مشخص است که پیام های جمهوری اسلامی و راهبردهای آن را باید از رسانه های وابسته به جربان اقتدارگرا درک کرد، به عبارت بهتر این برنامه ی اجرایی نظام از جمع بندی کیهان و خبرگزاری لجن پراکن فارس و وابستگان به دست می آید.
بر این اساس و بعد از خطبه تاریخی هاشمی در نمازجمعه ۲۶ تیرماه و بازخوردهای آن مشخص شد که جریان اقتدارگرا سناریو خود را برای عبور از هاشمی و در حقیقت حذف تمام جریان های منتقد آغاز کرده است. شیخ محمد یزدی از چهره های شاخص این جریان در خطابه ای در خبرگزاری لجن پراکن فارس بعد از زیر سئوال بردن اولین دستاورد انقلاب اسلامی که حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش است، گفت: در حکومت اسلامی مشروعیت و مقبولیت با یکدیگر متفاوت است و همراهی مردم، برای حکومت مشروعیت ایجاد نمیکند.
یزدی آشکارا با نادیده گرفتن این واقعیت که تولید کننده تردید در جامعه، بازیگر اصلی جریان اقتدارگرا، محمود احمدی نژاد است که اتهاماتی را از دوران رهبری امام تا دوران هاشمی و خاتمی به نظام سیاسی ایران وارد کرده و تنها به دوران ابولحسن بنی صدر اشاره ننمود، گفت: ایشان در خطبه دوم موضوع بذر تردید افشاندن را مطرح کردند که باید از ایشان پرسید چه کسی برای اولین بار این بذر را در جامعه گسترش داد.
با صحبت های روز گذشته رهبری که جریان های سیاسی آن را بازخوردی به صحبت های هاشمی می دانند، و در کنار تحلیل های رسانه های دیکتاتور نژاد، کیهان و فارس و اظهارات نمایندگان ولی فقیه قطعی شده است که سناریو عبور از هاشمی در حال سیر مراحل خود است.
در چنین شرایطی دور از تصور نیست در جلسه داخلی مجلس خبرگان، انتخاباتی برگزار شود و منصوبان رهبری در سطح کشور که عضو خبرگان هستند رای به برکناری هاشمی دهند و یزدی یا هر مجری اوامر دیگری را به جای هاشمی معرفی کنند.
( به روز شده: متن بیانیه تهیه شده توسط یزدی، جنتی و مصباح یزدی علیه هاشمی رفسنجانی که قرار است به امضای خبرگان برسد. )
به نظر می رسد جریان اقتدارگرا در حال محاسبه بازخوردهای حذف هاشمی از ساخت حکومت هستند تا بر این اساس گام نهایی این سناریو را بردارند.
جریان اقتدارگرا که تجربه آیت الله منتظری را مد نظر قرار داده است آشکارا به نکات زیر بی توجه اند:
اول. امام در ایران بعد از انقلاب یک رهبر فرهمند کاریزماتیک بودند و اقبال مردم به معظم له غیر قابل تصور بود
دوم. رهبری جامعه بعد از دوره ی رهبر فرهمند، دوره رهبری منطق است و رهبر نماد عقلانیت جامعه است. در چنین وضعیتی اکثیریت مردم و نخبگان مناسبات خود با رهبری نظام را بر مبنای عقل تنظیم می کنند و واکنشی همسنگ فهم خود از واقعیت نشان می دهند.
سوم. شرایط امروز جامعه ی ایران اصلا قابل مقایسه با دوره حضرت امام نیست و مردم گروه های مرجع و مامن دیگری هم یافته اند. یادآوری درخواست ها و انتظارات زیاد مردم از علما و مراجع مستقل تقلید و واکنش های عمومی به حضور هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه نشان گر این نکته است.
چهارم. رسانه ها. برخلاف دهه ی ۶۰ مردم دیگر به یک تلویزیون و ۲-۳ روزنامه توجه ندارند. به قول مهندس موسوی اکنون زمانه ای است که هر ایرانی یک رسانه است. پوشش سرکوب های اخیر و افشای خشونت ها و تیراندازی های وسیع صورت گرفته نشان می دهد که در این وضعیت این رسانه های جهانی هستند که محتاج محتوای تولید شده توسط شهروندان هستند. نمونه دیگر اطلاع رسانی راهپیمایی بزرگ دوشنبه ۲۵ تیرماه است که در حالی محقق شد که تمام وسایل ارتباطی از جمله اینترنت، موبایل و اس.ام اس قطع شده بود.
پنجم. قطبی شدن فضا. مدیریت اقتدارگریان جامعه را به اینجا رهنمون شده است که جریان اقتدارگرا به سرکردگی دولت مهروز در یک سو قرار گرفته و در سوی دیگر تعداد وسیعی از علما و نخبگان دینی و سیاسی از اصولگرایانانی از جنس محسن رضایی، لاریجانی و قالیباف و نخبگان اصلاح طلب و جریانان های غیر سیاسی و کارگزاران اجرایی کشور و دیگر سو طبقه حجیم متوسط شهری و مستضعفان که از طرح های اقتصادی دولت در تنگنا قرار می گیرند. این جبهه عظیم مردمی واکنش های غیرقابل تصوری دارد.
به هر روی مشخص است که در این وضعیت به محض جمع بندی بازخوردهای حذف هاشمی به عنوان نماد قدرتمند جریان منتقد از ساخت حکومت، گام نهایی برداشته می شود.
پی نوشت: چه بر سر این نظام چه آمده است که حذف مشایی از سمتهای کلیدی و معاونتهای رییسجمهور تصمیم استراتژیک آن است و احمدی نژاد اصرار بر ماندن و ابقای وی دارد. روزی در این نظام بر سر حقوق مردم بحث می شد و امروز از ماندن یا رفتن چنین آدمی.
ادامه خواندن “عزم جدی جریان اقتدارگرا برای عبور از هاشمی رفسنجانی”