با ایالات متحده در افغانستان
آل سعود بعداز تحریم نفتی «جنگ یوم کیپور» و ترور ملک فصیل(۱۹۷۴) که حامی تحریم بود، سیاست دیگری را دنبال کردند. آن ها با دیدن چراغ سبز آمریکا و آغاز مذاکرات پنهانی، سیاست هم‌گرایی با ایالات متحده را در پیش گرفتند و در مقابل سیاست افزایش بهای نفت ایران ایستادند. ماحصل همراهی آنها با رهبران جدید کاخ سفید تیترهای رسانه های آمریکایی است؛ لس‌آنجلس تایمز نوشت: «عربستان سعودی دیگر بالغ شده و هویت مستقل خود را بازیافته است!» و نیویورک تایمز تاکید کرد:«اکنون در خاورمیانه یک قدرت جدید ظهور کرده است!»
با پیروزی انقلاب اسلامی، چرخش سیاست خارجی ایالات متحده به سمت سعودی شتابی بیشتر از قبل گرفت. سعودی ها که از پیروزی انقلاب اسلامی ایران آشکارا به هراس افتاده بودند، سیاست تقویت افراطیون مذهبی را دنبال کردند. از سوی دیگر تجاوز شوروی به افغانستان در دی ماه ۱۳۵۸، نقطعه عطف بسیار مهمی در نزدیکی آمریکا و سعودی ایجاد کرد. سعودی ها با صرف میلیاردها دلار در طول دهه ۸۰، با ساخت و تجهیز مدارس و مساجد وهابی، شبکه ای از بنیادگرایان افراطی و جهادی را در سراسر جهان تاسیس کردند.
آل سعود با همکاری CIA و سازمان اطلاعات نظامی ارتش پاکستان ISI، با سازماندهی، تامین مالی و لجستیکی، «جهادی ها» را از طریق پاکستان به جنگ با کفار روس فرستادند. اسامه بن لادن و القاعده محصول و نماد همان سیاست تقویت افراطیون وهابی در سراسر جهان است. سیاستی که امروز در قالب داعش و دیگر گروه های تروریستی ادامه دارد.
تجاوز شوروی به افغانستان البته نفع قابل توجهی برای اسراییل داشت، جهان اسلام حالا دیگر یک هدف نداشت. اگر ارتش های عرب در برابر اسراییل چندبار شکست خورده بودند، ارتش شوروی حریف تازه نفسی بود که جهادی ها به جانش افتاده بودند. حالا جهان اسلام ۲ هدف داشت: فلسطین اشغالی و افغانستان اشغالی!
اشغال ۹ ساله افغانستان، به رژیم اسراییل فرصت بازسازی و تقویت قابل توجهی داد و از شدت و اهمیت موضوع فلسطین در سطح جهان و جهان اسلام کاست تا در نهایت بعد از چند دور مذاکره محرمانه میان اسراییل و سازمان آزادی‌بخش فلسطین(ساف) در اسلو پایتخت نروژ، سال ۱۹۹۳ پیمان اسلو در واشنگتن میان رهبر ساف یاسر عرفات با اسحاق رابین نخست وزیر اسراییل و بیل کلینتون رییس جمهور دموکرات آمریکا به امضا رسید.

سیاست عادی سازی رابطه آل سعود با اسراییل
حکام سعودی برای مدیریت و حفظ یکپارچگی مردم، همواره از مذهب استفاده می کنند که یکی از ارزش های اسلامی در آزادی قدس متبلور است و برای سالیان متمادی امامان مسجدالحرام و مسجدالنبی برای آزادی قدس و پیروزی مجاهدین دعا می کردند! اما آن ها بقای خود را به نزدیکی و همراهی با ایالات متحده می دانند.
کارن الیوت هاوس سردبیر WSJ و برنده جایزه پولیتزر در کتاب مهم «*On Saudi Arabia» که سال ۲۰۱۲ آن را منتشر کرده این دوگانگی را چنین توضیح می دهد: «بعداز حملات ۱۱سپتامبر، رژیم سعودی بر سریک دوراهی گیر کرده است. از یک سو برای حفظ اعتبار و حاکمیت خود در داخل باید از بنیادگرایان اسلامی حمایت کنند و از سوی دیگر می بینند چنین حمایتی ممکن است موجب رویگردانی مهمترین پشتیبان خود، ایالات متحده شود. این دوراهی عربستان در مواجه با مسئله فلسطین به خوبی هویدا است. در آنجا دیپلماسی هوشمند ایران در دهه اخیر، تهران و نه ریاض را به قهرمان بلامنازع آرمان های فلسطین تبدیل کرده است.»
از سوی دیگر رهبران سعودی به خوبی می دانند با انجام رفتارهای نمایشی و پرداخت پول نمی توانند خود را به عنوان رهبر جهان اسلام مطرح کنند. یکی از شاهزادگان سعودی موضوع را چنین توصیف می کند:«ایران دارد با کسری از بودجه‌ای ما قبل از ممانعت آمریکا هزینه می کردیم، در سراسر خاورمیانه بیعت مسلمانان را بدست می آورد.»
ترس حکام آل سعود از ایران تاریخی است. آن ها تصور می کنند «ایران می خواهد مکه و مدینه را اشغال کند و یک دولت شیعه تشکیل دهد». مذاکرات هسته ای ایران با قدرت های غربی، به توهم آن ها شدت بخشید، به همین دلیل به اسراییل نزدیک شدند و با همراهی شان، کمپین هایی برای حمله به مذاکرات و دستاوردش، برجام، به راه انداختند.
برتخت نشستن سلمان بن عبدالعزیز و ولایت‌عهدی پسرش محمد، برخلاف سنت رایج آل سعود، از سویی و حضور دنالد ترامپ در کاخ سفید موجب شد، آل سعود سیاست فلسطین را مورد بازنگری قرار دهد تا هم موضوع حل شود، هم ایران نتواند در مساله اول جهان اسلام نقش آفرینی کند.
این تغییر سیاست در مصاحبه‌ی بی سابقه‌ی ولیعهد جوان سعودی با نشریه ی آتلانتیک در ۱۴ فروردین ۱۳۹۷ اعلام شد:« اسرائیلی‌ها حق دارند در سرزمین خود در صلح و آرامش زندگی کنند. فلسطینیان و اسرائیلیان حق داشتن کشورهای خود را دارند…اسرائیل نسبت به اندازه سرزمین خود اقتصادی بسیار بزرگ و رو به رشد دارد و البته اگر صلح برقرار شود، بین اسرائیل و شورای همکاری زمینه‌های متعددی برای همکاری مشترک وجود خواهد داشت.»
دیدار محرمانه محمد بن سلمان با بنیامین نتانیاهو نخست وزیر اسراییل در قصر پادشان اردن در تیرماه ۱۳۹۷ گام اجرایی مهمی در راستای سیاست جدید سعودی ها در پرونده فلسطین بود. دیداری که با حضور جَرِد کوشنر داماد ترامپ و مسئول پرونده معامله قرن صورت گرفت.

نامعامله‌ی سوخته‌ی قرن
عادی سازی رابطه با اسراییل چه از سوی حاکمان آل سعود خودخواسته باشد چه با فشار ایالات متحده، کارت آخر سعودی‌ها در پرونده ی فلسطین است. عربستان که در پس ۴ دهه حمایت و پشتیبانی از بنیادگرایان مذهبی در سراسر جهان و قریب به یک دهه سیاست خارجی تهاجمی ناکام در جهان اسلام و به خاک و خون کشیدن مردم سوریه، یمن و حالا لیبی و سودان، داعیه رهبری جهان عربش نیزهم به چالش کشیده شده و مورد بی اعتنایی بسیاری از اعراب از جمله قطر قرار گرفته؛ حالا چشم به نتایج دلالی «صفقه القرن» دوخته است.
این بار نیز مشخص است سعودی ها، نمی خواهند اصل داستان را قبول کنند، چرا که «معامله‌ی قرن» به مطالبات فلسطینی ها پاسخ نمی دهد و منافع اسراییل را تامین می کند. «صفقه القرن» چه به سرانجام برسد و چه ناکام بماند، کارت سعودی بازی و اعتبارشان خرج شده و برچسب خیانت به هفتمین پادشاه سعودی ملک سلمان بن عبدالعزیز چسبیده است.
همه چیز از فردای جنگ یوم کیپور شروع شد؛ زمانی که تحریم نفتی حامیان اسراییل در جنگ پایان یافت، آمریکا به نقطه ضعفش پی برد و توانست درپس مذاکرات محرمانه، به یک معامله شیرین برسد:
امنیت آمریکایی در برابر نفت سعودی!

*On Saudi Arabia: هزار توی سعودی: روایتی از جامعه و حکومت عربستان سعودی، نشر اسم

السعودیه من المساهمه فی حرب أکتوبر إلى السمسره لصفقه القرن

وکاله مهر للأنباء–  سیدصادق حسینی: بعد اندلاع الحرب العاشر من رمضان ( حرک أکتوبر) التی خاضتها سوریا ومصر ضد الکیان الصهیونی قامت الدول العربیه العضو فی منظمه الأوبک بوقف تصدیر البترول الى الدول الداعمه لإسرائیل الأمر الذی وضع الدول الغربیه تحت ضغوط کبیره.

حرب أکتوبر هی الحرب التی دارت بین بعض الدول العربیه مع الکیان الصهیونی، وقد شنتها بالتحدید کل من سوریا و مِصر على إسرائیل عام ۱۹۷۳، حیثُ بدأت الحرب یوم السبت فی تاریخ السادس من تشرین الأول من العام المذکور، والذی یُصادف الیوم العاشر من شهر رمضان، حیث بدأت بهجوم مُفاجئ من قبل الجیش السوری والمصری على القوات الإسرائیلیه المتواجده فی صحراء سیناء، وهضبه الجولان، وتُعرف هذه الحرب بحرب أکتوبر، أو حرب تشرین التحریریه، أما إسرائیل فتُسمیها بحرب یوم الغُفران.

عقب بدء الهجوم حققت القوات المسلحه المصریه والسوریه أهدافها من شن الحرب على إسرائیل، وکانت هناک إنجازات ملموسه فی الأیام الأولى للمعارک، فعبرت القوات المصریه قناه السویس بنجاح وحطمت حصون خط بارلیف وتوغلت ۲۰ کم شرقاً داخل سیناء، فیما تمکنت القوات السوریه من الدخول إلى عمق هضبه الجولانوصولاً إلى سهل الحوله وبحیره طبریا.

مع اندلاع حرب اکتوبر، توقف أعضاء أوبک العرب ، دعما لسوریا ومصر ، عن بیع النفط لإسرائیل. وأحدث ذلک ضغطا على الولایات المتحده وهولندا ، لاجبارها عن حث  إسرائیل على لمغادره الأراضی المحتله فی حرب الأیام السته عام ۱۹۶۷ فی سوریا ومصر. کانت نتیجه المقاطعه ارتفاعًا غیر مسبوق فی أسعار النفط من ۳ دولارات إلى ۱۲ دولارًا.

کان لحرب العاشر من رمضان تأثیر کبیر على السیاسه والاقتصاد العالمیین. أجبرت المقاطعه أمریکا على تبنی سیاسات لتوفیر الطاقه فی مجال الطاقه. وتم تطبیقها وقت الصیف ، وتم تطبیق حصه الوقود على أساس رخصه الزوج أو الشخص ، والحد الأقصى للسرعه ۸۸ کیلومترًا على الطرق السریعه.

 

وعقب ذلک ، رأت الولایات المتحده ضعفها ، وحاولت استخدام أداه الطرف الآخر. وفقًا لذلک ، خلال الأیام الأخیره لحکومه نیکسون ، تم تشکیل محادثات سریه بین وزیر الخزانه بیل سیمان ووزیر النفط السعودی أحمد زکی یمانی. فی وقت سابق ، کان کیسنجر ، الذی تفاوض على فرض حظر سعودی على النفط مع العاهل السعودی الملک فیصل ، قد أعد خطه وقائیه “للاستیلاء على الأصول السعودیه” إذا لم تنجح المفاوضات. من المعروف أنه هدد الملک فیصل: “أی حظر نفط مستقبلی سیأخذ الاحتلال الأمریکی لتلک البلاد” ، وهی خطه اتبعها وزیر الدفاع شالسینجر. بدأت المحادثات بین الولایات المتحده والمملکه العربیه السعودیه فی حین أن تقییم تلک الأیام من کیسنجر کان مؤشرا على عدم الیقین الأمریکی للحکام السعودیین ؛ ووصف المملکه العربیه السعودیه فی اجتماع البیت الأبیض مع الرئیس جیرالد فورد ووزیر الخزانه سایمان. السعودیون! الطیف الأضعف والأکثر رعبا بین العرب “.

شهر العسل بین السعودیه و الولایات المتحده الأمریکیه

بعد انتهاء  “حرب أکتوبر ” و “مقتل الملک فیصل” (۱۹۷۴) ، الذی رعى المقاطعه. رأى آل سعود سیاسه التقارب مع الولایات المتحده ، ورؤیه الضوء الأخضر للولایات المتحده وبدایه المحادثات السریه ، وعارضوا سیاسه ارتفاع أسعار النفط فی إیران. عناوین الصحف الأمریکیه هی مرافقتهم مع القاده الجدد للبیت الأبیض: “لقد نشأت المملکه العربیه السعودیه وأصبحت دوله مستقله!” وأکدت صحیفه نیویورک تایمز: “لقد ظهرت الآن قوه جدیده فی الشرق الأوسط! ”

أرسل آل سعود ، بمساعده وکاله الاستخبارات المرکزیه الأمریکیه ووکاله الاستخبارات العسکریه التابعه لوکاله الاستخبارات الباکستانیه ، من خلال التنظیم والتمویل واللوجستیات ، “جهادیین” عبر باکستان لمحاربه “الکفار الروس”. أسامه بن لادن والقاعده هی نتاج نفس السیاسه مثل تقویه المتطرفین الوهابیین فی جمیع أنحاء العالم. السیاسه التی تستمر الیوم فی إطار داعش والجماعات الإرهابیه الأخرى.

السعودیون یقتربون من إسرائیل خوفا من إیران

وفی الآونه الأخیره راح الزعماء السعودیون الجدد بالتقارب ومحاوله تطبیع العلاقات مع الکیان الصهوینی  فقد کشفت صحیفه The Wall Street Journal الأمیرکیه، الثلاثاء ۱۸ دیسمبر/کانون الأول ۲۰۱۸، عن زیاره سریه قام بها اللواء أحمد عسیری، نائب رئیس المخابرات السعودیه، إلى إسرائیل، نیابه عن ولی العهد الأمیر محمد بن سلمان، ودور فعال أیضاً قام به المستشار فی الدیوان الملکی سعود القحطانی من أجل التقارب بین السعودیه وإسرائیل، لکن الأمر تعرّض لضربه قویه عقب مقتل الصحافی جمال خاشقجی.

إن مخاوف الحکام السعودیین من إیران تاریخیه. یعتقدون “إیران ترید احتلال مکه والمدینه وتشکیل دوله شیعیه”. کثفت المحادثات النوویه الإیرانیه مع القوى الغربیه أوهامهم ، لذا اقتربوا من إسرائیل وشنوا ، بدعمهم ، حملات لمهاجمه المحادثات وإنجازاتها.

مقصر رسانه نیست؛ ما جرم نجفی را باور نمی‌‏کنیم!

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار؛ منتشر شده در روزنامه سازندگی ۱۱خرداد ۱۳۹۸: سه‌شنبه و چهارشنبه ۷ و ۸ خرداد ۱۳۹۸، جامعه ایران روزش را با بهت و هیجان آغاز کرد؛ قتل میترا استاد همسر محمدعلی نجفی و قتل امام جمعه کازرون هیجان فراوانی به جامعه وارد کرد اما این قتل همسر نجفی بود که در صدر اخبار روز قرار گرفت و آمار بازدید محتوا در کانال‏ های تلگرامی را با ۴میلیون و ۵۴۰هزار بازدید حدود ۷۰۰هزار بازدید نسبت به روز قبل افزایش داد. بر اساس داده‏ های آزمایشگاه شبکه‏ های اجتماعی دانشگاه تهران، اخبار مربوط به قتل همسر محمدعلی نجفی در تلگرام در روز سه‌شنبه ۷خرداد حداقل بیش از ۲۴ میلیون بازدید داشته و در چهارشنبه ۸ خرداد حداقل ۱۸میلیون بازدید داشته است. (در مجموع حداقل بیش از ۴۲میلیون بازدید در دو روز).

در این میان البته رسانه‏ ها تلاش کردند با بیشترین سرعت اخبار و حاشیه ‏های این اتفاق تلخ را پوشش دهند تا آنجا که خبرنگار صداوسیما به اتاق رئیس آگاهی تهران رفت و تصاویر تسلیم شدن نجفی و تحویل سلاح قتل را پوشش داد که با حاشیه‏ ها و انتقادهای فراوانی همراه شد.

اما تصویر دیگری که واکنش‏ های بسیاری را برانگیخت، ویدئوی گفت‌وگوی محمدعلی نجفی با خبرنگاران در دادسرای جنایی تهران بود که او به بیان جزئیات درگیری منجر به قتل میترا استاد پرداخت. برخی از کاربران که بیشتر گرایش اصلاح‌طلبی دارند، انتشار عکسی را که نجفی روبروی خبرنگاران و در مقابل دوربین‏ های موبایل‌شان به سوالات آنان پاسخ می‏ دهد، منزجرکننده دانستند. اما برخی دیگر واکنش‏ های تند خود نسبت به خبرنگاران را حذف کردند؛ از جمله محمدعلی آهنگران روحانی اینفلوئنسر.

صرف نظر از بررسی ضوابط حقوقی و قضایی نحوه‌ی مصاحبه نجفی که در تخصص نگارنده نیست، آن چه روشن است این است که خبرنگاران، سوالاتی را پرسیدند که افکار عمومی به‌شدت در پی آن بود؛ سوالات اساسی که نحوه وقوع قتل، انگیزه مشاجرات و دعواهای خانوادگی و نحوه‌ی آشنایی با مقتول و خودکشی ناکام نجفی و شنود صحبت‌هایش را طرح می‏ کردند و او با آرامش و هوشمندی پاسخ‏ های دقیقی به آنان داد. به نظر می‏ رسد آنچه باعث این واکنش‏ های منفی شده است، شخصیت قابل‌توجه و مورد احترام محمدعلی نجفی به عنوان یک وزیر موفق و مدیر اجرایی ارشد نظام است.

واقعیت این است ضمیر ناخودآگاه ما، غیرقابل‌تصور بودن ارتکاب جرم توسط آقای نجفی و‏ فراتر از آن، شکست و فرو ریختن ایشان را نمی‏ خواهد بپذیرد. جامعه‏ ای که همواره تا پیش از استعفای به گفته‌ی برخی اجباری نجفی از شهرداری تهران، همواره او را به عنوان مدیری توانمند و عملگرا شناخته است، نمی‏‌تواند به راحتی فرو افتادن او را بپذیرد.

دلیل واکنش‏‌های تند و احساسی علیه رسانه‏ ها و خبرنگاران در پوشش اخبار حضور نجفی در دادسرا را باید در همین «فضا و شخصیت رسانه‌ای» وزیر اسبق علوم و آموزش‌و‌پرورش، معاون ‌پیشین رئیس‏ جمهور و رئیس ‌پیشین سازمان برنامه و میراث‌فرهنگی و شهردار اسبق تهران دانست که نمی‏ گذارد واقعیت تلخ و تکان‌دهنده‌ی ماجرای قتل ناخواسته‌ی میترا استاد پذیرفته شود.

رویکرد لبنانی؛ تجربه یمنی

{انتشار: روزنامه اعتماد، ۲۹ اردیبهشت۱۳۹۸ / بازنشر: خبرآنلاین / عصرایران} «رزمنده حزب‌الله، پرچم‌شان را در پایگاه اسراییل در جنوب لبنان به اهتزاز درآورد، سلام نظامی داد و فریاد زد: ‌الله‌اکبر! لبیک یا نصرالله!» پخش این فیلم و عملیات‌های بعدی از تلویزیون المنار به ویژه فیلم عملیات طلوسه که سربازان اسراییلی به اسارت درآمدند، مرحله جدیدی از استراتژی نظامی حزب‌الله بود: مدیریت افکار عمومی!

از میانه دهه ۱۹۹۰ تا فرار ارتش اسراییل و آزادی جنوب لبنان در سال ۲۰۰۰ در بیشتر عملیات‌های حزب‌الله از جمله حداثا، طلوسه، بئر کلاب و… پخش فیلم عملیات‌ها علاوه بر تقویت روحیه مردم و رزمندگان لبنانی در تضعیف روحیه سربازان اسراییلی و گسترش ترس و ناامیدی در میان جامعه اسراییل نقش موثری ایفا کرد.

مشهور است آن زمان سیدحسن نصرالله، دبیرکل جوان حزب‌الله لبنان گفته بود:«عملیات بدون تصویربرداری و مستندسازی نباید انجام شود. این یکی از رموز برتری ما در جنگ علیه اشغالگران صهیونیست است.»

از ابتدای تجاوز سعودی به یمن در ۶ فروردین ۱۳۹۴ با عنوان «توفان قاطعیت» یمنی‌ها با بهره‌گیری از تجربه حزب‌الله به تصویربرداری گسترده عملیات‌ها و ضربات نظامی به کاروان ائتلاف سعودی پرداختند. علاوه بر شبکه‌های مختلف تلویزیونی، در اینترنت و یوتیوب فیلم‌های متعددی از حملات و شبیخون‌های زمینی و موشکی نیروهای یمن علیه متجاوزین سعودی منتشر شده است. هر چند به دلیل اینکه عملیات‌ها در خاک یمن یا خط مرزی انجام می‌شد، چندان در میان افکار عمومی ائتلاف سعودی و حامیانش برجسته نشد.

صبح ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۷ فروند پهپاد با ورود به عمق ۱۲۰۰ کیلومتری شبه جزیره عربستان به تاسیسات نفتی آرامکو، ایستگاه‌های انتقال نفت در الدوادمی و عفیف حمله کردند. حمله‌ای موفق که البته بی‌سابقه نبود؛ چراکه پیش‌تر آنها به تاسیسات نفتی در ریاض و… هم حمله پهپادی کرده بودند و در یک رکوردزدنی مسافت به تازگی بندر ینبُع در ساحل دریای سرخ را با موفقیت زیر حمله پهبادی برده بودند.

اما حمله پهپادی ۲۴ اردیبهشت یمن علاوه بر بازگشت موفقیت‌آمیز ۷ پهپاد و گذر بی‌دردسر از میان سامانه‌های راداری- پدافندی تاد و پاتریوت سعودی، یک ویژگی بسیار مهم داشت: این عملیات توسط پهپادهای دیگر تصویربرداری و مستندسازی شد و همزمان با انتشار خبر حمله برای نخستین بار تصاویر هوایی از حمله منتشر شد.

تصاویری که آشکارا به وحشت سعودی‌ها و اماراتی‌ها دامن زد:«رویترز خسارت‌های وارده بر بورس عربستان پس از عملیات را ۱۰ میلیارد دلار دانست که موجب شد، عربستان سعودی نزدیک به ۲ درصد از ارزش کل بازار بورس جهانی مربوط به سهام شرکت آرامکو را از دست بدهد که این میزان حدود ۵۲۰ میلیارد دلار است. CNBC نیز خسارت‌های بورس عربستان در دو روز بعد از حمله را ۲۱ میلیارد دلار اعلام کرد.»

اگر در دهه ۹۰ حزب‌الله لبنان با انتشار فیلم عملیات‌های خود از تلویزیون المنار توانست، جو روانی حاکم بر اسراییل را بر هم بزند و به روند آزادسازی جنوب لبنان و آزادی اسرا سرعت ببخشد؛ در عصر اینترنت، شبکه‌های اجتماعی و تلویزیون‌های ماهواره‌ای، سعودی نمی‌تواند با فیلترینگ و سانسور رسانه‌های جهانی، جلوی انتشار اخبار را بگیرد و روشن است، تداوم انتشار ویدیویی حمله‌های پهپادی و موشکی رزمندگان یمنی در داخل مرزهای سعودی، پیامدهای ویران‌کننده‌ای بر فرآیند سانسور اخبار در سعودی می‌گذارد.

به نظر می‌رسد، حمله ۲۴ اردیبهشت ۱۳۹۸ نقطه عطفی است که می‌توان آن را نشانه‌ای از تغییر استراتژی یمنی‌ها در تنوع عملیات هوایی و اثرگذاری بر افکار عمومی ائتلاف سعودی- اماراتی دانست. تغییر استراتژی که با ترس و وحشت بازارهای مالی و افکار عمومی سعودی و امارات و حامیان «توفان قاطعیت» همراه است.

اعتیاد آمریکایی

{انتشار: خبرآنلاین} از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ که به سرنگونی دولت ملی محمد مصدق انجامید و مزه ی کودتا زیر زبان حکم‌رانان کاخ سفید قرار گرفت، سیاست «براندازی از طریق کودتا» و البته ترور رهبران مخالف تا امروز ادامه یافته است.

گواتمالا، شیلی، آرژانتین، اروگوئه از جمله نمونه های موفق کودتا با هدف براندازی و حاکم کردن دولت دست نشانده توسط آمریکا در قرن گذشته هستند.
چهارشنبه ۲۳ ژانویه ۲۰۱۹ (۳بهمن۱۳۹۷)، «خوان خراردو گوایدو مارکز» عضو حزب اراده ی عمومی ونزوئلا خود را رییس جمهور موقت خواند، بلافاصله آمریکا حمایت خود را از او اعلام کرد و تا امروز تمام قد از این چهره سیاسی حمایت کرده است.

۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۸، فیلمی از گوایدو منتشر شد که از ارتش می خواهد از او حمایت کند و طرفدارانش را به خیابان فرا می خواند. درخواستی که از سوی ارتش چندان به آن توجه نمی شود و کشورها در میابند که کودتای آمریکایی در ونزوئلا شکست خورده است. ترامپ نیز با قبول شکست به دنبال مقصر می گردد و انگشت خود را به سوی نیروهای نظامی کوبایی نشانه می رود؛ که ادعایش بلافاصله توسط ریس جمهور کوبا رد می شود.

کودتای شکست خورده اردیبهشت ۱۳۹۸ ونزوئلا، جنگ عراق و تحریم های ظالمانه ی آمریکا علیه ایران، جدیدترین نمونه هایی است که نشان می دهد، ابزارهای سیاست خارجی آمریکا در ۷۰ سال اخیر همچنان ثابت و بی تغییر مانده اند: «کودتا، حمله ی نظامی و تحریم!» این مثال ها که پیش روی همه ی جهان قراردارد، نشان می دهد ایالات متحده از «پیرسالاری در نظام تصمیم گیری» و «مقاومت در برابر تغییر» در نظام حکمرانیش رنج می برد.

تجربه های تاریخی دخالت آمریکا نشان می دهد، ایالات متحده به ارزیابی میزان اثربخشی سیاست هایش و همچنین تبعات اجرای آن ها در جهان، همچنان بی توجه است. کوبا، ونزوئلا، کره شمالی، سوریه، لیبی، افغانستان و عراق نمونه هایی متنوع از سیاست های تحریم، جنگ و کودتا هستند که آمریکا نتوانسته است به سیاست های اعلامیش برسد؛ اما با استفاده از ویژگی ابرقدرتی اش و البته ظرفیت رسانه های آمریکایی، موضوع را از دید افکار عمومی دور کرده است.

محمدجواد ظریف وزیر امور خارجه تعبیر جالبی از این روحیه آمریکایی ها دارد: «اعتیاد!»

امداد رسانی به کودکان سیل زده؛ کاری که سال‌ها مغفول بود

سیدصادق حسینی، روزنامه نگار[انتشار: روزنامه اعتماد، شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۸]: در سالن مرکز آفرینش های کانون، همه به احترام بهرام شاه محمدلو ایستاده بودند و باهم می خواندند: آقای حکایتی اسم قصه گوی ماست…زیر گنبد کبود شهر خوب قصه هاست…زیر گنبد کبود شهر خوب قصه هاست… .این فیلم پر بازدیدترین و پرواکنش ترین اتفاق یلدای ۱۳۹۷ بود که شما احتمالا یا آن را دیده اید یا درباره اش شنیده اید؛ اتفاقی که پیامی روشن داشت: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بعد از سال ها سکون و خاموشی و فرهنگ کارمندی! در مسیر تغییر و تحول حرکت می کند.
سیل نوروزی در گلستان، لرستان و خوزستان همه ی دستگاه ها و نیروهای مسلح را مشغول کرد. در شرایطی که همه برای مهار سیل و احداث سیل بند و کانال آب و اسکان سیل زدگان تلاش می کردند، این کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان بود که با درک شرایط و وظایفش، از روزهای نخست سیل گلستان، پیک امید را به گلستان فرستاد تا به کودکان و نوجوانان رسیدگی کند.
در شرایط بحران، کودکان آسیب پذیرترین بخش جامعه هستند. درد و رنج از دست دادن خانواده و دوستان و خانه و کاشانه آن ها را در شوک فرو می برد و اگر به درستی با آن ها ارتباط برقرار نشود، زندگی و آینده ی شان از دست می رود. کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با درک این موقعیت، با راه اندازی نظام داوطلبی در میان سرمایه انسانی اش، از نخستین روزهای سیل در چارچوب امداد فرهنگی، به گلستان رفت و در کمپ ها و روستاها، به اجرای برنامه های فرهنگی ویژه ی کودکان پرداخت؛ اقدامی که نخستین اقدام عملی وزارت آموزش و پرورش و به تعبیری دولت در حوزه ی مهم کودکان و نوجوانان بود. سیدمحمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش در اطلاع رسانی های توییتری خودش دراین باره گفت: «برنامه ویژه مداخله در بحران برای کودکان و نوجوانان که توسط کانون پرورش در تعطیلات شروع شد، بعد از بازگشایی مدارس نیز با جدیت ادامه می‌یابد.»
محمدرضا زمردیان معاون فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان با اشاره به این که امداد فرهنگی کانون اسفند ۱۳۹۷ در میان کودکان استان سیستان و بلوچستان بود و با سیل گلستان به صورت واکنش سریع به آن استان رفت، در حمدیه ی خوزستان و در جمع امدادگران گفت: کانون توانست در شرایط بحران به مسئولیت های خود در مقابل خانواده ها و به خصوص کودکان به خوبی عمل کند. تجربه امداد فرهنگی کانون نشان داد در چنین شرایطی می توانیم واکنش سریع نشان دهیم و برای انجام خدمات به کودکان آسیب دیده وارد عمل شویم. کانون تا زمانی که وضعیت زندگی در مناطق سیل زده به حالت عادی برگردد در کنار کودکان و نوجوانان است و به آنها امید می دهد.
امید محدث مدیرکل جوانان وزارت ورزش و جوانان نیز در نشستی می گفت: در جلسه ستاد بحران خوزستان تمرکز اکثر دستگاه ها بر نحوه و چگونگی اسکان مردم سیل‌زده بود. تنها سمن های جوانان و مدیرکانون پرورش فکری استان بر مساله سلامت روان کودکان و بانوان تاکید داشتند و برنامه ارئه دادند. برگزاری نمایش های عروسکی و کلاس های آموزشی کارگاهی و تجهیز کمپ ها به نمایشگر برای پخش برنامه های ویژه کودکان و … از جمله این برنامه ها بود.
ایران، مانند هر کشور دیگری با بحران های طبیعی روبروست؛ پیشتر زلزله بود و حالا سیل و آب گرفتگی هم اضافه شده. کودکان همواره بیشترین آسیب را در این حوادث می بینند و از سوی دیگر تعامل با کودکان آسیب دیده، دانش، بینش، تخصص ها و رویه هایی نیاز دارد که اگر به آن ها توجه نشود، ای بسا آسیب ها را بیشتر می کند. در چنین وضعیتی راه اندازی «امداد فرهنگی» کانون به عنوان نهاد تخصصی حوزه ی کودک، اقدامی ارزنده است که حتما با تقویت و با بررسی تجربیات فاز نخست، روز به روز باید بهتر و حرفه‌ای‌تر شود.

در جنگ ۳۳ روزه ی لبنان(۲۰۰۶/ ۱۳۸۵)، من جز نخستین عکاسان و خبرنگاران ایرانی بودم که به بیروت رسیدم. در کمپ ها و مدارسی که شیعیان جنوب لبنان درآن اسکان داشتند، حزب الله تیمی را از مربیان کار با کودک، مربیان بازی و ورزش و مربی نمایش خانگی در هر کمپ داشت. بیشتر این داوطلبین که از میان دانشجویان و معلمان جوان بودند رابطه ی بسیار صمیمانه و پرنشاطی با کودکان داشتند. این خدمت سازمان یافته و نظام مند در ایران مغفول بود و به صورت نسبتا خودجوش توسط امدادگران هلال احمر یا معلمان و مربیان کانون پرورش و یا داوطلبان NGO ها انجام می شد. باید تلاش کرد، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از دستگاه های امداد رسان در بحران ها شناخته شود و خدمات تخصصی و علمی اش را به کودکان ارایه کند؛ کودکانی که امید آینده ایران‌مان هستند.

تداوم راهبرد «بی ثباتی» آمریکا با تروریستی نامیدن سپاه

سیدصادق حسینی، روزنامه‌نگار[منتشر شده در روزنامه شرق، دوشنبه ۲۶فروردین۱۳۹۸، تیتر: نگاهی به ۱۸ سال حضور مستقیم آمریکا در عراق و افغانستان/ رابطه تهران- بغداد زیر سایه اقدام جدید آمریکا] [بازنشر: عصر ایران]: از دوم بهمن ۱۳۹۵ که دونالد ترامپ به‌عنوان چهل‌و‌پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا سوگند یاد کرد، جهان به‌صورت مداوم یک پیام را از رهبر جدید کاخ سفید دریافت کرده است: بی‌ثباتی! بی‌ثباتی‌ای که هم در میان کارگزاران حکومتش با اخراج، برکناری و تغییر مداوم آنها، هم در میان رویکردهای داخلی، هم در عرصه نظامی و هم در سیاست خارجی جنجالی‌اش با خروج از پیمان‌ها و معاهدات بین‌المللی مانند توافق‌نامه پاریس و برجام به چشم می‌خورد.

با چنین مقدمه‌ای، واضح است تروریستی اعلام‌کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چه آن را اقدامی تبلیغاتی برای فضای سیاست داخلی آمریکا و دوپینگ انتخاباتی حزب لیکود اسرائیل بدانیم، چه فرمانی برای افزایش فشار بر جمهوری اسلامی ایران یا هر دو گزاره، بخشی از سیاست کلی «بی‌ثباتی» ترامپ است.

تجربه ۱۸ سال حضور نظامی و مستقیم آمریکا در منطقه که با جنگ در افغانستان و عراق آغاز شد و با حمله در سوریه و حضور غیرمستقیم در لیبی و یمن تداوم یافت، مؤید یک نتیجه روشن است: همان بی‌ثباتی! در سوریه، بعد از آغاز شورش مسلحانه با حمایت قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی بر اساس گزارش سیمور هرش، روزنامه‌نگار برجسته آمریکایی، سیا عملیات تخلیه و انتقال تسلیحات زرادخانه‌های معمر قذافی، دیکتاتور لیبی از مسیر مدیترانه و ترکیه به داخل مرزهای سوریه را دنبال می‌کرد.
آمریکا در مواجهه با داعش با وجود داشتن پیمان نظامی و مسئولیت در برابر دولت عراق، تعلل کرد و شرط گذاشت و بعد که با تأخیر فراوان وارد کارزار شد، سیاست مدیریت و کنترل داعش را در پیش گرفت تا بتواند در بزنگاه از کارت داعش در تغییر موازنه در عراق استفاده کند. در محافل خبری مشهور است سفیر آمریکا در بغداد و فرستاده ویژه ترامپ که آشکارا برای نخست‌وزیری مجدد حیدرالعبادی تلاش می‌کردند، رهبران سیاسی عراقی را با دو کارت، تخریب و افشاگری و تهدید داعش، مجبور به حمایت از العبادی کردند؛ تلاشی که منجر به نخست‌وزیری عادل عبدالمهدی و ریاست‌جمهوری برهم صالح شد.

راهبرد بی‌ثباتی در عراق
۲۰ خرداد ۱۳۹۳ موصل به دست داعش سقوط کرد و ابراهیم عواد ابراهیم علی محمد البدری السامرایی مشهور به ابوبکر البغدادی در خطبه‌ای در مسجد جامع نوری خود را خلیفه خواند.
سقوط موصل و آغاز جنگ، موجی از ترس ، وحشت و بی‌ثباتی را در عراقی که به سمت تکمیل فرایند «دولت – ملت‌سازی» و «ثبات و بازسازی» می‌رفت، ایجاد کرد. حسن دانایی‌فر، سفیر سابق ایران در بغداد در‌این‌باره در نشست سایت دیپلماسی ایرانی گفت: «هنگامی که موصل سقوط کرد، شرایط خاصی بر بغداد حاکم شد. به‌نحوی‌که بیش از ۶۰ درصد مردم بغداد را ترک کرده بودند و افراد بسیار زیادی به کنسولگری‌های ایران برای دریافت اقامت مراجعه می‌کردند. وضعیت روحی و روانی افت کرده بود. بنده ۱۴ دی ۹۲ یعنی چهار روز پس از سقوط فلوجه، در ملاقاتی که با آقای نوری مالکی داشتم، اعلام کردم می‌خواهند آن چیزی را که در سوریه اجرا شد، در عراق نیز اجرا کنند. دقیقا شش ماه قبل از سقوط موصل گفتم که می‌خواهند حلبی در شمال عراق و در موصل ایجاد کنند». داعش در عراق شکست خورد اما ماحصل خلافت داعش برای دولت بغداد، «بی‌ثباتی» بود. داعش، با تحمیل هزینه‌های نظامی و امنیتی و انسانی، این کشور را از مسیر «ثبات و بازسازی» دور کرد. همین بی‌ثباتی در شرایط سیاسی و امنیتی بود که مسعود بارزانی رهبر کردها را برای برگزاری همه‌پرسی استقلال کردستان عراق وسوسه کرد؛ طرحی که البته شکست خورد.

پیام شکست داعش توسط ایران
پیروزی نظامی بر داعش در عراق و سوریه که در نامه ۳۰ آبان ۱۳۹۶ سردار سلیمانی خطاب به مقام معظم رهبری اعلام شد، یک پیام مهم برای منطقه و جهان داشت: ایران توانسته است ثبات و امنیت را در منطقه پر‌آشوب و پر‌رقابت خاورمیانه حاکم کند. در دوران پساداعش، عراق توانست نخستین انتخابات بدون داعش را ۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۷ برگزار و دوباره در مسیر ایجاد ثبات سیاسی، امنیتی و اقتصادی حرکت کند. در سوریه هیئت‌های سیاسی و اقتصادی جهان عرب به دیدار همتایان سوری خود می‌روند. عمر البشیر که این روزها باید او را دیکتاتور مخلوع سودان دانست، با چراغ سبز سعودی‌ها به دیدار اسد رفت و امارات متحده عربی یکی از حامیان گروه‌های مسلح ضددولت بشار اسد، سفارتش را در دمشق بازگشایی کرد. سرلشکر علی مملوک، رئیس دفتر امنیت ملی سوریه به مصر سفر کرد و برخی منابع لبنانی گفته‌اند او به سعودی نیز سفر کرده است. این تغییرات که در سایه پیروزی‌های نظامی شکل گرفت، از نتایج راهبرد «ثبات‌سازی» ایران بود.

نیاز آمریکا به بی‌ثباتی
«این تعیین، بر این حقیقت تأکید می‌کند که اقدامات ایران از پایه و به‌صورت بنیادین با اقدامات دولت‌های دیگر متفاوت است»؛ این بخشی از بیانیه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸ دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور نسبتا جمهوری‌خواه آمریکا است که در آن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران را به‌عنوان سازمانی تروریستی اعلام می‌کند.
روشن است که هدف تروریست‌خواندن سپاه، تحت فشار قراردادن دولت‌های همراه و همکار با ایران است که دولت عراق از جمله آنهاست. ایران روابط راهبردی، سیاسی، امنیتی و اقتصادی سطح بالایی (حدود ۱۲ میلیارد دلار) با عراق دارد. به همین دلیل روی‌کارآمدن دولت همراه با آمریکا برای همکاری در اجرای تحریم‌های ترامپ، برای رهبران کاخ سفید بسیار بااهمیت بود. با ناکام‌ماندن حمایت کارگزاران منطقه‌ای آمریکا در نخست‌وزیری مجدد حیدر العبادی، آنها تلاش می‌کنند با افزایش فشار بر دولت بغداد، آنها را از همراهی با دولت ایران منصرف کنند یا لااقل جلوی افزایش همکاری‌ها را بگیرند. در دیدار تاریخی اسفند ۱۳۹۷، حسن روحانی، رئیس‌جمهور، از عراق که دستاوردهای سیاسی و اقتصادی شایان‌توجهی داشت، دو طرف در‌حالی‌که به‌خوبی می‌دانستند ترامپ به‌زودی سپاه را به‌عنوان سازمانی تروریستی اعلام می‌کند، بر گسترش، تنوع‌بخشی و تعمیق روابط همه‌جانبه تأکید کردند. در بیانیه خبری دیدار تاریخی آیت‌الله‌العظمی سیستانی، مرجع عالی‌قدر تشیع با رئیس‌جمهور نیز همین نکته طلایی آمده است: «آقای سیستانی از هرگونه اقدامی در راستای تقویت روابط عراق با همسایگان خود بر اساس منافع طرفین استقبال نمودند».
آمریکا برای توجیه حضور نظامی، فضاسازی برای سیاست خارجی و افزایش فروش تسلیحاتی‌اش، نیاز به بی‌ثباتی دارد. واضح است تروریستی اعلام‌کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، چه آن را اقدامی تبلیغاتی بدانیم، چه دستوری برای افزایش فشار بر ایران یا هردو گزاره، بخشی از سیاست کلی «بی‌ثباتی» ترامپ است. عراقی‌ها با تجربه ۱۶ساله کار مستقیم با آمریکایی‌ها، ارزیابی دقیقی از توان ایالات متحده دارند؛ به همین دلیل عادل عبدالمهدی، نخست‌وزیر عراق در واکنش به تصمیم جنجالی ترامپ گفت: «این تصمیم می‌تواند تأثیری منفی بر عراق و منطقه داشته باشد».

برخورد با سیف و محافظه‌کاری مدیران دولتی

سیدصادق حسینی| خبرآنلاین: رئیس کل بانک مرکزی چندی قبل گفت: «بنا به پیشنهادی که در شورای هماهنگی قوا طرح و مصوب شد، چک‌های تصمینی، دیگر قابل ظهرنویسی نیست و متقاضی چک حتما باید نام ذی‌نفع گیرنده چک را به همراه شماره ملی او در چک قید کند.»

در نگاه اول، این خبری است عادی از مجموع هزاران خبر دستگاه دیوان‌سالاری ایران، اما با کمی دقت روشن می‌شود که بانک مرکزی برای ابلاغ رویه‌ای در چارچوب فعالیت‌های معمولش، طرح را به «شورای هماهنگی قوا» برده و در آن‌جا تاییدش را گرفته است.

پیش از این، دستورالعمل‌های بانک مرکزی راسا توسط بخش مربوطه در بانک یا نهایتا در شورای پول و اعتبار مصوب می شد. اما این که چرا این بار عبدالناصر همتی رییس جدید بانک مرکزی یک آیین نامه معمولی را به جلسه شورای هماهنگی سران ۳ قوه برده و تایید آن‌ها را گرفته یک دلیل روشن دارد: تجربه سیف!

ولی‌الله سیف در دوره نخست ریاست جمهوری حسن روحانی با هماهنگی تیم اقتصادی دولت، عملکرد قابل توجهی در مهار تورم ۳۸ درصدی، بازگرداندن آرامش به بازار پولی و بانکی و ساماندهی موسسات مالی غیر مجاز داشت. اما این تجربه بعدها تکرار نشد و بعد از بارها استعفا ، زمانی که عملکردش در مدیریت بازار ارز و سکه زیر سوال بود، از ریاست بانک مرکزی کنار رفت و جای خود را به همتی داد. دلیل این استعفا می‌تواند ناهمانگی با تیم اقتصادی دولت در دوره دوم باشد.

همتی، رییس جدید بانک مرکزی که تجربه تحقیق از ولی الله سیف و در نهایت حکم انفصال از خدمت او توسط دیوان محاسبات و بازداشت احمد عراقچی معاون ارزی بانک پیش رویش بود، واقع‌بینی پیشه کرد و تصمیمات محافظه‌کارانه را سرلوحه خود قرار داد و برای تغییر روال‌های معمولی مانند تغییر آیین‌نامه ظهرنویسی چک‌های بانکی، دست به دامان سران قوا می‌شود که در فردای بازخواست، امضای روسای قوا را گواه بیاورد!

این که مسئولین کشور بابت تصمیم‌های اشتباه‌شان بازخواست شوند، رویه‌ای بسیار مبارک است که باید نهادینه شود، اما در نمونه مورد بحث، این که بدون توجه به ساختار تصمیم‌سازی اقتصادی کشور مانند شورای پول و اعتبار، شورای اقتصاد و… تنها سیف مسئول و نقش اول نابسامانی‌های بازار ارز و سکه دانسته شود، نتیجه‌اش این می‌شود که رییس کل بعدی بانک مرکزی و در نگاهی کلان‌تر، مدیران ارشد کشور خود را بدون پشتیبان ببیند و برای اتخاذ معمولی‌ترین تصمیمات، دست به دامان مقامات بالاتر و شوراها شوند تا مسئولیت به تنهایی متوجه آنان نشود.

العبادی؛ قربانی تحریم‌های ایران

سیدصادق حسینی|روزنامه شرق|بازنشر: خبرآنلاین|عصر ایران|رویداد۲۴|  دوشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۷| ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ دونالد ترامپ رییس جمهور ایالات متحده بعد از مدت ها حمله مداوم به برجام، رسما از آن خارج شد و با استفاده از تجربه ی نظام سنگین تحریم های باراک اوباما، ستاد تحریم ایران را با محوریت وزارت خارجه دوباره فعال کرد. برایان هوک که از دوره ریاست جمهوری جورج بوش پسر به عنوان دستیار وزیر امور خارجه آمریکا شناخته می شود، نقش هماهنگی تحریم ها را میان وزارت خزانه داری، وزارت خارجه و کاخ سفید بر عهده گرفت.

کاخ سفید که می دانست برخلاف دوره قبلی تحریم ها، با وجود برجام که از حمایت روسیه و چین و اتحادیه اروپا برخوردار است نمی تواند علیه ایران اجماع ایجاد کند، نگاهی به همسایگان ایران داشت، تا با افزایش فشار بر آن ها، مانع همکاری شان با ایران شود. با چنین سیاستی، کارگزاران منطقه ای کاخ سفید تلاش کردند تا حیدرالعبادی نخست وزیر پیشین را که برای پیروزی فهرستش در انتخابات ۲۰۱۸ پارلمان عراق کار می‌کرد، در سمتش ابقا کنند. حیدرالعبادی نیز برای اعلام همراهی‌اش، ۱۶ مرداد ۱۳۹۷ در جریان یک نشست خبری گفت: «عراق ناگزیر از رعایت و اعمال تصمیمات واشنگتن است و دولت عراق در حال حاضر تصمیم گرفته تا برای حفظ منافع خود از تحریم های آمریکا تبعیت کند.» این اظهارات البته با واکنش های زیادی در عراق و ایران روبه‌رو شد. اظهاراتی که عبادی هزینه اش را با از دست دادن کرسی نخست وزیری پرداخت کرد.

اهمیت عراق برای آمریکا در دوره تحریم

از میان همسایگان، به دلایل تاریخی و فرهنگی، ایران گسترده ترین رابطه را با عراق دارد و با سرنگونی رژیم صدام در سال ۱۳۸۲ دولت های عراق رابطه ی نزدیکی با ایران داشتند. ایران علاوه بر این که نخستین کشوری بود که خطر ظهور داعش در عراق را به مقامات بغداد هشدار داد، پیش از سایرین نیز در دفاع از عراقی‌ها (کرد و عرب) پیشگام بود. از سوی دیگر نیروهای مردمی عراق همراه با رزمندگان افغانستانی و پاکستانی در کنار نیروهای حزب الله و بسیج مردمی سوریه با هماهنگی فرماندهان ایرانی در سوریه علیه داعش و گروه های تکفیری مبارزه می کنند.

علاوه بر روابط سیاسی نزدیک ایران، عراق پس از چین دومین مقصد صادراتی ایران است. بر اساس آمار گمرک در نیمه نخست ۱۳۹۷، ایرانیان از لحاظ وزنی ۴۵.۳۲ درصد و از لحاظ ارزشی ۴۴.۵۸ درصد بیش از سال ۹۶ به عراق کالا صادر کردند که ارزش آن به ۴.۵ میلیارد دلار رسیده است. همچنین ایران برای عراقی‌ها، نخستین مقصد سفر است و در ۷ ماهه امسال حدود ۲میلیون عراقی برای زیارت، گردشگری و درمان به ایران آمده‌اند که از این جهت هم درآمد قابل توجهی نصیب ما می شود. این دلایل برای آمریکا کافی بود تا در آستانه دور جدید تحریم ها، تلاش کند دولتی را در عراق روی کار بیاورد که آشکارا از ایران دور باشد؛ هم در بعد سیاسی و امنیتی و هم در بعد اقتصادی.

ترامپ با گماردن مجدد رابرت مک گور به عنوان فرستاده ویژه از مدت ها پیش از انتخابات اردیبهشت ۱۳۹۷ پارلمان عراق و در فرایند دولت سازی، تلاش کرد سیاست «دولت دور از ایران» را اجرایی کند. مک گورک به همراه داگلاس آلن سیلمان سفیر آمریکا در بغداد در این مدت با تمامی گروه های عراقی اعم از سنی، شیعه و کرد ملاقات کرد و آن ها را به حمایت از نخست وزیری مجدد حیدر العبادی فراخواندند و هر جا لازم بود از تماس های تلفنی و حمایت های پمپئو وزیر خارجه آمریکا استفاده کردند. آن‌ها با دنبال کردن دوگانه سازی کاذب «آن هایی که نزدیک جمهوری اسلامی ایران هستند و مستقلین» عراقی ها را تهدید به افشای پرونده هایشان کردند و سپس، تهدید داعش را پیش کشیدند.

«غالب الشابندر» سیاستمدار و تحلیلگر مشهور عراقی در این باره در گفت و گو با شبکه سعودی الحدث تاکید کرد: «مک گورک از طریق پیام های شفاهی و مکتوب به بسیاری از سیاستمداران و نمایندگان منتخب در پارلمان جدید، به آنها وعده داده یا آنها را تهدید کرده است که اگر از نخست وزیری دوباره العبادی حمایت نکنند، واشنگتن با آنها از جمله از طریق بازگرداندن داعش به‌شدت برخورد خواهد کرد.»

حازم الباوی تحلیلگر عراقی نیز تحرکات فرستاده ترامپ در تعیین نخست وزیر را «بی سابقه» خواند و «شیخ قیس الخزعلی» دبیرکل «عصائب اهل الحق» نیز گفت: «آمریکا به شکل علنی در تشکیل دولت در عراق مداخله می‌کند تا در برخی موارد شخصیت‌های مدنظر خود را تحمیل کند.»

ناکامان عراق

با وجود رایزنی ها، وعده ها و تهدیدهای چند ماهه فرستاده ویژه و سفیر ایالات متحده در بغداد، در نهایت اما دولت جدید عراق با ریاست جمهوری برهم صالح سیاست مدار نوگرای کرد و نخست وزیری عادل عبدالمهدی کهنه کار، شکل گرفت. آن ها برای تشکیل دولتی هماهنگ با کاخ سفید در بغداد حساب ویژه ای باز کرده بودند تا در پرتوی آن، فشار تحریم را بر ایران بیشتر کنند و مانع نزدیکی بغداد با تهران شوند.

برهم صالح که با غلبه بر چنین فشارها و مخالفت هایی بر کرسی ریاست جمهوری نشست در نخستین سفر رسمی اش به عنوان رییس جمهور عراق در نشست خبری مشترک با حسن روحانی رییس جمهور پیامی را به واشنگتن ارسال کرد که معنی اش همراهی بیشتر با ایران بود. او با چهره ای خندان به حسن روحانی نگاه کرد و گفت: «امروز پیامی روشن از بغداد آورده‌ام: در عراق اهمیت روابط با جمهوری اسلامی ایران را درک می‌کنیم.» او در دیدار با رهبر انقلاب نیز مجددا تاکید کرد: « من با یک پیام صریح و آشکار به تهران آمده‌ام، عوامل و عناصر پیونددهنده‌ی دو ملت ایران و عراق، ریشه در تاریخ دارد و غیر قابل تغییر است.»

عادل عبدالمهدی نخست وزیر عراق نیز ۲ هفته بعد از آغاز تحریم های آمریکا در ۱۳ آبان ۱۳۹۷ با تاکید بر این که «به طرف آمریکایی گفتیم به ما دستور ندهید»، موضع دولت جدید عراق را چنین توصیف کرد: «در برنامه و شیوه وزارتی تاکید کردیم بخشی از نظام تحریم‌ها نیستیم. این که آمریکا تحریم‌هایی را علیه کشور و اشخاصی تحمیل کرده، به خودش مربوط است و سیاست خود آمریکاست این، تصمیم عراق نیست، حتی این تصمیم(آمریکا)، تصمیم بین‌المللی هم نیست. تحریم‌ها مبتنی بر منشور و قطعنامه‌های سازمان ملل نیست که عراق بخواهد به آن پایبند باشد، ما بخشی از نظام تحریم‌ها نیستیم، ما همچنین بخشی از هیچ تجاوزی علیه هیچ کشوری نیستیم. ما توانستیم این مسئله را به طرف آمریکایی و تمام طرف‌ها تفهیم کنیم.»

عملگرایی ایرانی

نگاهی به رویدادهای چندماه اخیر روشن می سازد آمریکا که به دنبال روی کار آوردن یک دولت هماهنگ با واشنگتن و همراه با نظام تحریم ها در بغداد بود، نتوانست به هدفش برسد. حیدر العبادی نخست وزیر پیشین عراق در گفت و گوی جدیدش با تلویزیون الشرقیه گفته که ایران در نخست‌وزیر نشدن من در دور دوم نقش داشت. او بر اهمیت «دولت همراه در بغداد» برای واشنگتن تایید کرده و دلیل دوباره نخست وزیر نشدنش را «پایبندی اش به تحریم های آمریکا علیه ایران» می‌داند.
از ۱۸ اردیبهشت که ترامپ از برجام خارج شد ۶ ماه و از آغاز تحریم ها در ۱۳ آبان بیش از ۱ ماه می گذرد، ایران تاکنون توانسته اجماعی بین المللی علیه خروج آمریکا از برجام شکل دهد، نوسان نرخ دلار را مهار کند و شیب نزولی به آن دهد، با فشارهای دیپلماتیک و رایزنی های گسترده فروش نفت اش را فعلا حفظ و خریداران عمده نفت را از تحریم آمریکا معاف کند و اروپا را مجبور به ارایه مکانیسم جدید اقتصادی (SPV) کند و از سوی دیگر با تقویت مناسبات اقتصادی با همسایگان صادراتش را افزایش دهد.

برجام با کدام نگاه

سیدصادق حسینی- روزنامه نگار؛ روزنامه اعتماد؛ چهارشنبه ۱۴ آذر ۱۳۹۷ | بازنشر: خبرآنلاین؛ عصرایران: محمود بهمنی رییس کل بانک مرکزی در دولت محمود احمدی نژاد و عضو فعلی کمیسیون اقتصادی مجلس در گفت و گو با خبرگزاری مهر گفت: «اروپایی‌ها وابستگی تجاری شدیدی به آمریکا دارند، به گونه‌ای که سال گذشته بیش از ۱۲۶۰ میلیارد دلار رابطه تجاری با آمریکا داشتند و دور از باور است که آن را رها کنند و ۲۰ میلیارد دلار رابطه اقتصادی با ما را در نظر گیرند!»
این نگاه، رویکرد بیشتر منتقدین و مخالفان برجام است؛ همان هایی که پیش از اجرای برجام نشست های «ما دلواپسیم» برگزار کردند و بعد از اجرای برجام هم برای شکستش روزشماری کردند و حالا با خروج آمریکا و اروپایی شدن برجام می گویند: اقتصاد آمریکا در برابر اقتصاد ایران!
مخالفین برجام معتقدند به دلیل حجم مبادلات اقتصادی اروپا با آمریکا در مقایسه با مبادلات اروپا با ایران، برجام شانسی برای بقا ندارد. جالب است که این نگاه و خط رسانه ای که ناامیدی و نگرانی جامعه را در پی دارد، در رسانه ها و برنامه های تلویزیونی یک جریان داخلی و رسانه های بیگانه مانند BBCفارسی و … به صورت هماهنگ دنبال می شود و خروجی هایشان، پر است از مصاحبه با تحلیلگرانی که این رویکرد را دنبال می کنند.

برجام سیاسی؛ برجام اقتصادی
واقعیت این است اروپا که روابط اقتصادی دیرینه ای با ایران دارد، از ظرفیت و توان اقتصادی کشورمان آگاه بود و رویکرد اقتصادی منطقا اولویت اول و اصلی آن ها برای مذاکره در پرونده هسته ای نبود. اروپا به دنبال سیاست چندجانبه گرایی و ایفای نقش در حل مسایل مهم جهانی بود و می توان گفت «برجام تنها دستاورد سیاسی مهم اتحادیه اروپا» در مدیریت پرونده های بین المللی بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی است.
سیدحسین موسویان تحلیلگر ارشد سیاست خارجی می گوید: «برجام مهم‌ترین دستاورد اتحادیه اروپا در حل یک بحران سیاسی-امنیتی بین‌المللی است. اروپا نگران باز شدن مجدد پرونده بحران هسته ایران و احتمال جنگی جدید در خاورمیانه است که آثار شوم آن گریبانگیر اروپا شود. برای اروپا اول ابعاد سیاسی-امنیتی برجام اولویت دارد، بعد مسایل اقتصادی.»
علیرضا اکبری تحلیلگر مسایل راهبردی و معاون پیشین وزارت دفاع در دوره اصلاحات نیز تاکید دارد: «اهمیت برجام برای اتحادیه اروپایی، اصولا امنیتی و استراتژیک است. عامل اقتصاد، می تواند حداکثر آخرین و در پایین‌ترین رده اهمیت برای اروپا محسوب شود، زیرا اروپا در حال عبور از یک وضعیت خطیر تاریخی است. مسائل اقتصادی، برای اتحادیه بسیار مهم است، اما، این تمام واقعیت نیست.»
اکبری معتقد است:« آمار مبادلات اروپا و آمریکا به هر ناظر آگاهی می گوید که مساله برجام و ایران، برای اروپا، حتما مساله اقتصادی نیست. آنچه برای اتحادیه اروپایی از اهمیت بیشتری برخوردار است، مساله «ثبات و پایداری» است. همچنین سه جریان پر شدت امنیتی نیز بر حساسیت شرایط استراتژیک اتحادیه افزوده است. یکی، شکاف بین آتلانتیکی ناشی از یک‌جانبه گرایی و سیاست خارجی تهاجمی آمریکا، دوم، تمایلات توسعه طلبانه تدریجی روسیه هم در حوزه اوراسیا و هم در خاورمیانه و سوم، مساله احتمال جنگ گسترده تر در خاورمیانه که این مساله، نقش ایران را برای اتحادیه در بستر امنیت بین المللی به شدت پر رنگ و پر اهمیت می کند.»

دستاورد فنی برجام
قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت پس از ۱۲ سال گفتگو با قدرت های جهانی درباره فعالیت‌های هسته‌ای ایران، ۲۹ تیرماه ۱۳۹۴ با ۱۵ رای موافق اعضای صادر شد و بر اساس آن هر ۶ قطع‌نامه تحریمی قبلی که در رابطه با موضوع هسته‌ای علیه کشورمان صادر شده بود، پایان یافت.
در گام بعدی در راستای اجرای برجام، سه شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴ شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی، در جلسه ای فوق العاده به قطعنامه پیشنهادی گروه ۱+۵، درباره بسته شدن پرونده «ابعاد نظامی احتمالی» برنامه هسته ای ایران (PMD) به اتفاق آرا رای داد و تمام دستورکارهای مربوط به مسایل گذشته پرونده هسته ای کشورمان که بر مبنای آن ادعاها، تحریم های شورای امنیت شکل گرفته بود، بسته شد. در این قطعنامه برای اولین بار با لحنی مثبت در مورد همکاری ایران به منظور حل و فصل موضوعات هسته‌ای صحبت شده است، و هیچ نکته یا عبارت‌ منفی در آن وجود ندارد.
بسته شدن PMD یکی از مهمترین دستاوردهای برجامی ایران است. ترامپ رییس جمهور آمریکا که پیش و پس از آغاز ریاست جمهوری اش همواره بر به ضرر ایالات متحده بودن برجام تاکید داشت و به دنبال خارج شدن از آن بود؛ به دلیل مختومه شدن PMD نتوانست پرونده ی هسته ای ایران را مجددا باز کند.
اما در روزهایی که فضای سیاسی کشور متاثر از آغاز تحریم های آمریکا، خروج یک جانبه کاخ سفید از برجام و نوسانات نرخ دلار است، گروه هایی نمی خواهند به این دستاورد مهم فنی برجام اشاره کنند.

تحلیل تک بعدی و انحراف افکار عمومی
تحلیل تک بعدی مسایل همواره یکی از چالش های اصلی در مواجهه با آن‌ها است و برجام نیز از آن بی گزند نمانده. همان طور که بارها توسط مقامات ایرانی و جهانی تاکید شده، برجام سندی است با رویکردهای فنی، سیاسی، راهبردی – امنیتی و اقتصادی و تقلیل آن به یک وجه از اساس اشتباه و مغرضانه است. بیان کاریکاتوریزه، برجام گمراهی و انحراف افکار عمومی را در پی دارد و روشن است به سود چه گروه هایی است.