نظر امیراسداله عَلَم درباره آیت الله شریعت مداری: برای بهبود رابطه با قم ششصد هزار تومان مساعده خواست

سه شنبه ۱۲/۳/۴۹
امروز هم روز پرکار غریبی بود، از ساعت ۷ برای همین خرید ریپر کمیسیون داشتم. بعد شرفیاب شدم. در این ضمن خبر رسید آیت الله حکیم طباطبایی که مرجع شیعیان در عراق و قسمتی از ایران بود، در گذشته اند. تا ترتیب تلگرافات لازم و کارها را دادم ساعت ۳ بعد از ظهر شد. ده دفعه شاید با شاهنشاه با تلفن بر سر مسائل مختلف که عزاداری باشد یا نباشد، یا شاهنشاه شرکت خواهند فرمود یا نه، صحبت کردم. معمول این است که به هرکس شاهنشاه تلگراف تسلیت بفرمایند، مرجع می شود -کم و بیش- و تقریبا این علامت مرجعیت بعدی است و این یکی از سنت های قشنگ است گرچه مدون نیست، ولی همه می فهمند و مورد علاقه همه است. به هر صورت شاهنشاه فرمودند به حاج سید کاظم شریعت مداری در قم تلگراف کن.
من عرض کردم این شخص مورد اعتماد عامه مردم نیست، فعلا کسی که مورد علاقه و اعتماد مردم است -آیت الله احمد- خوانساری است. بالاخره کسی که مرجع شیعیان می شود یک حقیقتی هم باید در زیر نهفته داشته باشد. چنان که شاهنشاه می دانید همین مراجعی که اخیراً در گذشته اند، مثل آیت الله حاج سید ابوالحسن اصفهانی و مرحوم بروجردی و همین مرحوم حکیم، واقعاً مردمی پرهیزگار بودند. پول برای آن ها در حکم سنگ ریزه بود.
در صورتی که وقتی من نخست وزیر بودم، پس از آن که آخوندها را کوبیدیم(خرداد ۱۳۴۲) و خواستیم بعد دریچه به روی آن ها باز کنیم، همین شریعت مداری از من ششصد هزار تومان مساعده خواست که بعد ببیند چه می تواند بکند.
فرمودند ولی مرد دولتخواه بی اذیتی است. عرض کردم این به جای خود بماند ولی اعتقاد مردم چیز دیگری است. به هر صورت آن قدر اصرار کردم که شاهنشاه اجازه فرمودند به هر دو نفر یعنی هم شریعت مداری و هم به خوانساری تلگراف بشود. بالاخره یک اندازه ای عرض مرا پذیرفتند. شاه وقتی بداند انسان خیرخواهانه عرایضی می کند خواه ناخواه گوش می فرمایند.
یادداشت های امیر اسداله علم، جلد دوم ۱۳۴۹ و ۱۳۵۱

نامه اهالی فرهنگ، قلم و رسانه به رئیس قوه قضائیه درباره وضعیت عبدالله شهبازی

بسمه تعالی
حضرت‌ آیت‌الله آملی لاریجانی
ریاست محترم قوه قضائیه

با سلام و احترام
عبدالله شهبازی، نویسنده، پژوهشگر و مورخ نام‌آشنا و مؤلف آثار گرانسنگی چون «زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران» و «ظهور و سقوط سلطنت پهلوی» قریب به چهار ماه است که با وجود وضع نامساعد جسمی و سابقه بیماری قلبی، در زندان عادل‌آباد شیراز است.

زندانی به واسطه محکومیت در دادگاه تجدید نظر شیراز بخاطر نگارش و انتشار کتاب «زمین و انباشت ثروت: تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز» که هفده ماه نیز به طول خواهد انجامید.

سخن بر سر عادلانه بودن یا نبودن محکومیت آقای شهبازی نیست، که چنین قضاوتی در صلاحیت امضاکنندگان این نامه نیست. سخن در باب رأفت و التفات انسانی و اسلامی است که می‌تواند شامل حال خادمان عرصه فرهنگ و معتقدان آرمان عدالت گردد.

در آستانه بهار تازه، جماعت اهل قلم امضاکننده این نامه، از شما تقاضا دارند به پاس شأن علمی و فرهنگی و خدمات شایان عبدالله شهبازی به فرهنگ معاصر و تاریخ انقلاب، و نیز بخاطر وضع نامساعد جسمی ایشان، تمهیدی بیندیشید تا دوران محکومیت ایشان در خارج از زندان و تحت مراقبت‌های ضروری طی گردد.
این اقدام خیر، نه‌تنها نگرانی‌های خانواده و دوستان آقای شهبازی را برطرف خواهد کرد، که برای سایر اهالی قلم و فرهنگ نیز امید و دلگرمی به ارمغان خواهد آورد.

با تشکر و احترام

عباس احمدی (شاعر)، اسماعیل امینی (شاعر و نویسنده)، رضا برجی (عکاس و مستندساز)، مازیار بیژنی (کاریکاتوریست)، حامد تأملی (نویسنده و طنزپرداز)، محمد جماعت (روزنامه‌نگار)، محمدحسین جعفریان (نویسنده، شاعر و مستندساز)، محمود حبیبی (شاعر)، مصطفی حریری (روزنامه‌نگار و مستندساز)، عباس حسین‌نژاد (شاعر و طنزپرداز)، سیدصادق حسینی (روزنامه‌نگار و وبلاگ‌نویس)، مهدی خرم‌دل (روزنامه‌نگار)، علی داوودی (شاعر)، روح‌الله رجایی (روزنامه‌نگار)، محمد رمضانی فرخانی (شاعر و روزنامه‌نگار)، رضا زاده‌محمدی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، محمدرضا زائری (نویسنده و روزنامه‌نگار)، ابوالفضل زرویی نصرآباد (نویسنده، شاعر و طنزپرداز)، نعمت‌الله سعیدی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، عباس سلیمی نمین (نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌نگار)، محمدمهدی سیار (شاعر)، آرش شفاعی (شاعر و روزنامه‌نگار)، علی شکوهی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، حامد شکیبانیا (مستندساز)، حامد شیخ‌پور (روزنامه‌نگار)، فؤاد صادقی (روزنامه‌نگار)، محمدعلی صمدی (روزنامه‌نگار و پژوهشگر)، مجید عزیزی (مستندساز)، کوروش علیانی (نویسنده و پژوهشگر)، محسن علی‌نقیان (روزنامه‌نگار)، سیدسلیم غفوری (مستندساز)، سیدمرتضی فاطمی (روزنامه‌نگار)، سعید فخرزاده (نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌نگار)، سید محسن فرجادی (روزنامه‌نگار)، سیدجلال فیاضی (نویسنده و روزنامه‌نگار)، ناصر فیض (شاعر، طنزپرداز)، عابس قدسی (مدیر انتشارات)، علیرضا قزوه (شاعر)، مرتضی کاردر (شاعر و روزنامه‌نگار)، محسن کاظمی (نویسنده و پژوهشگر)، محمدکاظم کاظمی (شاعر و نویسنده)، سلمان کدیور (وبلاگ‌نویس)، عمار کلانتری (روزنامه‌نگار)، علیرضا کمیلی (روزنامه‌نگار)، محمدقلی مجد (نویسنده، پژوهشگر و تاریخ‌نگار)، علی محبی (نویسنده)، رضا مصطفوی (روزنامه‌نگار و پژوهشگر)، حسام‌الدین مطهری (نویسنده و روزنامه‌نگار)، محسن‌حسام مظاهری (نویسنده و روزنامه‌نگار)، فرشاد مهدی‌پور (نویسنده و روزنامه‌نگار)، امید مهدی‌نژاد (نویسنده، شاعر و طنزپرداز)، محسن مؤمنی شریف (نویسنده و رئیس حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی)، حامد یعقوبی (شاعر و روزنامه‌نگار)

واکنش های احساسی به رای دادن خاتمی

با انتشار خبر رای دادن آقای خاتمی در انتخابات دوره نهم مجلس، واکنش های مختلفی بروز کرده است. برخی از روزنامه نگاران و فعالان رسانه ای برجسته اصلاح طلب نیز به این عمل سیاسی واکنش نشان دادند.
«خوب چرا این قدر تعجب کردیم؟ چرا ناراحتیم؟ چرا منتظریم تکذیب بشه؟ یه روز باید تکلیف با خاتمی و هاشمی و سید حسن مشخص می شد یا نه ؟ تا الان رودروایسی می کردیم که محکوم نشیم به تندروی ! من به شدت و از ته دل خوشحالم از این جدا شدن راه» یا «اگر خبر شرکت خاتمی در انتخابات صحیح باشه، فقط به خون شهدای جنبش و زندانیان سیاسی و رهبران در حصر خیانت نکرده، بلکه باعث شده ما به جای اینکه از نتیجه تحریم و شعبه های خالی حرف بزنیم، بشینیم به خاتمی بد بگیم…این می شه خیابت دوجانبه و چی بهتر از این برای جناح حاکم….و حالا معنای پیام میرحسین را بهتر می فهمم که در آخرین تماس گفت دخترانم بدانند هیچ چیز تغییر نکرده و من بر سر مواضع پیشین هستم ، شاید از برنامه ای نمایشی مطلع شده بود…به نظرم باید حواسمون را جمع کنیم…اما اگر واقعا خاتمی رای داده باشه هیچ توجیهی برای من یکی که قابل پذیرش نیست» یا «من نمی دونم این خبر صحت داره یا نه اما اگر حقیقت داشته باشه خاتمی برای من مرد نه بخاطر رای دادنش بخاطر رفتار پرتناقض و ریاکارانه اش. اگر اعتقاد داشت که باید شرکت کرد باید قبلش اعلام می کرد نه اینکه در یک روستا در دماوند و … رای بده! صلابت در رفتار اصل مهم برای یک سیاست مدار هست نه این رفتار دوگانه و ریاکارانه»

این ها بخشی از  واکنش های عصبی و احساسی به رای دادن آقای خاتمی بود. اما به نظرم  همان رفتارهای عمدتاً کودکانه و احساسی که از سال ۱۳۷۷ شروع شد؛ همان هیجانات کاذب که جای عقل ورزی و اعتدال را گرفت؛ همان خط فکری که تخریب هاشمی را به عنوان دستاورد مهم خود یاد و عالیجناب سازی می کرد؛ همان رفتارهای خامی که با تحریک جریان مقابل که تمام ابزارهای لازم را در دست داشت، راه را برای اصلاح سیاسی، اقتصادی و حاکم شدن عقلانیت و اعتدال تنگ تر کرد،  امروز با توهین و تخریب خاتمی بخاطر رای دادن راهش را ادامه می دهد. آنها بدون در نظر گرفتن شرایط سیاسی حاکم در ایران و ارزیابی فعالیت های گذشته، فقط محکوم کردن سید محمد خاتمی پرداخته اند.

این واکنش ها نشان داد که متاسفانه هنوز بلوغ و پختگی سیاسی برغم ادعاها، کم فروغ است و هنوز با یک غوره سردمان می شود و با یک مویز گرم مان؛
پس نوشت: جناب آقای خاتمی در برگه رایش نوشته است: جمهوری اسلامی!

تاملاتی در باره سوریه

اتفاقات سوریه به سوی پیچیده تر شدن پیش می رود. جبهه عربی – غربی در سویی و روسیه و چین در دیگر سو، سوریه را مجال قدرت نمایی خود کرده اند. غرب و اعراب متحجر دلیل روشنی برای سرنگونی حکومت بشار اسد دارند: قدرت یافتن ایران.
بدیهی است حال که مصر، تونس و لیبی ساخت سیاسی اقتدارگرای خود را از دست داده اند و مشخص نیست دولت های برآمده از دموکراسی آن ها در راستای منافع غرب گام بر خواهند داشت یا خیر، ائتلاف عربی- غربی بر آن شده است با وارد کردن هزینه ای جدی به تهران، مجال بازیگری را از ایران به عنوان یکی از بازیگران اصلی قدرت در خاورمیانه بگیرند.
واقعیت موجود
شورش ها و اعتراضات سوریه ۲۶ ژانویه ۲۰۱۱ از شهر درعا با اعتراضات دانش آموزان یک مدرسه و اشتباه نیروهای امنیتی شروع شد. این دانش آموزان توسط نیروهای امنیتی دستگیر شدند و خانواده آنها در واکنش به این دستگیری تظاهرات کردند، که این اتفاق جرقه آغاز تحولات در سوریه بود.
در طول یک سال گذشته اعتراضات سوریه فراز و نشیب فراوانی طی کرده است اما شاید دخالت ترکیه و فشار اتحادیه عرب و در نهایت بردن پرونده سوریه به سازمان ملل و شورای امنیت و وتوی قطعنامه توسط روسیه از فرازهای تاریخی مهم تحولات سوریه باشد.
بدیهی است دولت سوریه هم مانند تمام رژیم های خودکامه همچون بحرین، عربستان، یمن، مصر و لیبی به اعتراضات پاسخی بهتر از سرکوب خشونت آمیز معترضین نداده و اصلاحات سیاسی در حد وعده باقی مانده است. اما حجم واقعی خشونت ها با آنچه توسط رسانه ها منتشر می شود، قابل مقایسه نیست. همان طور که در گزارش دیدبان های اتحادیه عرب منعکس شد، خشونت ها بسیار کمتر از آن چیزی بود که معترضین بیان می کردند.
انقلاب رسانه ای
اگر چالش سوریه منجر به سقوط ساختار سیاسی شود، به واقع باید آن را «انقلاب رسانه ای الثوره الإعلامیه » نامید چرا که رسانه های عربی  به ویژه الجزیره و العربیه با بزرگ نمایی و حملات تبلیغی خود حوادث سوریه را به گونه به تصویر می کشند که گویی حکومت دمشق، کنترل ۹۰ درصد کشور را از دست داده است و سعی می کنند با به راه انداختن حمام خون شهرها را پس بگیرند. این رسانه های هیچگاه به تعداد معترضین و نسبت آن ها به کل جمعیت و تنوع درخواست ها اشاره نمی کنند.   آنها همه ی مردم سوریه را مخالف بشار اسد و خواهان سقوط حکومت وی می دانند.
نگاه ایرانی
ایرانیانی که دل خوشی از دولت ندارند، همواره با بغض به حوادث سوریه نگاه می کنند و برای سقوط بشار اسد لحظه شماری می کنند و توجه ندارند که سقوط بشار اسد در راستای منافع ایران است یا خیر. آنها معتقدند معترضین همه یک دست و در اکثریت هستند و همگی  اسقاط نظام بشار اسد را می خواهند نه اصلاح آن را.
حقیقت این است که کشته شدن یک انسان معترض تلخ و و حشتناک است چه در ایران، چه در بحرین، چه در یمن، چه در عربستان و چه در سوریه. نمی شود برای کشته شدن انسان ها در سوریه داغ کرد و در همان حال برای کشته شدگان بحرین سکوت اختیار کرد.
برخی دیگر هم با حساسیت و نگرانی ماجرای سوریه را دنبال می کنند به ویژه که سوریه نقش مهمی در پشتیبانی حزب الله و هنگام مقابله با اسراییل ایفا می کند.

امام در پاریس متحول شد

وارد که می شوی، فضایش متفاوت تر از آن چیزی است که  تصور کرده ای؛ طراحی داخلی و نورپردازی کاملا با آنچه در آنجا جریان داشت هماهنگ بود: شهر کتاب مرکزی، در خیابان شریعتی کمی بالاتر از خیابان مطهری. در کنار محصولات ارزشمند و متنوع، اتفاق جالبی هم در حال جریان بود. صدای صادق طباطبایی از بلندگوی مجموعه پخش می شد. از جوان خوش لباس و خوش اخلاق پرسیدم برنامه کجاست؟ با لبخند گوشه ای را نشان داد:  دالانی محصور شده بین کتاب ها که حاضران بین آن روی صندلی و چهارپایه نشسته بودند. با کمی جابجایی جای مناسبی پیدا کردم، در بخش گرافیک و هنر مفهمومی! صندلی های جلو در کنار دیگران، ۴-۳ دانش آموز نشسته اند و بیشتر حاضرین را افراد چهل و چند ساله و مسن تر پر کرده اند. دکتر در بالای دالان پشت به تابلوی شهرکتاب و رو به جمعیت نشسته بود. روی میز لیوان و بطری آب بود و چندین مجلد از کتاب سوم خاطرات دکتر. مجری با صدایی رسا و نافذ گه گاه حرف سخنران را قطع می کرد و سئوالی می پرسید و تا پایان هم اجازه سئوال شفاهی حاضران از مدعو برنامه را نداد.

حسین شاه حسینی و صادق طباطبایی؛ در جلسه ناگفته هایی از انقلاب اسلامی، شهر کتاب مرکزی، شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۰

۱. ناگفته های انقلاب اسلامی عنوان کتابی بود که در سال های ابتدای پیروزی انقلاب توسط دکتر ابراهیم یزدی نوشته شد و به برخی رویدادهای ماه های پایانی انقلاب، اشاره می کرد و عنوان برنامه عینا مانند آن کتاب بود.
۲. صادق طباطبایی ناگفته را مطرح نکرد که قبلا نگفته باشد یا در کتاب خاطراتش نیامده باشد. اما بازخوانی آن خاطرات از زبان خودش جذاب بود.
۳. امام در پاریس متحول شد؛ این کلیدی ترین حرف و ناگفته صادق طباطبایی بود، وی با تشریح وضعیت سیاسی، رسانه ای و امنیتی انقلابیون در نوفل لوشاتو  تاکید کرد:  خواهرم گفتند بار آخر که امام را در نجف ملاقات کرده بودم ایشان نوعی حیرانی و حرمان داشتند و آثار کهولت سن در ایشان پیدا بود اما اکنون که در پارس امام را دیدم بسیار شاداب و سرزنده بودند(نقل به مضمون). طباطبایی ادامه داد: این تغییر در بعد فقهی امام هم بسیار تاثیر گذاشت و تا پایان عمر با ایشان بود. به عبارت دیگر امامِ پاریس بسیار متفاوت تر از امام نجف بود. جای آن داشت که دکتر قدری بیشتر دراین باره صحبت می کرد.
۴. دکتر طباطبایی بازهم تحلیلی که سقوط شاه را مبتنی بر خواست قدرت های غربی می داند رد کرد.
۵. حضور حسین شاه حسینی از اولین اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران و گفتگوی وی از نکات جالب این برنامه بود. شاه حسینی تا زمان شهید رجایی مسئولیت سازمان تربیت بدنی و کمیته ملی المپیک ایران را برعهده داشت. دبا ایشان احوال پرسی کردم می گفت: چرا گفته نمی شود چگونه پیش نویس قانون اساسی در خبرگان اول کنار گذاشته شد.
۶. به دکتر طباطبایی گفتم: در آمریکای دهه ۱۹۷۰ دو دیدگاه درباره ایران وجود داشت یکی تیم اقتصادی و شخص وزیر خزانه داری و دیگر برژینسکی و وزارت امورخارجه کارتر. اولی به دنبال جایگزین کردن ایران بود و دومی به دنبال تثبیت. گروه اول به صورت محرمانه با عربستان بر سر وضعیت تولید نفت و قیمت آن چانه زنی می کردند و گروه دیگر ایران و جزیره ثبات می دانستند. می خواستم نظرش را درباره نقس عربستان در آن مقطع جویا شوم و این که چرا در این باره مطلبی منتشر نشده ، گفت: این مسئله مهمی است و زمان مناسبی می خواهد تا درباره آن صحبت کرد.

گزارش ایسنا

چه کربلاست…

چه کربلاست که چون نام کربلا ببرند
فلک به ناله ملک در خروش می آید
چه کربلاست کز آن بوی سیب می آید
صدای ناله ی مردی غریب می آید
چه کربلاست که سقای آن شده بیدست
عدو ز کینه سرش با عمود کین بشکست
چه کربلاست  که بوی عبیر می آید
صدای کودک نا خورده شیر می آید
چه کربلاست که آبش به قیمت جان است
به گوش جان همه جا ناله های طفلان است
چه کربلاست  از آن ناله رباب(س) آید
صدای ناله لالا علی بخواب آید
جواب طفلک شش ماه داده شد باتیر
عد و به تیر جفا  داده بود اورا شیر
مگر به کرببلا آب قیمت جان است
چرا نگفته کسی این حسین(س) مهمان است
چرا نگفته کسی آب مهر مادر اوست
برای چیست که عطشان علی اصغر(س) اوست
چرا به تشنه لبان هیچ کس جواب نداد
به کام تشنه شان یک دو جرعه آب نداد
چه کربلاست علی اکبر(س) اربا اربا شد
شهید کینه به پیش دو چشم بابا شد

خورشید
باصدای امین تارخ
با نوای امیرحسین مدرس

با اشعاری از   نیر تبریزی، علی انسانی، غلام رضا سازگار، طلوعی گیلانی، محمدرضا سهرابی نژاد،عارف بجنوردی، خاشع
تنظیم ارکستر: علی رضا صالحی نژاد

یک عصر با شیخ حسین انصاریان

شیخ حسین انصاریان، ویژگی هایی دارد که او را از سایرین بسیار متمایز می کند. او مانند خیلی از سخنرانان از کلمات پیچیده و نامانوس با موضوع، بهره نمی گیرد و سعی نمی کند  مطلب خود را درون قالب های امروزی بریزد یا برای مستع شیرین زبانی کند. شیخ وام دار هیچ شخص و جریانی نیست و همیشه استقلال خود را حفظ کرده است.  یادم نمی رود که در دروان تحصیل، با یکی از دوستان هنگام ظهر از مدرسه فرار می کردیم تا به سخنرانی های ماه رمضان شیخ را در مسجد امیر برسیم.
حسینیه مرحوم علوی طهرانی (که چند سالی است دوباره فعال شده) و مسجد حضرت امیر، چند سالی است عصر های دهه اول محرم، میزبان شیخ حسین انصاریان و عزاداران حضرت سیدالشهداء است. عکس های شیخ حسین انصاریان در حسینیه علوی تهرانی گرفته شده است. ادامه خواندن “یک عصر با شیخ حسین انصاریان”

برنامه جذاب زاویه

زاویه” یک مجله هفتگی است  که هر هفته به تحلیل و گفت و گو درباره مهم ترین موضوعات فرهنگی روز   با دعوت از کارشناسان و مدیران آن بخش می پردازد. برنامه با گزارش رویدادهای فرهنگی آغاز و با گفت و گوی زنده خاتمه می یابد. چندین قسمت از این برنامه را که دیده ام جذاب و کاربردی بوده است از آن جهت که به مخاطب نشان می دهد کسانی که مدعی دیانت و بصیرت هستند چگونه فکر می کنند. در یکی از این برنامه ها که بازتاب های فراوانی هم داشت حسین نصیری  در مقابل آقای غرویان فلاسفه و عرفا را با یک تیغ محکوم کرد و غرویان در واکنش به اظهارات او گفت: «به نظر من  این نوع  تفکری که جناب آقای نصیری مطرح میکنند که مکتب قرآن وعترت با فلسفه و عرفان مخالف است، این خطر بزرگی برای اسلام است که الان ایشان دارند این جریان را تعقیب  میکنند. البته تازگی ندارد؛ دور کردن مکتب اهل بیت از تعقل و از عرفان و توجه عمیق، تازه نیست ؛ قرآن کریم می فرماید: لا تقف ما لیس لک به علم . دنبال چیزی که علم به آن نداری حرکت نکن . ملاصدرا و محیی الدین هم می خواهند مکتب اهل بیت را تفسیر کنند؛ ملا صدرا هم تفسیر قرآن نوشته و  شرح اصول کافی دارد؛ یعنی او هم دنبال تعمیق مکتب اهل بیت است.ما خیال نکنیم با چهارتا حرف ظاهری که ناشی از  کم عمقی در مساله است، مکتب اهل بیت را تا این حد تنزل بدهیم؛ ملاصدرا هم دنبال علم است و علم هم مراتب دارد. این که ما میگوییم : رب زدنی علما یعنی چی ؟ علم لایه های عمیق تر هم دارد و فقط آنچه شما فکر میکنی نیست .»
این هفته هم برنامه به موضوع علوم انسانی اسلامی با حضور دکتر بیژن عبدالکریمی و یک حجت الاسلام اختصاص داشت. عبدالکریمی در ابتدای گفت و گویش گفت: سی سال بعد از انقلاب فرهنگی و عرضه شدن دین به عنوان کالا، امروز شاهد سکولارتر شدن جامعه هستیم. بیان این حرف از تلویزیون جناب مجتهد رسانه مهندس! ضرغامی کاملا تعجب برانگیز است. باید دید از دست مناظرات و گفتگوها ادامه می یابد یا به خاطر نزدیکی انتخابات مطرح می شود.

سیاحت نامه محرمانه؛ دریچه ای به دوران تاریک استالین

خاطره جمعی هم نسلان من از اتحاد جماهیر شوری، چیزی جز ماه گرفتگی پیشانی میخاییل گرباچف نیست، در حالی که پدرانمان با آثار نویسنده های انقلابی شوروی و انقلابیون چپی و اعضای حزب توده آشنایی زیادی داشتند. کتاب «سیاحت نامه محرنامه» نوشته رضا علامه زاده، دریچه ای است به ظلم ها، خشونت ها، تقدیس گرایی هایی، اعتراف گیری ها و فضای سیاسی و اجتماعی حاکم بر مردم اتحاد جماهیر شوروی در دوره استالین.
رضا علامه زاده در حالی که مشغول تهیه فیلم مستندی از نویسندگان مشهور و مغضوب هیات حاکمه حزب و ک.گ.ب بود به مدارک و اسنادی دست یافته و یادداشت هایی را تهیه کرده است که دوران ‍ژوزف استالین را به خوبی به تصویر می کشد. او در کتاب «سیاحت نامه محرنامه» سرنوشت میخاییل بولگاکف، آندره ئی پلاتونوف، اوسیپ ماندلشتام و ایزاک بابل را به زبانی داستانی بیان می کند.
برای ترسیم فضای حاکم بر فرهنگ روسیه این جمله ماکسیم گورکی(آلکسی ماکسیموویچ پِشکوف) بهترین راهنما است: «دولت اتحاد شوروی، هر حقی را برای نویسندگان قایل است جز حق بد نوشتن!» دستگاه اطلاعاتی حزب کمونیست شوروی، ک.گ.ب اگر با محدود کردن و به فقر کشاندن چهره های فرهنگی مجبور به سکوتشان نمی شد، با استفاده از روش های ساده شکنجه با داغ و درفش هر آنچه می خواست از آن ها می گرفت و سرانجام یا به جوخه اعدام می سپردشان یا تبعید به ارودگاه های کار اجباری در سیبری!
برای درک کارکرد شکنجه کافی است اعترافات ایزاک بابل نویسنده مشهور روس را مدتی بعد از مرگ ماکسیم گورکی (چهره نخست ادبی دوران استالین و دوست بابل) و بعد از بازداشتش بخوانید: انقلاب برای من نوشتن را ممکن ساخت و راه من را به سوی کاری شاد و مفید باز کرد. فردگرایی ذاتی من و نظرات نادرست ادبی ام ونقوذ تروتسکیست ها که از آغاز فعالیت ادبی ام با آنها حشر و نشر داشته ام، مرا واداشت که این راه را ترک کنم. هر ساله نوشته هایم کمتر مفید به حال خواننده شوروی و بی از پیش دشمن او شد. به خاطر همین شکاف، چشمه ی الهام هنری ام شروع به خشک شدن کرد. … رستگاری در زندان به سراغم آمد. در همین چندماهی که در زندان بودم شاید بیش از تمام زندگی گذشته ام به ادارک رسیدم و نظراتم را دوباره بررسی کردم. اشتباهات و جرائم زندگی ام و نیز پوسیدیگی و خطاکاری گروهی که در میانشان بودم با روشنی وحشتناکی در مقابلم ظاهر شد. با تمام وجود احساس می کردم که آنها نه تنها دشمنان مردم شوروی و خائن بودند بلکه نگاهی به جهان ترویج می کردند که از هر جهت مقابل سادگی، روشنی، شادمانی و سلامتی جسمی و روانی بود.
ایزاک بابل تاکید می کند: «در طول بازجویی هایم که مملو از اشتیاق من به تطهیر و ندامت است، بی آن که به خودم رحم کنم جرائمم را بازشمردم.»
برای فهم این که چگونه اقلیتی توانستند میلیون ها چهره ی فرهنگی را محصور و محدود و چندصد میلیون نفر را کنترل کنند کافی است تعبیر میلوان جیلاس در کتاب «طبقه جدید» که ۱۳۵۲ توسط دانشگاه تهران به فارسی منتشر شده، درباره وضعیت اجتماعی شوروی را بخوانید : در یک کلام می توان گفت آن چه در شوروی و کشورهای اقمارش رخداده است به وجود آمدن طبقه جدیدی است که نه برده دار، نه زمین دار و نه سرمایه دار است ولی از تمامی امتیازات این سه طبقه در دوران های مختلف تاریخی بهره مندست. اعضاء این طبقه جدید مقامات بالای حزب کمونیست اند که مشاغل اصلی دولتی، نظامی و امنیتی را اشغال کرده اند.
سیاحت نامه محرمانه
رضا علامه زاده
چاپ اول: ۱۳۸۴، هزار نسخه
شابک: ۸-۲۲۵-۳۵۱-۹۶۴
انتشارات: نگاه