بحرین؛ عراق می شود برای سعودی

سه شنبه ۲۴ اسفند و ۱۵ فبریه خاورمیانه شاهد تحولات عجیبی بود. از یک سو اعراب در مقابل خشونت قذافی و قتل عام مردم لیبی سکوت کردند و از دیگر سو حکومت های  مرتجع شان تصمیم گرفتند  نیروهای خود را به عنوان سپر جزیره! عازم بحرین کنند تا با کمک خاندانِ حاکمِ نماینده ی  اقلیت، مردم را سرکوب و قتل عام کنند؛ و همه ی این تحولات با چراغ سبز آمریکای! دوست دار دموکراسی و حقوق بشر انجام گرفته است.

ترس حکام مرتجع و دیکتاتور عرب از این است که موج تحولات به پایه های حکومت شان برسد و شیب انتقادات بیش از این شده و سرنگون شوند، پس برای نشان دادن چنگ و دندان به مردم خود، به بحرین لشکر کشیدند.

به نظرم سکوت در مقابل جنایات قذافی که به نوعی دادن چراغ سبز از سوی غرب به وی است،  تعلل بیش از همیشه آنها برای اعلام منطقه پرواز ممنوع و لشکر کشی اعراب توخالی (که با خود ننگ شکست های خفت بار از اسراییل را حمل می کنند)  به بحرین در راستای هم هستند تا شاید بتوانند در کوتاه مدت مقابل تغییرات برق آسای و دومینوی خاورمیانه  و شمال آفریقا که تقریبا از ۲ سال پیش با تغییر آرایش سیاسی در عراق آغاز شد، را بگیرند. اما این هم یک اشتباه راهبردی دیگر برای آمریکا است؛ همان اشتباهی که برای ایالات متحده، شکست در پرونده سیاسی عراق را به همراه داشت و بر چهره ی ابرقدرتی اش ترک انداخت.

جریان اعتراضات بحرین ۸۰۰ هزار نفری با اکثریت شیعه، از جنس هما اعتراضاتی است که مردم ایران سردم‌دارش بوده و هستند: اعتراض به حاکمیتی خودکامه؛ فسادی فراگیر و ناکارآمدی عیان. اگر آمریکا با حضور نظامی در عراق، توانست به هدف کوتاه مدتش که سقوط صدام بود برسد، در عوض با طولانی شدن حضورش و پدیدار شدن ناکارآمدی اش در عرصه های امنیتی، سیاسی و اجرایی، باعث تخریب چهره اش شد با این حال  آمریکا پشت توان رسانه ای اش پنهان شده تا روند سقوط  به چشم نیاید.

افزایش اعتماد به نفس مردم  خاورمیانه، در پی  مقاومت مردم عراق با حضور طولانی آمریکا از سویی و شکست های پیاپی اسراییل در جنگ سی و سه روزه و پرونده سیاسی لبنان و روند  پیروزی حزب الله موجب تقویت روحیه ی مردم کشورهای منطقه شده است؛ نگاه کنید به مقاومت جانانه مردم مصر و لیبی و بحرین و یمن. این روحیه نوید بخش هویت و آینده ای جدید برای منطقه است؛ هویتی که دیگر mbc و رقص و آواز نمادش نیست.

این بار عربستان، بدل آمریکا شده است و با مداخله نظامی اش در اعتراضات داخلی مردم بحرین، فرصتی ایجاد کرده تا به خونخواهی و حمایت، بحرینیون در مقابل خشونت ارتش وهابیون به مقابله برخیزند. طبیعی است چنانچه خشونت ارتش سعودی علیه معترضین و شیعیان بحرین اوج بگیرد، تمام جهان اسلام به ویژه  تشیع از افغانستان، پاکستان، ایران، عراق، عربستان، یمن، ترکیه  و لبنان برای دفاع بر می خیزند. امروز در سایت های عراقی می خواندم که برخی از اعضاء جنبش صدر برای کمک به برادران خود در بحرین اعلام آمادگی کرده اند و این تازه اول کار است.

این دستاورد مداخله شتاب زده آمریکا و  متحدان منطقه ای اش است که گور خود را به دست خود می کنند: نحن أبناء ذاک الإمام الذی قال أبالموت تهددنی یا إبن الطلقاء.

استراتژی عملیات ایذایی

بعد از مدت ها یک یادداشت سیاسی واقع بینانه که نگاه جامعی از فعالیت سیاسی در ایران  دارد، را در خبرآنلاین خواندم که در اینجا بازنشرش می کنم. لب مطلب یادداشت سید محسن فرجادی است که:در فقدان احزاب واجد شرایط است که جبهه های سیاسی جور آنها را می کشند و یدک کش گروههای پر شمار صنفی و سیاسی می شوند تا مگر اینگونه رفتارهای سیاسی سر و سامانی بگیرد. در انتخابات ریاست جمهوری دهم میرحسین موسوی اصرار داشت که بگوید مستقل است و حمایت گروههای اصلاح طلب را نخواسته و محمود احمدی نژاد نیز بر بی نیازی اش از اصولگرایان اصرار داشت. این اصرار مقدمه ای برای حذف تدریجی دو جناح سیاسی و از آن پس غیرمسئولیت پذیر کردن رفتارهای سیاسی بود. دو رقیب، خود را حزبی تمام می دانستند در حالی که بر اساس قواعد حزبی مسئولیت پذیری و پاسخگویی وجود نداشت. چرا که هر حزب باید در برابر هر تصمیم و رفتار پاسخگو باشد و استدلالی داشته باشد.غیبت احزاب رسمی مجالی برای تحرک یافتن شبه‌حزب ها و گروههای سیال سیاسی شد تا در قالب ستادهای انتخاباتی فعالیت کنند.

به نظرم گذشت سه دهه از عمر جمهوری اسلامی، نشان می دهد ساخت سیاسی به دلیل واهمه از تکرار تجربه تلخ حزب توده و سازمان مجاهدین خلق (منافقین) هیچ گاه به دنبال ایجاد بستر حضور احزاب مستقل سیاسی نبوده است. تجربه دولت سازندگی، اصلاحات و مهروزی اصولگرایان موید این است که  ساخت سیاسی و گروه های حاکم، به جای فعالیت مستقل سیاسی عمدتا با استفاده از راه کارهای کوتاه مدت و حمایت و تقویت احزاب وابسته (کارگزاران، مشارکت، گروه های اصولگرا) سعی کردند خلاء احزاب را پر کنند و در این میان با سوء استفاده از فعالان رسانه ای، مسئولیت کرده ی سیاسی خود را بر دوش این گروه واسط مدنی بیاندازند؛ سوء استفاده ای که بازداشت و زندان های طویل المدت فعالان رسانه ای، حکایت جاری و زنده ی این روزهاست.

 

سید محسن فرجادی: انتخابات ریاست جمهوری دهم فصلی بی دوام در فعالیت های سیاسی کشومان بود. هرچقدر هم که ایرانیان سیاست زده باشند اما مزه تلاش و اضطراب سیاسی هر از چندی باید مزه مزه شود؛ آنچه که به نیازی فصلی تبدیل شده تا در بعضی انتخابات ها خود را نشان دهد و بخشی از جامعه را به تکاپوی رقابت وادارد .

آنچه در شب های انتخابات در شهر می گذشت همین حکایت بود که جوانان را بر سر شوق آورده بود و مسن ترها را تماشاچی کرده بود و پیرمردها را به یاد دوران کودکی و نوجوانی شان می انداخت.

سیر نزولی انفعال از پیرها تا جوان ها هم حکایت از قوه و توانایی های بدنی و انرژی که باید صرف می شد داشت و هم حکایت خامی جوان ترهاست که برای چه چیزی حنجره می درند و می دوند! – البته این استدلال پیرترها بوده و هست –

انتخابات ریاست جمهوری دهم در دوره ای واقع شد که حداقل دو حزب فراگیر این سو و آن سو وجود نداشتند تا به سازماندهی رقابت بپردازند و سر و شکلی قاعده مند به رفتارها بدهند.

ظاهرا سیاسیون دو جناح هم بدشان نمی آید که حزبی نباشد و به تبع آن پرورش سیاسی نیز رخ ندهد! شاید الان بگویید حزب هایی که بودند راهم بستند! از چه می گویی؟

ولی آیا حزبی که بازی سیاست را فقط به شرط «برد»، درست و به قاعده می داند و برای روزهای شکست نسخه ای برای پیش رو ندارد و در روزهایی که پس از ۸۴ حاشیه نشین قدرت شد تلاشی برای ساماندهی خود نکرد می تواند راهبرِ بخشی از سلایق سیاسی باشد.

احزاب به هزار و یک دلیل که صدها بار مرور شده در این سرزمین در زمینی سست بنا شده اند و اینگونه است که نمی توان توقعی از اجرایی شدن کارویژهای آنها داشت.

تلاش برای کسب قدرت در نظام سیاسی موجود اولین و اصلی ترین وضیفه احزاب به حساب می آید. کارویژه ای که برای تحقق آن باید برنامه داشت، جمعی را برای کسب قدرت آموزش داد و ساختاری برای پیشبرد برنامه ها داشت.

در فقدان احزاب واجد شرایط است که جبهه های سیاسی جور آنها را می کشند و یدک کش گروههای پر شمار صنفی و سیاسی می شوند تا مگر اینگونه رفتارهای سیاسی سر و سامانی بگیرد.

در انتخابات ریاست جمهوری دهم میرحسین موسوی اصرار داشت که بگوید مستقل است و حمایت گروههای اصلاح طلب را نخواسته و محمود احمدی نژاد نیز بر بی نیازی اش از اصولگرایان اصرار داشت.

این اصرار مقدمه ای برای حذف تدریجی دو جناح سیاسی و از آن پس غیرمسئولیت پذیر کردن رفتارهای سیاسی بود. دو رقیب، خود را حزبی تمام می دانستند در حالی که بر اساس قواعد حزبی مسئولیت پذیری و پاسخگویی وجود نداشت. چرا که هر حزب باید در برابر هر تصمیم و رفتار پاسخگو باشد و استدلالی داشته باشد.

غیبت احزاب رسمی مجالی برای تحرک یافتن شبه‌حزب ها و گروههای سیال سیاسی شد تا در قالب ستادهای انتخاباتی فعالیت کنند.

در کشوری که احزاب بیشتر هویتی «فصلی» دارند باید عمر این گروههای بی شناسنامه و بی‌کار در غیر انتخابات نیز محدود باشد اما تجربه دو سال اخیر نشان داده رفتارهای خارج از قواعد دو جناح سیاسی که مسئولیت آن را کسی بر عهده نمی گیرد کاهش که نیافته هیچ، بیشتر هم شده است. تا جایی که اگر پیش از این رفتارهای افراطی گرایانه بخشی از دو جناح با تشر یکی از بزرگان آن جناح سیاسی متوقف می شد اما تمامی تذکرهای چهره های سیاسی شناخته شده و دلسوزان نظام در دو سال اخیر نتوانسته جلوی اقدامات و اظهارات آتش افروزانه و بی اساس عده ای را بگیرد.

مقام معظم رهبری روز پنجشنبه در دیدار اعضای مجلس خبرگان ضمن برشمردن عوامل تضعیف جمهوری اسلامی در مذمت و محکومیت شدید رفتارهای خلاف اخلاق فرمودند: فضای اهانت و هتک حرمت، مخالف اسلام، خلاف شرع و خلاف عقل سیاسی است و موجب خشم خداوند می شود.

ایشان پیش از این نیز در ۱۴ خرداد در خطبه های نماز جمعه که در حرم امام خمینی(ره) برگزار شد در سخنان خود به موضوع «تقوای اجتماعی و سیاسی» پرداختند و با اشاره به آیه « یا ایّها الّذین امنوا اتّقوا اللَّه و قولوا قولا سدیدا » توجه به چگونگی اظهار نظرهای فردی و اجتماعی را متذکر شدند. موضوعی که پیش از آن در جریان خطبه نماز جمعه ۲۹ خرداد ۸۸  درباره آن تذکر داده بودند.

آیت الله خامنه ای در این زمینه تصریح کردند:«تقوا در مسائل شخصى یک حرف است؛ تقوا در مسائل اجتماعى و مسائل سیاسى و عمومى خیلى مشکلتر است، … ممکن است ما با یکى مخالف باشیم، دشمن باشیم؛ درباره‌ى او چگونه قضاوت میکنید؟ اگر قضاوت شما درباره‌ى آن کسى که با او مخالفید و با او دشمنید، غیر از آن چیزى باشد که در واقع وجود دارد، این تعدى از جاده‌ى تقواست.»

رهبر انقلاب در تفسیر این آیه قرآن،خاطر نشان کردند:«قول سدید، یعنى استوار و درست؛ … اینجور نباشد که مخالفت با یک کسى، ما را وادار کند که نسبت به آن کس از جاده‌ى حق تعدى کنیم، تجاوز کنیم، ظلم کنیم.»

حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای در جلسه درس خارج فقه خود در ۷ دی ماه نیز ذیل بحثِ موارد استثناء از حکم حرمت غیبت، در پاسخ به سؤالی پیرامون صدق غیبت در مواردی چون ذکر در نوشته، وبلاگ یا ضبط صوت و تصویر و انتقال آن، به نکات مهمی در تبیین احکام آن اشاره و تصریح کردند:

«این چیزى که امروز مورد ابتلاست در جامعه‌ى ما، از همان چیزهائى است که بایست از همین ادله‌ى غیبت بفهمیم که درست نیست؛ این وضعى که وجود دارد درست نیست. البته انتقاد منطقى، گفتن حرف صحیح اینقدر حرفهاى آشکار وجود دارد که انسان اگر ذکر آنها را بکند، اصلاً هم غیبت نیست، و میتواند انسان نقد بکند. بله مسلّم است، امروز یک جریان صحیح و حقّى در جامعه‌ى ما وجود دارد، جریانهاى باطلى هم وجود دارد که به انواع و اقسام طرق میخواهند جامعه را خراب کنند، انقلاب را منحرف کنند؛ در این شکى نیست. آدمهائى هم در رأس این جریانات هستند. چه لزومى دارد که انسان به این آدمها تهمت بزند. چه لزومى دارد که غیبت اینها را بکند. حرف آشکار اینقدر دارند؛ همان حرفهاى آشکار را بیان بکنند، تبیین بکنند، توضیح بدهند، مطلب روشن خواهد شد؛ هیچ نیازى به غیبت کردن نیست که آدم بگوید حالا ما براى اصلاح مثلاً غیبت میکنیم.»

سخنان روز پنجشنبه رهبر انقلاب نشان داد که پرونده آنهایی که هیچ کس «مسئولیت» آنها را بر عهده نمی گیرد و رفتارهای خارج از قاعده آنها هزینه هایی را برای چهره های حقیقی و حقوقی ایجاد می کند هنوز باز است. ایشان در سال ۸۹ تذکرات صریحی نسبت به این جریان داشته اند. جریانی که معلوم نیست از روی جهل یا علم بر طبل افتراق می کوبند و فتنه را شعله ور نگه می دارند.

همه حرفهای حاشیه‌آفرین و حاشیه‌ساز چه درباره مکتب سازی چه راهپیمایی سازی از جنس همین جریان مسئولیت ناپذیر است که حیات خود را در عملیات هایی ایذایی می جوید.

غوغاسازی و جنجال آفرینی های بی سرانجام کارویژه این جریان بی هویت شده تا در میان کوران مسائل اساسی کشور با اقدامات و اظهاراتی همه چیز را در حاشیه قرار داده و آنها به بازی سازی عبث خود بپردازند. سخنان روز پنجشنبه رهبر انقلاب در آخرین روزهای سال ۸۹ یک پیام جدی می تواند داشته باشد و آن اینکه زمینه های اجرای استراتژی عملیات ایذایی که در دو سوی جناح های سیاسی بر اساس آن عمل می شود باید برچیده شود.

منع هرگونه هتک حرمت و رفتارهای غیر اخلاقی و توهین آمیز از سوی رهبری

پنج شنبه ۱۹ اسفندماه رهبری در جمع اعضای مجلس خبرگان صحبت هایی داشتند که جامعه مدت ها بود انتظارش را می کشید؛ ایشان در حالی که فکر کنم برای اولین بار از وبلاگ اسم برد، تاکید کرد: برخی جوانان با اخلاص، مؤمن و خوب، متأسفانه تصور میکنند اینزگونه اقدامات وظیفه است اما این رفتارها، دقیقاً خلاف و عکس وظیفه است. گمان می کنم اشاره مستقیم رهبری به وبلاگ ها، به نوشته ها حسین قدیانی، اصولگرای افراطی بازگردد که نوشته هایش، مملو از فحاشی، توهین و نسبت خلاف دادن به چهره های سیاسی است، از هاشمی رفسجانی و خانواده اش تا اخوان لاریجانی و سایرین.

دفتر رهبری این بخش از سخنان ایشان را چنین منتشر کرده است: ایشان، انتقاد، مخالفت و “بیان صریح و شجاعانه عقاید” را بدون اشکال برشمردند اما افزودند: همه این مسائل باید بدور از “هتک حرمت و اهانت و فحاشی”، بیان شود تا اعصاب جامعه و آرامش مردم را بر هم نزند و همه در این زمینه مسئولند.
رهبر انقلاب اسلامی در سخنانی صریح به همه بویژه جوانان افزودند: پیام من به همه کسانی که حرف می زنند و یا در مطبوعات، وبلاگ ها و محیط های دیگر می نویسند این است که مخالفت کردن، رد کردن و محکوم کردن یک فکر سیاسی و دینی یک چیز است و ابتلای به رفتار غیر اخلاقی و دشنام و هتک حرمت چیز دیگر. من این مسائل غیر اخلاقی را قاطعانه و بطور کامل رد می کنم و نباید انجام شود.
حضرت آیت الله خامنه ای با اشاره به یک اشتباه فاحش و تصور کاملاً غلط افزودند: برخی جوانان با اخلاص، مؤمن و خوب، متأسفانه تصور میکنند اینگونه اقدامات وظیفه است اما این رفتارها، دقیقاً خلاف و عکس وظیفه است.
ایشان در همین زمینه، توجه به نفوذیها و دخالتهای دشمنان را نیز ضروری دانستند و افزودند: همانگونه که امام نیز می فرمود: گاهی نفوذی ها وارد اجتماعات اشخاص مؤمن و مخلص می شوند و آنها را به حرکتی انحرافی می کشانند که از این هم، نباید غفلت کرد.
رهبر انقلاب اسلامی با تأکید بر پرهیز از غفلتهای ناشی از احساساتی شدن افزودند: از همه، بخصوص جوانان عزیز می خواهم که نگذارند فضای غیبت، تهمت، هتاکی و شکسته شدن حریم ها ادامه پیدا کند که اگر ادامه یابد مانند یک بیماری به همه چیز سرایت میکند.
حضرت آیت الله خامنه ای در همین زمینه، به برخی رفتارهای غیر اخلاقی در بعضی نماز جمعه ها یا محیط های درس اشاره و تأکید کردند: این رفتارها، غلط اندر غلط است.
رهبر انقلاب اسلامی در جمع بندی این بخش از سخنانشان خاطر نشان کردند: “رفتارهای غیر اخلاقی و توهین آمیز، مخالف مصلحت انقلاب و کشور است، موجب  اختلاف و دو دستگی می شود و به شکوه و عظمت نظام اسلامی ضربه می زند و به جوانان نصیحت می کنم کاملاً از آن خودداری کنند”.

تیتریکاتور: هاشمی از ریاست خبرگان رفت؛ مهدی کنی با وضعیت جسمی نامناسب ریاست خبرگان را قبول کرد

در این سه شنبه تاریخی که کلی مناسبت با هم گره خورده است، هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان کناری گیری کرد تا مهدوی کنی که وضع جسمی مساعدی ندارد، با ۶۳ رای، ریاست این نهاد را برعهده بگیرد.

فکر کنید دست روزگار بچرخد و ماه دیگر آقای مهدوی کنی رحمت برود، جریانی شکل می گیرد که : هاشمی! هاشمی! مهدوی رو تو کشتی! البته نویسنده منش و روش آقای مهدوی کنی را به عنوان سیاست مدار با خلاق و میانه رو می ستاید و آرزوی سلامتی و توفیق خدمت برای معظم له دارد. با این حال تصور تیترهای بعد از این اتفاق موقعیت طنزی خلق می کند.

رجا نیوز: دانشگاهیان کشور با تجمع در مقابل قوه قضاییه خواستار رسیدگی به پرونده مرگ مشکوک رئیس خبرگان رهبری شدند/ آملی لاریجانی: با هیچ کس مماشات نمی کنیم
فائزه: پدرم همیشه مظلوم و در موضع اتهام بوده است
فاطمه رجبی: نقش هاشمی در رحلت آیت الله مشکینی هم باید بررسی شود
آینده: اتهام قتل به آیت الله العظمی هاشمی برای جلوگیری از مرجعیت ایشان است
خبرآنلاین: شهید آیت الله مهدوی کنی رابطه نزدیکی با شهید آیت الله هاشمی رفسنجانی داشت
سایت آقای هاشمی: آیت الله هاشمی گفته بودند با مهدوی کنی رقابت نمی کنند
کیهان: تذکر محرمانه  یکی از مقامات عالی رتبه نظام به هاشمی درخصوص توبه از گناه قتل نفس زکیه
هفته نامه ۹ دی: سران فتنه را محاکمه کنید
حسینیان: هاشمی با شهید سعید امامی خیلی نزدیک بود
سعید تاجیک حمله کننده به فائزه: بزنم لهت کنم؛ قاتل؛ شریک جرم، بزنم؟
حسین قدیانی: مبارک ایرانی باید برود
جهان نیوز: مدارک فساد اداری رییس هلال احمر موجود است
جرس: مستندات از برنامه ریزی برادر حسین حکایت دارد
بالاترین: مهدوی کنی را کشتند تا به گردن هاشمی بیاندازد
کسینجر جهان اسلام دکتر عباسی: هاشمی تحت تاثیر سریال صهیونیستی فرار از زندان، این سناریو را طراحی کرد. من در تز های دانشجویانم بارها نسبت به این سناریوها هشدار داده بودم
اکبر گنجی: نگفتم شاه کلید، عالیجناب سرخ پوش است؟
شهبازی: این قبیل قتل ها، تسویه حساب ماسونی محافل لژنشین است
احمد خاتمی در گفت وگو با فارس: هاشمی، آمر بوده، مباشر قتل را محاکمه کنید
ایرنا: ردپای مهدی هاشمی در منزل شهید آیت الله مهدوی کنی پیدا شده است
نگرانی جنتی از جوانمرگ شدن: کاندیدای ریاست خبرگان نیستم/ مصباح: من هم کار علمی می کنم
جوان: فائزه پدرش را تحریک به قتل کرده بود
عصرایران: مهدی کنی از بهشت امام صادق تا بهشت ابدی / ناگفته های آیت الله از شب اجلاس خبرگان
مشرق بررسی می کند: از فوت حاج احمد تا مرگ مشکوک کنی
نوری زاده: دو روز قبل از مرگ ، در خانه هاشمی چایی خورده و به رئیس دفترش گفته بود نمی دانم چرا سرم درد گرفته
تابناک: پیام دکتر محسن رضایی به مناسبت درگذشت اسوه اخلاق
قالیباف: حتما باید آقای مهدوی کنی فوت می کرد تا آقای هاشمی از سیاست کنار برود
علی لاریجانی: بسیار خوب ایشون هم که فوت کردند، دستور کار بعدی رو قرائت کنند
احمدی ن‍‍ژاد: ملت ایران، ملت با نشاطی است، ملت ایران عاشق اسلام ایرانی است، ما امروز در اوج رفاه اقتصادی هستیم، هدف مندی با شدت ادامه می یابد
رحیمی معاون اول دولت: به آقای مهدوی کنی از قبل اطلاع داده بودند که چه زمانی فوت می کنند
سیدمحمد خاتمی: درگذشت این عالِم فرزانه ی عالَم سیاست، فرصتی مغتنمی است تا اخلاق را گرامی بداریم
مشرق: در شنود تلفنی ف. ه. گفته است نامردا انتقام می گیریم
ستون خوانندگان کیهان: ما خواستار محاکمه و قتل عام هاشمی و خانواده اش هستیم
ورزی: سریال آیت الله مهدوی کنی را در ۳۰ روز می سازم
۲۰:۳۰: پیش بینی خبرنگار ما درست در آمد

سه شنبه تاریخی هاشمی رفسنجانی؛ شادی زودگذر افراطیون

سه شنبه ها؛ روزهای جالبی از آب درآمده اند، به وی‍ژه این سه شنبه ۱۷ اسفند۱۳۸۹: روزجهانی زن،  سه شنبه اعتراض، روز حذف سیاسی از ریاست تنها منصب انتخابی اش.
بالاخره با روندی که از انتخابات ۱۳۸۴ با دور جدیدی از تخریب هاشمی رفسنجانی که این بار از سوی اصولگرایان و نه اصلاح طلبان آغاز شد و در انتخابات ۱۳۸۸ به اوج خود رسید، هاشمی رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان خداحافظی کرد.
بعد از انتخابات سال گذشته و آغاز اعتراضات مردمی که اقتدارگرایان سناریو حذف هاشمی و تبدیلش به یک منتظری دیگر را دنبال کردند و با مقاومت سرسختانه حامیان متنفذ هاشمی در قم و جامعه سیاسی و مردم به نتیجه نرسیدند و  تخریب ها و فحاشی ها را شدت بخشیدند تا شاید این سیاست مداری کرمانی را عصبی کنند، امروز برایشان نقطه عطفی محسوب می شود.
به نظرم رییس بودن یا نبودن هاشمی رفسنجانی در مجلس خبرگانی  که به جهت مشکل ساختاری عملاً امکان انجام وظایف قانونی را ندارد، فضیلتی برایش نیست کما این که فرموده اند: المکان بالمکین.
هاشمی به دلیل سبقه سیاسی و مجاهدت هایش در طول دوران انقلاب اسلامی، تثبیت نظام و فرماندهی جنگ و ایام سازندگی از ساخت سیاسی ایران حذف شدنی نیست.
سابقه تخریب هاشمی از سوی افراطیون اصلاح طلب مانند اکبر و اصولگرایان افراطی نشان داد که هاشمی ریشه دار تر از این است که با این فشارها سیاست ایران را رها کند.
برغم همه ی این تخریب های ناجوانمردانه برای رفتن هاشمی از مجلس خبرگان و حتی مجمع تشخیص مصلحت، هاشمی همان هاشمی می ماند: سیاست مدار آرام و میانه رو.
به نظر می رسد حال که هاشمی ۷۶ ساله از پست های سیاسی فاصله گرفته است، فرصتی مهیا شده تا فعالیت سیاسی ای را دنبال کند که قبلا محذوراتی برای انجامش داشته است.
از سوی دیگر تجربه سیاست ایرانی نشان می دهد، خوشحالی اصولگرایان از رفتن هاشمی و آمدن مهدوی کنی خیلی دوام نمی یابد، چرا که مهدوی کنی هم سیاست مدار میانه رو و اهل منطق و تدبیر است و کمتر اسیر فشارهای سیاسی و احساسی می شود.
چه پیش بینی جالبی حضرت از رابطه هاشمی و انقلاب داشتند: تا هاشمی زنده هست انقلاب هم زنده هست.

متن آخرین نطق هاشمی رفسنجانی در منصب ریاست مجلس خبرگان:  اصلاح جامعه با زور و تهدید صرف امکان پذیر نیست …  برخی که تصور می‌کنند با القاب و الفاظ می‌توانند مشکلات را حل کنند تلاش دارند تا رهبری را در یک جریان محبوس ‌کنند و ممکن است در کوتاه مدت از این کار خود سود ببرند اما در درازمدت با این کار به کشور و نظام و حتی به خودشان نیز ضربه می‌زنند.

سعید تاجیک زمستان ۶۵: به زن و دختر صدام فحاشی نکن، تاثیر ندارد

انتشار فیلم فحاشی یا به عبارت بهتر هتاکی فردی ارزشی به فائزه هاشمی رفسنجانی با دستاویز قراردادن دفاع از نظام، مدتی فضای سیاسی ایران را درگیر خود کرد. بلافاصله بعد از انتشار وسیع فیلم، اسم مهاجم و اطلاعاتی درباره اش منتشر شد: سعید تاجیک، عضو و از فرماندهان بسیج جنوب تهران و نویسنده کتاب جنگ دوست داشتنی!
مانند هر رویداد دیگری، بلافاصله فضای رسانه ای و البته مجازی پر شد از اظهارنظرهای افراطی در موافقت و مخالفت از این عمل و سعید تاجیک. مشهورترین حامی مهاجم فائزه هاشمی، حسین قدیانی است که ضمن معرفی سعید تاجیک می نویسد: در مرام حزب الله، عالم بی عمل یعنی همان که قرآن گفت، “خر” و در مرام حزب الله، آنکه علی، “زنازاده” اش خواند، قطعا زنازاده است. در مرام حزب الله، “ف. ه” فاحشه ای سیاسی-اجتماعی است که سزایش همان ناسزاهایی بود که سعید تاجیک از زبان ما بارش کرد. کسی در فاحشه بودن “ف. ه” شک دارد؟!
در این میان اما یکی از دوستان سعید تاجیک در وبلاگش اس به نام «خاطرات یک بسیجی زمان جنگ» در خاطره ای از وی در مرحله دوم عملیات کربلای ۵ در بهمن ۱۳۶۵ نوشت: (جوجه سپاهی -پیک گردان- که خیلی پرمدعا بود) تقریباً قدرت تصمیم گیری و کنترل خود را از دست داده بود و زیر لب به عراقیها فحش می داد. فحش های خیلی رکیک به مادر و خواهر و زن و دختر صدام نثار می کرد.
گنگ خواب دیده نویسنده ی این وبلاگ واکنش سعید تاجیک به فحاشی آن پاسدار به خانواده صدام را چنین تشریح می کند: سعید می گفت فحش نده دلیلی ندارد زبانت را به هتاکی باز کنی و اثری هم ندارد.

در فاصله بیست و چهار سالی که از کربلای ۵ می گذرد، آیا منطق منع فحاشی برای سعید تاجیک ها تغییر کرده است؟ آن روز فحاشی ضد ارزش بود و امروز ارزش؟  آن روز فحاشی اثر نداشت و امروز تاثیر پیدا کرده؟
چه می شود که تاجیک ها برای دنیای عده ای حاضر به فروش آخرت خود می شوند؟ سئوال دردناک این است که چگونه یک فرمانده گردان دفاع مقدس با سابقه مجاهدت، روزی در مقابل فحاشی به خانواده ی دشمن درجه یک ایران صدام، آن چنان بُراق می شود و روز دیگر که اتفاقا بیش از هر زمان دیگری جامعه نیازمند اخلاق است، اینچنین بی اخلاقی می کند؟
برادران مهاجم لباس شخصی و گروه فشارِ نام آشنا تصور نمی کنند جامعه هزینه ی کارهایشان را متوجه چه کسی می داند؟

تاملی در اظهارات سیاسی فرمانده سپاه قزوین: رقابت درون اصولگرایی با نتیجه ای خونین؟!

سردار محترم سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و فرمانده سپاه قزوین هستند در اظهار نظری سیاسی فرمودند: اگر نتیجه انتخابات در راستای ارزش‌های ما نباشد، سال ٩۱ خونین خواهد بود.
حالیه که حاکمیت خود را در میدان  مواجهه و مقابله با معترضین (جنبش سبز) یا به زعم آنها فریب خوردگان فتنه، با برخوردهای قهری و درهم آمیختن باگناه و بی گناه و خشک و تر، پیروز می داند و زمینه حضور سایر گروه های سیاسی را عملاً از بین برده است، این اظهارات سردار سالار آبنوش، فرمانده سپاه صاحب‌الامر (عج) استان قزوین ناظر بر کدام گروه و جریان سیاسی است؟  با حذف گروه های اصلاح طلب و معتدل ها از گردونه سیاست و حضور تمام قامت گروه های مختلف اصولگرا، انتخابات خونین نتیجه حضور و فعالیت کدام گروه است؟ انتخابات خونین؛ آیا نتیجه ی همان انحراف و فتنه بزرگتر است که مدتی در دهان ها چرخید؟
معظم له، سردار آبنوش در تبیین این انحرافی که نتیجه اش را انتخابات خونین می داند می فرماید: ما گروهی داشتیم که با عناوین اصلاحات، دوم خرداد و فتنه که همه یکی بود طرف مقابل ما بودند و امروز چیزی وسط به نام انحراف درست شده که پیچیدگی آنقدر بالاست که تشخیص دادن بسیار سخت است.
فرمانده سپاه قزوین ریشه جریان انحراف و فتنه را یکی می داند و ادامه می دهد: امروز جریان انحراف دارد افراد کم‌ظرفیت و دارای دو چهره را جذب می‌کند، آنها که از پست و مقام تنزل یافتند و کم‌ظرفیت هستند، شناسایی می‌شوند و اینها اصحاب جریان انحراف هستند و بعضا نیز نشانه‌های جانبازی و سابقه جبهه دارند و یا از خانواده شهدا و ایثارگر هستند.
سردار معظم سپاه در اوج اظهاراتش بیان می دارد: اگر نتیجه انتخابات مجلس نتیجه‌ای نباشد که در راستای ارزش‌های ما باشد سال ۹۱ سالی بسیار خطرناک و حتی خونین است به طوری که صاحب‌نظرانی که قدرت تحلیل دارند و تاکنون مسائل را به درستی پیش‌بینی کردند، بیان داشتند که اگر مجلس بعد مجلس سالمی نباشد سال ۹۱ فتنه، خونین است زیرا با هم می‌جنگیم و جریان انحراف سردرمی‌آورد.

این اظهارات،  شدیدترین حمله ی کلامی به  این گروهی اصولگراست و عملا تهدیدی است که نمی گذارند این گروه وارد مجلس شوند همچنین اشاره به سال ۹۱ از این جهت هم حائز اهمیت است که انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ برگزار می شود و بر این اساس در نیمه دوم سال ۹۱ جامعه شاهد فعالیت های انتخاباتی برای دوره ریاست جمهوری بعدی است. به نظر می رسد در مدت زمان حدود یک سال مانده به آغاز رقابت های مجلس و شوراهای اسلامی و یک سال و نیم به ریاست جمهوری ، حاکمیت نگران فعالیت های سیاسی گروهی اصولگرا است که آن گروه خود را وام دار هیچ کس نمی داند. گروهی که هم توان مالی قابل توجهی به دست آورده هم قدرت سیاسی و اجرایی بدون کنترلی دارد.
نقل شده است این گروه سیاسی که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نتیجه ی فعالیت انتخاباتی اش برای مجلس و ریاست جمهوری آتی را خونین ارزیابی می کند به دنبال سه دوره ای کردن ریاست جمهوری است و جلسات فکری و عملی آن را به صورت متناوب برگزار می کند.
کاش دوستان و اعاظم سپاه یادشان بیاید حمایت های بی حد و حصری که از این گروه شده و یادشان نرود که برای این گروه نظام چه هزینه های سرسام آوری پرداخت کرده است.

آینده ی آزادی؛ الویت لیبرالیسم بر دموکراسی

فرید زکریا / ترجمه: امیرحسین نوروزی/ ویرایش: خشایار دیهیمی / چاپ اول: ۱۳۸۴؛ چاپ دوم: ۱۳۸۵ / انتشارات: طرح نو  با همکاری دفتر مطالعات و تحقیقات سیاسی وزارت کشور
The Future of Freedom: Illiberal Democracy at home and aboard / Fareed Zakaria, North Press 2003
پیشگفتار مترجم/ مقدمه: عصر دموکراتیک / فصل اول: تاریخچه ی آزادی انسان  / فصل دوم: راه پر پیچ و خم / فصل سوم: دموکراسی غیر لیبرالی / فصل چهارم:  استثنای اسلامی / فصل پنجم: زیاده ای از یک چیز خوب/ فصل ششم: مرگ اقتدار / نتیجه: راه برون رفت / یادداشت ها / نمایه

کتاب مستطاب «آینده ی آزادی: الویت لیبرالیسم بر دموکراسی» یکی از اولین کتاب های به فارسی ترجمه شده ی فرید زکریا در حوزه اخلاق، سیاست و اجتماع است. او در این کتاب کنکاشی می کند از سابقه حضور دموکراسی در غرب و روند قانون مند شدن مردم سالاری در تامین آزادی.
زکریا در این کتاب مخاطب را با  یک نگاه کلی با ساختار سیاسی غرب به وی‍‍ژه آمریکا و نگرانی های آنها درباره آینده سیاسی جهان و حاکم شدن دموکراسی قانون سالار که متضمن آزادی است بیان می کند.
در توضیح پشت جلد کتاب چنین آمده است: این کتاب دعوتی است به خویشتن داری و احیاء موازنه میان دموکراسی و آزادی.
این کتاب در ۳۳۶ صفحه توسط امیرحسین نوروزی ترجمه و به دست خشایار دیهیمی ویراسته شده است. خواندن این کتاب پیشنهاد مناسبی برای تعطیلات نوروزی است.

بخش هایی از کتاب
برای مردم غرب دموکراسی  به معنای «دموکراسی لیبرال» است، یک نظام سیاسی که مشخصه ی آن نه تنها انتخابات آزاد و عادلانه است بلکه همچنین حاکمیت قانون، جدایی قوای حکومتی، و صیانت از آزادی های اساسی بیان، اجتماعات، دین و مالکیت است. اما این دسته از آزادی ها که می توان آن را «لیبرالیسم قانون سالار» نامید ذاتاً ارتباطی با دموکراسی ندارد و این دو همواره همراه هم نبوده اند، حتی در غرب. هرچه باشد آدولف هیتلر از طریق انتخابات آزاد به صدر اعظمی آلمان رسید.
طی نیم قرن گذشته دموکراسی و آزادی در غرب ممزوج شده اند، اما امروز دو جزء تشکیل دهنده ی دموکراسی لیبرالی که در بافت سیاسی غرب در هم تنیده شده اند، در سرتا سر جهان در حال جدایی از یکدیگر هستند. دموکراسی در حال نشو و نمو است؛ آزادی چنین نیست.
اصلاحات اقتصادی یعنی شروعی برای حاکمیت واقعی قانون (سرمایه داری محتاج قرارداد است)، گشودگی به روی دنیا، دسترسی به اطلاعات و شاید مهمتر از همه گسترش یک طبقه صاحب کسب و کار.
یک طبقه سوداگر کارآفرینِ واقعی مهمترین نیروی واحد برای تحول در خاورمیانه خواهد بود. که همه نیروهای دیگر را به دنبال خود می کشد.
در دنیایی که روز به روز دموکراتیک تر می شود، نظام هایی که در برابر این روند مقاومت کنند موجد جوامعی ناکارآمد می شوند: مثل جهان عرب
کشورهایی که تازه دموکراتیک شده اند در بسیاری از موارد به دموکراسی هایی شرم آور تبدیل می شوند که موجب پسرفت، اغتشاش، خشونت و شکل هایی جدید از استبداد می شوند.
راه حل، اصلاحات دینی نیست، بلکه اصلاحات سیاسی و اقتصادی است. تمام تاکیدی که بر دگرگونی اسلام می شود، بی جاست. عامل اصلی که مسیحیت را با مدرنیته سازگار کرد این نبود که ناگهان کلیسا تفسیرهای لیبرالی از تئولوژی را پذیرفت. عامل اصلی، مدرنیزاسیون جامعه بود تا جایی که (نهاد) کلیسا مجبور شد (برای بقا) خود را با دنیای اطرافش وفق دهد. هرچه باشد بسیاری از تعصبات ضد مدرن اسلامی در مسیحیت هم وجود دارد. … امروزه دین در غرب منبعی است برای انگیزش روحی و نه الگویی برای زندگی روزمره. … ایالات متحده، کانادا و اروپا جوامع بزرگ مسلمان دارند، در تمام این نقاط اسلام با زندگی مدرن، بدون یک «اصلاح دینی» بزرگ، سازگار می شود. در تمام این کشورها اکثر مومنان راه هایی را یافته اند تا متدین باشند، بدون تاریک اندیشی و پرهیزگار باشند بدون خشم و غضب.
اسراییل برای بیشتر جهان عرب بهانه ای بزرگ شده است، راهی برای این که حکومت ها توجه عمومی را از ناتوانی خود منحرف کنند.