صورت‌حساب ۱۳ هزار میلیاردی موسسات غیرمجاز مشهد

سیدصادق حسینی| خبرآنلاین | بازنشر: عصرایران؛ رویداد۲۴ | با پیروزی حسن روحانی در انتخابات ۱۳۹۲، دولت تدبیر و امید با میراثی از تحریم های هسته ای و چالش های اقتصادی کارش را آغاز کرد. علاوه بر تورم یکی از ابرچالش های پیش روی دولت نخست روحانی، موسسات مالی غیر مجازی بودند که در دوره ۸ ساله ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به صورت تصاعدی رشد کرده و با وعده سودهای نجومی، حجم قابل توجهی از نقدینگی کشور را در خود جمع کرده بودند. ۱۹ بهمن ۱۳۸۹ برای نخستین بار بانک مرکزی ۴۸ موسسه مالی و اعتباری را غیر مجاز اعلام کرد که خراسان با داشتن ۱۲ موسسه در صدر قرار داشت؛ اما دولت احمدی نژاد ترجیح داد به بحران موسسات ورود جدی نکند و این چالش را هم مانند چالش هسته ای به دولت بعدی بسپارد.

برای درک حجم پولی که در این موسسات در جریان بود کافی است بدانید در سال ۱۳۹۳ که کل بازار پولی ایران در حدود ۵۰۰هزار میلیارد تومان بود، این موسسات بیش از ۱۰۰هزار میلیارد تومان پول یعنی در حدود ۲۰ درصد بازار پول کشور را در اختیار داشتند.

با روی کار آمدن ولی‌الله سیف رییس کل بانک مرکزی در ۳ شهریور ۱۳۹۲، او ساماندهی موسسات مالی غیر مجاز را یکی از برنامه اصلی خود عنوان کرد و در یک فرایند پرمشقت، پرهزینه و طولانی آن ها را منحل، ادغام و ساماندهی کرد. با اقدامات بانک مرکزی موجی از اردوکشی های خیابانی و تجمع و تحصن مقابل بانک مرکزی، مجلس و خیابان ها به راه افتاد و سود باختگان که پول خود را در موسساتی گذاشته بودند که سرمایه ای برای بازپرداختش نداشتند، از بانک مرکزی طلبکار شدند که ضررشان را جبران کند. فعالیت هایی که در نهایت به اعتراضات دی ماه مرتبط شد که اتفاقا آن نیز از مشهد آغاز شده بود.

در نهایت با تصمیم کمیسیون ویژه قوا و نظر مقامات نظام رییس جمهور در گفت و گوی تلویزیونی ۲ بهمن ۱۳۹۶ اعلام کرد: ۱۱.۵ هزار میلیارد تومان به سپرده گذاران پرداخت شده است. هرچند بعدتر اعلام شد بانک مرکزی یک خط اعتباری ۱۴هزار میلیارد تومانی برای سپرده گذاران ناکام باز کرده است.

دردناک است بدانید در سال ۱۳۹۵ بانک مرکزی ۱۶هزار و ۸۰۰ میلیارد تومان تسهیلات به ۲۴.۰۰۰ واحد تولیدی پرداخت کرده بود که به جای ۱۴هزار میلیارد تومانی که برای موسسات غیر مجاز هزینه کرد، می توانست در بحران رکود و بیکاری کشور ۲۰.۰۰۰ واحد تولیدی را حمایت کند و زنده نگاه دارد.

بر این اساس ضرر هر نفر از ۸۰ میلیون ایرانی در این پرداخت نجومی، ۱۴۳هزار و ۷۵۰ تومان و سهم ضرر هر خانواده ۴۷۸ هزار و ۶۸۷ تومان است. (با بعد خانوار ۳.۳۳درصد بانک مرکزی)

البته پشت پرده این موسسات مالی غیرمجاز تاکنون مشخص نشده و جز اندک اطلاعاتی چیزی در رسانه ها وجود ندارد. به عنوان نمونه ولی الله سیف رییس کل بانک مرکزی در توصیف نحوه کار مدیرعامل یکی از اَبَر موسسات غیر مجاز خراسانی در جلسه با یکی از فراکسیون های مجلس گفته است: «یکی از موسسات ۱۲ هزار میلیارد تومان پول مردم را درحالی جمع کرده بود که سرپرست آن دیپلم نداشت و مسلح وارد بانک مرکزی می‌شد و من را نیز تهدید می‌کرد.»

شفافیت، پول کثیف و لایحه سی‌اف‌تی
مردم ایران همواره از عدم شفافیت آسیب دیده اند. در زمان محمود احمدی نژاد، فساد ۳ هزار میلیاردی، فساد بیمه ایران و فساد بزرگ نفتی بابک زنجانی پیش آمد و در سال های اخیر هم، عدم شفافیت و نظارت بر موسسات مالی ۱۴هزار میلیارد تومان ضرر روی دست مردم گذاشت. همچنین نقدینگی قابل توجه حاصل از آن یکی از دلایل التهابات بازار ارز، سکه، خودرو و مسکن است که ضرر مالی و روانی آن به چشم همه ما رفته است.

برای تامین همین شفافیت بود که لایحه الحاق ایران به کنوانسیون بین‌المللی مقابله با تأمین مالی تروریسم مشهور به CFT، به مجلس ارجاع شد اما روز یکشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۹۷، بعد از چند روز فشار و تهدید پیامکی نمایندگان، سرانجام با نمایشی تعجب برانگیز در مجلس بررسی آن تا دو ماه به تعویق افتاد. مصوبه ای که به گفته محمد مهاجری روزنامه‎نگار اصولگرا برای نخستین بار «این سعید جلیلی دبیر وقت شورای عالی امنیت ملی بود که در سال ۱۳۸۹ دستور اجرای با قوت CFT را داده بود.»

روشن است که شفافیت راهکار اساسی مبارزه با فساد در جامعه است و نمی توان با استانداردهای دوگانه، مانند همراهی با CFT در زمان محمود احمدی نژاد و مخالفت با همین طرح در زمان حسن روحانی مدعی مبارزه با فساد بود.

از سوی دیگر تعویق ۲ ماهه بررسی لایحه مبارزه با پول شویی سخنان چندی پیش وزیر کشور روحانی که به «پول کثیف» مشهور شد را یاد آوری می کند. او زیر فشارها مجبور شد صحبت هایش در مجلس را اینگونه توضیح دهد: «باید برای ایجاد اطمینان بیشتر به مردم از طریق لایحه یا طرح، قانونی بگذرانیم تا منشا کلیه هزینه‌های انتخاباتی مشخص و قابل نظارت باشد.»

علیرضا رحیمی نماینده تهران در مجلس در توییت اش نوشته بود: «مرکز طراحی و سازماندهی پیامک ها علیه نمایندگان و مجلس شهر مشهد بوده است» و علی مطهری نایب رییس مجلس نیز با انتقاد از سخنان امام جمعه مشهد گفت: «گفته آقای علم الهدی شاید بتواند به کشف منشأ پیامک های بعضا تهدیدآمیز ارسالی از مشهد برای نمایندگان در ایام طرح لایحه مرتبط با CFT کمک کند.» جالب است بدانید تنها در خراسان ۷ موسسه غیر مجاز وجود داشت که دولت حسن روحانی مجبور شد ۱۲.۹۵۰ میلیارد تومان از بیت المال به سودباختگان آنها بپردازد که از این قرارند:
۱. ثامن الحجج (۴۳۰۰میلیارد تومان)
۲. فرشتگان (۳۹۰۰میلیارد تومان)
۳. وحدت (۲۷۵۰ میلیارد تومان)
۴. افضل توس (۱۵۰۰ میلیارد تومان)
۵. میزان (۵۰۰میلیارد تومان)
۶. الزهرا
۷. بدرتوس

«امید و اعتماد»، سرمایه روحانی است

انتشار در خبرآنلاین/   سیدصادق حسینی: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۶، در کشاکش یک رقابت جدی و دو قطبی، حسن روحانی که ۴ سال قبل‎ترش با وعده حل پرونده هسته‌ای و گشایش سیاسی و اقتصادی از مردم رای گرفته بود، با درخواست رای بیش از قبل از مردم برای عملی کردن همان وعده ها توانست با ۵.۰۲۳.۳۲۳ رای بیشتر از انتخابات ۱۳۹۲ رقیب را شکست دهد.

حالا در آستانه یک سالگی همان انتخابات، تمام دستاورد ۵ ساله حسن روحانی به یک باره در برابرش فرو ریخته است و از برجام مهمترین معاهده جهانی ایران بعد از جنگ تحمیلی، تنها بسته شدن PMD که به جرات می توان گفت مهمترین دستاورد مذاکرات بسیار پیچیده و سخت ۲۰ ماهه ایران با ۵+۱ قدیم! بود، فعلا باقی مانده است. برجامی که به گفته رییس جمهور ایالات متحده و نخست وزیر رژیم اسراییل «بدترین معاهده تاریخ است که آمریکا امتیاز قابل توجهی نتوانسته از ایران بگیرد، و پول نقد هم به تهران پرداخت کرده»!

وعده های دیگر روحانی مبنی بر گشایش سیاسی و اقتصادی البته وضع بهتری نسبت به برجام ندارد. تلگرام مهمترین ابزار ارتباطی ایرانیان فیلتر شده است، موضوع حصر همچنان پابرجاست، به نظر می رسد اوضاع اقتصاد به سیاهی دوران دوم محموداحمدی نژاد(۱۳۸۹-۱۳۹۲) است و ارزش دلار در برابر ریال؛ بگذریم…

اما این ها همه، مشکل پیش روی رییس جمهور روحانی نیست، که ایران از فردای پیروزی انقلاب با جنگ و تحریم و فشار قدرت های جهانی روبرو بوده است و او با گوشت و پوستش تمامی این ها را حس کرده است.

مشکل پیش روی روحانی، فراتر از رقابت سایر نهادها و قوا با او و دولت اش است. مشکل پیش روی روحانی مشکل آتی نظام جمهوری اسلامی است؛ مشکل «امید و اعتماد» است.

روحانی در انتخابات ۹۲، توانست امید و اعتماد را در مردم زنده کند. در انتخابات ۹۶ هم مردم به واسطه همان امید و اعتماد و البته ترس از پیروزی رقیب پای صندوق آمدند و به او رای دادند. اما امروز در پس همه مشکلات روزمره تحریم، فشار و تخریب، «امید و اعتماد مردم» به چالش کشیده شده است. امید مردم به آینده بهتر و اعتماد مردم به مسئولان برای حل مشکلات و بحران ها و اداره کشور به چالش کشیده شده؛ مساله ای که دامن گیر دولت، نهادها، سایر قوا و در یک کلام کلیت حاکمیت شده است.

این که رییس جمهور روحانی و دولتش چقدر در تداوم رکود اقتصاد و مشکلات کارگران، بحران دلار، بحران آب اصفهان، تقسیم کازرون و یا فیلترینگ تلگرام نقش دارند، چندان با اهمیت نیست، مهم این است آقای رییس جمهور در کسوت پاسدار قانون اساسی کشور، «امید و اعتماد» مردم را جلب کرده است و بحران امروز نه دولت او که کل حاکمیت را به چالش کشیده است.

مردم همان گونه که نظاره‌گر توفیق ایران در سیاست خارجی هسته ای و منطقه ای هستند باید نتیجه و تاثیر «امید و اعتماد» را در سیاست داخلی نیز ببینند. دولت آقای روحانی در برهه انتخابات ثابت کرد که شایسته «امید و اعتماد مردم» است و امروز مکلف به تداوم آن است چرا که: امید بذر هویت ماست.

از فاحشه خانه پرویز ثابتی تا ترور شریف واقفی/ «رمان گود»؛ روایت یک داستان ۵۰ ساله ی ایرانی-تهرانی

صادق حسینی؛ خبرآنلاین: رمان «گود» که به‌تازگی از سوی نشر چشمه روانه بازار شده، در میان رمان‌های ایرانی که بیشتر درگیر روزمرگی‌های زندگی هستند یک اتفاق است. رمانی که از ۱۵ خرداد ۴۲ و حتی قبل از آن‌یک رشته حوادث را دنبال می‌کند تا به امروز.

بستر روایتی که «مهدی افشار نیک» که سابقه سال‌ها روزنامه‌نگاری دارد برای این رمان انتخاب کرده، توجه به محله‌های قدیمی و خاص تهران است که امروز به‌نوعی هم ازدست‌رفته هستند: بازارچه نایب‌السلطنه و محله‌های آب منگل و ادیب.

در بستر مکانی روایت، هم بازارچه مهم است که سقف قدیمی آن همیشه موردتوجه همگان و کاسبان آن بوده و هست و هم زورخانه‌ای که «گود» آن «بو» گرفته است. بوی بد به‌عمد چندین سال اصلاً موردتوجه قرار نمی‌گرد، حتی وقتی «ناظم پهلوون زورخونه» از  بوی گود شکایت می‌کند، متولیان زورخانه خیلی این شکوه را جدی کمی گیرند. در اصل نویسنده به ظرافت نقدی به پهلوانی و زورخانه وارد می‌کند که در جریان کودتای ۲۸ مرداد همراه با کودتاچیان شده و خانه مصدق را غارت کردند. پشیمانی «سید ناظم» از همراهی با «شعبون بی‌مخ»؛ شعبان جعفری؛ در آن روز و بوی بد گود زورخانه، مظهر و نماد این جریان است.

دومین عنصر ساختاری در رمان «گود» سقف بازارچه است که زیر آن کاسبان هم به کسب مشغول‌اند و هم به وقتش به عزاداری و مناسک آیینی. بر این بستر، روایت ۴ دختر چریک مجاهد شکل می‌گیرد که کشاکش اصلی داستان به ماجرای سال ۵۴ و تغییر ایدئولوژیک آن می‌پردازد.

رمان هم به اتفاق‌های واقعی مثل ربودن پسر اشرف و ترور مجید شریف واقفی و دستگیری وحید افراخته نظر دارد و آن‌ها را وارد متن داستان می‌کند؛ هم اینکه خود رمان، به خلق روایتی درون‌متنی از ماجراهای ترورهای درون‌سازمانی می‌پردازد که یکی از صحنه‌های درخشان  این رمان است.

اما ضعفی که شاید برای گود بتوان متصور شد ساختار زبانی و محاوره‌ای رمان است. نوع کلام در فصل‌های اول این تصویر را به خواننده می‌دهد که با یک رمان جنوب شهری و پهلوونی و تهران قدیمی روبه‌روست؛ اما وقتی روایت‌های سیاسی رمان شکل‌ می‌گیرد شکافی بین زبان و لحن داستان اتفاق می‌افتد. درواقع خواننده انتظار ندارد رمانی به‌شدت سیاسی را با زبانی جنوب شهری بخواند.

البته شاید نویسنده که خود متولد محله «دولاب» است، خواسته با این لحن، جلوه‌ای تازه به ادبیات جنوب شهری که صرفاً محدود به «مرام بازی و لوطی منشی» شده بود ببخشد؛ تلاشی که شاید برخی آن را نپسندند. به‌خصوص این‌که داستان پرش‌های زیادی از متن به زمان‌های مختلف در ۱۸ فصل کتاب دارد: چنانچه فصل اول در سال ۴۲ است، فصل دوم در سال ۸۴، فصل سوم در سال ۵۹، فصل چهارم در سال ۴۹!

از نکات قابل‌تأمل دیگری که بر این رمان می‌توان متصور شد تعدد شخصیت‌هاست. خواننده باید به صفحات قبل رجوع کند تا نخ شخصیت‌ها از دستش نرود. شاید رمانی که نزدیک به ۵۰۰ صفحه است باید شخصیت زیاد داشته باشد تا کشش داستان حفظ شود! به نظر گود شبیه همان بازارچه نایب‌السلطنه در اوج وقت کاری و کاسبی است.

رمان «گود» در خلق صحنه‌هایی از تاریخ سیاسی ایران به‌خوبی موفق شده است. صحنه ترور «مجید شریف واقفی» بااینکه عین روایت تاریخی است اما در دل داستان خودی و حک‌شده است و در متن روایت قرار دارد.

نویسنده در این‌که به ماجراهای واقعی و رخ‌داده، بار دراماتیک بخشیده موفق عمل کرده است. ازاین‌دست روایت‌ها در داستان زیاد است؛ به‌عنوان نمونه: صحنه آوردن کشته‌های جنگ ظفار به همراه  تلویزیون‌های قاچاق، صحنه دستگیری محمدرضا سعادتی، صحنه شروع جنگ و بمباران تهران، صحنه آزادسازی خرمشهر و درد و دل صائب با بیت‌الله، صحنه رویارویی مستانه و مریم در تنگه پاتاق و بعدازآن در پاریس؛ این‌ها همه از دل واقعیت‌ها برآمده است اما جنبه ادبی و هنری پیداکرده است و خواننده نه به‌عنوان گزارشی تاریخی که به‌عنوان یک اتفاق ادبی آن را دنبال می‌کند.

«گود» در سرک کشی به احوالات مجاهدین (منافقین) قبل از تغییر ایدئولوژی و پس‌ازآن و تحولات سال‌های اول انقلاب و این‌که چطور دوستی‌های نزدیک به دشمنی‌های عمیق بدل شد و نفرتی که از تغییر ایدئولوژی در بین مبارزان علیه شاه ایجاد شد و تأثیراتی که بعدها گذاشت، موفق عمل کرده است.

درواقع «مهدی افشار نیک» نه گزارشی تاریخی که برشی ادبی از تاریخ سیاسی زده است و آدم‌هایی از دل تاریخ برای خود برگزیده و ساخته است که به زبان و بیان او ماجراها را روایت می‌کنند. از طرفی هم باید به درونی کردن برخی شخصیت‌ها در این رمان توجه داشت که مهم‌ترین درونی سازی شخصیت‌های واقعی؛ روایت «پرویز ثابتی» معاون امنیت داخلی ساواک است. ثابتی در خاطرات و ادعاهایش را در قالب گفت‌وگو با عرفان قانعی فر چند سال پیش منتشر کرده که با واکنش‌های فراوانی روبرو شد.

نویسنده‌ی رمان «گود» با طنازی سعی کرده اضافه‌کاری برای ثابتی به تراشد و او را رئیس و گرداننده چندین فاحشه‌خانه در تهران کرده که زن‌های زیادی به‌فرمان او این‌سو و آن‌سو می‌روند. ثابتی در خاطراتش به استفاده از این زنان برای مهار برخی روحانیون اشاره‌کرده است.

داستان بعد از فرازوفرودهای بسیار درحالی‌که معمای «بوی بد» گود حل‌شده به سمت اتفاقی در سقف بازارچه پیش می‌رود؛ جایی داستان تمام می‌شود؛ که گویی تازه اول قصه است. گود روایت آغاز یک داستان ۵۰ ساله‌ی ایرانی-تهرانی است.

هلاکت «زهران علوش» نشانه ای «کوچک» از «کاهش» بحران سوریه

سیدصادق حسینی- خبرآنلاین: مهمترین خبر اولین جمعه زمستان ۹۴ خبر به هلاکت رسیدن «زهران بن عبدالله علوش» سرکرده گروه ستیزه جوی «جیش الاسلام» بود که می خواست سلطنت اموی را احیا کند. او که روابط بسیار نزدیکی با سازمان های امنیتی سعودی و ترکیه داشت، نیروهای تحت امرش با داعش و دیگر گروه های تروریستی بر سر قلمرو در سوریه می جنگیدند و جمعه ۴ دی ماه ۴ روز پیش از آن حملات روسیه به داعش ۳ ماهه شود، بعد از یک عملیات شناسایی چند روزه به هلاکت رسید.
کشته شدن علوش را می توان از «نشانه های کوچک» اما «قابل توجه» کاهش بحران و جنگ ۴ ساله در سوریه دانست؛ جنگی که از یک تظاهرات ساده یک بحران گسترده و تلخ انسانی ساخت.

شاید از جمله دلایلی که می توانست به زنده ماندن علوش تا به امروز بیانجامد، تمرکز ارتش سوریه بر مقابله با داعش و دیگر گروه های تروریستی قوی تر بود؛ داعش بخش قابل توجهی از سوریه را اشغال و نا امن کرده است و طبیعی است که الویت ارتش سوریه مقابله با داعش به عنوان بزرگترین و گسترده ترین گروه تروریستی در آن کشور است؛ حال با «تغییر موازنه قدرت» در سوریه و به قول برخی تحلیل گران ارشد آغاز «دوره پسا داعش» زمینه برای از بین رفتن سایر گروه های تروریستی از جمله جیش السلام، احرار الشام و … محیا شده است.

البته منظور از «دوره پسا داعش» این نیست که جنگ علیه «داعش نظامی» به زودی پایان می یابد، بلکه مراد این است که داعش از دوره «فراز» که در آن با جذب امکانات و حمایت های لجستیکی ائتلاف سعودی، قطر و ترکیه و با چشم پوشی غرب و ایالات متحده توانست سر زمین های قابل توجهی را ناامن کند و به زیر چتر خود ببرد، گذشته است و حال در دوره «فرود» و «کاهش» است.
از سوی دیگر با تشکیل چند دور گفت و گوی بین المللی درباره سوریه که در نهایت به مشخص شدن فهرستی از گروه های تروریستی در اجلاس نیویورک در روزهای گذشته انجامید، هر گونه مقابله و از بین بردن ظرفیت های این گروه ها زمینه را برای تشکیل گفت و گوی «سوری-سوری» محیا می کند.

همچنین با جدیدترین تغییر سیاست آمریکا از «سقوط بشار اسد و تغییر نظام سوریه» در ابتدای بحران (۲۰۱۱-۲۰۱۲) به «بی توجهی و لفاظی» در ۳ سال گذشته(۲۰۱۲-۲۰۱۵) و به «باقی ماندن بشار اسد» آنچنان که به تازگی جان کری وزیر خارجه اش در مسکو گفت: «ایالات متحده و شرکای ما به دنبال آنچه تغییر رژیم خوانده می‌شود نیستند و اسد فعلا می‌تواند در قدرت باقی بماند» زمان قربانی کردن پیاده نظام های ائتلاف سعودی-ترکیه ای فرا رسیده است و چه اشاره ای بهتر از زدن رهبر یکی مهمترین گروه های تروریستی سوریه که از حمایت کامل سعودی برخوردار بود برای سایر گروه ها.

به نظر می رسد در روزهای آینده با تکرار حملات هدفمند هوایی روسیه و ارتش سوریه در کنار پیشروی نیروهای زمینی و تنگ تر شدن عرصه داعش و دیگر گروه های تروریستی، باید شاهد به هلاکت رسیدن سایر فرماندهان میدانی این گروه های ستیزه جو باشیم.

جنگ در سوریه چه زمانی پایان می یابد؟

سیدصادق حسینی (منتشر شده در خبرآنلاین): از ۸ مهر ۹۴ که حملات هوایی روسیه به داعش در سوریه آغاز شد بیش از چهل روز می گذرد و حالا این سوال مطرح است که با حملات پردامنه هوایی روس ها و حملات متعدد و گسترده ارتش و نیروهای مردمی سوریه و حزب الله لبنان با حضور مستشاران ایرانی از یک سو و برگزاری یک دور نشست بین المللی درباره سوریه با حضور تمام اطراف، پرونده جنگ در سوریه چه زمانی بسته می شود.

آنچه مسلم است تداوم این حملات نظامی پر قدرت به تضعف لجستیکی و نظامی داعش در کوتاه مدت می انجامد اما این ضعف به معنای از بین رفتن «موجودیت داعش» نیست و آن ها بعد از مدتی دوباره خود را تقویت می کنند؛ همان طور که در طول ۴ سال چنین کرده اند. پس سئوال جدی تر این است که چه زمانی مقاومت جانانه ی مردم سوریه به سرانجام می رسد و پرونده تروریسم تکفیری در شامات خاتمه می یابد.

برای یافتن پاسخ این سوال که «جنگ در سوریه چه زمانی پایان می یابد» می بایست به ۲ نکته اساسی برای پایان جنگ و دوره «پسا داعش» در سوریه توجه کرد: سرانجام جنگجویان داعش و سرانجام حامیان سیاسی، امنیتی و لجستیکی داعش. ادامه خواندن “جنگ در سوریه چه زمانی پایان می یابد؟”

بازخوانی موضع عجیب ۵سال پیش دلواپسانی که می خواهند صالحی را دفن کند

صادق حسینی{خبرآنلاین}: علی اکبر صالحی دانشمند  آرام و ساکت کابینه و عضو موثر هیات مذاکره کننده ی ایرانی صبح یک شنبه ۱۹ مهر ماه در جلسه علنی بررسی طرح برجام مجلس با صدایی بلند و گرفته گفت: «برادری در همین مجلس قسم جلاله می‌خورد و به من می‌گوید روی تو سیمان می‌ریزیم و می‌کشیمت این چه طرز بیان آن هم در جمهوری اسلامی است؟» صالحی این چنین ادامه داد: «گوش کنید، شماها که قرار است روی ما سیمان بریزید، لااقل حرف‌مان را گوش کنید.»

نمایندگانی که خود را دلواپس برنامه هسته ای می دانند و در «کمیسیون زاکانی» که مشخص شده «با مخالف کمیسیون امنیت ملی» تشکیل شده، در نقد و تخریب تیم مذاکره کننده هسته ای و برجام سنگ تمام گذاشتند، در هنگام تصویب «بیانیه تهران» که تمامی اورانیوم غنی شده را با وجود مخالفت های جدی در نظام، می خواست به ترکیه بدهد، چه موضعی داشتند؟

ادامه خواندن “بازخوانی موضع عجیب ۵سال پیش دلواپسانی که می خواهند صالحی را دفن کند”

بازخوانی بخشی از مذاکرات پنهانی احمدی‌نژاد با آمریکا

سیدصادق حسینی{خبرآنلاین} {بازنشر: پارسینه؛ آفتاب}: آنچه بیش از همه از خاطرات جمعی ما ایرانی ها از رئیس جمهوری سابق برجای مانده، رفتارهای پوپولیستی،وعده و وعیدها لفاظی های تند داخلی و خارجی و رویکردهای متناقض است که همگی منجر به انواع بی ثباتی ها می شد.

بی ثباتی که مردم در بحران ارزی یا افزایش چندبرابری قیمت مسکن و سایر خدمات و کالا آن را به خوبی حس کردند. اما  در عرصه  سیاست خارجی نیز این نوسانات و بی ثباتی ها به شدت نمود داشت. سیدحسین موسویان دیپلمات ارشد پیشین کشورمان در کتاب «ایران-آمریکا» تناقضات، برخی از این سیاست های دوگانه و فعالیت های پنهانی احمدی نژاد برای رابطه با آمریکا را تشریح کرده است.

سیدحسین موسویان دیپلمات ارشد سابق و سخنگوی تیم مذاکره کننده هسته ای در دولت سیدمحمدخاتمی که چندسالی است در آمریکا به تدریس و فعالیت تبلیغی به نفع جمهوری اسلامی ایران مشغول است، از جمله چهره های سیاسی کشورمان است که نقش موثری در توسعه «دیپلماسی عمومی ایران» دارد.

او مدت هاست با شرکت در همایش های فراوانی در آمریکا و اروپا، گفت و گو با رسانه های خارجی و انتشار مقالات متعدد تلاش می کند، سیاست مداران و تحلیل گران غربی فهم بهتری از ایران و مساله هسته ای کشورمان داشته باشند.

موسویان در تازه ترین کتابش با نام «ایران – آمریکا: گذشته شکست‌خورده و مسیر صلح» که خرداد ماه امسال(۱۳۹۴) در آمریکا و ایران منتشر شد، دلایل کامل بی اعتمادی متقابل ایران و امریکا را به همراه روایتی جامع از تلاش های ایران در دوره های مختلف برای حل مشکلات با آمریکا از سویی و اشتباهات آمریکایی ها از سوی دیگر و همچنین پیشنهادش برای رفع خصومت ها را بیان کرده است.

موسویان که به دلیل انتقاداتش از عملکرد هسته ای دولت قبل مورد خشم و آزار و اذیت تیم دکتر محمود احمدی نژاد قرار گرفت، در فصل ششم کتاب «ایران-آمریکا» برخی جزییات از تلاش های پنهانی محمود احمدی نژاد و اسفندیار رحیم مشایی برای برقراری ارتباط با آمریکا را بیان کرده است.

رییس کمیسیون سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت سیدمحمد خاتمی که معتقد است «احمدی نژاد هرگز اصول گرا، تندرو و محافظه کار نبود، بلکه هدف او کسب قدرت ، اجرای سیاستها و اعتقاداتش و سپس حفظ قدرت بود» با بیان نمونه هایی از تلاش های پنهان تیم احمدی نژاد برای برقراری «رابطه مخفی» با آمریکا حتی به قیمت زیر پا گذاشتن خطوط قرمز و سیاست های رهبر معظم انقلاب، هدف احمدی نژاد را «حذف میانه روها و اصلاح طلبان»، «برانگیختن حمایت محافظه کاران» برای اجرای مدل «پوتین ـ مدودف» می داند تا بتواند راس قدرت اجرایی کشور را در اختیار داشته باشد.

این یاد آوری جالب توجه است که احمدی نژاد با همراهی کردن مشایی برای ثبت نام انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۹۲، دست او را بالاگرفت و گفت: مشایی یعنی احمدی نژاد، احمدی نژاد یعنی مشایی!

 

تلاش های محرمانه احمدی نژاد برای رابطه با آمریکا در زمان بوش

محمود احمدی نژاد از همان سال نخست مسئولیتش با در پیش گیری سیاستی دوگانه همزمان با تحریک و تهاجم لفظی به آمریکایی ها در مجامع عمومی در لفافه پیشنهاد آشتی به آن ها را می داد. احمدی نژاد برای نخستین بار در ۱۹ اردیبهشت ۱۳۸۵ به جورج بوش یک نامه بلند ۱۸ صفحه ای نوشت و آن را با این پیش بینی پایان برد که:« افراد با بصیرت اکنون صدای فروپاشی و سقوط این ایدوئولوژی و اندیشه های نظام لیبرال دموکراسی را می شنوند.»

امام جمعه موقت تهران در خطبه های نماز جمعه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۸۵ تهران این نامه را چنین توصیف کرد: « این گونه حرف زدن ، الهام خداوند است و خدا لطف دارد. خدا الهام می کند و آنها را غافلگیر می کند. از این مرد مبتکر و شجاع و متدین باید تقدیر شود.» در سوی دیگر، جورج بوش به نامه چنین واکنش نشان داد:«رییس جمهور ایران آدم خیلی عجیبی است».

موسویان نوشته است: بنابر گفته باربارا اسلاوین روزنامه نگار و متخصص مشهور ایران در امریکا،کاندولیزا رایس وزیر وقت امور خارجه آمریکا، در ابتدای سال ۱۳۸۵ (کمتر از یک سال از روی کار آمدن احمدی نژاد) به او گفته بود:« ما در مکان های فراوانی از سازمان ملل گرفته تا بغداد و کابل، مدام با «پیام های ناخوشایند» مواجه هستیم که می گوید ایرانی ها خواستار مذاکره هستند.»

البته ایالات متحده در دوره جورج بوش هیچگاه به درخواست های مکرر احمدی نژاد برای گشودن باب مذاکره مستقیم اعتنا نکرد و پاسخ مثبت نداد.

 

تلاش های پنهانی احمدی نژاد برای رابطه با آمریکا در زمان اوباما

در حالی که آمریکایی ها، احمدی نژاد را «فردی نا متعادل»، «نامتعارف» و «پیش بینی ناپذیر» که «نباید او را جدی گرفت» ارزیابی می کردند، او از تلاش هایش برای ایجاد ارتباط با آمریکا به هر قیمتی دست نکشید. او نخستین رییس جمهور پس از انقلاب بود که انتخاب اوباما را به عنوان رییس جمهور منتخب ایالات متحده تبریک گفت.

محمدالبرادعی در کتاب خاطراتش که به فارسی با عنوان «عصر فریب: دیپلماسی اتمی در دوران خیانت» منتشر شده می نویسد:«احمدی نژاد طی نامه ای در سال ۱۳۸۸ و از طریق او به اوباما آمادگی ایران را برای مذاکره  دوجانبه بدون پیش شرط و بر مبنای احترام متقابل اعلام کرد.»

از طرف آمریکایی اما! اوباما با نادیده گرفتن احمدی نژاد به رهبر معظم انقلاب نامه نوشت و تلویحا به احمدی نژاد پیام داد که ساختار حکومتی ایران را به خوبی می شناسد و می داندکه چه کسی در چه جایگاهی قرار دارد. این نامه که تقریبا نوعی دهن کجی اوباما به احمدی نژاد تلقی می شد، دلخوری احمدی نژاد را در پی داشت . یکی از سیاست مداران آمریکایی در این باره گفت: «کاخ سفید از این متعجب بود که آیت الله خامنه ای با لحن احترام آمیز پاسخ داده بود» و «به پیشنهاد اوباما برای تنش زدایی بر مبنای احترام و منافع متقابل پاسخ مثبت داده بود.» هر چند که پاسخ نامه دوم اوباما به رهبر انقلاب به دلیل اشتباه آمریکا در ورود به ناآرامی های بعد از انتخابات ۸۸ بی جواب ماند.

موسویان در این خصوص می نویسد: در دی ۱۳۸۹ یک عضو گروه تماس سطح دو به من گفت:« ایران از طریق سفیر خود در سازمان ملل از وزارت امور خارجه آمریکا در خواست معرفی نماینده ای برای مذاکراتی جدید و جامع کرده است.»

او سطح دو را چنین توصیف می کند: «گروهی از مقامات سابق آمریکا هستند که در تمامی سال های بعد از جنگ ایران و عراق در تماس با مقامات ایران بوده و برای بهبود روابط ایران و آمریکا تلاش کرده اند.»

در اسفند ۱۳۸۹ یک مقام آمریکایی به موسویان گفته:«ایالات متحده مکرراً پیام هایی از رحیم مشایی دریافت می کند که تهران برای مذاکره و برقراری رابطه با آمریکا مشتاق است. او گفت که دولت احمدی نژاد پی در پی به ایالات متحده پیام می دهد و کانال هایی که این پیام ها را می فرستند آن چنان متعدد هستند که ما نمی دانیم کدام یک را انتخاب کنیم. ما واقعا گیج شده ایم و به دلیل این که نمی دانیم آیا این پیام ها حمایت و پشتیبانی آیت الله خامنه ای را با خود دارد یا خیر، نمی توانیم به آن ها پاسخ دهیم.»

یکی دیگر از اعضای گروه تماس سطح دو نیز به موسویان گفته است:« من هشت بار با مشایی دیدار کردم و او در همه ملاقان ها به من گفت که ایران در جستجوی گشودن باب گفت و گو و برقراری رابطه با ایالات متحده است.»

در پاییز ۱۳۹۰ از سوی یک مقام آلمانی به موسویان که پیشتر سفیر ایران در آلمان بود اطلاع داده شد: مشایی ملاقاتی مخفیانه با کریستوفر هویسگن مشاور ملی در سیاست امنیتی و خارجی خانم انگلا مرکل داشته است. در این ملاقات که در اقامتگاه معاون سابق وزیر خارجه المان برگزار شده است، مشایی از آلمانی ها خواسته بود که به واشنگتن اطلاع دهند تهران برای تجدید رابطه با آمریکا آمادگی دارد. مشایی گفته بود که ایران حتی آمادگی دارد در انتخابات دور بعد به اوباما کمک کند. البته آمریکایی ها به آلمانی ها پاسخ داده بودند که در گیر این موضوع نشوند.

همچنین دولت یار معاون وقت وزیر امور خارجه ایران در استکهلم در أوائل سال ٢٠١١به یک مقام سابق آمریکایی پیشنهاد دعوت از مارک گروسمن نماینده ویژه ی ایالات متحده در امور افغانستان را داده بود و رسما خواسته بود که او به تهران سفر رسمی داشته و با مقامات وزارت امور خارجه ایران دیدار کند.

 

دور زدن سعید جلیلی توسط مشایی و ثمره هاشمی

دبیر کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی در دولت سید محمد خاتمی با اشاره به دور زدن سعیدجلیلی در مذاکرات هسته ای توسط احمدی نژاد می نویسد: در سال ۱۳۹۱ یک آمریکایی عضو گروه تماس سطح دو درباره مذاکرات هسته ای به من گفت:« اسفندیار رحیم مشایی دستیار ارشد و دوست نزدیک احمدی نژاد با مقامات عالی رتبه سابق ایالات متحده درباره ی احتمال گشودن باب مذاکرات مستقیم صحبت کرده است.»

یکی از سفرای ایران در اروپا به یک عضو گروه تماس سطح دو که عضو دولت ایالات متحده بوده گفته است: «همه چیز از سوی ایران آماده است و مشایی و ثمره هاشمی برای شرکت در این ملاقات که در برلین برگزار خواهد شد ، می آیند.»

این عضو سابق دولت آمریکا به سفیر ایران چنین پاسخ داده است:«کاخ سفید گفت نه. آن ها گفته اند نمی خواهند در روابطی خارج از چهارچوب ۱+۵ با ایرانی ها وارد بحث شود.»

 

سرانجام واکنش نظام به فعالیت های احمدی نژاد

در حالی که همه  تلاش های پنهانی و محرمانه محمود احمدی نژاد و یارانش با بی اعتنایی و بی اعتمادی آمریکایی ها روبرو شده بود، او در آخرین سفرش به نیویورک برخلاف سخنرانی هایی که در آن به ایالات متحده حمله می کرد، در موضعی عجیب آخرین تیر ترکشش را رها کرد و گفت:«ایران جایگاه ایالات متحده آمریکا را می داند و بر این باور است که ما می توانیم با همدیگر رابطه داشته باشیم.»

اظهاراتی که واکنش صریح مشاور امور بین الملل رهبر معظم انقلاب را در پی داشت. دکتر علی اکبر ولایتی گفت: «سیاست های کلی ایران درباره ی ایالات متحده تغییر نکرده و هیچ تصمیم جدیدی در این باره گرفته نشده است.»

همکاری اطلاعاتی سعیدامامی با آلمان به روایت موسویان

صادق حسینی/خبرآنلاین: کتاب «ایران – آمریکا: گذشته شکست‌خورده و مسیر صلح» نوشته سید حسین موسویان دیپلمات ارشد و رییس سابق کمیته سیاست خارجی شورای عالی امنیت ملی و مذاکره کننده هسته ای است که خرداد ماه امسال در آمریکا منتشر شد و با استقبال فراوان مجامع سیاسی و رسانه ای روبرو شد. بلا فاصله پس از آمریکا، این کتاب توسط انتشارات تیسا در ایران به فارسی ترجمه و منتشر شد.کتاب ایران - آمریکا
موسویان در این کتاب روایتی دست اول و شنیدنی همراه با جزییات قابل توجه از برخوردها و اتفاق های صورت گرفته در مسیر رابطه ایران و ایالات متحده را به بیانی روان ارایه کرده است.
نخستین سفیر ایران در آلمان متحد در فصل چهارم که به بررسی «سیاست تنش زدایی ایران با غرب» در دوران ریاست جمهوری آیت الله هاشمی رفسنجانی اشاره دارد، بخشی را به روایت ماجرای میکونوس و سناریوی ساختگی اسراییل در ضبط کانتیرهای ایرانی پر سلاح در بندر آنتروپف بلژیک اختصاص داده است. این دو حادثه تاثیری مخربی بر سیاست تنش زدایی هاشمی و رابطه با آلمان به عنوان دروازه ارتباط ایران و اروپا برجای گذاشت و موجب فراخوانی سفرای کشورهای اروپایی از ایران در میانه دهه ۱۳۷۰ شد.
موسویان در این فصل از کتابش روایتی از همکاری اطلاعاتی سعید امامی معاون وزارت اطلاعات با سازمان اطلاعات آلمان نقل کرده که در پی می آید:
اندکی پس از حادثه، آلمان را به مقصد تهران ترک کردم تا با مقامات کشور از جمله رییس جمهور(هاشمی رفسنجانی)، وزیر خارجه(علی اکبر ولایتی)، دبیر شورای عالی امنیت ملی(حسن روحانی) و وزیر اطلاعات علی فلاحیان ملاقات کنم. در ملاقات با وزیر اطلاعات، آقای فلاحیان مرا از عدم مداخله ایران در این ترور مطمئن ساخت و گفت معاون خود «سعید امامی» را برای همکاری کامل با مسئولان آلمان به آلمان خواهد فرستاد. علاوه بر این، در صورتی که هرگونه شواهدی دال بر مداخله ی ایران وجود داشت، بررسی بی قید و شرط آن در همکاری کامل با آلمانی ها امکان پذیر خواهد بود.
چند روز بعد، امامی وارد بن شد و پشت درهای بسته با عالی ترین مقام امنیتی آلمان ملاقات هایی برگزار کرد. مقامات امنیتی از هر دو کشور درخواست کرده بودند من در این جلسات شرکت نکنم.
بعدها من از یک منبع آلمانی آگاه شدم که موضع امامی در آن جلسه این بود که ایران در این ترور دخالت نداشته است. منبع به من اطلاع داد که موضع تهران(سعید امامی) این است که طرف سومی در این ماجرا دخالت داشته است و آلمانی ها را مطمئن ساخت که در صورت وجود هرگونه شواهد عینی، ایران جهت یافتن مقصرآن حادثه همکاری لازم را خواهد کرد و اگر لازم باشد رسیدگی های خود را برای رفع هرگونه تردید از دخالت ایران به کار خواهد گرفت.

واکنش جلیلی به قطعنامه‌های شورای امنیت چه بود؟ / پرونده+لینک

سیدصادق حسینی(خبرآنلاین): سعید جلیلی مسئول تیم سابق مذاکره کننده هسته ای کشورمان با تشکیل کمیسیون ویژه ۱۵ نفره بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی که نیم بیشتر آنها از منتقدان و مخالفان برجام هستند، بار دیگر خبر ساز شده است. [چرا جلیلی شانتاژ می کند؟طرف اروپایی نامه جلیلی را برگرداند!]

سوای از حضور او در کمیسیون برجام که مخالفت برخی از منتقدان او و حامیان دولت را برانگیخت، [نظر مخاطبان خبرآنلاین در مخالفت یا موافقت با حضور جلیلی در کمیسیون برجام] آنچه سبب شد تا بار دیگر جلیل در معرض توجهات رسانه ای قرار گیرد، اظهارات او در خصوص لغو تحریم ها و امتیازاتی بود که به گفته جلیلی  طرف غربی حاضر به اعطای آن بوده اما او آنها را نپذیرفته است. [ناصری: دعوت مجلس از جلیلی جهت‌دار و یک طرفه است]

رئیس تیم سابق مذاکره کننده هسته ای با بیان این که «تحریم ها لغو نمی شود» مدعی شد در آلماتی «حق غنی سازی ایران» برسمیت شناخته شده بود.

طرح این موضوع سبب شد تا یکی از اعضای کمیسیون برجام صحت و سقم این ادعا را با محمدجواد ظریف در میان بگذارد که البته رئیس تیم مذاکره کننده کنونی کشورمان با بلند نظری پاسخی به این ادعا و نیز انتقادات پرشمار دیگر سعید جلیلی نداد.[کلیدی‌ترین صحبت‌های ظریف در کمیسیون برجام/ چرا پاسخ جلیلی داده نشد؟]

ظریف با گفتن این که «من قصد پاسخ به دکتر جلیلی را ندارم ادامه داد که من حتی زمانی که ایشان مسئولیت پرونده را داشتند هیچ حرفی نزدم در حالی که از منتقدین جدی بودم». او  تنها بر این تاکید کرد که « پیشنهاد غرب در آلماآتی دست ماست. اگر جایی گفته بودند که لغو می کنیم حق با شماست»
علی اکبر صالحی رئیس سازمان انرژی اتمی کشورمان نیز با بیان این که «حق غنی‌سازی در هیچ یک از مذاکرات ۱+۵ از سوی آمریکایی‌ها به رسمیت شناخته نشد» ادعاهای جلیلی را رد کرد.

از سوی دیگر علی اکبر ولایتی مشاور امور بین الملل رهبر معظم انقلاب نیز به حرف های جلیلی اینچنین واکنش نشان داد: «کاملا تکذیب می کنم این ادعا به هیچ وجه درست نیست. اگر مسایل حل شده بود نباید تا اینجا ادامه پیدا می کرد!» [واکنش ولایتی به اظهارات جلیلی]
سعید جلیلی همواره در نزد افکار عمومی چهره ای ارزشی بوده است که البته در خصوص مذاکره با پنج بعلاوه یک توفیقی نداشته اما حضور او در کمیسیون برجام و اظهاراتی اینچنین مبنی بر نادیده گرفتن هرگونه دستاوردی از سوی تیم مذاکره کننده کنونی و طرح ادعاهایی از این دست که هیچ پایه و اساسی ندارد می تواند مردم را وادار به قضاوت جدیدی نسبت به او کند. [جلیلی: غرب، لغو تحریم ها را در دوره مذاکرات ما پذیرفته بود که پرونده را به دولت یازدهم تحویل دادیم]

اکنون، شائبه حاکمیت نگاه سیاسی و جناحی و حتی مغرضانه بر نوع عملکرد او و تیمش و حامیان روش او در اذهان عمومی پدید آمده است و شاید همین دلیلی بود بر قطع ناگهانی پخش نشست های کمیسیون برجام. [صدا و سیما گزینشی عمل کرد] [توضیحات صدا و سیما درباره پخش نشدن ادامه جلسات برجام]

بدون تردید به وجود آمدن فضای باز گفت و گو و بررسی پیرامون عملکرد تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان غنیمت است و باید آن را به فال نیک گرفت، فرصتی که در سراسر دوران مذاکره تیم آقای جلیلی با پنج بعلاوه یک هرگز فراهم نشد و حتی کسی شاید جرئت طرح آن را نیز نداشت. [دلواپسان مذاکرات هسته ای سال های گذشته از جلیلی سوالی نداشتند؟] به نظر می رسد اکنون به واسطه پدید آمدن این فضای جدید که آن نیز از برکات دولت تدبیر و امید است و می توان دولت حاکم را اینگونه به نقد کشید،  فرصت انتقاد از تیم مذاکره کننده سعید جلیلی نیز به وجود آمده باشد [زیباکلام: جلیلی وقتی رئیس تیم مذاکره‌کننده بود، یکبار اجازه کوچکترین انتقاد به مذاکرات را نداد]، تیمی که دستاورد مذاکراتش برای کشور، تصویب ۴ قطعنامه شورای امنیت عله کشور و منافع ملی بود که تنها یکی از آنها یعنی قطعنامه ۱۹۲۹ است که از آن به عنوان بدترین، ظالمانه ترین و شدیدترین تحریم ها علیه یک کشور در طول تاریخ سازمان ملل یاد می شود و این در جای خود یک رکورد محسوب می شود. [جلیلی باید درباره علل صدور قطعنامه‌ها علیه ایران در کمیسیون برجام توضیح دهد]

در این بین بررسی واکنش های سعید جلیلی در دوران تصدی مسئولیتش در تیم مذاکره کننده هسته ای کشورمان و تصدی پست دبیری شورایعالی امنیت ملی نیز خالی از لطف نیست.  [از قطعنامه ۱۶۹۶ تا ۱۹۲۹؛ همه تحریم های شورای امنیت علیه ایران در دولت های نهم و دهم]

 

قطعنامه ۱۸۰۳

قطعنامه شماره ۱۸۰۳ شورای امنیت سازمان ملل متحد در روز ۳ مارس سال ۲۰۰۸ (دوشنبه، ۱۳ اسفند ۱۳۸۶) با ۱۴ رأی مثبت در برابر یک رأی ممتنع و بدون رأی مخالف به تصویب رسید. در این قطعنامه دو تحریم جدید به تحریم‌های قبلی اضافه شد: بازرسی محموله های هوایی و دریایی ایران و دقت عمل در اعتبارات و تسهیلات مالی.

دکتر جلیلی ۴ روز پس از تصویب نخستین قطعنامه علیه ایران در دوره تصدی مسئولیت دبیری شورایعالی امنیت ملی و مسئول پرونده هسته ای، ۱۷ اسفند ماه ۱۳۸۷ در دیدار میگوئل دسکوتو، رییس مجمع عمومی سازمان ملل متحد نظام حاکم بر شورای امنیت را مبتنی بر قدرت خواند که در آن نه دموکراسی بلکه قدرت بیشتر موجب داشتن سهم بیشتری برای تصمیم‌گیری درباره سرنوشت سایر کشورها می‌شود. او خواستار «بازتعریف ساختارها در عرصه اقتصاد و روابط اقتصادی» شد تا این روابط به ابزار سیاسی تحمیل سیاست‌های قدرت‌های بزرگ تبدیل نشود. [اگر در زمان جلیلی درست مذاکره می شد تحریم نمی شدیم/ دولت احمدی نژاد باید پاسخگو باشد]

قطعنامه ۱۸۳۵

قطعنامه۱۸۳۵ در تاریخ ۲۷ سپتامبر سال ۲۰۰۸(شنبه، ۶ مهر ۱۳۸۷) به تصویب رسید و ایران را به عدم تعلیق فعالیت‌های غنی‌سازی متهم کرده است.

علی لاریجانی فردای تصویب این قطعنامه در مجلس گفت «درباره ادامه تفنن سیاسی با ۱+۵ شاید تصمیم دیگری گرفته شود». سعید جلیلی دوشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۷ در واکنش به قطعنامه ۱۸۳۵ سازمان ملل در نامه ای ۲ صفحه ای به خاویر سولانا نوشت: «فقدان تمدن گفتگو، برخی قدرت‌ها را به تکیه بر اهرم‌های فشار به جای استدلال و منطق کشانده است . برای جامعه جهانی جالب است که در روند گفتگو آنگاه که سوالی منطقی طرح می‌شود، طرف گفتگو به جای ارائه پاسخ از ابزار فشار استفاده می کند.»

جلیلی روز قبلش (یک شنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۷) نیز در دیدار نیکلاس مادورو” وزیر خارجه ونزوئلا از موضع گیری درباره این قطعنامه امتناع کرده .بود.
قطعنامه ۱۹۲۹

[بدترین و ظالمانه‌ترین قطعنامه‌ای که علیه کشورمان تصویب شد، کدام بود؟] اواخر اردیبهشت ۱۳۸۹ ایران بعد از مدت ها مذاکره علنی و محرمانه توانست در حاشیه اجلاس گروه ۱۵ «توافق نامه مبادله سوخته هسته ای» را با ترکیه و برزیل در ۱۰ بند به امضا برساند که بر اساس آن تهران ۱۲۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنی شده خود را به دولت آنکارا می داد تا ترکیه و برزیل از تداوم گفت و گوهای ایران با ۱+۵ استقبال کنند بدون این که تعهد خاصی به ایران داشته باشند. تنها ترکیه بر اساس بند ۸ نیز قبول کرده بود در صورت عدم توافق ایران با غرب، مواد هسته ای مان را به خودمان باز گرداند. [ناصری: توافق با برزیل و ترکیه، تاریک‌ترین مقطع مذاکرات بود]

بلافاصله و در فردای امضای «بیانیه تهران»۲۳۴ نماینده مجلس با صدور بیانیه از آن حمایت قاطعانه کردند و تاکید کردند: «دولت همواره در این زمینه محکم و منطقی رفتار کرده». روزنامه کیهان در فردای امضا بیانیه هسته ای زیر عکس بزرگی که احمدی نژاد را در حال بالاگرفتن دست سایرین نشان می دهد، تیتر زد:« گامی دیگر در دیپلماسی هسته ای کشور: اقتدار و هوشمندی ایران در بیانیه ۳ جانبه تهران ».

۱۹۲۹ بدترین قطعنامه علیه ایران

شورای امنیت سازمان ملل متحد در ۹ ژوئن سال ۲۰۱۰ (چهارشنبه، ۱۹ خرداد ۱۳۸۹) کمتر از یک ماه از گذشت بیانیه تهران شدیدترین قطعنامه خود علیه ایران را تصویب کرد. قطعنامه ۱۹۲۹ که چهارمین دور تحریم‌ها علیه ایران به شمار می‌رفت با ۱۲ رأی مثبت، دو رأی مخالف و یک رأی ممتنع به تصویب رسید. این قطعنامه ایران را به عدم پایبندی به مفاد قطعنامه‌های پیشین سازمان ملل متحد و تعهدات آژانس متهم کرد.

ساعت ۲۲ چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۸۹ بیانیه ای از سوی دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی منتشر شد. سعید جلیلی در این بیانیه گفته بود:«بسته پیشنهادی جمهوری اسلامی ایران که بیش از دو سال پیش ارائه شد، بسترهای مناسبی را برای تلاش و همکاری جامعه جهانی حول نگرانی‌های مشترک ارائه کرد. این بسته فرصتی برای تعامل حول موضوعات اقتصادی، سیاسی و بین‌المللی بود که اگر طرف مقابل رویکرد منطقی به آن نشان می‌داد، فرصت‌های مناسبی برای همفکری و حل مشکلات جامعه جهانی فراهم می‌شد؛ چنان‌که جمهوری اسلامی ایران سعی کرد با ابتکار و تلاش مستمر برخی از این موضوعات را در همکاری با جامعه بین‌المللی دنبال کند.»

دوشنبه ۲۴ خرداد ۱۳۸۹ کاترین اشتون به هنگام ورود به لوکزامبورگ جواب جلیلی را این گونه داد: «نامه‌ای به جلیلی برای دیدار و گفت‌وگو درباره‌ی مسائل هسته‌یی نوشته‌ام که در واقع در این مساله رویکرد هویج و چماق مدنظر است که هویج منظور گفت‌وگو و چماق منظور اعمال تحریم است.» [هر تیم مذاکره کننده چه دستاوردی داشت؟]

روایت احمدی مقدم از «تردیدی» که باعث خاتمه جنگ شد

سیدصادق حسینی{خبرآنلاین}: اسماعیل احمدی مقدم که این روزها عملکردش مورد قضاوت و مقایسه مردم قرار گرفته، هر از گاهی با حضور در تلویزیون و در گفت و گو با رسانه ها به دفاع و توجیه عملکردش می پردازد.

فرمانده سابق ناجا در دوره محمود احمدی نژاد در گفت و گوی مفصلی با هفته نامه «رمز عبور»  به دفاع از عملکرد پلیس در جریان و بعد از انتخابات پرچالش ۱۳۸۸، رفتار پرنوسان محمود احمدی نژاد و انتقاد علی لاریجانی و اصلاح طلبان پرداخته و گفت و گویش را با روایتی از «پایان جنگ» خاتمه داده است.  این گفت و گو با عنوان افشاگری احمدی مقدم درباره احمدی نژاد و دستور احمدی نژاد برای بازداشت خاتمی بازتاب و واکنش داشت، اما بخش جنگ مصاحبه فرمانده پلیس کمتر مورد توجه قرار گرفت.

پیش از این آیت الله هاشمی رفسنجانی «درگیری‌های همه‌جانبه زمینی، هوایی و دریایی و جنگ شهرها و کشتی‌ها و موشک‌ها» را از جمله دلایل اصلی خاتمه جنگ عنوان کرده بود و محسن رضایی «اختلاف مسئولان سیاسی» را دلیل پایان جنگ دانسته بود. اما اسماعیل احمدی مقدم که مدت کوتاهی مسئولیت عملیات نیروی زمینی سپاه را در سال پایانی جنگ برعهده داشت از «تردید» به عنوان دلیل اصلی پایان جنگ یاد می کند.

او با ارایه روایتی تکان دهنده از «پایان جنگ» از رابطه سرد محسن رضایی فرمانده سابق سپاه و آیت الله هاشمی رفسنجانی فرمانده جنگ سخن به میان آورده و با انتقاد از محسن رضایی گفته: «به نظر من یک سال قبل هم آقا محسن می‌توانست همین را بنویسد و بدهد و کار به اینجا نکشد.»

اشاره احمدی مقدم به نامه معروف محسن رضایی درباره نیازهای نظامی برای پیروزی و خاتمه جنگ است که با عنوان «سرور مکرم حضرت حجت الاسلام والمسلمین جناب آقای هاشمی، جانشین محترم فرماندهی کل قوا» در ۲ تیر ۱۳۶۷، ۲۷ روز پیش از قبول قطعنامه ۵۹۸ نوشته شده؛ نامه ای که طبق پیوست آن ایران تا پایان سال ۱۳۷۱ درگیر جنگ می شد.

فرمانده سپاه پاسداران در این نامه تاریخی با درخواست افزایش توان زرهی به ۲۵۰۰ تانک و ۳۰۰ هواپیما و «تلاش جدی برای ساخت سلاح‌های لیزری و…» خواسته بود «کلیه نیروهای بین ۱۷ تا ۵۰ سال شرعا مکلف باشند که سالانه چهار ماه در جبهه باشند.»

  روایت احمدی مقدم از پایان جنگ

سردار احمدی مقدم در روایتش از پایان جنگ، از «تردید» سخن گفته، تردیدی که به تعبیر او در بین «عموم مردم» و «مسئولین» به وجود آمده بود؛ «تردید در پیروزی».

او شرایط سال های پایانی جنگ تحمیلی را که مردم را به «تردید» رساند چنین توصیف می کند: «نیروی انسانی خیلی کم بود. نیروی انسانی ما عمدتاً شب عملیات می‌آمدند که یک شب عملیات کنند و بروند. در خط پدافندی نمی‌ماندند. انگیزه‌ها کاهش پیدا کرده و نیروها کم شده بودند. بعد از کربلای ۵ دیگر هیچ وقت نتوانستند نیروی زیادی را بسیج کنند.»

احمدی مقدم تاکید کرده: «در رسیدن به پیروزی تردید ایجاد شده بود. عده‌ای به عشق امام می‌آمدند، ولی دو دو تا چهار تا که می‌کردید می‌دیدید افکار عمومی به تردید افتاده بودند، مخصوصاً بعد از اینکه جنگ شهرها شروع شد. به لحاظ سیاسی در مسئولان تردید ایجاد شده بود و کم کم علناً می‌گفتند پول و امکانات نداریم، چرا باید ادامه بدهیم؟ اینکه نمی‌توانیم بجنگیم برای همه روشن بود، منتهی به نظر من مانده بودیم چه کسی مسئولیتش را به عهده بگیرد!»

فرمانده سابق بسیج در بخشی از این گفت و گوی مفصل از دلخوری محسن رضایی از هاشمی رفسنجانی به واسطه انتصاب میرحسین موسوی به عنوان رییس و سردار فیروزآبادی به عنوان جانشین ستاد فرماندهی جنگ نیز سخن گفته و از ماجرای سرکار گذاشتن  آقاییان هاشمی و روحانی توسط محسن رضایی در عملیات ماهوت در بانه سخن گفته و افزوده است: «آقا محسن وقتی دید این ساختار شده و بهزاد هم هست، خیلی برآشفت. یادم هست در گلف بودیم که گفت خود آقایان هم بیایند اداره کنند!»

آیت الله هاشمی رفسنجانی در روزشمار ۹ خرداد ۱۳۶۷ درباره مخالفت با انتصاب محسن رضایی به ریاست ستاد فرماندهی جنگ چنین نوشته: «درباره ستاد جدید فرماندهی بحث کردیم و به این نتیجه رسیدیم که مناسب ترین فرد، فعلا آقای [میرحسین موسوی ] نخست وزیر است. همگی از فرماندهان بالای سپاه اظهار نارضایتی داشتند. این روزها به خاطر دو شکست فاو و شلمچه، فرماندهان سپاه سخت مورد تهاجم قرار دارند و از اینکه در ستاد فرماندهی حاکمیت پید ا کنند، مخالفت شدید می‌شود. اول شب آقایان [علی] شهبازی، [منصور] ستاری و [مصطفی] ترابی آمدند و مخالفت شدیدی با ریاست آقای محسن رضائی در ستاد ابراز کردند و خواستار ریاست دکتر روحانی شدند.»

  روایت هاشمی رفسنجانی از پایان جنگ

آیت الله هاشمی رفسنجانی «وقتی که درگیری‌های همه‌جانبه زمینی، هوایی و دریایی و جنگ شهرها و کشتی‌ها و موشک‌ها اوج گرفت» با پیشنهاد رییس جمهور و با حکم حضرت امام(ره) جانشینی فرماندهی کل قوا را برعهده گرفت. او «نگرانی» از وقوع فاجعه انسانی در پی حملات شیمیایی به شهرهای بزرگ ایران از جمله تهران از سویی و «مجموعه ای از عوامل به ویژه حضور آمریکا» و «نامه آقای رضایی» را از دلایل پایان جنگ دانسته اند.

وی درباره پایان جنگ در دیدار با اعضای روزنامه ابتکار در سال ۱۳۹۲ چنین می گوید: «زمانی بود که به اتفاق دکتر روحانی در حلبچه (اسفند ۱۳۶۶)، درو شدن انسان‌ها را دیدیم و یک لحظه این احساس در من ایجاد نگرانی کرد که اگر صدام این جنایت را در کرمانشاه، تبریز یا حتی تهران تکرار کند، چه فاجعه انسانی به‌وجود خواهد آمد؟! تصمیم گرفتم برای ختم جنگ، به اتفاق سایر سران قوا و مسئولان جنگ با امام(ره) صحبت کنیم و با توجه به مجموعه عوامل، به ویژه حضور آمریکا در خلیج فارس و نامه آقای رضایی درباره نیازها، امام به عنوان رهبری که صلابت و انعطاف از ویژگی‌های ایشان بود، پذیرفتند.»

عضو شورای عالی دفاع که در یادداشت اش درباره جنگ که ۲۹ شهریور ۱۳۸۹ منتشر شد امام را چنین توصیف می کند«صلابت و انعطاف و قاطعیت و قبول استدلال از ویژگی‌های ایشان بود» با اشاره به جلسه‌ای که با مسئولان عالی رتبه برای ختم جنگ پیش امام داشتند، گفت: «وقتی امام با احساس نگرانی از وعده‌ای که داده شده، جملات سابق برای ادامه جنگ تا «۲۰ سال» و «تا آخرین قطره خون» را یادآوری کردند، پیشنهاد کردم به عنوان جانشین شما بپذیرم و پس از پایان ماجرا، شما مرا محاکمه فرمایید که پس از سال‌ها هنوز شیرینی نگاه مهربان امام را پس از ردّ این پیشنهاد احساس می‌کنم.»

روایت محسن رضایی از خاتمه جنگ
آقا محسن! فرمانده سپاه در دوران جنگ در گفت و گویی با بیان این که «جنگ در پایان مرداد خاتمه یافت نه تیر ۱۳۶۷» چرا که «دشمن حتی در اوائل مرداد ماه دوباره خرمشهر را محاصره می کند جاده اهواز به خرمشهر را می گیرد» معتقد است بین «امام و مسئولان سیاسی اختلاف بود» اما او نیز کمبود نیرو و مباحث اقتصادی را از جمله دلایل اصلی خاتمه جنگ می داند.
محسن رضایی صحبت هایش درباره پایان جنگ را چنین جمع بندی می کند: « بعد از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ من مطمئن شدم که امام بهترین کار را کرد. چون اگر قطعنامه ۵۹۸ را امام نمی پذیرفت جبهه های جنگ متحول نمی‌شد. به‌این خاطر که ما در تیرماه کمبود نیرو داشتیم، اقتصاد جنگ به شدت ضعیف شده بود.»