سعید اله بداشتی و سایر بازداشت‌شدگان جماران را آزاد کنید

رییس ستاد جوانان حسن روحانی بازداشت شد
رییس ستاد جوانان حسن روحانی بازداشت شد

در پی بازداشت سعید اله بداشتی دبیر سازمان جوانان مجمع نیروهای خط امام این سازمان اطلاعیه بدین شرح منتشر کرد.
بسم الله الرحمن الرحیم
بیانیه سازمان جوانان و دانشجویان مجمع نیروهای خط امام (ره)
در رابطه با دستگیری آقای سعید اله بداشتی
متاسفانه در جریان مراسم قانونی و رسمی برگزار شده در شنبه گذشته(۱۱خرداد)۱۳۹۲، آقای اله بداشتی رئیس ستاد جوانان آقای دکتر روحانی ، به دلایل اعلام نشده ای دستگیر و روانه زندان شده اند.

این مساله فراتر از ماهیت حقوقی نحوه برخورد با یک تجمع قانونی در حسینیه جماران و در آستانه برگزاری مراسم رحلت پیر فرزانه جماران، در تضاد با برگزاری انتخاباتی آزاد و پرشور بوده و بدون شک تقویت کننده سوژه های منفی و خبرپراکنی های رسانه های تحریم کننده انتخابات در روزهای آتی خواهد شد که ماموریتی بجز افشاندن گردِ نفاق و القاء شائبه دخالتهای امنیتی در انتخابات پیش روی را ندارند.
سازمان جوانان و دانشجویان مجمع نیروهای خط امام (ره) بدون اعلام رسمی طرفداری از یک کاندیدای مشخص در این رابطه ضمن اعلام برائت از هرگونه تندروی داخلی و خارجی که در جهت مایوس سازی مردم برای شرکت در انتخابات است، از کلیه دلسوزان این انقلاب که در نهادهای امنیتی، قضایی و انتظامی فعالیت دارند درخواست می نماید در راستای جلوگیری از توقیف پروژه تندروی و دلسرد سازی مردم از انتخابات، به آزادی فوری آقای اله بداشتی و سایر زندانیان حادثه حسینیه جماران، در اسرع وقت اقدام ورزیده و زمینه حضور پرشور مردم در انتخابات و رفع موانع خلق حماسه سیاسی اعلام شده را فراهم سازند.
بدون شک مسیر مردم سالاری دینی در کشور به دلیل فشارهای خارجی و تندروی های غیر مدبرانه داخلی در تنگنای سختی قرار گرفته است و جز با حضور همه اقشار و دیدگاه های سیاسی در انتخابات، مسیر مدنی و قانونی دیگری پدیدار نمی باشد.
لذا بر اساس تجربه تاریخی به نظر می رسد اعتدال و میانه روی و تلاش برای اصلاحات فرهنگی – سیاسی به شیوه ای قانونی و مدنی تنها راه تعالی و عبور از این تنگنا بوده که سابقه تندروی های گذشته در برخی موارد، کارنامه ای سیاه برای افراد و گروه ها در ادوار گذشته به ارمغان آورده است.

در این رابطه از کلیه جوانان عزیر و دوستدار امام و انقلاب دعوت می شود بدون توجه به غوغاسالاری بیگانگان و تندروان داخلی، به مسیر آرام و صبر و استقامت دینی و ملی خود امتداد بخشند که خداوند با صابران است.

انه ولی التوفیق
۱۳ خرداد ۱۳۹۲

واکنش های طنازانه به مناظره جدی تلویزیون

صادق حسینی {عصرخبر | بازنشر: تابناک، الف، قدس آنلاین، آینده آنلاین }: «صدا و سیما: کاندیداهای محترم تا ساعت ۲۳ فردا شب فرصت دارند کاردستی های خود را تحویل دهند!؛ مراحل بعدی مناظره: ۱.ده اختلاف بین دو عکس ۲.مسابقه ماست خوری ۳.جرات و حقیقت ۴.جمله سازی ۵. رنگ آمیزی نقاشی ۶.پالام پولوم پیلیش سیاسی ۷. موزیک میزارن میچرخن دور صندلی ها و بعد قطع موسیقی میشینن؛ قراره پول تبلیغات وسط مناظره بین ۸ نامزد تقسیم بشه; به هرکدومشون هم مصرف رایگان یکسال کرم حلزون می دن» این ها واکنشی های مردمی است به مناظره ای که رسانه ملی مجری و برگزار کننده آن بود.

 چهار سال پس از آن مناظرات تلخی که نقش تلویزیون در آن چیز جز «کورنومتر» نبود و به سرانجامی بسیار ناگوار انجامید، بعد از ظهر جمعه ۱۰ خرداد۱۳۹۲ مردم شاهد مناظره ای بودند که نقش تلویزیون در آن از «کورنومتر» صرف فراتر رفته بود و شانی برای خود قایل شده بود که شاید تنه به شورای نگهبان می زد.

مجموعه مدعی زیر نظر عزت الله ضرغامی سعی کرد با مجموعه ای از سئوالات تشریحی و تستی ۸ نامزد را به مردم بشناساند فارغ از این که این نحوه برخورد نه تنها در شان نامزدان منصب ریاست جمهوری نیست بلکه اهانتی است آشکار به شعور چند میلیون مخاطب.

واکنش های مردم که در پیامک ها، کامنت ها و فضای مجازی منتشر شده، موید این است که بخش اول مناظره فارغ از هیجان وکشش لازم بود و بخش دوم نیز همان طور که اعتراض نامزدها را در پی داشت، شایسته مقام ریاست جمهوری نبود. واکنش ها نشان می دهد که مناظرات تلویزیون در راه تحقق حماسه سیاسی حرکت نمی کند.

واکاوی واکنش های مردم تصویر روشنی از عملکرد تلویزیون ارایه می کند.

ادامه خواندن “واکنش های طنازانه به مناظره جدی تلویزیون”

معرفی گزینه های ریاست اقلیم کردستان عراق/ آیا بارزانی به دموکراسی پایبند می ماند؟

  مسعود بارزانیصادق حسینی{خبرآنلاین، بازنشر: عصر ایران، عصر خبر، فارس، آینده آنلاین}:دموکراسی و مردم سالاری از جمله تجربیات جدید مردم عراق است. عراقی ها ثابت کرده اند حتی در سخت ترین شرایط امنیتی حاضرند برای «رای» دادن و «انتخاب» کردن به پای صندوق ها بروند حتی اگر کشته شوند. این یک سوی قاعده دموکراسی، سوی دیگرش نقش حاکمان است. آیا صاحبان قدرت نیز پایبند به اصول دموکراسی هستند؟ آیا مسعود بارزانی رییس کنونی اقلیم می پذیرد بعد از ۸ سال، صندلی ریاست را به دیگری بسپارد؟

زنگ آغاز انتخابات کردستان عراق
مقداد شریفی، مسئول نهاد انتخاباتی کمیسیون مستقل انتخابات عراق اعلام کرد: «مهلت ثبت نام نامزدهای ریاست اقلیم و پارلمان اقلیم کردستان عراق از ۲۳ می تا ۴ ژوئن۲۰۱۳(۲ تا ۱۴ خرداد۱۳۹۲) است» و مسعود بارزانی رییس اقلیم کردستان عراق نیز روز ۳۰ شهریور را به عنوان زمان برگزاری انتخابات ریاست اقلیم و پارلمان کردستان عراق، تعیین کرد.
این خبر زنگ آغاز رقابت سیاسی برای کسب کرسی های مجلس محلی و از آن مهم تر ریاست اقلیم کردستان عراق است.
در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۳ کردستان عراق، اتحادیه میهنی به رهبری جلال طالبانی، حزب دموکرات (پارتی) به رهبری مسعود بارزانی، حزب گوران به رهبری نوشیران مصطفی، حزب سوسیالیست به رهبری محمد حاج محمود و جماعت اسلامی و دیگر اقلیت ها برای تصاحب بیش از ۱۱۱ صندلی به رقابت می پردازند.

انتخابات ریاست اقلیم: سودای بقا
ریاست اقلیم کردستان عراق را می توان یکی از مهم ترین پرونده های سیاسی عراق در سال ۲۰۱۳ دانست. به گفته ناظران سیاسی مسعود بارزانی با استفاده از حضور ۸ ساله خود در این منصب علاوه بر بهره مندی از جایگاه سیاسی و اقتصادی، سعی کرد خود را به عنوان یک بازیگر محلی مطرح کند.
سیاست دوری از ایران، تقویت ارتباط با ترکیه و بهره گیری از برگ ترکی علیه دولت مرکزی در بغداد، تلاش برای مدیریت کردها در بحران سوریه، تقویت ارتباطات امنیتی با اسراییل، زنده نگه داشتن پرونده کرکوک و بحث فروش نفت بدون نظارت دولت مرکزی از جمله راهبردهای مسعود بارزانی برای ایفای نقش بازیگری محلی بوده است.

نوشیروان مصطفی امین و جلال طالبانی
نوشیروان مصطفی امین و جلال طالبانی

کارنامه مسعود بارزانی نشان می دهد او به دنبال ماندن در پست ریاست اقلیم کردستان عراق است . اگر او در انتخابات سال ۲۰۰۹ با ائتلاف با اتحادیه میهنی توانست به سختی منصب ریاست اقلیم را از آن خود کند، این بار تلاش کرده با تغییر قانون اساسی کردستان عراق راه را برای حضور سه باره و شاید مادام العمر خود بر کرسی ریاست اقلیم مهیا کند.

همان طور که مسرور فرزند او ومسئول دستگاه امنیتی حزب دموکرات کردستان عراق در نشست اربیل اعلام کرد: «راهکارهای قانونی برای نوشتن قانون اساسی تمام شده است و فقط این باقی مانده است که این قانون به رفراندوم گذاشته شود.»

نوشیروان مصطفی امین
نوشیروان مصطفی سیاست مدار کهنه کار و میانه روی امروز و فرمانده موفق دیروز از جمله شخصیت های بارز اتحادیه میهنی کردستان بود که چند سالی است در قامت یک اپوزوسیون قوی ظاهر شده است.
نوشیروان مصطفی با جدا شدن از اتحادیه میهنی (یکه تی) و تاسیس حزب گوران (تغییر) در سال ۲۰۰۶ توانست با حضوری شوکه کننده در انتخابات سال ۲۰۰۹، ۲۴درصد آرا و ۲۵ کرسی از مجمموع ۱۱۱ صندلی پارلمان کردستان عراق را از آن خود کند.
او که به شدت اهل مطالعه و مباحث اندیشه ای است عمیقا خود را مدافع آزادی و دمکراسی می داند و برای مقابله با فساد و قبیله‌گرایی حزب گوران را تاسیس کرده است.
نوشیروان مصطفی از گزینه های مطرح برای سومین دوره انتخابات ریاست اقلیم کردستان عراق است.

عادل مراد
عادل مرادسیاستمدار میانه رو با گرایشات سویالیستی، از اعضای موسس و ارشد حزب اتحادیه میهنی و از شخصیت های برجسته سیاسی کردستان که سفیری عراق در رومانی را در کارنامه دارد.
او که پیش از پیروزی انقلاب اسلامی رابط کردها با اعراب در مصر بود * در سال ۱۳۵۷با سفر به پاریس به دیدار امام خمینی رفت و نامه جلال طالبانی را به ایشان تقدیم کرد و با آغاز جنگ تحمیلی و شدت گرفتن نهضت مسلحانه کردی علیه رژیم بعث، رابط طالبانی با ایران شد.
عادل مراد که در سال ۲۰۰۳ میلادی و جریان سقوط رژیم بعث صدام رابط کردها با آمریکایی ها بود، پیش تر در قامت یک دیپلمات به نمایندگی از جلال طالبانی با بسیاری از چهرهای سیاسی جهان دیدار و گفت و گو کرده است. او تسلط بالایی به زبان های فارسی و عربی دارد و بسیاری از اشعار مولانا، حافظ و سعدی را به عربی ترجمه کرده است.
عادل مراد ۶۴ ساله رئیس کنونی انجمن رهبری اتحادیه میهنی کردستان عراق ،که او را یک سیاست مدار واقع گرا و پراتیک می دانند از جمله چهره های مطرح برای انتخابات ریاست اقلیم و جانشینی رییس جمهور عراق است.

محمد حاجی محمود
محمد حاجی محمود از افراد شناخته شده سیاست معاصر کردستان و دبیرکل حزب سوسیالیست در کردستان عراق است که از وی به عنوان نخستین کسی یاد می شود که در قیام جدید پس از فروپاشی حزب دموکرات کردستان عراق، نخستین گلوله را شلیک کرد.
حاجی محمود که سال ها نماینده پارلمان کردستان عراق بوده است در سال های پس از سقوط صدام (۲۰۰۳) به عنوان یکی ازمحمد حاجی محمود شخصیت های مطرح سیاسی کرد که رابطه بسیار نزدیکی هم با ایران دارد، در عرصه سیاسی عراق نقش آفرینی کرد و خواهان حفظ رابطه مسالمت آمیز کردها با بغداد بوده است.
او در ششمین کنگره‎ی حزب سوسیالیست کردستان که در اربیل در تاریخ اردیبهشت ۱۳۹۰ برگزار شد، مجدداً به عنوان دبیر کل انتخاب شد.
رسانه های کردستان به تازگی با انتشار خبر عیادت حاج محمود از طالبانی در آلمان نوشتند: او می خواهد در خود را کاندید ریاست اقلیم کند و به ریاست مادام العمر بارزانی پایان دهد.
محمد حاجی محمود از جمله شخصیت های کردستان است که تا کنون چند جلد از خاطرات خود را منتشر کرده است. او در خاطراتش تلخ ترین روز زندگی اش را روز ۳۱ اوت ۱۹۹۶ می داند که حزب دموکرات کردستان عراق با تانک های رژیم بعث فاجعه انسانی کشتار ۱۱.۰۰۰ کرد را رقم زدند.

با پایان یافتن ثبت نام ها و رویدادهای پس از آن، باید دید چگونه مسعود بارزانی رییس اقلیم و رهبر حزب دموکرات کردستان عراق به قانون اساسی و عنوان حزبش وفادار می ماند.

* بر اساس کتاب خاطرات جلال طالبانی ( پس از ۶۰ سال )

از کندی اینترنت تا تعیین کیفیت فناوری عصر ظهور

عصر خبر{بازنشر: عصر ایران، تابناک، سراج، دی پرس}: تلخ است که مبدع «گوگل ارث اسلامی»! به خود اجازه می دهد در ساحتی سخن براند که اساساً هیچ مدخلیتی در آن ندارد؟ اصولاً وزیری که وظیفه وزارت خانه اش ارایه خدمات ارتباطاتی است و توانایی ارایه سرویس پایدار اینترنت و موبایل را هم ندارد چرا در حوزه مهدویت اظهار نظر می کند؟

روز گذشته محمدحسن نامی وزیر تازه کار مخابرات که چندماهی بیشتر نمی تواند در دولت حضور داشته باشد با تاکید بر اینکه هم اکنون با ارتقای فیبر نوری لایه های مختلف جو برای انتقال دیتای صوتی و تصویری به کار گرفته می شود، گفت: «صدا و تصویر آقا امام زمان از این لایه های جدید و بالاتر از فیبر نوری برای تمام جهانیان ارسال خواهد شد.» البته این اولین بار نیست که مسئولان دولتی از مفاهیم و ارزش های دینی با ادبیاتی تامل برانگیز استفاده می کنند و پیش تر نیز محمود احمدی نژاد رییس دولت دهم در اظهاراتی گفته بود: مستکبران می خواهند امام زمان را ترور کنند!

البته همه شیعیان آرزومندند با ظهور حضرت حجت (عج) حکومت حق در جهان تاسیس شود اما از آن جایی که زمان حضور حضرتش مشخص نیست و همچنین به مصداق «کذب الوقاتون»، بیان کیفیت ارتباط آن حضرت با مردم و تعیین فناوری های آن زمان نشان دهنده نوعی انحراف است.

تلخ است که مبدع «گوگل ارث اسلامی»! به خود اجازه می دهد در ساحتی سخن براند که اساساً هیچ مدخلیتی در آن ندارد؟ اصولاً وزیری که وظیفه وزارت خانه اش ارایه خدمات ارتباطاتی است و توانایی ارایه سرویس پایدار اینترنت و موبایل را هم ندارد چرا در حوزه مهدویت اظهار نظر می کند؟ وزیری که وزارت خانه و شرکت های زیر مجموعه اش در برابر کندی و قطع سرویس اینترنت پاسخ گو نیستند و از بار مسئولیت گریزانند چرا در سخنرانی رسمی در سومین جشنواره ملی ارتباطات و فن آوری اطلاعات و پنجمین همایش ملی روابط عمومی دستگاه های اجرایی سخن از کیفیت ارتباط حضرت حجت با مردم می رانند؟

امید است در گیر و دار تب انتخابات ریاست جمهوری و رد و تایید صلاحیت ها، مراجع دینی و مردم  تذکر و امر به معروف و نهی از منکر فراموش نکنند و تذکرات لازم را به وزیر تازه کار بدهند که در حوزه ای اظهار نظر کند که صلاحیت اش را دارد.

دنیای بی سامان

«دنیای بی سامان» یکی از بهترین کتاب های «امین معلوف» نویسنده لبنانی ساکن فرانسه است که به روانی هرچه بهتر توسط عبدالحسین نیک گوهر از فرانسوی به فارسی ترجمه شده و توسط «نشر نی» در سال ۱۳۹۱ منتشر است. {کتاب های امین معلوف در آمازون}

معلوف که دوران کودکی و جوانی اش را در لبنان سپری کرده و عمیقا با سنت های خاورمیانه ای بزرگ شده با سفر به فرانسه با ارزش های اروپایی نیز آشنا شده است و برداشت ها و جهان بینی واقع گرایانه اش از دنیای امروز را در کتاب «دنیای بی سامان: زمانی که تمدن های مان فرسوده می شوند» بیان کرده است.
معلوف با بیان ویژگی هایی از جهان امروز معتقد است در نظام تک قطبی حاکم شده بعد از سقوط کمونسیم، غرب دیگر به ارزش هایی که در مقابل کمونیستم به آن پایبند بود، وفادار نیست و جهانی سازی فرصتی برای جهانی تقابل هویت های مذهبی و طایفه ای فراهم کرده است. او همچنین از آمریکا به دلیل زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاقی و سیاسی بعد از ۱۱ سپتامبر و جنگ های افغانستان و عراق به شدت انتقاد و پیش بینی می کند ماحصل این سیاست ها که با نام «خاورمیانه بزرگ» یا «خاورمیانه جدید» انجام شده است چیزی جز شکوفایی تروریسم و جنگ در منطقه نیست.
این نویسنده لبنانی در این کتاب همچنین به آسیب شناسی نگاه سیاسیون جهان عرب به غرب نیز پرداخته است.
امین معلوف درباره جهان پیش رو نگرانی های عمیقی دارد:  این نگرانی یک شاگرد مکتب روشنگری است که اکنون دستآوردهایش را در معرض تردید و در برخی از کشورها در معرض نابودی می بیند؛ این نگرانی یک شیفته ی آزادی است که به گسترش آن به سرتاسر کره ی زمین باور داشت و اکنون دنیایی برایش آشکار می شود که آزادی، در آن جایی نخواهد داشت؛ این نگرانی یک هوادار گوناگونی هماهنگ فرهنگ هاست که اکنون مجبور است ناظر اوج گیری بنیادگرایی، خشونت، طرد و ناامیدی باشد؛ و این نگرانی قبل از هر چیز به سادگی، نگرانی یک عاشق زندگی است که نمی خواهد به نابودی ای که در کمین اش است، تمکین کند.

کتاب که با سخن مترجم آغاز می شود ۳ بخش با عناوین «پیروزی های فریبنده،‌ مشروعیت های گمشده و یقین های تخیلی» و یک پی گفتار با عنوان «ماقبل تاریخ خیلی طولانی» و نمایه دارد و در ۲۷۰ صفحه منتشر شده است.

امین معلوف فرزند رشدی معلوف – سیاستمدار و شاعر برجسته دهه شصت – است. پدرش در مجلات الجزیره و صفا کار می‌کرد. امین در لبنان و در دانشگاه فرانسوی سن ژوزف (مدرسه الاباء الیسوعین) تحصیل کرد. کار مطبوعاتی را در ۱۹۷۱ با روزنامه النهار آغاز کرد و تا ۱۹۷۶ به همکاری با این روزنامه ادامه داد. سپس از ۱۹۷۶ تا ۱۹۷۹ در مجله المستقبل قلم زد و در همین سال به پاریس مهاجرت کرد. معلوف پس مدتی کار در سمت سردبیری مجله ژون آفریک روزنامه‌نگاری را رها کرد و خود را وقف رمان‌نویسی نمود.

پیروزی های فریبنده

«امین معلوف» در «دنیای بی سامان» که در سال ۲۰۰۹ نوشته است، با شرح ویژگی های جهان پس از فرو ریختن دیوار برلین و حملات ۱۱ سپتامبر، درگیری و تروریسم طولانی هویتی و مذهبی را در خاورمیانه مانند وقایع دردناک سوریه پیش بینی کرده است.

  • با پایان برخورد میان دو بلوک (شرق و غرب)، از دنیایی که در آن تقسیم بندی اساساً ایدئولوژیک بود و گفت و گو تمامی نداشت، به دنیایی گذر کرده ایم که در آن تقسیم بندی اساساً «هویتی» است و جای کمی برای گفت و گو دارد. هر کس تعلق هایش را به رخ دیگری می کشد، دیگران را تکفیر می کند، خودی ها را بسیج می کند، دشمنانش را شیطانی می نامد، آیا چیز دیگری برای گفتن باقی مانده است؟ رقبای امروز فصل مشترک کمی دارند!
  • از زمان سقوط دیوار برلین، پیوسته در دنیایی زندگی می کنیم که در آن تعلق های هویتی، به ویژه مولفه های دینی اش، تشدید شده اند، دنیایی که هم زیستی میان اجتماعات متفاوت انسانی به سبب آن هر روز دشوارتر می شود؛ و دنیایی که در آن دموکراسی در بازار مزایده های هویتی به حراج گذاشته می شود.
  • نخبگان دنیای عرب –مسلمان نه توسعه اقتصادی کسب خواهند کرد، نه آزادی های مدنی، نه دموکراسی، نه مدرنیته ی اجتماعی، آن چه نصیب شان خواهد شد چیزی جز نوعی استالینیسم ملی گرا نخواهد بود که از همه ی آنچه مایه درخشش رژیم شوری شده بودند بهره ای نداشت؛ (گفتمان بین المللی، سهم بزرگ در شکست دادن نازیسم در جنگ جهانی دوم، و توانایی اش در ساختن ابر قدرتی نظامی)؛ اما در عوض بدترین عیب هایش را بی کم و کاست کپی کرده بود، از جمله انحرافات بیگانه ستیزی، خشونت های پلیسی و مدیریت ناکارامد اقتصادی اش، همچنین مصادره قدرت به نفع یک حزب، یک دار و دسته و یک رهبر. رژیم لائیک صدام حسین از این لحاظ مثال آموزنده ای است.
  • آشکارا در برابر دو تفسیر تاریخ قرار داریم که پیرامون دو ادراک از «دشمن» متبلور شده اند. از نظر بعضی، اسلام قابلیت پذیرفتن ارزش های جهانی تبلیغ شده غرب را دارد؛ از نظر بعضی دیگر، غرب دارای اراده ی استیلای جهانی است که مسلمانان با امکانات محدودی که برایشان مانده است، در برابرش مقاومت خواهند کرد. –عراق هم زمان برای توجیه هر کدام از این تفسیرها کافی است.

    le dérèglement du monde
  • ایراد امروز من به دنیای عرب «فقر اخلاقی» اش است. ایراد من به دنیای غرب «گرایش آن به تبدیل وجدان اخلاقی اش به ابزار سلطه» است…. نتیجه این که غرب بی وقفه اعتبار اخلاقی اش را از دست می دهد و مخالفانش کلاً از اعتبار اخلاقی بی بهره اند.
  • «بیداری اقتصادی» این ملت های بزرگ شرق بی تردید به مثابه نمایان ترین نتیجه ناکامی سوسیالیسم دیوان سالارانه است. اگر از دیدگاه ماجرای انسانی به موضوع نگاه کنیم جای بسی شادمانی است، اما اگر از دیدگاه غرب نگاه کنیم، شادی با نگرانی آمیخته می شود زیرا این ابرقدرت های جدید صنعتی نه تنها شریک های اقتصادی هستند بلکه همچنین رقبای خطرناک و دشمنان بالقوه اند.
  • غرب به ویژه آمریکا درصدد هستند آن چه را که دیگر ممکن نیست با برتری اقتصادی یا با اقتدار اخلاقی حفظ کرد با برتری نظامی حفظ کنند.
  • دنیای غرب کور دلی های تاریخی و کمبودهای اخلاقی خاص خودش را دارد.
  • من بر سر این باور پابرجا مانده ام که تمدن غربی، بیش از هر تمدن دیگری، خلاق ارزش های عام بوده است اما در انتقال نامناسب آن ناتوان بوده است. قصوری که همه انسان ها از آن زیان دیده اند.
  • فرقه گرایی نفی ایده ی شهروندی است و نمی توان بر چنین پایه ای یک نظام سیاسی متمدن بنا کرد.
  • این شیفتگی (بعد از حملات ۱۱ سپتامبر) که با شعارهای پرطنین «خاورمیانه بزرگ»، سپس «خاورمیانه جدید» بازتاب یافته است، زمینه ساز جنگی طولانی خواهد بود.
  • خطای صدساله قدرت های غربی برخلاف تصور قالب این نیست که خواسته اند ارزش های شان را به بقیه دنیا تحمیل کنند، بلکه درست عکس آن است: قدرت های غربی ارزش های شان را در ارتباط شان با ملت های زیر سلطه پیوسته زیر پا گذاشته اند تا وقتی که این معما حل نشود خطر تکرار همان خطاها وجود خواهد داشت.
  • نخستین ارزش «عام گرایی» است، یعنی این که انسان یکی است. گوناگون اما یکی.
  • مصیبت غرب، امروز چون دیروز و طی قرن ها، این است که همواره میان تمایلش به مدنی سازی دنیا و اراده اش برای تسلط بر آن تقسیم شده است.
  • در غرب، بربریت امروز از جنس ناشکیبایی یا جزم اندیشی نیست، بلکه از جنس تکبر و بی اعتنایی به دیگری است. ارتش آمریکا در بین النهرین باستانی همچون یک اسب آبی در مزرعه لاله فرو می غلتد و به نام آزادی، دموکراسی، دفاع مشروع از خود و به نام حقوق بشر خشونت می ورزد، تخریب می کند و آدم می کشد. پس از مدتی پا به جا گذاشتن هفتصد هزار کشته، با یک عذرخواهی توک زبانی به خانه باز می گردد. می خواسته اند با تروریسم مبارزه کنند اما بازار تروریسم هیچ وقت تا به این حد شکوفا نبوده است.

مشروعیت های گمشده

در فصل دوم کتاب، معلوف با تبیین مشروعیت و ذکر مثال هایی از آتاتورک، خاندان پهلوی، جمال عبدالناصر معتقد است قضاوت دولت آمریکا که روی همه دنیا اثر می گذارد به موجب وکالتی نیست که جامعه جهانی به وی واگذار کرده است و بنابراین مشروعیت اش قابل اعتراض است.

امین معلوف: ما بدون قطب نما وارد قرن جدید شده ایم. از همان ماه های نخستین، حوادث نگران کننده ای رخ می دهند که ما را به این فکر می اندازند که دنیا، یک باره، در چندین عرصه با بی سامانی بزرگ روبه رو شده است- بی سامانی فکری، بی سامانی مالی، بی سامانی اقلیمی، بی سامانی ژئوپولیتیک و بی سامانی اخلاقی
  • مشروعیت باعث می شود که ملت ها و افراد بدون فشار زیاد، اقتدار نهادی را که در هیئت انسان ها شخصیت یافته است به پذیرند و آن را حامل ارزش های مشترک بدانند.
  • مشروعیت خواه از آن یک شخص باشد خواه یک سلسله پادشاهی، یک انقلاب یا جنبشی اجتماعی، لحظه ای فرا می رسد که دیگر کارساز نیست. آن وقت است که قدرت جدید جانشین قدرت دیگر ومشروعیت جدید جانشین مشروعیتی می شود که از اعتبار افتاده است.
  • شجاعت ایستادگی در برابر دشمنانی که به شکست ناپذیری شهرت داشتند و همچنین قابلیت پیروز شدن شان در میدان نبرد برای کمال پاشا مشروعیتش را به ارمغان آورد. این افسر سابق که یک شبه پدر ملت (آتاتورک) شده بود از این پس وکالت بلند مدتی داشت تا به میل خود از تو ترکیه و ترک ها را شکل دهد.
  • خاندان پهلوی در ایران برای حفظ قدرت مجبور شد ابتدا با بریتانیایی ها سپس با آمریکا متحد شود یعنی با آن هایی که ملت ایران آنان را چونان دشمنان شکوفایی و کرامت انسانی اش احساس می کرد. در برابر سرمشق آتاتورک، این یک ضد سرمشق است. به کسی که مردم او راحمایت شده ی قدرت های دشمن می شناسند، مشروعیت تعلق نمی گیرد و به هر کاری دست می زنند از نظر مردم بی اعتبار می شود.
  • چه بسیار اصلاحات ناکام شده اند چون امضای یک قدرت مورد تنفر مردم پای آن گذاشته شده بود! برعکس چه بسیار اعمال احمقانه تحسین شده اند چون حامل مهر مشروعیت مبارز بودند. رای دهندگان کم تر به اعتبار محتوای پیشنهاد و بیش تر به اعتبار اعتباری که به شخص پیشنهاد دهند دارند یا ندارند، نظرشان را اعلام می کنند.
  • برای هر جامعه انسانی فقدان مشروعیت صورتی از بی وزنی است که همه رفتارها را از قاعده مندی خارج می کند. وقتی که هیچ اقتدار و شخصیتی نمی تواند از اعتبار اخلاقی واقعی برخوردار باشد، وقتی که انسان ها به این باور می رسند که دنیا جنگلی است که در آن قانون قوی تر حاکم است و هر ضربه ای مجاز است راهی جز انحراف به سوی خشونت مرگبار، استبداد و هرج و مرج باقی نمی ماند.

امین معلوف از آمریکا به دلیل زیرپا گذاشتن ارزش های اخلاقی و سیاسی بعد از ۱۱ سپتامبر و جنگ های افغانستان و عراق به شدت انتقاد و پیش بینی می کند ماحصل این سیاست ها که با نام «خاورمیانه بزرگ» یا «خاورمیانه جدید» انجام شده است چیزی جز شکوفایی تروریسم و جنگ در منطقه نیست.

یقین های تخیلی

در فصل آخر کتاب، نویسنده بر نقش فرهنگ در ساختن جامعه تاکید می کند: قرن بیست و یکم یا با فرهنگ نجات می باید یا غرق خواهد شد.

امین معلوف دنیا را این گونه می بیند: دنیایی که واگرایی وخیم در روابط بین المللی از مشخصات آن است. دنیایی که طعمه ی قبیله گرایی هویتی خودخواهی لعنتی است و دنیایی که در آن مقبولیت اخلاقی کالایی نایاب است؛ دنیایی که در آن بحران های بزرگ عموماً ملت ها، گروه های اجتماعی، شرکت های بزرگ و افراد را به جای ابراز همبستگی یا سخاوتمندی به سوی حفظ منافع خصوصی شان ترغیب می کند.

  • اسلام گرایی سیاسی با برتری یافتن در بطن جامعه های مسلمان و عرب به هزینه ملی گرایی و نیز مارکسیسم، به مغلوب کردن این آموزه ها اکتفا نکرد بلکه سعی کرد آن را با خود همگون و منطبق کند. گویا ترین نمونه آن انقلاب ایران در ۱۹۷۹ است، انقلابی دینی البته اما در عین حال ملی گرا، ضد سلطنت، ضد غربی، ضد اسراییلی و هوادار توده ها مستضعف. سنتزی نیرومند که تاثیری تعیین کننده بر کل دنیای اسلام اعمال خواهد کرد.
  • یک درس بزرگ قرنی که به پایان رسید این است که ایدئولوژی ها می گذرند و ادیان باقی می مانند. وانگهی باورهای شان کم تر از تعلق هایشان اما بر پایه تعلق باورهای شان بازسازی می شوند.
  • آن چه ادیان را بالقوه تخریب ناپذیر می کند آن است که لنگرگاه هویتی پایداری به پیروان عرضه می کند. در مراحل مختلف تاریخ همبستگی های دیگری جدیدتر و متجددتر –طبقه،ملت- به نظر می رسید اعتبار مسلطی دارند. اما این دین است که تاکنون حرف آخر را زده است.
  • دین نشان داده است که به دشواری مستقر می شود، به دشواری مهار می شود و غیر ممکن است آن را ریشه کن کرد. آن هایی که می خواستند آن را به موزه تاریخ بفرستند خودشان خیلی زودتر از وقت به آن جا تبعید شده اند در حالی که دین خودش را شکوفا فاتح و اغلب حتی فراگیر نشان می دهد.
  • هر باور دینی مستعد بی نهایت تفسیر است و این تفسیرها بیش تر به مسیر تاریخی جامعه های انسانی بستگی دارند تا به متون مقدس.
  • یکی از تراژدی های دنیای اسلام تعدی دائمی سیاست به حوزه دین است.
  • از لحظه ای که ملتی تصویر یک برنده را کسب می کند همه آن جه تمدنش را می سازد با نگرشی احترام آمیز مورد توجه تمام دنیا قرار می گیرد.
  • پرسشی که برای جامعه های مسلمانان در این عصر عسرت مطرح است رابطه میان دولت و سیاست نیست بلکه رابطه میان دین و تاریخ، دین و هویت و میان دین و عزت است.
  • یکی از پیامدهای شوم جهانی سازی این است که فرقه گرایی را جهانی کرده است. سقوط ایدئولوژی ها باعث اوج گیری تظاهرات هویتی و هواداران آن شده است و انقلاب اطلاعاتی نیز شبکه روابط محکم و بی واسطه ای را ورای دریاها بیابان ها و ورای همه مرزها ایجاد کرده است.
  • از زمانی که هویت ها بر ایدئولوژی ها غالب آمده اند جامعه های انسانی در برابر حوادث سیاسی برحسب تعلق های دینی شان واکنش نشان می دهند.

پیش از «دنیای بی سامان» دو کتاب دیگر نیز از «امین معلوف» به نام های «هویت های مرگبار» در سال ۱۳۸۹ و «جنگ های صلیبی به روایت اعراب» در سال ۱۳۹۰ توسط استاد عبدالحسین نیک گوهر به فارسی ترجمه شده و نشر نی آن ها را منتشر کرده است.

ظرفیت اجتماعی ورزشی ها افزایش می یابد؟

سید صادق حسینیصادق حسینی، خبرآنلاین {بازنشر: عصر ایران، عصر خبر، مدال نیوز، راه دانشجو ، صراط، سر زندگی} ورزش به عنوان یکی از جذابترین مسایل مورد توجه مردم به ویژه نسل جوان که ۶۰درصد هرم جمعیتی کشور را تشکیل می دهند، همواره در انتخابات ها مورد توجه بوده است به همین دلیل سیاسیون تلاش می کنند تا از چهره های محبوب و مطرح ورزشی برای تبلیغ خود بهره گیرند. اما آیا سهم ورزش از عرصه سیاست، همان ژست ها و کمپین های تبلیغاتی است؟

همین نگاه های تبلیغاتی و ابزاری به چهره های ورزشی بود که نخبگان ورزشی جوان و تحصیل کرده را بر آن داشت تا با حضور در عرصه های اجتماعی و سیاسی، بخشی از مطالبات ورزش را پیگیری کنند. چنین بود که محمود خسروی وفا رییس موفق فدراسیون جانبازان و رسول خادم قهرمان کشتی المپیک با پرچم اصول گرایی وارد شورای شهر دوم (۱۳۸۱-۱۳۸۵) تهران) شدند و پس از آن ها امیررضا خادم در سال ۱۳۸۲ نامزد تهران فهرست اصولگرای آبادگران در انتخابات مجلس هفتم (۱۳۸۲-۱۳۸۶) به عنوان نفر سوم وارد مجلس شد، هر چند که در انتخابات مجلس هشتم شصتم شد. بعد از خادم ها، علیرضا دبیر قهرمان کشتی آزاد المپیک نیز وارد عرصه انتخابات شد و با شگفتی توانست به عنوان نامزد مستقل وارد انتخابات شورای سوم تهران شود. هادی ساعی قهرمان تکواندو المپیک نیز با حضور در میانه فهرست اصلاح طلبان به شورای شهر تهران راه یافت.
با چنین پیشینه ای سئوال جامعه ورزش از نمایندگان ورزشی این است که چقدر توانسته اند پاسخگوی «مطالبات ورزش» باشند؟ آیا ورزشی ها توانسته اند با بهره گیری از مشاورین خود در تصمیم های اساسی نقش آفرین باشند؟ آیا توانسته اند نگاه عمدتاً «حیات خلوتی» سیاسیون مدعی مدیریت و توانمندی را به ورزشی ها تغییر دهند و به عبارت ساده تر توانسته اند نقش «بازیگر» اصلی را در موضوعات بازی کنند یا در بازی سیاسیون حل شده و بی اثر و کم اثر شده اند؟
هم زمانی حضور امیر رضا خادم در مجلس هفتم با المپیک فاجعه بار پکن و تجربه حضور رسول خادم، علیرضا دبیر و هادی ساعی در طولانی ترین شورای شهر تهران( شورای سوم ۱۳۸۶-۱۳۹۲) نشان می دهد که برخی از آن ها توانسته اند با افزایش «ظرفیت اجتماعی» در معادلات و تصمیم گیری ها «نقش آفرین» باشند و برخی دیگر عملکردشان نشان داد «بود و نبودشان» در تصمیم گیری ها محلی از اعراب نداشت و علاوه بر نارضایتی مردم، موجب نارضایتی حامیان سیاسی شان نیز شده اند.
با آغاز مرحله اجرایی دوره چهارم انتخابات شوراهای اسلامی شهر، بسیاری از چهره های ورزشی در تهران و سایر شهرها ثبت نام کردند مدیرانی مانند احمد دنیامالی، سیدامیر حسینی، محمد علی آبادی، کریم صفایی، مجید شایسته و ورزشکارانی مانند آرش میراسماعیلی، حسین رضازاده، دکتر علیرضا دبیر، دکتر رسول خادم، حمید سوریان، هادی ساعی و عباس جدیدی و محمد فنایی (داور فوتبال) از جمله این چهره های ورزشی بودند. حضور ورزشی ها انتقادات فراوان سیاسیون را در پی داشت. سیاسیونی که سند شوراها و نمایندگی ها را در انحصار خود می دانند از حضور چهره های ورزشی و هنری ناخشنود هستند و با طرح ادعای عدم تخصص در حالی که خودِ آن ها نیز تخصص چندانی ندارند تمام تلاش شان را می کنند تا سایرین را کنار بزنند. به هر حال انتخابات شوراها محل رقابت چهره های سیاسی، اجرایی، ورزشی، فرهنگی و هنری است و طبیعی است که هر گروهی سعی در گرفتن رای و بیرون راندن رقبا دارد.
به نظر می رسد جامعه به طور عام و ورزشی ها به صورت خاص به نامزدهای ورزشی ای رای می دهند که نشان داده باشند می توانند با ارتقاء «ظرفیت اجتماعی» و «مشارکت فعال» در همه عرصه ها، حضوری موثر و کارآمد داشته و «مطالبات ورزش» را از مدیران شهری با جدیت بخواهند. نامزدها باید نشان دهند همان طور که در عرصه های ورزشی قهرمان شدند یا قهرمان سازی کردند در عرصه های عمومی نیز حضوری جدی دارند.

از «بگم بگم» سازمان بازرسی تا «جوابیه کنایه آمیز» دولت

صادق حسینی{عصر خبر}: اگر آغاز ثبت نام از کاندیداهای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری مهم ترین خبر هفته جاری است، انتشار «جزییات ماجرای ۴۵۰ میلیون یورویی احداث تالارهای کیش» از سوی سازمان بازرسی کل کشور که توسط مصطفی پورمحمدی کاندیدای اصولگرای انتخابات آتی اداره می شود و پاسخ معاونت اجرایی رییس جمهور به آن نیز از جمله اخبار مهم بود.
صرف از نظر پرداختن به جزییات گزارش سازمان بازرسی یا همان«بگم بگم»پورمحمدی و  «جوابیه کنایه آمیز بقایی» آن طور که ارگان دولت(شبکه ایران) نوشته است، به نظر می رسد سطح دو قوه قضاییه و اجراییه به شدت پایین آمده است و طرفین در حد مسئولین اداره ای در یک شهرستان ۵ هزار نفری از خجالت همدیگر در آمده و موجب توهین نظام شده اند.
به نظر می رسید تهیه و تنظیم کنندگان گزارش سازمان بازسی کل کشور که دولت را خلاف کار می دانند و جوابیه نویسان معاون دولت که رییس سازمان بازرسی را «دارای سوابق درخشان و تجربیات ارزشمند جنابعالی (به ویژه در وزارت اطلاعات)» می دانند هیچ کدام به برداشت مردم از خودشان در جزء و از نظام در کل توجهی ندارند.
بدیهی است روش انتخاباتی که محمود احمدی نژاد از سال ۱۳۸۴ آن را پایه گذاری کرد و در انتخابات ۱۳۸۸ آن را به اوج رساند، مقبول و پسندیده نیست. این روش های ناپسند که واکنش های چندباره و شدید رهبر انقلاب را در پی داشته است متاسفانه با نزدیک شدن به روز انتخابات در حال بروز است و جامعه شاهد آن است که کاندیداهای اصولگرا برای خارج کردن سایرین از میدان از چنین روش های غلطی استفاده می کنند که در شان نظام نیست.

بررسی سبد رأی مشایی ؛ آیا احمدی نژاد ادامه می یابد

 عصرایران؛ سیدصادق حسینی – « اینجانب جنابعالی را انسانی موحد، مؤمن، پاک، صبور و دارای قلب و اندیشه‌ای زلال، عاشق و دلبسته به ارزشهای الهی و آحاد مردم جهان و عمیقاً عارف و متعهد به آرمان مهدوی، حاکمیت جهانی توحید، عدالت، عشق و آزادی و مدیریت مشترک ملت‌ها و فردی شایسته، مدیر، مدبر و امین و از جهات گوناگون توانمند می‌شناسم و آشنایی و همکاری با شما را برای خود هدیه‌ای الهی و افتخاری بزرگ می‌شمارم. »  (متن حکم رییس جمهور به اسفندیار رحیم مشایی، ۱۱ آذر ۱۳۹۱)

این عبارات که برخی آن را به زیارت نامه تشبیه کرده اند توصیف محمود احمدی نژاد است از اسفندیار رحیم مشایی؛ همو که او را رییس دولت سایه خوانده اند و نامزد احتمالی دولت اصولگرا برای یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است.

در حالی که کمتر یک ماه تا آغاز ثبت نام از کاندیداهای ریاست جمهوری باقی مانده است ، در غیاب کاندیدای اصلی اصلاح طبان و در کنار چندین کاندیدای اصولگرای درجه یک و دو، احمدی نژاد ، تمام تلاش خود را می کند تا بلکه بتواند با رئیس جمهور کردن اسفندیار رحیم مشایی ، که شیخ و مراد و راهنمای او به شمار می رود ، حضور خود در پاستور را تضمین کند.

مشایی ، در تحلیل های خوش بینانه ی طرفداران افراطی دولت، “بخت اول” انتخابات است؛ آن ها معتقدند با پروپاگاندایی که فحوایش «مخالفت با» و «انتقاد از» سیاست های نظام است، می توانند مشایی را به عنوان چهره ای منتقد جلوه دهند و مردم نیز به دلیل نارضایتی شدید از وضع موجود حتماً به چنین ناجی «بهاری» ای که داعیه ایران دوستی دارد رای می دهند.

اینان ، “دولت مهرورز” را چون “قدیس پاک”ی جلوه می دهند که «دیگران» نگذاشتند کار کند. اما به راستی «نامزد دولت» شانس رای دارد؟

شبکه رای احمدی نژاد
برای تحلیل این شبکه لازم است نگاهی به فرایند رای سازی برای احمدی نژاد در انتخابات ۱۳۸۴ بیندازیم.
محمود احمدی نژاد با حضور دو ساله خود در شهرداری تهران (از ۱۳اردیبهشت ۱۳۸۲) با استحکام بخشیدن به روابطش با نهادهای انقلاب و جریان های اصیل و تحکیم ارتباطاتش با مداحان، وعاظ، هیات های مذهبی و جوانان بسیجی و البته با بهره گیری از ظرفیت تبلیغاتی صدا وسیما و روزنامه همشهری توانست آرای این شبکه انسانی را از آن خود کند. او حتی توانسته بود جایگاه خود را به عنوان پای ثابت بخشی از«خواب» های شخصیت ها مستحکم کند به طوری که زیاد گفته می شد که فلانی فلان خواب را درباره احمدی نژاد و فضائلش دیده است!

اما محمود احمدی نژاد  از پله های نردبان این شبکه که بالا رفت ، آن را به زیر انداخت و خود را در جمع مستقبلین سفرهای استانی دید. او که دیگر نیازی به حمایت این شبکه رای نمی دید روابطش را با آنان به حداقل رسانید و کار به جایی رسید که در قم مراجع حاضر به پذیرش نشدند و مداحانِ رفیقِ دیروز  به او و یار دیرینه اش تاختند و کارشان به دادگاه و دادگاه کشی رسید!

محمود احمدی نژاد و تیم سیاسی او می دانند که دیگر نمی توانند حمایت این شبکه رای ساز را داشته باشند و از سوی دیگر نیز به خوبی واقف اند که نزد نخبگان جایگاهی ندارند، پس  تلاش شان را برای جذب آرای طبقه متوسط و ساکنان شهرهای کم جمعیت و روستاها متمرکز کرده اند: مستقبلین سفرهای استانی و نویسندگان ثابت نامه های درخواست به رییس جمهور!

 طبقه مستضعف
تیم انتخاباتی احمدی نژاد گمان می کنند با دادن وام های بلاعوض و هدایای نقدی و غیر نقدی می توانند رای این طبقه را از آن خود کنند؛ کاری که البته مجلس جلوی بخشی از آن را گرفت.
با این حال خانواده های پرجمعیتی که پول نقد یارانه ها در کنار قناعت و درآمد ناپایدار کارگری در بخش خدمات، کشاورزی و صنعت، زندگی شان را میسر می سازد اگر خیالشان از قطع نشدن یارانه ها مطمئن شود، رای شان را به شخصیت های مرجع و فضای عمومی جامعه می سپارند که لزوماً کاندیدای مورد حمایت محمود احمدی نژاد نیست.

طبقه متوسط
سوال اساسی که تیم سیاسی دولت باید به آن پاسخ دهند این است که آیا طبقه متوسط که بیشترین رای را دارد و آسیب های زیادی از محمود احمدی نژاد دیده است، به شریک وضع کنونی و یار همیشگی احمدی نژاد رای می دهد؟!

مشاییطبقه متوسطی که بخشی از آن به سبب تصمیم گیری های لحظه ای اقتصادی امنیت شغلی اش را از دست داده و با بیکاری و نداشتن درآمد پایدار دست و پنجه نرم می کند؛ طبقه متوسطی که سیاست های داخلی و خارجی و ادبیات محمود احمدی نژاد را موجب سرافکندگی خود می داند و کسانی که او را عامل حوادث تلخ انتخابات سال ۸۸ می دانند؛ طبقه متوسطی که سیاست های فرهنگی دولت را لیبرالی می داند و از سوی دیگر شاهد دست اندازی دولت به تمام ارکان فرهنگی از جمله خانه سینما است و… حتماً دل خوشی از احمدی نژاد و شرکایش ندارد.

طبقه کارآفرین و فرادست
نوکیسه هایی  که یک شبه با بهره گیری از زدوبند فعالیت اقتصادی راه انداختند، حتماً تلاش می کنند که همین جریان، اداره کشور را در دست خود نگه دارد. کم نیستند افرادی که مانند متهمان اصلی پرونده ۳۰۰۰ میلیاردی ، در دولت مهرورز ، تا هفت پشت شان را بستند و یک شبه راه هزار ساله رفتند و انگیزه زیادی برای دفاع از دولت کنونی و ادامه راه و روش آن دارند.

اما طبقه کارآفرین ایرانی که با سیلاب واردات خانه نشین شده و برای واردات مواد اولیه و ماشین آلات خود مشکل بانکی و ارزی دارد و در چهار گوشه “نظام اداری بیمار تر شده” گرفتارند؛ کارآفرینانی که با سقوط ارزش ریال، مجبورند کالاهای خود را گران تر بفروشند تا بتوانند به همین تولید نیم بند خود ادامه دهند و واهمه کاهش قدرت خرید مردم را دارند؛ و صنعتگرانی که با رقیبان نورچشمی و برخوردار از رانت، رقابتی نابرابر دارند، نیز مشخص است به «هدیه الهی» و نامزد مورد نظر محمود احمدی نژاد عنایتی ندارند. برای آنها ، چنین “بهار”ی ، بهار که نه ، عین خزان است.

عکس مزار حاجی بخشی

«از مخالفت هم نباید بترسیم، تا مخالفت نباشد کار خوب ما معلوم نمی شود. مخالف که اشتباهات ما را گفت، ما را به کارمان بیشتر آشنا می کند. دهان مخالف را که ببندیم خودمان به بیراهه می رویم. خودمان به دیوار می خوریم چرا که کسی نیست که خطرهای بین راه به ما بگوید.»

«دیگر سن و سالی که از من گذشته اگر مسئولان این پیرمرد درد کشیده را قابل بدانند، این ریش سفید جبهه ها را قابل بدانند، می گویم که هوای این مردم را داشته باشند. به خدا قسم این مردم را باید روی سر بگیرند و خاک پای شان را سرمه چشم کنند. از پیغمبر و علی یاد بگیرند که با مردم چگونه بودند. غرور و تکبر آدم را بالا نمی برد، بلکه به زمین می زند. آدم را از مردم دور می کند. باید نسبت به خرج و دخل دولت، به مردم گزارش داد. باید برای خرج کردن پول نفت، به مردم گزارش داد. باید با برنامه پیش رفت… اگر ما مملکت را با برنامه پیش ببریم، همه چیز حساب شده باشد، آن وقت اگر خدا هم کمک کند دیگر نور علی نور است. اما بی برنامه، خدا هم به آدم کمک نمی کند.»

این ها آ خرین جملات کتاب خاطرات حاجی بخشی است: صفحات۱۸۶-۱۸۷.
حاجی ذبیح الله بخشی همان حاجی بخشی، از جمله نوستالژی های دوران ماست: با قامتی رشید، محاسنی سفید، قطار فشنگی بر تن و تفنگی حمایل شده. حاجی بخشی نماد انسان هایی است که با وجود اختلاف سلیقه با هم، در اعتقادشان مخلصانه عمل کردند و دغل کاری نکردند که سید الشهداء فرمود: إنَّ شِیعَتَنا مَن سَلمَت قُلُوبُهُم مٍن کلِّ غَشٍّ وَ غِلٍّ وَ دَغَلٍ. به درستی که شیعیان ما قلبشان از هرناخالصی و حیله و تزویر پاک است.
در ایام نوروز که بهشت زهرای تهران میزبان خیلی ها است، قبور شهداء از جمله شلوغ ترین بخش ها بود و در این میان البته سهم مشهورین از فاتحه و صلوات بیشتر است.

 

واکنش های دیر و بی فایده به رفتارهای اشتباه

جناب آقای شیخ محمد یزدی رییس جامعه مدرسین حوزه علمیه قم واکنش بسیار تندی به پیام تسلیت محمود احمدی نژاد به مناسبت درگذشت هوگو چاوز و رفتارش در کاراکاس نشان داد و گفت: به یقین تعبیر «شهید» خلاف بوده و با فرهنگ اسلامی نمی‌خواند؛ این تعبیر بدون دلیل صورت گرفته و پس از آن هم مسخره بازی‌هایی در مراسم درگذشت انجام شد.
عضو شورای نگهبان و رییس اسبق قوه قضاییه در حالی که درخواست ملاقات نماینده دولت را رد کرد در بخش دیگری از صحبت هایش گفت: من کاری به شرع، حلال و حرام و جایز و غیر جایز بودن آن ندارم که آن فرد پیرزن است؛ این توجیهات را کاری ندارم، اما عزت یک رئیس جمهور را باید حفظ کرد.شما رئیس جمهور یک کشور اسلامی هستید، دست زدن و بغل کردن در یک مراسم رسمی چه معنایی دارد؟ این وضع بسیار بدی است.
چند سال پیش همراه با یکی از دوستان برای یک مصاحبه پیش شیخ مهدی کروبی رفته بودیم. شیخ با همان ادبیات همیشگی اش گله داشت و می گفت این چه وضعی است، رییس دولت در یک سفر خارجی رسمی می گوید آمریکایی ها می خواهند امام زمان (عج) را ترور کنند. این یعنی چه؟ یعنی فردای ظهور حضرت حجت آمریکایی ها آن جا را بمباران اتمی می کنند؟ چرا باید یک نفر، یک مقام مسئول با این ادبیات سخیف در باره مفاهیم، ارزش ها و باورهای شیعی حرف بزند و هیچ یک از آقایان کوچکترین انتقادی را از او نکنند. نباید بیان این حرف ها و این گونه رفتارها در کشور عادی و معمول شود. چرا بزرگان پاسخ این ادعاها و حرف های بی پایه اساس را نمی دهند.
با وجود این که نزدیکی فکری و سیاسی با جناب شیخ مهدی کروبی ندارم اما حرف اش بسیار درست است. همین روحیه نادیده گرفتن است که امروز چنین مشکلات جدی و اساسی را پیش روی زندگی روزمره و توسعه و پیشرفت کشور قرار داده است.
مردم از شیوخ و زعمای دینی انتظار دارند برای اعتقادشان همیشه هوشیار باشند و امر به معروف و نهی از منکر کنند. به عبارت ساده تر کسانی که تنها خود را دارای صلاحیت برای سرنوشت مردم و صالح گزین می دانند نباید توجیه گر اشتباهات نباشند و می بایست از همان اولین خطا جلوی خطاکار را بگیرند که اگر گرفته بودند وضع چنین نبود.
تعجب آور است که جناب آقای شیخ محمد یزدی که عمری را در نظام مسئولیت داشته اند به یک باره و در شش ماه پایانی عمر دولت به «کارهای نامناسب» که « در شأن یک رئیس جمهور کشور اسلامی» نیست توجه نشان داده اند.
امروز که محمود احمدی نژاد سیبل زنده ی انتقادات به حق و به ناحق همه جریان های اصولگراست و ستاره ی بخت اش رو به افول است، مردم واکنش ها و انتقادات به رفتارهای خلاف عرف رسمی اش را چیزی جز «درد وطن» و «درد ملت» می دانند.